برنامه ارضى ليبرالها
و. ای. لنین
چندى پيش جرايد علنى گزارش دادند که کنفرانسى از رهبران زمستواهاى (Zemstvo) بخشهاى مختلف روسيه در مسکو برگزار گرديه است. روزنامه Moskovskiye Vedomosti[١] در حاليکه فرياد ميکشيد: دولت اجازه ميدهد اجتماعات انقلابى در روسيه تشکيل گردد، لازم است کنگره حزب سلطنت طلب دعوت شود، و غيره، حتى کوشيد تا زنگ خطر را بصدا درآورد. اما هيچکس توجه جدى به اين قيل و قالها نکرد، چون پليس اين روزها دستش سخت بندِ امورى است که ماهيت بسيار نگران کنندهترى دارد. اما زمستوائىها هم به هر حال پا را از حدود آمال مشروطهخواهانهشان بيرون نگذاشتند. با اينهمه، صورت جلسات اين کنفرانس، تا آنجا که به برنامه ارضى مربوط ميشد، بسيار قابل توجه بود. ما تزهايى را که بنا بر گزارشهاى رسيده به تصويب اکثريت رسيده است، بطور کامل در اينجا نقل ميکنيم:
«١- مداخله دولت در حيات اقتصادى ميبايست مناسب ارضى را نيز شامل گردد.
٢- تصويب يک قانون صحيح زراعى منوط به تحولى ريشهاى است(؟؟).
٣- رفرم ارضى قريبالوقوع ميبايست بر موازين زير استوار باشد:
الف- بهبود وضع اقتصادى طبقه کشاورز از طريق بازپس گرفتن اجبارى قطعه زمينهاى کمکى از زميندارهاى خصوصى به نفع دهقانان کم زمين در ردههاى مختلف (تدقيق جزئيات اين مسأله بر عهده چندين نفر گذارده شده است).
ب- زمينهاى سلطنتى و بخشى از زمينهاى متعلق به وابستگان مقام سلطنت دولتى اعلام گردد؛
افزايش تعداد اين قبيل اراضى دولتى از طريق خريد و ضبط زمينهاى خصوصى با پرداخت غرامت، و استفاده از آنها در جهت منافع اهالى کارگر.
ج- تنظيم شرايط اجاره از طريق مداخله دولت در روابط مابين مالکين و مستأجرين.
د- تأسيس کميسيونهاى ميانجيگرى دولتى و عموى براى به اجرا گذاردن تدابير ارضى بر طبق موازين فوق.
هـ- سازماندهى کامل يک سيستم جامع مهاجرت و اسکان، تسهيلات اعتبارى بهتر، اصلاح "بانک دهقانى" و کمک به بنگاههاى تعاونى. و- تجديد نظر بنيادى در آئيننامه مسّاحى زمين با هدف ايجاد سادگى، تسهيل و ارزانى در امر تفکيک اراضى، الغاء نظام تخصيص بدون مرزبندى اراضى[٢] در زمينهاى خصوصى و در زمينهاى سهميه دهقانان، امکان پذير ساختن مبادله سهميهها، و غيره.»
اجازه بدهيد پيش از پرداختن به تکتک نکات اين برنامه بس آموزنده، در اهميت آن بطور کلى تأمل نماييم. بىشک اين واقعيت که سخنگويان طبقه ملّاک چنين برنامهاى را عرضه ميدارند خود بنحوى متقاعد کنندهتر از بحثهاى مطّول اين نکته را اثبات ميکند که: در برخى زمينهها روسيه با تمام کشورهاى سرمايهدارى کاملا شکل گرفته اروپاى غربى عميقا تفاوت دارد. اين تفاوت در چيست؟ آيا آنطور که سوسياليستهاى نارودنيک قديم فکر ميکردند و "انقلابيون سوسياليست" هنوز تا حدودى فکر ميکنند، اين تفاوت در نظام کمونى روستايى و نيمه سوسياليستى رايج در کشور ما و نتيجتا فقدان روشنفکران بورژوا و دمکراسى بورژوايى است؟ و يا اينکه در وجود بقاياى گوناگون فئوداليسم است که گريبانگير روستاهاى ماست و رشد گسترده و آزاد سرمايهدارى را غيرممکن ميسازد و موجب پيدايش مشربهاى نارودنيکى، آنهم دقيقا در محافل بورژوا دمکراتيک ميشود؟ اين سؤالى است که هيچ سوسياليست فکورى با عذر آوردن و طفره رفتن يا به اين مجوز که سؤال بيش از حد انتزاعى، تئوريک و احيانا در دوران انقلاب بيجا است و يا با کافى دانستن واقعيت قيامهاى دهقانى براى توضيح و تبيين نرمش به خرج دادن اربابان، از آن درنخواهد گذشت. اکنون، يعنى در دوران انقلاب، طفره رفتن يا فاقد پرنسيپ بودن در مسائل تئوريک در حکم ورشکستگى کامل ايدئولوژيک است؛ چرا که يک سوسياليست اکنون بيش از هر زمان ديگر به يک جهان بينى پراخته و منسجم نياز دارد تا که اختيار وقايع بدست او باشد و نه اختيار او بدست وقايع. استناد به قيامهاى دهقانى نيز کمکى نميکند، زيرا برنامهاى که هماکنون به تصويب مالکين ارضى، که از نظر سياسى در زمستواها متشکل هستند رسيده، در بر گيرنده آمال و آرزوهايى است که چندين دهه است از جانب همه مطبوعات ليبرالى و تمام رهبران ليبرال مطرح ميشود. برنامه نارودنيکها برنامه ملاکين شده است - واقعيتى که به سؤال ما يک جواب سياسى روشن ميدهد. در دوران انقلابى، اين عملِ مستقيمِ طبقات مختلف است که اختلاف نظرهاى تئوريک بر سر مسائل اجتماعى را فيصله ميدهد. حال بياييد در برنامه ارضى ليبرالها دقيقتر شويم، برنامهاى که مطبوعات علنى ما به مدّاحى آن کمر بستهاند. براى نمونه در Economicheskaya Gazeta "اين حقيقت ثبت است که زمستوائىها برنامهاى عرضه کردهاند که، با قضاوت از روى تصوير غالب و رايج کنونى از ترکيب زمستواها، بنحو غير قابل مقايسهاى از آنچه ميشد انتظار داشت افراطىتر (واقعا!) است" (افراطى يعنى از ديدگاه ملاکين؟). در ادامه مقاله آمده است: "اين گواه بر اين واقعيت است که گروه سياسى زمستواها، هم کاردانى سياسى دارد و هم درک عميقى از آنچه در اطراف ما ميگذرد...".
کاردانى و درک عميق اين ملاکين در اين است که وقتى دهقانان خود دستبکار مداخله فعال و قاطع در مناسبات ارضى شدند، اينان شروع به صحبت از لزوم مداخله دولت کردند. همان داستان قديمى! در روسيه، مداخله دولت در مناسبات ارضى همواره واقعيتى بوده است. هر گاه اين مداخله مداخلهاى بود بنفع طبقات بالا، در اصطلاح پليس "نظم" ناميده ميشد؛ هر گاه اين مداخله از پايين صورت گيرد، آن را بىنظمى ميخوانند. بله، اما ملاکين طالب چه نوع مداخلهاى هستند؟ برنامهشان نشان ميدهد که مداخله را منحصرا براى تنظيم مناسبات مابين مالکين و مستأجرين ميخواهند. تمام تدابير پيشنهادى آنها، از باز پس گرفتن زمينهاى کمکى گرفته با تسهيلات اعتبارى و مبادله سهميهها و غيره، تنها شامل حال افرادى ميشود که به نحوى زمين در اختيار دارند، يعنى ردههاى مختلف زارعين. و آنوقت کارگران روستا که مزرعهاى از خود ندارند چه؟ در سالهاى ٩٠ قرن گذشته، تنها در پنجاه استان "داخلى" روسيه تعداد فعلههاى زراعى و کارگران روزمزدى بالغ بر سه ميليون و نيم تخمين زده ميشد، کارگرانى که براى آنان کار در مزرعه وسيله اصلى امرار معاش بود. امروزه، تعداد کارگران مزدى در کشاورزى بدون شک از اين هم بيشتر است و اکثريت قاطع آنها بکلى يا تقريبا بکلى فاقد زميناند. گذشته از آنهايى که نه خانه داشتند و نه زمين، تخمين زده ميشد که بيش از سه ميليون از حدود ده ميليون مزرعه دهقانى در استانهاى ياد شده فاقد اسب هستند؛ و اين ده سال پيش بود. همه اينها تنها اسما زارعاند. حياتىترين منافع آنان در مزد بيشتر، ساعات کار کمتر و شرايط بهتر کار است. ملاکين درباره موضوع مداخله در مناسبات مابين کارفرمايان و کارگران محتاطانه سکوت ميکنند و ما ميتوانيم خاطر جمع باشيم که هيچکس بطور جدى به فکر اين گونه مداخلهها نخواهد افتاد تا کارگران روستا خود مداخله کنند.
ما سوسيال دمکراتها بايد به اين نوع مداخله توجه جدى مبذول داريم. هم منافع عملى آنى ما و هم اصول عام ما اين را اقتضا ميکند. ماهيت بورژوا دمکراتيک ليبراليسم روس و نارودنيسم روس همواره خود را، از جمله، در اين واقعيت جلوهگر ساخته است که منافع زراعت خُرد، منافع کارگر مزدى روستا را کاملا تحت الشعاع خود قرار ميدهد. البته، نارودنيکهاى مؤمن، و گاهى "انقلابيون سوسياليست"، گرايش دارند که - نظر به نقش "ثانوى" (در تخيلات آنان ثانوى، نه در زندگى واقعى دهقانى) کارگر مزدى و نظر به اين واقعيت که با بسط بيشتر "سنن کمونى روستا"، "نقطه نظرات کار" و "حقوق ارضى برابر" اين نقش ممکن است حتى به صفر برسد - اين را امرى کاملا طبيعى تلقى کنند. ليکن اين گرايش، هر قدر هم که نطقهايى اندر توجيهش ايراد ميشود، جدى، صادقانه و سوسياليستى باشد، در حقيقت نشانه چيزى جز کوتهفکرى خرده بورژوايى نيست. اينگونه خيال پردازى، که ذاتىِ دهقان روسى و روشنفکر روسى هر دو است، خيال پردازى خرده بورژوايى است. شکوفههاى اين خيال پردازىهاى نارودنيکى در حکم همان گلهاى خيالى است که يکى از زنجيرهاى انسان زحمتکش را ميآرايد، و انتقاد سوسيال دمکراتيک بايد که چنين گلهايى را بيرحمانه پَرپَر کند، "نه از آن روى که انسان بى هيچ لذت و خوشى پاى در بند چنين زنجيرى بماند، بل از آن روى که زنجير را به دور افکنده بسوى گل زنده دست بگشايد".[٣]
ما با جنبش دهقانى همراهى کامل ميکنيم. ما اين را که دهقانان موفق شوند، با کمک ما، تمام اراضى را به شيوههاى انقلابى از چنگ ملاکين درآورند دستاوردى عظيم، هم براى رشد کلى اجتماعى روسيه و هم براى پرولتارياى روس، خواهيم شمرد. اما حتى با فرض يک چنين نتيجه مطلوبى، حتى آنوقت هم، تعداد توده کارگران مزدى در کشاورزى تنها بطور موقت کاهش خواهد يافت، ولى در هيچ صورتى اين توده بکلى از ميان نخواهد رفت. حتى آنوقت هم منافع کارگران مزدىِ روستا منافعى مستقل باقى خواهد ماند.
واگذارى زمين به دهقانان ابدا غلبه شيوه توليد سرمايهدارى در روسيه را نابود نخواهد کرد؛ بلکه برعکس، زمينهاى وسيعتر براى توسعه آن تدارک خواهد ديد؛ واگذارى زمين به دهقانان اين توسعه را از صورتى که با نوع ايتاليايى قرابت دارد به نوع آمريکايى آن نزديک خواهد نمود. اختلاف دارايىهاى موجود در بين دهقانان، که هم اکنون نيز عظيم است اما عمدتا به علت وجود سرکوب عمومى تحت نظام مطلقه سرفدار چندان بچشم نميآيد، به هيچ رو حياتش به آخر نميرسد. بسط بازار داخلى، توسعه مبادله و توليد کالايى در مقياسى نوين، رشد سريع صنايع و شهرها - همه اين نتايج محتوم يک بهبود اساسى در وضع دهقانان، ناگزير بر اختلاف دارايىها خواهد افزود. در اين زمينه، هر چه دامنه توهمات گستردهتر شود سوسيال دمکراتها - اگر واقعا ميخواهند که نمايندگان منافع جنبش طبقه کارگر بطور کلى، و نه صرفا يکى از مراحل آن، باشند - ميبايست با پشتکار و جديت بيشترى به مقابله برخيزند.[٤]
تا يک انقلاب سوسياليستى کامل بوقوع نبپيوندد، حتى راديکالترين و انقلابىترين تدابير يک رفرم ارضى، طبقه کارگر مزدى کشاورزى را از ميان نخواهد برد. خواب و خيال خرده بورژوا کردن همه مردم لاطائلاتى ارتجاعى است. به اين دليل، ما بايد همين حالا براى ارتقاء آگاهى طبقاتى کارگران مزدى در روستا و بسيج آنان در يک تشکيلات طبقاتى مستقل دست بکار شويم. موج اعتصاب در شهرها، نه تنها در شکل قيامهاى دهقانى، بلکه در شکل اعتصاب واقعا کارگرى ميتواند و بايد به روستاها گسترش يابد، بخصوص در فصل برداشت محصول و علفچنيى. خواستهاى موجود در قسمت کارگرى برنامه ما، که کارگران آنها را به دفعات زياد به کارفرمايان خود ارائه ميدهند، ميبايست با تغييرات لازمى که شرايط متفاوت زندگى ايجاب ميکند، توسط کارگران روستا نيز مطرح شود. ما بايد از اين واقعيت که تا اين زمان قانون ويژهاى در روسيه وجود ندارد که موقعيت کارگران روستا را به درجهاى پايينتر از موقعيت کارگران شهرى تنزل دهد (به استثناء قانونى که ترک بدون اجازه محل کار را براى آنها ممنوع ميکند) استفاده نماييم. ما بايد بکوشيم موج اوج گيرنده جنبش پرولترى در ميان فعلهها و کارگران روزمزد روستا موجد روحيهاى مشخصا پرولترى و شيوههاى پرولترى مبارزه گردد.
قشر خرده بورژواى جمعيت روستايى، يعنى دهقانان به معناى اخص و محدود کلمه، از انقلابى بودن در دورههاى معينى از تاريخ گريزى ندارد. موضع انقلابى کنونىِ آنان حاصل ناگزير شرايط "نظام کهن" است، و ما بايد با قدرت تمام آن را حمايت کرده و رشد دهيم. اما اينکه بدنبال شرايط حاصل از نظام نوين، در پى روسيه نوين، آزاد و سرمايهدار، بخشى از خرده بورژوازى روستا جانب "نظم" را خواهد گرفت نيز به همان اندازه اجتناب ناپذير است؛ و هر چه دهقانان اکنون زمين بيشترى از ملاکين بگيرند، اين امر زودتر بوقوع ميپيوندد. در روستا نيز تنها پرولتارياى روستا ميتواند طبقهاى حقيقتا انقلابى باشد، طبقهاى که، در تمام شرايط، تا به آخر انقلابى است. تبديل موژيک محنت کشيده و مفلوک به زارعى آزاد و فعال از نوع اروپايى، دستاورد دمکراتيک عظيمى خواهد بود؛ اما ما سوسياليستها نبايد لحظهاى از ياد ببريم که اين دستاورد تا، و تا آنجا که، زارع با يک پرولتارياى روستاى آگاه، آزاد و متشکل روبرو نگردد، در واقع هيچ نفعى به حال آرمان رهايى کامل بشريت از تمام مظالم نخواهد داشت.
ملاکين ليبرال در مورد کارگر روستا سکوت ميکنند. تا آنجا که صحبت از زارع آينده در ميان است، تنها فکرشان اين است که او را هر چه سريعتر، با کمترين ضرر به مالشان (شايد درستتر باشد بگوييم با بيشترين نفع به مالشان)، به يک متحد، به يک صاحب مال، به يک رکن نظم، تبديل کنند. با دادن چه رشوههاى ناقابلى اميدوارند جان سالم بدر ببرند! تنها تدبير انقلابى اينان، مصادره املاک افراد خاندان سلطنت، به به بخشى از اين اراضى محدود شده است! از اينکه اسم مصادره را بگذارند مصادره وحشت دارند، و از زمينهاى کليسا حرفى نميزنند. در حالى که وعده قطعه زمينهاى کمکى را به دهقانان کم زمين ميدهند، قاطعانه بر غرامت پا ميفشارند، بدون آنکه در اينباره که چه کسى بايد غرامت را بپردازد کلمهاى بر زبان آورند. اينطور که پيداست، مسلم فرض کردهاند که غرامت را، همانند غرامت معروف سال ١٨٦١، دهقان خواهد پرداخت. ملاکين بدترين زمينهايشان را با قيمت گزاف خواهند داد - اينهم از وعده قطعه کمکىشان. تمام تدابيرى که در زمينه اعتبار، تعاون، مبادله سهميهها، و غيره پيشنهاد ميکنند کلا تنها به برخى زمينههاى فعاليتِ مالکانه محدود ميشود. در مورد اجارههاى مدتدار که يکي از حادترين مسائل زراعت دهقانى است چيزى جز مبهمترين شعارها - "تنظيم" - بدست نميدهند که هر معنايى ميتواند بدهد، حتى، به بهانه يکسان کردن اجارهها، معناى افزايش اجارهها را؛ قبلا اشاره کرديم که نمايندگان طبقات حاکم هميشه از "نظم" چه ميفهمند.
اما به هر رو، مهمترين و از نظر سياسى خطرناکترين خصيصه برنامه ليبرالها، به گمان ما، ماده مربوط به "کميسونهاى دولتى و عمومى ميانجيگرى" است، چرا که خصلت واقعى رفرم، عملا و مشخصا به شيوه تحقق آن بستگى خواهد داشت. در مورد اين مسأله نيز (مانند بسيارى از مسائل ديگر)، اين را که توجه عمده خود را به نفع و امتياز اقتصادى معطوف داريم و جنبه سياسى قضيه را ناديده بگيريم يا کم بها دهيم، مرهون نارودنيکها هستيم. چنين ديدگاهى، که براى خرده بورژوا طبيعى و در مورد يک زارع قابل فهم است، براى يک يک سوسيال دمکرات مطقا جايز نيست. در نظر يک سوسيال دمکرات، روى آوردن از يک طبقه به طبقه ديگر و از يک رده به ردهاى ديگر از زارعين و خرده مالکين، هيچ نتيجهاى در بر ندارد، مگر آنکه با دستاوردى سياسى که مبارزه طبقاتى پرولتاريا را تسهيل کند، همراه باشد. از نظر خواب و خيال خرده بورژوائى، هر طرحى براى "حقوق ارضى برابر" و غيره، مهم است. از نظر سوسيال دمکراسى، چنين طرحهايى همه خواب و خيالهاى عبث و مضرّى هستند که اذهان عمومى را از واقعيات دستاوردهاى دمکراتيک اصيل منحرف ميکنند. سوسيال دمکراتها هيچگاه فراموش نميکنند که طبقات حاکم هميشه و در همه جا ميکوشند با دادن رشوههاى اقتصادى، ميان مردم زحمتکش شکاف بياندازند و آنان را به فساد بکشانند. اينان بکار گرفتن اين سياست را در زمينه رفرم ارضى، بخصوص آسان ميبينند و با مهارت خاصى آن را دنبال مينمايند. ما بايد با تأکيد و قاطعيت هر چه بيشتر بر خواست اساسى برنامه ارضىمان، يعنى تشکيل کميتههاى انقلابى دهقانى که رفرمهاى ارضى واقعا راديکال (نه به معناى ملاکىاش "راديکال") را خود به موقع اجرا خواهد گذارد، پافشارى کنيم. جز اين، هر رفرم ارضى ناگزير يک حيله جديد، يک دام تازه، مانند "رفرم" معروف ١٨٦١، خواهد بود که فرار از آن ممکن نيست. دام گذاردن - چيزى که "کميسيونهاى دولتى و عمومى ميانجيگرى" براستى جز آن نيست! ما از "عمومى"، ملاکين را ميفهميم؛ از "دولتى" بوروکراتها را. "کميسيونهاى دولتى و عمومى"، صاف و ساده يعنى کميسيونهاى ملاکين و بوروکراتها.
اين نکتهاى است که ما بايد تهييج خود را در روستا بيدرنگ بر آن متمرکز کنيم. دهقانان ميشنويد؟ اينها يک بار ديگر ميخواهند منافعى را به شيوه واقعا بوروکراتيک بارِتان کنند، زندگى شما را با مداخله ملاک "تنظيم" نمايند، ميخواهند به سبک همان زمين خريدن سابق، آن خاطره دردناک گذشته، برايتان زمين "بخرند".
ملاکين خيلى رحيماند، خيلى خيلى رحيم: با ديدن اينکه زمينهايشان در خطر به رايگان گرفته شدن است، سخاوتمندانه به فروش آنها رضايت ميدهند - به قيمتى مناسب البته... آيا شما به چنين مداخلهاى از طرف ملاکين و بوروکراتها موافقيد؟ يا ميخواهيد که خودتان مداخله نماييد و يک زندگى آزاد براى خود بنا نهيد؟ پس با پرولتارياى شهر متحد شويد، براى جمهورى بجنگيد، براى قيامى که يک دولت انقلابى و کميتههاى دهقانى انقلابى برايتان به ارمغان ميآورند بپاخيزيد!
"وپريود" (Vperyod)، شماره ١٥، بيستم آوريل ١٩٠٥
زيرنويسها
[١]
Moskovskiye Vedomosti (Moscow Recorder) روزنامه اى که در ١٧٤٦ تأسيس شده بود. از سالهاى شصت قرن نوزدهم نقطه نظرات ارتجاعى ترين بخشهاى سلطنت طلب ملاکين و روحانيت را منعکس ميکرد. از سال ١٩٠٥ يکى از ارگانهاى اصلى "باندهاى سياه" شد. انتشار آن تا انقلاب اکتبر ١٩١٧ ادامه داشت.
[٢]
Open-field system: نظام زراعى اروپا در قرون وسطى. در اين نظام بين زمينهاى متعلق به ارباب، کليسا، و دهقانان مرزبندى و حصار مشخصى وجود نداشت. سه خصيصه عمده اين نظام عبارت بود از: الف- زمين متعلق به هر دهقان به شکل قطعات کوچکى در مزارع مختلف پراکنده بود. ب- هر ساله يک سوم اراضى به کشت بهاره، يک سوم به کشت پائيزه و يک سوم باقيمانده تخصيص مييافت. ج- وجود چراگاه اشتراکى. (زيرنويس ترجمه فارسى)
[٣]
لنين اين جملات را (ظاهرا از حافظه) از "نقد فلسفه هگل" اثر مارکس (١٨٤٤-١٨٤٣) نقل کرده است. در اين اثر، مارکس تعريف تازه اى از هدف فلسفه بدست ميدهد. او ميگويد فلسفه بايد نقد کند، اما نه مذهب را (آنچنان که فويرباخ و سايرين معتقد بودند)، بلکه دنياى واقعى را که مذهب تنها "هاله تقدس" آن است. آنچه بشريت را رهايى ميبخشد نه افکار انتقادى، بلکه تغيير انقلابى جامعه است. در اين نوشته مارکس در باب مذهب و نقد آن ميگويد: "مذهب ترياک مردم است (تأکيدها همه جا از مارکس است). امحاى مذهب بمثابه سعادت موهوم مردم، طلب کردن سعادت راستين آنان است. فراخواندن مردم به رها کردن اوهامشان، همانا فراخواندن آنهاست به رها کردن شرايطى که خود اوهام ميطلبد. پس، نقد مذهب، در نطفه، نقدى است بر آن درياى اشک و خونى که مذهب هاله مقدس آن است. نقد، گلهاى خيالى را از زنجير برگرفته است؛ نه از آن روى که انسان زنجير را بى هوى و هوسى و بى تسلاى خاطرى همچنان به پا داشته باشد، بل از آن روى که زنجير را به دور افکنده، دامنى از گل زنده پر کند". توضيح و ترجمه مترجم انگليسى
[٤]
رجوع کنيد به مقاله مارکس، منتشره در سال ١٨٤٦، که در زير به چاپ رسيده است - توضيح لنين. (رجوع کنيد به مقاله "مارکس در باره توزيع مجدد عمومى" در اين جزوه - توضيح مترجم فارسى)
مقاله چهارم از "هفت مقاله درباره مسأله ارضى و جنبش دهقانى"، لنين - انتشارات "اتحاد مبارزان کمونيست" (سهند)، آذر ١٣٥٨
lenin.public-archive.net #L1272fa.html
|