Farsi    Arabic    English   

پيرامون برنامه ارضى ما
(نامه به کنگره سوم)

و. ای. لنین



جنبش جديد دهقانى با رشد و نيرو گرفتن روزافزون خود بار ديگر مسأله برنامه ارضى ما را پيش ميکشد. البته اصل اساسى‌اى که اين برنامه بر آن استوار است نميتواند موجب اختلاف نظر و بحث برانگيز باشد. حزب پرولتاريا بايد از جنبش دهقانى پشتيبانى کند، و هرگز از نظام زميندارى کنونى در مقابل يورش انقلابى دهقانان جانبدارى نخواهد کرد؛ اما در عين حال همواره خواهد کوشيد مبارزه طبقاتى را در روستا بسط دهد و اين مبارزه را از آگاهى سياسى برخوردار گرداند. به گمان من، اين اصول را همه سوسيال دمکراتها قبول دارند. اختلاف عقيده تنها زمانى بروز ميکند که نوبت به اجراى اين اصول ميرسد، زمانى که نوبت به فرموله کردن آنها در برنامه‌اى جهت انجام وظائف آن لحظه ميرسد.

واقعيت بهترين داور اختلافات تئوريک است و من اطمينان دارم که سير تند وقايع انقلابى اين اختلافات بر سر مسأله ارضى را نيز در جنبش سوسيال دمکراسى از ميان خواهد برد. مشکل که کسى اين نکته را انکار کند که طرح‌پردازى براى شيوه‌هاى عملى برنامه‌هاى مختلف ارضى کار ما نيست؛ و يا منکر اين باشد که: ما بايد پيوندهاى خود را با پرولتاريا مستحکم نماييم و از جنبش دهقانى پشتيبانى بعمل آوريم، بدون آنکه گرايش به مالکيت در دهقان صاحب زمين را از نظر دور داريم - گرايشى که هر چه انقلاب سريعتر به پيش رود تعارضش با پرولتاريا بنحو سريعتر و شديدترى آشکار خواهد شد.

از طرف ديگر لحظه انقلابى کنونى به روشنى و صراحت شعارى قطعى و مشخص را طلب ميکند. تشکيل کميته‌هاى انقلابى دهقانى بايد آن شعار بشود، و برنامه ارضى ما کاملا به درست آن را مطرح نموده است. در جنبش دهقانى جهل و عقب ماندگى عظيمى وجود دارد و در اين زمينه، به خود راه دادنِ هرگونه توهمى بينهايت خطرناک خواهد بود. جهل دهقان، قبل از هر چيز با عجز او از درک جنبه سياسى جنبش، با عجز او از درک مثلا اينکه بدون تغييرات دمکراتيک ريشه‌اى در کل ساختار سياسى کل حکومت هر گونه پيشرفت پايدارى در جهت گسترش مالکيت زمين مطلقا غير ممکن است، آشکار ميشود. دهقان به زمين نياز دارد، و احساس انقلابيش، حس غريزى بدوى‌اش، از دمکراسى نميتواند بيان ديگرى غير از دست گذاشتن بروى زمين ملاکين بيابد. البته هيچکس اين را مورد شک و سؤال قرار نميدهد. اما "انقلابيون سوسياليست" تنها به ذکر اين واقعيت اکتفا ميکنند، بجاى آنکه اين آمال گنگ و مبهم دهقانان را از نقطه نظر طبقاتى مورد تحليل قرار دهند. سوسيال دمکراتها، بر اساس چنين تحليلى، معتقدند که تمامى دهقانان بندرت ممکن است به خاطر مسائلى که از خواست بازگرداندن زمينهاى غصبى[١] فراتر رود، يکپارچه به پيش روند، چرا که وقتى از چهارچوب يک چنين رفرم ارضى پا فراتر نهاده شد، تخاصم موجود ميان پرولتارياى روستا و "موژيکهاى سوداگر" [Enterprising Muzhiks] ناگزير خود را با شدتى بيش از هميشه بروز خواهد داد. البته، سوسيال دمکراتها هيچ اعتراضى به اينکه موژيکِ بپاخاسته "ضربه نهايى را بر ملّاک فرود آورد" و تمام زمينهايش را از او بگيرد ندارند، اما آنان نميتوانند در يک برنامه پرولترى دست به ماجراجويى بزنند، آنان نميتوانند اجازه دهند که چشم‌اندازهاى خوش آب و رنگ اين گونه تغييرات در نظام زميندارى، بر مبارزه طبقاتى عليه مالکيت پرده ساتر بکشد (حتى اگر اين تغييرات تغييراتى دمکراتيک باشد). تغييراتى که "طبقات يا گروه‌بندى‌هاى مالکين را صِرفا پس و پيش ميکند و صورت جديدى به آن ميدهد. تا بحال برنامه ما خواست بازگرداندن زمينهاى غصبى را شامل ميگشت، در حالى که در تفسيرهاى مختلفى که بر آن نوشته ميشد به اين نکته اشاره ميگرديد که خواست مربوط به زمينهاى غصبى سدّ راه نيست بلکه "دروازه‌اى براى پيشروى‌هاى بعدى"[٢] است و پرولتاريا با طيب خاطر در اين پيشروى دهقانان از آنان پشتيبانى خواهد کرد، در عين حال پرولتاريا ناگزير است بدقت مراقب متحد موقت خود، يعنى دهقان خرده‌مالک باشد، مبادا که او چنگ و دندان مالک‌مآبانه‌اش را نشان دهد. اکنون، در مواجهه با رويدادهاى انقلابى، طبعا اين سؤال پيش ميآيد که آيا مناسب‌تر نيست چنين تبيينى از تاکتيکهاى خود را از تفسيرها به خود متن برنامه منتقل نماييم؟ آخر، برنامه حزب بمنزله بيان رسمى و عمومى نقطه نظرات سوسيال دمکراسى است، در حالى که يک تفسير ناگزير بيانگر نقطه نظرات کمابيش شخصى اين يا آن سوسيال دمکرات است. و به اين ترتيب، آيا عاقلانه‌تر نيست که شرح کلى‌ترى از خطى‌مشى ما در مورد اين مسأله در برنامه گنجانده شود، و تدقيق شيوه‌هاى مشخص و خواستهاى جداگانه‌اى از قبيل خواست زمينهاى غصبى به تفسيرهاى برنامه واگذار گردد؟

براى آنکه پيشنهاد خود را روشن سازم، طرز فرمولبندى ماده مربوطه را در برنامه، در اينجا ذکر ميکنم: (ح.ک.س.د.ر. مقدم بر هر چيز خواستارِ)... ٤- تشکيل کميته‌هاى انقلابى دهقانى بمنظور امحاى تمامى بقاياى سرواژ، تغيير و تحول در تمامى مناسبات روستايى بطور اعم براساس موازين دمکراتيک، اتخاذ تدابير انقلابى بمنظور افزايش سهم زمين دهقانان، حتى تا حد مصادره اراضى مالکين، ميباشد. سوسيال دمکراسى از هر گونه اقدام انقلابى- دمکراتيک دهقانان پشتيبانى ميکند، و در عين حال، از منافع مستقل و تشکل مستقل پرولتارياى روستا دفاع خواهد نمود".

فرمولبندى پيشنهادى فوق، آنچه را که تاکنون غالبا در تفسيرها شکافته ميشد وارد برنامه کرده و مسأله زمينهاى غصبى را به تفسيرها احاله ميدهد. چنين تغييرى اين امتياز را دارد که خصلت ويژه و مستقل موضع پرولترى را با وضوح بيشترى برجسته مينمايد؛ و اهميت تأمين وضوح و روشنى در چنين مسأله مهمى بر تمام مشکلاتى که اين تغييرات در امر تدوين و تنظيمِ مجدد ايجاد ميکند، ميچربد (مشکلاتى از قبيل گنجاندن شرحى، بجاى خواست مشخص، در برنامه که معمولا در تفسيرها ميآيد؛ ضمنا متذکر ميشويم که در برنامه ما چنين شرح و توضيحاتى وجود دارد: براى نمونه، ماده مربوط به مبارزه عليه اصلاحاتى که به تثبيت قيموميت پليس و بوروکراسى ميانجامد را در نظر بگيريد[٣]. امتياز ديگر چنين تغييرى اين است که برنامه به اين تصور باطل که گويا سوسيال دمکراتها به دهقانان ميگويند که آنان نميتوانند و نبايد پا را از خواست بازگرداندن زمينهاى غصبى فراتر گذارند، يکبار براى هميشه خاتمه خواهد داد. ما بايد با يک فرمولبندى روشن در برنامه، اين تصور را از بين ببريم نه اينکه به توضيح آن در تفسيرها بسنده کنيم. اين واقعيت که در فرمولبندى پيشنهادى هيچ شيوه مشخصى براى ضبط اراضى ذکر نگرديده، ممکن است نقيصه‌اى به نظر آيد. ولى آيا به سخن دقيق آيا اين يک نقيصه است؟‌

سوسيال دمکراتهايى که درباره مسأله ارضى نوشته‌اند، بکرّات به اين نکته پرداخته‌اند که تا چه حد بيجاست که ما در اين رابطه خود را به طرح‌پردازى مشغول داريم، زيرا اقدام عمده يک رفرم ارضى، يعنى ملى کردن زمين، در حکومتى سراپا پليسى ضرورتا حرکت منحرفى است که تنها به تيره و تار ساختن ماهيت طبقاتى جنبش کمک خواهد نمود. با اين حال، تمام تدابير ديگر براى ايجاد تغيير و تحول در مناسبات ارضى تحت نظام سرمايه‌دارى، تنها بمنزله راهى بسوى ملى کردن خواهد بود؛ اين تدابير تنها بخشى از کل تدابير است، تنها معدودى از تدابيرِ ممکن است، به عبارت ديگر، تدابيرى است که سوسيال دمکراسى به هيچ رو قصد محدود کردن خود را به آنها ندارد. در حال حاضر سوسيال دمکراتها مخالف ملى کردن هستند، و حتى "انقلابيون سوسياليست"، بر اثر انتقادات ما، اکنون خيلى بيشتر در اين مسأله احتياط ميکنند (پيش نويس برنامهشان را مقايسه کنيد با "شيطنت" سابقشان).

اما نکته اينجاست که جنبش انقلابى، ما را بسوى جمهورى دمکراتيک ميبرد که، با انحلال ارتش منظم و غيره، يکى از خواستهاى آنى ما را تشکيل ميدهد.

در يک جمهورى دمکراتيک، با مردمى که مسلح‌اند و با تحقق تدابيرى ديگرى که آنها نيز به همين نحو برخوردار از سرشت جمهوريت‌اند، سوسيال دمکراسى نميتواند ملى کردن را مردود اعلام دارد و به اين وسيله دست و بال خود را در مورد اين مسأله ببندد[٤]. به اين ترتيب، نقص فرمولبندى پيشنهادى من تنها يک نقص ظاهرى است. فى‌الواقع، اين فرمولبندى يک شعار منسجم طبقاتى - و الحق شعارى مطلقا کنکرت - براى لحظه کنونى بدست ميدهد، و با اين حال ميدان وسيعى را براى تدابير "انقلابى- دمکراتيکى" که ممکن است در صورت رشد دلخواه انقلاب ما ضرورت يا مطلوبيت پيدا کند، باز ميگذارد. در حال حاضر و نيز در آينده، يعنى تا پيروزى کامل قيام دهقانى، يک شعار انقلابى الزاما بايد تخاصم موجود بين دهقان و ملّاک را منعکس کند؛ و ماده مربوط به زمينهاى غصبى بر اين وضعيت تأکيد داشت، و کاملا بدرست، از طرف ديگر، هرگونه شعارى از قبيل "ملى کردن"، "واگذارى اجاره‌دارى‌ها"، "اجتماعى کردن" (سوسياليزه کردن - م)، و غيره، اين تخاصم بارز را ناديده ميگيرد و تيره ميسازد.

در عين حال، فرمولبندى پيشنهادى من به اهداف کميته‌هاى انقلابى دهقانى وسعت ميبخشد، تا آنجا که "تغيير و تحول در تمامى مناسبات روستائى بطور اعم بر اساس موازين دمکراتيک" را در بر گيرد. کميته‌هاى دهقانى در برنامه ما شعارى است که آنها را بدرستى با خصلت دهقانى، يعنى در اصل بمنزله يک قشر معين اجتماعى، توصيف ميکند؛ زيرا سرکوب يک قشر معين اجتماعى بوسيله يک قشر اجتماعى ديگر، تنها بوسيله کل قشر فرودست و تحت ستم ميتواند از ميان برود. ولى آيا دليلى براى محدود کردن اهداف اين کميته‌ها به رفرم ارضى وجود دارد؟ آيا واقعا کميته‌هاى ديگرى براى ساير اصلاحات، مثلا اصلاحات ادارى، بايد برپا گردد؟ مشکلى که در رابطه با دهقانان وجود دارد، همانطور که قبلا متذکر شدم، اين است که آنان بطور کلى از درک جنبه سياسى جنبش عاجزند. چنانچه ما موفق ميشديم، حتى در چند مورد، تدابير انقلابى مؤثرى را که دهقانان براى بهبود وضع خود اتخاذ ميکنند (مصادره غله، احشام و زمين) با تشکيل و فعاليت کميته‌هاى دهقانى و با به رسميت شناختن اين کميته‌ها از جانب احزاب سياسى (و تحت شرايط بويژه مطلوبى از جانب يک دولت موقت انقلابى) ارتباط دهيم، آنوقت ميتوانستيم خود را در مبارزه براى جلب دهقانان به جمهورى دمکراتيک، برنده تلقى کنيم. تا زمانى که دهقانان به اين ترتيب جلب نشده‌اند همه گامهاى انقلابى‌شان گامهايى بس متزلزل خواهد بود، و طبقات اجتماعى صاحب قدرت براحتى همه دستاوردهايشان را از آنان باز خواهند ستاند.

و بالاخره در زمينه پشتيبانى از تدابير "انقلابى- دمکراتيک"، فرمولبندى پيشنهادى خط فاصل روشنى بين ظاهر فريبنده و شبه‌سوسياليستى تدابيرى از قبيل گرفتن زمين بوسيله دهقانان، و محتواى دمکراتيک حقيقى آنها، ترسيم ميکند. براى پى بردن به اهميتى که کشيدن چنين خط فاصلى براى يک سوسيال دمکرات دارد، کافى است نظر مارکس و انگلس را در مورد جنبش دهقانى، مثلا در آمريکا، بياد بياوريم (مارکس در ١٨٤٨ درباره کريگه Hermann Kriege[٥]، و انگلس در ١٨٨٥ درباره هنرى جورج[٦]). البته، امروز هيچکس در صدد برنخواهد آمد که وجود جنگ دهقانى براى زمين، وجود تب زمين (در کشورهاى نيمه فئودال و يا در مستعمرات) را انکار کند. ما حقانيت و مترقى بودن چنين جنگى را به رسميت ميشناسيم، اما در عين حال محتواى دمکراتيک، يعنى در تحليل نهايى بورژوا دمکراتيک، آن را برملا ميکنيم. بنابراين، ما در عين تأييد اين محتوا، از جانب خود "ملاحظاتى" را نيز مطرح مينماييم؛ ما به نقش "مستقل" جنبش دمکراتيک پرولترى، و به اهداف مشخص حزب سوسيال دمکرات، بعنوان حزبى طبقاتى که براى انقلاب سوسياليستى کار ميکند، نظر داريم.

اين بود دلايلى که مرا بر آن داشت که از رفقا بخواهم اين پيشنهاد را در کنگره آتى مورد بحث قرار دهند و ماده مربوطه برنامه را در جهتى که پيشنهاد نمودم بسط دهند.


"وپريود" (Vperyod)، شماره ١٢، ٢٩ مارس ١٩٠٥


زيرنويسها

[١] زمينهاى غصبى (otrezki) - زمينهايى که در سال ١٨٦١ بعد از الغاى سرواژ در روسيه از سهم دهقانان جدا شده و به نفع مالکان ضبط ميشد. "در استانهاى داراى خاک سياه اين زمينهاى جدا شده به بيش از يک پنجم کل مقدار زمين دهقانان ميرسيد؛ در برخى استانها اين نسبت به يک سوم يا حتى دو پنجم کل مقدار زمين دهقانان هم ميرسيد". لنين، مجموعه آثار، جلد ١٧، صفحه ١٢١

[٢] رجوع کنيد به اثر لنين "به روستائيان فقير" که براى نخستين بار در ماه مه ١٩٠٣ به شکل جزوه مستقلى در ژنو انتشار يافت. جلد ٦، صفحه ٤١٨. هـ.ت. رجوع کنيد به صفحه ٧٦ ترجمه فارسى اين جزوه که به همين نام منتشر شده است. (زيرنويس ترجمه فارسى)

[٣] اشاره است به نکته زير در برنامه حزب مصوب کنگره دوم: "حزب کارگر سوسيال دمکرات روسيه در تلاش براى دستيابى به اهداف آنى خود، از هرگونه اپوزيسيون و جنبش انقلابى که عليه نظام اجتماعى و سياسى موجود در روسيه صورت گيرد پشتيبانى مينمايد، و در عين حال هر گونه برنامه اصلاحى را که به نحوى با گسترش يا تحکيم قيموميت پليسى- بوروکراتيک بر طبقات رنجبر در رابطه باشد، مؤکدا رد ميکند".

[٤] اين نکته در مقاله "برخورد سوسيال دمکراسى به جنبش دهقانى" به تفصيل تشريح شده است. (زيرنويس ترجمه فارسى)

[٥] "نامه سرگشاده عليه کريگه" (The Anti-Kriege Circular) را مارکس با همکارى انگلس در آغاز ماه مه ١٨٤٦ نوشت و در ماهنامه آلمانى Das Westphälische Dampfboot بچاپ رسانيد. (رجوع کنيد به مقاله "مارکس درباره توزيع مجدد عمومى").

[٦] انگلس در مقدمه‌اش بر چاپ آمريکايى کتاب خود "وضع طبقه کارگر در انگلستان" که در ١٨٨٧ در نيويورک منتشر شد درباره هنرى جورج George Julian Harney (1817-97) سخن گفته است.


مقاله سوم از "هفت مقاله درباره مسأله ارضى و جنبش دهقانى"، لنين - انتشارات "اتحاد مبارزان کمونيست" (سهند)، آذر ١٣٥٨


lenin.public-archive.net #L1262fa.html