برخورد سوسيال دمکراسى به جنبش دهقانى
و. ای. لنین
اهميت عظيم جنبش در انقلاب دمکراتيکى که روسيه اکنون ميگذارند بارها در تمام مطبوعات سوسيال دمکراتيک تشريح شده است. بطوريکه ميدانيم کنگره سوم حزب کارگر سوسيال دمکرات روسيه، در اين باره قطعنامه ويژهاى صادر نمود تا چگونگى فعاليت تمام حزب پرولتارياى آگاه را نسبت به جنبش فعلى دهقانان با دقت بيشترى تعيين نموده و اين فعاليت را هماهنگ کند. با وجود آنکه اين قطعنامه از پيش تهيه شده بود (پيشنويس آن در شماره يازدهم "وپريود" مورخ ١٠ (٢٣) مارس سال جارى درج شده بود[١])، با وجود آنکه اين قطعنامه توسط کنگره حزب مورد بررسى دقيق قرار گرفته و کنگره هم کوشيده بود نظرياتى را بيان نمايد که در سطح کل جنبش سوسيال دمکراسى روسيه تثبيت شده است، معهذا اين قطعنامه موجب حيرت و سرگردانى يک عده از رفقايى شده که در روسيه مشغول به کارند. کميته ساراتف به اتفاق آراء اين قطعنامه را غير قابل قبول تشخيص داده است (رجوع شود به شماره ١٠ "پرولتارى")[٢]. مايه تأسف است که درخواست آن موقع ما مبنى بر ارائه توضيحاتى درباره اين تصميم، هنوز بى جواب مانده است. ما همين قدر ميدانيم که کميته ساراتف قطعنامه ارضى کنفرانس ارضى نوايسکرايىها را نيز غير قابل قبول اعلام نموده است. بنابراين آنان از وجوه اشتراک دو قطعنامه ناراضىاند و نه از وجوه افتراقشان.
مدرک جديد درباره اين موضوع نامهاى است که از طرف يکى از رفقاى مسکو بدست ما رسيده (و در اوراقى با چاپ ژلاتينى منتشر شده است). متن کامل نامه از اين قرار است.
نامه سرگشاده به کميته مرکزى
و به رفقايى که در مناطق
روستايى کار ميکنند
رفقا! تشکيلات ولايتى کميته مسکو مستقيما در بين دهقانان دست بکار شده است. کم بودن تجربه سازمانى در اين قبيل کارها، شرايط ويژه حاکم بر مناطق روستايى روسيه مرکزى و همچنين عدم وضوح دستوارت قطعنامههاى کنگره سوم درباره اين مسأله و فقدان تقريبا کامل نشريات مربوط به کار در ميان دهقانان، اعم از جرايد يا مطبوعات عمومى، ما را مجبور ميکند به کميته مرکزى مراجعه و تقاضا کنيم دستوارات مشروحى براى ما بفرستد که هم واجد جنبه تئوريک باشد و هم مسائل عملىاى را که مطرح است در بر گيرد، در عين حال از رفقايى که به کار مشابه مشغولند خواهش ميکنيم ما را با دانش عملى خود که در اثر تجربه کسب کردهاند، آشنا سازند.
لازم ميدانيم شما را از ترديد و نگرانىهايى که پس از خواندن قطعنامه کنگره سوم، "درباره برخورد به جنبش دهقانان"، در ميان ما بوجود آمده است، و نيز از برنامه تشکيلاتىاى که ما خود اکنون شروع به عملى نمودن آن در مناطق روستايى نمودهايم، مطلع سازيم.
"الف- در بين قشرهاى وسيع مردم تبليغ شود که سوسيال دمکراسى وظيفه خود ميشمرد از کليه اقدامات انقلابى دهقانان که ميتواند موجب بهبود وضع آنان شود، اقداماتى شامل مصادره زمينهاى متعلق به ملاکين، دولت، کليسا، صومعهها، و افراد خانواده سلطنتى، به جدىترين طرزى پشتيبانى کند. (از قطعنامه کنگره سوم حزب کارگر سوسيال دمکرات روسيه)".
اولا، اين ماده روشن نميکند که سازمانهاى حزب چگونه به تبليغ خواهند پرداخت. کار تبليغ پيش از هر چيز مستلزم سازمانى است که به کسانى که بايد مورد تبليغ قرار گيرند بسيار نزديک باشد. اين سؤال که آيا اين سازمان بايد از کميتههاى پرولتارياى روستا تشکيل گردد، يا آنکه استفاده از ساير اشکال سازمانى نيز براى تبليغ شفاهى و کتبى ممکن است، همچنان بى جواب مانده است.
عين همين را نيز ميتوان درباره وعده پشتيبانى جدى گفت. پشتيبانى، و آنهم پشتيبانى جدى، نيز فقط در صورتى ممکن است که سازمانهاى محلى وجود داشته باشد. مسأله "پشتيبانى جدى" بنظر بسيار مبهم ميآيد. آيا سوسيال دمکراسى ميتواند از ضبط آن اراضى ملاکين که با کمک ماشين و شيوه عالى زراعت و غيره، حد اکثر بهرهبردارى از آنها ميشود پشتيبانى نمايد؟ انتقال اين زمينها به مالکين خرده بورژوا، هر اندازه هم که بهبود وضع زندگى آنان مسأله مهمى باشد، از نقطه نظر تکامل سرمايه دارى در واحد زراعى مربوطه گامى است به پس. به عقيده ما، ما بعنوان سوسيال دمکرات ميبايست در ماده مربوط به "پشتيبانى" اينطور قيد ميکرديم: "مشروط به آنکه ضبط اين زمينها و واگذارى آن به مالکيت (خرده بورژوايى) دهقانان، شکل عاليترى از تکامل اقتصادى را در اين واحدها تأمين نمايد".
سپس قدرى دورتر گفته ميشود:
"د- کوشش براى ايجاد سازمان مستقل پرولتارياى روستا، در هم آميختن اين پرولتاريا با پرولتارياى شهر در زير پرچم حزب سوسيال دمکرات و وارد نمودن نمايندگان اين پرولتاريا به کميتههاى دهقانى".
قسمت آخر اين ماده شک و ترديدهايى را موجب ميشود. واقعيت اين است که سازمانهاى بورژوا- دمکراتيک از قبيل "اتحاديه دهقانى" و سازمانهاى ارتجاعى و اتوپيک از قبيل "انقلابيون سوسياليست"، هم عناصر بورژوازى دهقانان را در زير پرچم خود متشکل ميکنند و هم عناصر پرولتر آنان را. ما با وارد کردن نمايندگان پرولتارياى روستاى خود به چنين کميتههاى "دهقانى"، در واقع خودمان را، موضعمان در مورد تشکيل بلوک و غيره را، نقض ميکنيم.
اين قسمت هم بنظر ما محتاج به اصلاح و آنهم اصلاح بسيار جدى است.
اين بود شمهاى از تذکرات کلى ما درباره قطعنامههاى کنگره سوم. اين مراتب بايد هر چه زودتر و حتىالمقدور مفصلتر مورد بررسى و تحليل قرار گيرد.
و اما، در مورد نقشه ايجاد سازمان "روستايى" در تشکيلات ولايتى ما، بايد متذکر شد که ما مجبوريم در شرايطى کار کنيم که از آنها در قطعنامههاى کنگره سوم حتى ذکرى هم نرفته است. قبل از هر چيز بايد متذکر گرديم که منطقه فعاليت ما - استان مسکو و بخشهاى مجاور آن در استانهاى ديگر - ناحيهاى است عمدتا صنعتى. صنايع دستى در آن در سطح نسبتا نازلى است، و کسانى که منحصرا به کار کشاورزى مشغول باشند بخش کوچکى از اهالى را تشکيل ميدهند. در کنار کارخانجات نساجى غول پيکر که هر يک بين ١٠ تا ١٥ هزار کارگر را بکار ميگيرد، کارخانههاى کوچک داراى ٥٠٠ تا ١٠٠٠ کارگر نيز وجود دارد که در دهات و قصبات دور افتاده پراکندهاند. چنين بنظر ميرسد که سوسيال دمکراسى با وجود چنين شرايطى در اينجا، زمينه بسيار مساعدى براى فعاليتهاى خود خواهد يافت، اما واقعيت، نادرستى چنين فرض پا در هوايى را اثبات نموده است. با وجود آنکه اکنون ٥٠ - ٤٠ سال از عمر بعضى از کارخانجات ميگذرد، اکثريت غالب "پرولتارياى" ما هنوز از زمين دست نکشيدهاند. "روستا" طورى پرولتاريا را در چنگ خود دارد که هيچيک از آن خصايص روحى و غير روحى که پرولتر "خالص" در جريان کار دسته جمعى کسب ميکند، در ميان پرولترهاى ما زمينه رشد نمييابد. زراعتى که "پرولترهاى" ما انجام ميدهند، از انواع عجيب و دورگهاى است. کارگر بافندهاى که در کارخانه نساجى بکار مشغول است براى شخم تکه زمين خود فعله اجير ميکند. روى همين تکه زمين، زن او (در صورتى که در کارخانهاى کار نکند)، بچههاى او، اعضاء مسن و از کار افتاده خانواده او، کار ميکنند و خود او نيز وقتى پير يا معلول شد، و يا بعلت گستاخى يا رفتار مشکوک از کار اخراج گرديد، روى آن کار خواهد کرد. به چنين "پرولترهايى" مشکل بتوان نام پرولتر اطلاق نمود. آنها از لحاظ مرتبه اقتصاديشان بينوا، و از لحاظ ايدئولوژى خرده بورژوا هستند. نادان و محافظهکارند. از بين اينهاست که عناصرى را براى "باندهاى سياه" اجير ميکنند. با اين حال، اگاهى طبقاتى حتى در ميان اين مردم نيز سر از خواب گران برداشته است. ما از طريق عامل رابطِ پرولترهاى "خالص" تلاش ميکنيم اين توده جاهل را از خواب ديرينه بيدار کنيم و در اين کار موفقيت هم داريم. تعداد اين ارتباطها رو به افزايش است، در برخى از نقاط جاى پايمان محکمتر ميشود، در کارخانه و دهکده بينوايان زير نفوذ ما ميآيند، ايدئولوژى ما را ميپذيرند. عقيده ما بر اين است که ايجاد تشکيلات در محيطى که "بطور خالص" پرولترى نيست مغاير با اصول نخواهد بود. ما محيط ديگرى نداريم و اگر تعصب بخرج دهيم و فقط به متشکل ساختن "پرولتارياى" روستا بپردازيم، مجبور خواهيم شد سازمان خود و ديگر سازمانهاى موجودمان در مناطق مجاور را منحل سازيم. ما ميدانيم که مبارزه عليه عطش ضبط اراضى قابل کشت و غيره که ملاکين رهايشان کردهاند، يا زمينهايى که کشيشان لبادهپوش نتوانستهاند آنها را آنطور که بايد و شايد بکارند، برايمان مشکل خواهد بود. ما ميدانيم که دمکراسى بورژوايى، از فراکسيون "سلطنت طلبان دمکرات" (اين فراکسيون در بخش روزا وجود دارد) گرفته تا اتحاديه "دهقانان"، همه براى نفوذ در بين "بينوايان" عليه ما مبارزه خواهند کرد، ولى ما دومىها را عليه اولىها مسلح خواهيم نمود. ما از تمام نيروهاى سوسيال دمکرات در شهرستان، خواه روشنفکرى و خواه پرولترى، به منظور تشکيل کميتههاى سوسيال دمکرات از ميان "بينوايان" و تحکيم اين کميته استفاده خواهيم کرد. در هر يک از شهرهاى بخش يا مراکز بزرگ صنعتى، از گروههاى وابسته به تشکيلات شهرستان يک کميته بخش تشکيل خواهيم داد. کميته بخش، علاوه بر کميتههاى کارخانه در ناحيه خود، کميتههايى نيز از "دهقانان" تشکيل خواهد داد. از نقطه نظر مراعات پنهانکارى، تعداد افراد اين کميتهها نبايد زياد باشد، و اعضاء آنها را دهقانان بينوايى تشکيل خواهند داد که روحيه انقلابى و استعدادشان از همه بيشتر باشد. در جايى که هم کارخانه وجود دارد و هم دهقان، بايد آنان را در کميتهاى مجزا و متشکل از يک گروه فرعى مجتمع نمود.
اين کميتهها قبل از هر چيز بايد بطور روشن و دقيق از شرايط محيط آگاه باشند:
الف- مناسبات ارضى:
١- سهم دهقانان، اجاره، شکل مالکيت (اشتراکى، خانوادگى و غيره).
٢- زمينهاى اطراف:
الف- متعلق به چه کسانى است،
ب- مساحت آنها،
ج- رابطه دهقانان با اين زمينها،
د- شرايط استفاده از اين زمينها:
١- بيگارى،
٢- اجاره بهاى کمر شکن از "زمينهاى غصبى" و غيره،
ه- مقدار قرض دهقانان به کولاکها، ملاکين و سايرين.
ب- باج، ماليات، ميزان ماليات ارضى از زمينهاى دهقانى و اربابى.
ج- کارهاى فرعى موسمى و صنايع دستى، گذرنامه، وجود استخدام زمستانى[٣] و غيره.
د- فابريکها و کارخانههاى محلى؛ شرايط کار در آنها:
١- دستمزدها،
٢- روزکار،
٣- طرز رفتار کارفرمايان،
٤- شرايط مسکن و غيره.
ه- مقامات ادارى: بازرسان روستا، رؤساى زمستواها، بخشدار، کدخدا، منشى، قاضى محل، مستحفظ، کشيش.
و- مجلس زمستوا: منتخبين دهقانان، کارکنان زمستوا، آموزگار، پزشک، کتابخانه، آموزشگاه، قهوه خانه.
ح- انجمنهاى محلى: اعضاء آنها و طرز اداره امور.
ط- سازمانها: "اتحاديههاى دهقانى"، "انقلابيون سوسياليست"، سوسيال دمکراتها.
کميته دهقانى سوسيال دمکرات پس از آشنايى با اين مراتب موظف است تصميماتى را که در نتيجه بروز اوضاع غير عادى لازم گردد، در جلسات دهقانان به تصويب رساند. در عين حال اين کميته در بين توده نيز بطور جداگانه به تهييج و ترويج عقايد سوسيال دمکراسى خواهد پرداخت؛ محفل، مجلس سيار و ميتينگ تشکيل ميدهد، اوراق و مطبوعات منتشر ميکند و از طريق گروه بخش ارتباط خود را با تشکيلات شهرستان حفظ مينمايد.
اگر ما موفق به تأسيس چندين کميته از اين نوع بشويم، موفقيت سوسيال دمکراسى تضمين خواهد بود.
سازمانده شهرستان
|
ناگفته پيداست که ما وظيفه طرح دستورهاى عملى مفصلى را که مورد نظر اين رفيق است بر عهده نخواهيم گرفت؛ اين وظيفه فعالين محل و وظيفه مرکزى است که در روسيه کارهاى عملى را رهبرى ميکند. ما ميخواهيم از نامه پرمضمون رفيق مسکويى براى توضيح قطعنامه سوم و وظايف مبرم حزب بطور کلى استفاده نماييم. از اين نامه چنين برميآيد که تنها بخشى از سوء تفاهماتِ ناشى از قطعنامه کنگره سوم معلول شک و ترديدهاى تئوريک است. منبع ديگر اين سوء تفاهمات مسأله جديدى است که سابقا وجود نداشت و آن عبارت است از چگونگى روابط ميان "کميتههاى انقلابى دهقانى" و "کميتههاى سوسيال دمکرات" که بين دهقانان کار ميکنند. صِرف مطرح شدن اين سؤال نشانه پيشرفت قابل ملاحظه فعاليت سوسيال دمکراتيک در بين دهقانان است. اکنون ديگر مسائل بالنسبه دقيقى در زمره مسائل روز قرار گرفته که خود معلول حوائج عملى کار تهييج "در روستا" است، کارى که ريشه مىگسترد و شکلهاى با ثبات و دائمى بخود ميگيرد. نويسنده نامه مدام اين نکته را فراموش ميکند که وقتى قطعنامه کنگره را بخاطر عدم وضوح آن مورد ايراد قرار ميدهد، در حقيقت جوياى جواب مسألهاى است که کنگره حزب اصلا آن را مطرح نکرده و نميتوانسته است مطرح کند.
مثلا نظر نويسنده نامه درباره اين که هم تبليغ عقايد ما و هم پشتيبانى از جنبش دهقانان "فقط" در صورت وجود سازمانهاى محلى امکان پذير است، چندان صحيح نيست. بديهى است که وجود چنين سازمانهايى مطلوب و در صورت توسعه کار ضرورى است، لکن کار مزبور حتى در جايى هم که چنين سازمانهايى وجود ندارد ممکن و ضرورى است. ما در تمام فعاليت خود، حتى در مواردى هم که فقط با پرولتارياى شهر سر و کار داريم، نبايد مسأله دهقانان را از نظر دور داريم، بايد نظر تمام حزب پرولتارياى آگاه را که از طريق قطعنامه کنگره سوم اظهار گرديده و حاکىاز اين است که: ما از قيام دهقانى پشتيبانى ميکنيم، در همه جا اشاعه دهيم. دهقانان بايد از طريق مطبوعات و به توسط کارگران و سازمانهاى مخصوص، و غيره، از اين موضوع آگاه گردند. دهقانان بايد بدانند که پرولتارياى سوسيال دمکرات در اين پشتيبانىِ خود تا چه حد از هر گونه مصادره (يعنى سلب مالکيت بلاعوض از ملاکين) پيش خواهد رفت.
نويسنده نامه در اين رابطه يک سؤال تئوريک مطرح کرده و آن اين است که: آيا نبايد سلب مالکيت از املاک بزرگ و واگذارى آن به "مالکيت خرده بورژوايى دهقانى" را بطور مشخص مشروط نمود؟ اما نويسنده با پيشنهاد اين شرط، دايره مفهوم قطعنامه کنگره سوم را به اختيار خود محدود ميکند. در قطعنامه کلمهاى هم در اين باره گفته نميشود که حزب سوسيال دمکرات موظف است از واگذارى زمينهاى مصادره شده به مالکين خرده بورژوا پشتيبانى نمايد. در قطعنامه گفته ميشود: ما "حتى از مصادره"، يعنى حتى ضبط بلاعوض نيز پشتيبانى خواهيم کرد، ولى درباره اين که املاک ضبط شده به چه کسى واگذار شود به هيچ وجه تصميمى در قطعنامه اتخاذ نشده است. علت مفتوح گذاردن اين مسأله هم اتفاقى نيست: از مقالات روزنامه "وپريود" (شماره هاى ١١، ١٢، ١٥)[٤] پيداست که ارائه راه حلى از پيش براى اين مسأله، غير عقلانى شمرده شده است. مثلا در آنجا به اين موضوع اشاره شده است که سوسيال دمکراسى در شرايط جمهورى دمکراتيک نميتواند هيچگونه قيدى را درباره ملى کردن اراضى بپذيرد و آزادى عمل خود را از دست بدهد.
در حقيقت، بر خلاف "انقلابيون سوسياليست" خرده بورژوا، آنچه اکنون براى ما حائز اهميت است جنبه انقلابى دمکراتيک قيامهاى دهقانى و تشکل پرولتارياى روستا بطور مشخص، در يک حزب طبقاتى است. اصل مطلب اکنون در آگاهى دهقانان نسبت به لزوم در هم شکستن انقلابى نظام کهن و عملى نمودن آن است، و نه تنظيم طرحهاى خيالى درباره "توزيع مجدد کلى زمين" يا ملى کردن اراضى. به همين جهت است که "انقلابيون سوسياليست" بر "اجتماعى کردن" و غيره اصرار ميورزند و ما بر کميتههاى انقلابى دهقانى. ما ميگوييم: بدون وجود اين کميتهها هرگونه اصلاحات در حکم هيچ است. وجود اين کميتهها و اتکاء به آنها، پيروزى قيام دهقانى را ميسر ميسازد.
ما بايد از قيام دهقانى به هر طريق، منجمله از طريق پشتيبانى از مصادره اراضى، حمايت کنيم، ولى اين به هيچ وجه به معناى پشتيبانى از هر گونه طرح خرده بورژوايى نيست. تا آن حد که جنبش دهقانان جنبه انقلابى دمکراتيک دارد ما از آن پشتيبانى ميکنيم. ولى وقتى که، و به ميزانى که، اين جنبش جنبه ارتجاعى و ضد پرولترى بخود بگيرد، براى مبارزه عليه آن آماده ميشويم (همين حالا و بيدرنگ آماده ميشويم). تمام جوهر مارکسيسم در اين وظيفه دوگانه نهفته است، و به سادگى و به ابتذال کشيدن يا خلاصه کردن آن در يک وظيفه واحد و بسيط تنها از عهده کسانى ساخته است که مارکسيسم را درک نميکنند.
مثال مشخصى را در نظر بگيريم. فرض کنيم که قيام دهقانى پيروز شده است. کميتههاى انقلابى دهقانى و حکومت موقت انقلابى (که اتکاء آن بعضا بر همين کميتههاست) ميتوانند به هر گونه مصادره املاک بزرگ دست بزنند. همانطور که گفتيم، ما هوادار مصادره املاکيم. ولى آيا توصيه ميکنيم که اين زمينهاى مصادره شده را به چه کسانى واگذار نمايند؟ ما هرگز خود را به حل اين مسأله متعهد نکردهايم، و هرگز هم با اظهاراتى شبيه اظهارات نسنجيده نويسنده نامه، اين تعهد را براى خود ايجاد نخواهيم کرد. نويسنده فراموش کرده است که در همان قطعنامه کنگره سوم اولا، از "مُنَقـَح ساختن مضمون انقلابى- دمکراتيک جنبش دهقانى از هرگونه مخلوطهاى ارتجاعى" صحبت ميشود، و ثانيا از نياز به "سازماندهى مستقل پرولتارياى روستا در هر مورد و هر شرايطى". اينهاست دستورهاى عملى ما. مخلوطهاى ارتجاعى هميشه در جنبش دهقانان وجود خواهد داشت و ما از پيش عليه آن اعلام جنگ ميکنيم. تخاصم طبقاتى بين پرولتارياى روستا و بورژوازى دهقانى اجتناب ناپذير. ما از پيش، پرده از روى اين تخاصم برميداريم، آن را توضيح ميدهيم و بر اساس آن براى مبارزه آماده ميشويم. يکى از علل آنى اين مبارزه به احتمال زياد ممکن است اين مسأله باشد که: زمينهاى مصادره شده چگونه و به چه کسى واگذار گردد؟ ما اين مسأله را پردهپوشى نميکنيم، وعده تقسيم بالتساوى، "اجتماعى کردن" و غيره هم نميدهيم. آنچه ما ميگوييم اين است که اين مسأله را بعدا با مبارزه يکسره خواهيم کرد؛ مبارزهاى مجدد، در عرصهاى جديد و به اتفاق متفقينى ديگر. آنجا ما بدون شک با پرولتارياى روستا، با کل طبقه کارگر، و در مقابل بورژوازى دهقانى قرار خواهيم داشت. در عمل، اين ميتواند شکل واگذارى زمين به طبقه دهقانان خرده مالک را بخود بگيرد - در جايى که مالکيت بزرگ و بر اساس وابستگى اسارت فئودالى حکمفرماست و هنوز هيچگونه شرايط مادى براى توليد بزرگ سوسياليستى وجود ندارد، ممکن است شکل ملى کردن را بخود بگيرد - در صورت پيروزى کامل انقلاب دمکراتيک؛ يا ممکن است شکل واگذارى املاک بزرگ کاپيتاليستى به جمعيتهاى کارگران را بخود بگيرد، زيرا ما از انقلاب دمکراتيک بيدرنگ، و درست مطابق ميزان نيروى خويش، يعنى پرولتارياى آگاه و متشکل، به انقلاب سوسياليستى گذر خواهيم کرد. ما هوادار انقلاب بىوقفهايم. در نيمه راه توقف نخواهيم کرد. اگر ما حالا و بلافاصله وعده هيچگونه "اجتماعى کردن" را نميدهيم به اين علت است که از شرايط واقعى لازم براى به انجام رساندن اين کار آگاهيم و مبارزه طبقاتى جديدى را که در ميان دهقانان در حال نضج است پردهپوشى نميکنيم، بلکه آن را آشکار ميسازيم.
ما در ابتدا تا آخرين لحظه، با تمام وسائل و تا حد مصادره اراضى، از دهقانان بطور کلى، در مقابل ملاکين پشتيبانى ميکنيم و سپس (بهتر است بگوييم در عين حال) از پرولتاريا در مقابل دهقانان بطور کلى پشتيبانى خواهيم نمود. در حال حاضر محاسبه ترکيب نيروهايى که "فرداى" انقلاب (انقلاب دمکراتيک) درون توده دهقانى وجود خواهد داشت تخيلى پوچ است. ما بدون اينکه دچار ماجراجويى شده، بدون اينکه به وجدان علمى خود خيانت کرده باشيم و بدون اينکه در تقلاى کسب وجهه سطحى باشيم، فقط يک چيز ميتوانيم بگوييم و ميگوييم: ما با تمام نيروى خويش به تمام دهقانان در انجام انقلاب دمکراتيک کمک خواهيم کرد تا بدينوسيله گذار هر چه سريعتر خود، يعنى حزب پرولتاريا، را به وظيفه جديد و عالىتر يعنى انقلاب سوسياليستى، آسانتر کنيم. ما وعده هيچگونه هماهنگى، هيچگونه مساوات و هيچگونه "اجتماعى کردن" پس از پيروزى قيام کنونى دهقانان را نميدهيم. برعکس، مبارزهاى جديد، عدم مساواتى جديد و انقلابى جديد را "وعده ميدهيم"، انقلابى که همانا براى آن هم مبارزه ميکنيم. "شيرينى" دکترين ما از شيرينى قصههاى "انقلابيون سيوسياليست" کمتر است، ولى بگذار هر کس ميخواهد فقط شيرينى به او بخورانند بطرف "انقلابيون سوسياليست" برود؛ ما به اين اشخاص ميگوييم: بفرماييد، راه باز است و جاده دراز.
اين نظر مارکسيستى به عقيده ما مسأله مربوط به کميتهها را هم حل ميکند. به عقيده ما کميتههاى دهقانى سوسيال دمکراتيک نبايد وجود داشته باشد. زيرا اگر سوسيال دمکرات است پس صرفا دهقانى نيست؛ اگر دهقانى است پس صد در صد پرولترى، صد در صد سوسيال دمکراتيک نيست. بسيارند کسانى که اين دو موضوع را مخلوط ميکنند، ما در شمار آنان نيستيم. ما در هر جا که ممکن باشد کوشش خواهيم کرد کميتههاى خود، يعنى کميتههاى حزب سوسيال دمکرات را تشکيل دهيم. در آنها، هم دهقانان، هم بينوايان، هم روشنفکران، هم تنفروشان (چندى پيش يکى از کارگران در نامه خود از ما پرسيده بود چرا در بين فواحش تهييج نميشود)، هم سربازان، هم آموزگاران، هم کارگران - خلاصه تمام سوسيال دمکراتها و فقط سوسيال دمکراتها داخل خواهند شد. اين کميتهها تمام کارهاى سوسيال دمکراتيک را با تمام عمق و وسعت آن انجام خواهند داد، ولى در عين حال سعى خواهند کرد بخصوص و بطور ويژهاى پرولتارياى روستا را متشکل کنند، زيرا سوسيال دمکراسى حزب طبقاتى پرولتارياست. تصور آن که سازماندهى پرولتاريايى که ذهنش هنوز کاملا از بقاياى ايدئولوژى کهن پاک نشده است عملى "غير اصولى" است، خود گمراهى عظيمى است و ما مايليم فکر کنيم قسمتهايى از نامه که به اين موضوع مربوط است فقط مبتنى بر يک سوء تفاهم ساده است. پرولتارياى شهرى و صنعتى ناگزير هسته اصلى حزب کارگر سوسيال دمکرات ما را تشکيل خواهد داد، ولى همانطور که در برنامه گفته شده است ما بايد تمام زحمتکشان و استثمار شوندگان، و بدون استثناء همه آنان را، اعم از پيشهوران، بينوايان، گدايان، خدمتکارها، ولگردان، تنفروشان، به حزب جلب کرده و در تنوير افکار آنان بکوشيم و متشکلشان سازيم - البته بديهى است که با اين شرط لازم و حتمى که آنها به سوسيال دمکراسى بگروند و نه سوسيال دمکراسى به آنها؛ آنها نظر پرولتاريا را بپذيرند و نه پرولتاريا نظر آنها را.
خواننده خواهد پرسيد پس با اين وصف ديگر کميتههاى انقلابى دهقانان چه ضرورتى دارد؟آيا وجود آنها ديگر لازم نيست؟ چرا لازم است. ايدهآل ما عبارت است از ايجاد کميتههاى سوسيال دمکراتيکِ صِرف در تمام دهات، و بعدا ائتلاف آنها با تمام عناصر انقلابى- دمکرات و گروهها و محافل دهقانى، براى ايجاد کميتههاى انقلابى. اين با استقلال حزب کارگر سوسيال دمکرات در شهر و اتحاد آن با تمام دمکراتهاى انقلابى به منظور قيام، کاملا مطابقت دارد. ما طرفدار قيام دهقانى هستيم. ما با اختلاط و امتزاج عناصر طبقاتى ناهمگون مطلقا مخالفيم. ما ميخواهيم سوسيال دمکراسى تمام دمکراتهاى انقلابى را بسوى قيام سوق دهد، به تمام آنها کمک کند تا متشکل شوند و خود دوش بدوش آنان، ولى بدون اختلاط و امتزاج با آنان، در سنگرهاى خيابانى شهرها و بر ضد ملاکين و پليس در دهات گام بردارد.
زنده باد قيام شهرى و روستايى عليه استبداد! زنده باد سوسيال دمکراسى انقلابى، پيشتاز دمکراسى انقلابى در انقلاب حاضر!
"پرولتارى" شماره ١٦، چهاردهم سپتامبر ١٩٠٥
زيرنويسها
[١]
رجوع کنيد به مقاله "پرولتاريا و دهقانان" در اين جزوه. (زيرنويس ترجمه فارسى)
[٢]
قطعنامه کميته ساراتفِ حزب کارگر سوسيال دمکرات روسيه بر اساس گزارش درباره کنگره سوم حزب و کنفرانس منشويکها تهيه و به
تصويب رسيده بود. اين قطعنامه در شماره ١٠ "پرولتارى"، مورخ ٢ اوت (٢٠ ژوئيه) ١٩٠٥، به همراه مؤخرهاى بقلم لنين بچاپ رسيد،
("نوشتههاى پراکنده لنين"، جلد ١٦، صفحه ١٣٠).
[٣]
استخدام زمستانى - ملاکين و گولاگها دهقانان را در فصل زمستان، يعنى وقتى که دهقانان دچار تنگدستى خاصى بودند و به قراردادهاى
ظالمانه تن در ميدادند، براى کار در تابستان اجير ميکردند.
[٤]
رجوع شود به مقالات "پرولتاريا و دهقانان"، "پيرامون برنامه ارضى ما" و "برنامه ارضى ليبرالها" در اين جزوه. (زيرنويس ترجمه فارسى)
مقاله ششم از "هفت مقاله درباره مسأله ارضى و جنبش دهقانى"، لنين - انتشارات "اتحاد مبارزان کمونيست" (سهند)، آذر ١٣٥٨
lenin.public-archive.net #L1356fa.html
|