Farsi    Arabic    English   

در سوئیس (۳۱ اوت ۱۹۱۲)

و. ای. لنین


در پراودا شمارۀ ۶۳، مورخ ۱۲ ژوئیه[۱]، دربارۀ اعتصاب عمومی ۲۹ ژوئن (۱۲ ژوئیه، به تقویم جدید) زوریخ برای خوانندگان نوشتیم. می‌توان به یاد آورد که تصمیم برای اعتصاب در مخالفت با رهبران سازمانهای سیاسی گرفته شد. گردهمایی ۴۲۵ نماینده از تمام سازمانهای کارگری زوریخ، که اعتصاب را اعلام کرد، از بیانیۀ کارگران چاپخانه‌ها، که مخالف اعتصاب بودند، با فریادهای «شرم بر شما!» استقبال کرد.

مطبوعات تاکنون اطلاعاتی را منتشر کرده‌اند که آن فرصت‌طلبی را رسوا می‌کند.

به نظر می‌رسد که رهبران سیاسی کارگران سوئیسی در فرصت‌طلبی‌شان تا حد خیانت مستقیم به حزب پیش رفته‌اند. با این عبارت کوبنده اما موجه است که بهترین ارگانهای مطبوعات طبقۀ کارگر سوئیسی و آلمانی رفتار اعضای سوسیال-دمکرات فرمانداری[*] زوریخ (شورای شهر) را توصیف می‌کنند. شورای شهر زوریخ، در دفاع از سرمایه‌داران، پیکت[**] ساختن در رابطه با اعتصاب را ممنوع کرد (و آنگاه کارگران تصمیم گرفتند که با یک اعتصاب عمومی یک روزه اعتراض کنند).

شورای فرمانداری زوریخ ۹ عضو دارد، از جمله چهار سوسیال-دمکرات – اریسمان، فلوگر، فوگلسانگر و کلوتی.

و حالا معلوم شده است که تصمیم برای ممنوع کردن پیکت توسط شورای شهر به اتفاق آرا گرفته شده است، یعنی اریسمان و سه همکار سوسیال-دمکرات او به نفع آن رأی دادند!!! دولت کانتونی زوریخ اصرار کرده بود که شورای شهر باید همۀ پپکت‌بستن‌ها را ممنوع کند، ولی چهار ماهی کپور دانا[۱]، یعنی سوسیال-دمکراتهای زوریخ، پیشنهادی «مصالحه آمیز» کردند مبنی بر اینکه پیکت فقط در محدودۀ آن دو کارگاه مکانیکی که کار در آنها متوقف شده بود ممنوع شود.

البته، فقط این ممنوعیت جزئی پیکت بستن بود که بورژوازی مطالبه میکرد، و پیشنهاد «سوسیال-دمکراتها»(؟!) از جانب اکثریت بورژوایی شورای شهر پذیرفته شد!

علاوه بر آن، شورای شهر زوریخ اخیراً گزارشی از حوادث انگیخته شده توسط اعتصاب عمومی را منتشر کرد. سرمایه‌داران جهت انتقام اعلام کردند که سه روز کارگران را به محل کار راه نمی‌دهند. شورای شهر زوریخ به اتفاق آرا، با مشارکت همۀ چهار عضو سوسیال-دمکراتش، تصمیم گرفت که ضروری بود سربازان فراخوانده شوند تا پلیس در امر حفظ نظم عمومی تقویت گردد.

مسئله به اینجا هم ختم نمی‌شود. شورای شهر بورژوای زوریخ، با یک سری اقدامات سرکوبگرانه، به آن کارگران یدی و دفتری در مؤسسات شهر که به اعتصاب پیوسته بودند، خشمگینانه حمله کرد. ۱۳ کارگر را اخراج و در مورد ۱۱۶ نفر دیگر تنبیهات انضباطی (تنزل رتبه، کسر از حقوق) اعمال کرد. این تصمیمات شورای شهر نیز به اتفاق آرا، با مشارکت اریسمان و دو همکارش، پذیرفته شدند.

رفتار اریسمان و شرکا فقط می‌تواند بمثابه خیانت به حزب توصیف گردد.

جای تعجب ندارد که آنارکو - سندیکالیست‌ها در سوئیس از موفقیت مشخصی برخوردارند، زیرا انتقاد کردن از یک حزب سوسیالیست که وجود چنین خائنان فرصت‌طلبی را در صفوفش تحمل می‌کند در برابر کارگران، بر عهدۀ آنها می‌افتد. دلیل اینکه چرا خیانت اریسمان و شرکا اهمیت عمدۀ بین‌المللی دارد اینست که بوضوح به ما نشان می‌دهد تهدید فساد درونی از چه بخش و به چه شکلی متوجه جنبش طبقۀ کارگر می‌گردد.

اریسمان و شرکا به هیچ وجه فراریان عادی به اردوگاه دشمن نیستند؛ آنها بسادگی خرده بورژواهای مسالمت جوی فرصت‌طلبی هستند که به «رفتار ورمیشلی» پارلمانی عادت دارند و تسلیم توهمات مشروطه‌طلبانۀ دمکراتیک شده‌اند. در لحظه‌ای که مبارزۀ طبقاتی چرخشی تند کرد، همۀ توهمات دربارۀ «نظم» مشروطه و یک «جمهوری دمکراتیک» فوراً محو شدند، و افراد بیمایۀ ما که سِمت اعضای سوسیال-دمکرات شورای شهر را داشتند عقلشان را از دست دادند و به درون باتلاق لغزیدند.

کارگران دارای آگاهی طبقاتی از روی این نمونۀ سوزناک می‌توانند عواقبی که شیوع فرصت‌طلبی در یک حزب کارگران ناگزیر باید داشته باشد را ببینند.


پراودا شمارۀ ۱۰۵
۳۱ اوت ۱۹۱۲
امضا: پ. پ.
انتشار بر طبق متن پراودا
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۸


توضیحات

[۱] مراجعه نمایید به صفحات ۶۲-۱۶۰ از جلد ۱۸ مجموعه آثار لنین – ویراستار.

[۲] ماهی کپور دانا یک شخصیت خلق شدۀ ترسو و بیمایه در داستانی از سالتیکف-شچدرین با همین نام است.

توضیحات مربوط به تغییرات در ترجمۀ فارسی

[*] «ماژیستراسی زوریخ» Zurich Magistracy - «فرمانداری» یا «شورای فرمانداری» معادل نادقیقی است که به جای کلمه Magistracy گذاشته شده که معادل فارسی دقیقی برای آن وجود ندارد. علت ترجیح دادن آن این است که هم با «شهرداری» یا «شورای شهر» که لنین در پرانتر گذاشته است شباهت و قرابت دارد و هم در عین حال نشان میدهد که عیناً و دقیقاً همان شهرداری و شورای شهر نیست. نام ویژه‌ای است برای آن صاحبمنصبان قدرتمندی که شهر را از همه نظر اداره میکنند. همانطور که در مقاله به آن اشاره شده است، زوریخ هم در سیستم کانتونی سوئیس فقط یک شهر نیست بلکه برای خودش یک دولت‌شهر خودگردان است و ارگانی که در رأس آن است فقط بلدیه نیست بلکه بسیاری از اموری که در سیستمهای کشورداری آشنای ما در حیطه اختیارات دولت، و نه شهرداری‌ها، قرار میگیرد در اختیار مقامات و ارگانهای منتخب محلی هست. مقاماتی که هم مستقیماً توسط مردم انتخاب میشوند و هم مستقیماً در مقابل مردم، نه در مقابل بالا، مسئول و جوابگو هستند. - البته تا ۱۹۶۹ «مردم» معادل «مردان» بود و زنان را شامل نمیشد.

«ماژیسترات» Magistrate که لغتی با ریشه لاتین و بازمانده از لغات و اصطلاحات رایج در سیستم کشورداری امپراتوری رم است، امروزه بطور کلی به هر صاحب‌منصب کشوری اطلاق میشود که وظیفۀ اجرای قانون را به عهده دارد. در سوئیس، این عنوان برای اشخاصی به کار میرود که صاحب عالیترین مقامات و مناصب اجرایی و قضایی هستند. در سطح دولت فدرال، نمایندگان در مجلس مقننه، صدراعظم، و قضات در دیوان عالی، این عنوان را حمل میکنند. هیچ اختیارات و امتیازات ویژه‌ای به خود این عنوان نچسبیده است، همانطور که «تیسمار» در ایران عنوانی برای امرای ارتش است بی آنکه فی‌نفسه از رتبه و اختیارات و قدرتشان اطلاعات خاصی به دست بدهد. در بسیاری از کشورها رؤسای دانشگاه‌ها هم همین عنوان Magistrate را دارند. در سلسله مراتب کلیسای کاتولیک هم رده‌ و رتبه‌ای با همین عنوان هست. در رده‌‌های معینی از دادسراها و نهادهای دادرسی بویژه در کشورهای آنگلوساکسون هم از عنوان Magistrate استفاده میشود. در سوئیس هم در هر کانتون هیاتی از قضات با رأی مستقیم اهالی انتخاب و گمارده میشوند تا به جرائم عادی و جنایی رسیدگی کنند. این نهاد قضایی هم عنوان Magistracy را دارد. در فرهنگهای فارسی برای Magistracy این معادلها ذکر شده: کارشناسی ارشد، قاضی، ریاست کلانتری یا دادگاه بخش... که هر کدام بتنهایی و در انزوا درست، و در جای نادرست غلط فاحش اند.

خلاصه اینکه برای درک درست و یافتن معادل صحیح فارسی برای این لغت، باید مشخصاً به عرصه و حیطه کاربردش و موضوع بحث توجه دقیق داشت. خوشبختانه در این نوشته خود لنین تذکر لازم را در پرانتر داده است.

[**] Picket پیکت، پیکت بستن - نام آکسیون مبارزاتی خاصی است که در آن کارکنان و کارگران اعتصابی یک موسسه، راه ورود کارکنان و کارگران دیگر به محل کارشان را میبندند تا کار را بکلی متوقف کنند. این عمل عمدتاً برای جلوگیری از ورود اعتصاب‌شکنان به محل کار صورت میگیرد اما میتواند فقط شامل جلوگیری از ورود کسانی که میتوانند جای اعتصابیون را پر کنند نباشد و راه ورود سایر کارکنان، مثل کارکنان اداری، رؤسا و غیره را هم، بمنظور فلج کردن کامل موسسه و به زانو درآوردن کارفرما، سد کند. کارکنان و کارگران دیگرِ موسسه هم که به اعتصابیون سمپاتی دارند اما قانوناً حق پیوستن به اعتصاب را ندارند، به این ترتیب، به دلیل وجود پیکت، بهانه‌ای مشروع به دست میآورند که در محل کارشان حاضر نشوند. پیکت در ویکی‌پدیای فارسی «ورودی‌بندان» و «پیکتر» 'ورودی‌بند' نامیده شده. در اصل این ترجمه و احتمالاً نسخه‌های دیگرش که در جاهای دیگر منتشر شده، بجای «پیکت» و «پیکت بستن»، «تظاهرات» گذاشته شده که نادرست است؛ شورای شهر زوریخ «تظاهرات» را ممنوع نکرده بلکه «ورودی‌بندی» اعتصابیون را ممنوع کرده بود.

پیکت در اصل اصطلاحی نظامی است و از آنجا وارد جنبش کارگری شده است. در جنبش کارگری انگلستان، بسته به اینکه غرض و نحوه اجرایش چه باشد، اسامی مختلفی دارد. نگاه کنید به صفحۀ انگلیسی ویکی‌پدیا.



- ترجمه جواد راستی‌پور
- انتشار بدون مقابله و با اندکی تغییر و اضافه کردن توضیحات ۲۰۲۲/۶/۶


lenin.public-archive.net #L1948fa.html