درسهای اعتصاب بلژیک
و. ای. لنین
همانطور که خوانندگان میدانند اعتصاب عمومی کارگران بلژیک نیمه پیروزمندانه به پایان رسید[١]. تا اینجا کارگران فقط توانستهاند قول مقامات اداری حکومت را دایر بر تشکیل کمیسیونی نه فقط به منظور رسیدگی به مسئلۀ حق رأی محلی بلکه همچنین در سطح ملی را برای خود به دست آورند. نخست وزیر بلژیک در مجلس نمایندگان قول داد که کمیسیونی در ماه مه برگزیده خواهد شد.
البته این قول از طرف وزیر (مانند هر قول دیگری «از بالا») چیزیست که به هیچ عنوان نمیتوان آنرا جدی تلقی کرد. اگر اوضاع عمومی سیاسی حاوی شواهدی دربارۀ پارهای از تغییرات که به وسیلۀ اعتصاب عمومی سیاسی در «نظم» کهنه، محافظه کارانه، سرکش و خیره سر (یعنی ارتجاعی و مخالف اصلاح و روشنگری) به وجود آمده، نباشد، آدم حتی نمیتواند از یک پیروزی نسبی صحبت کند.
دست آورد اعتصاب چندان زیاد نیست، این پیروزی جزئی بر حکومت در مقابل موفقیت سازمانی، نظم، روح جنگنده و اشتیاق به مبارزه که به وسیلۀ تودۀ طبقۀ کارگر بلژیک به معرض نمایش گذاشته شد چیز مهمی نیست. طبقۀ کارگر بلژیک ثابت کرد که با فراخوان حزب سوسیالیست خود قادر به مبارزۀ مصممانه است. یکی از رهبران کارگران در اثنای اعتصاب گفت: «ما اعتصاب را در صورتی که لازم باشد دوباره تکرار خواهیم کرد!» و بیاننگر این حقیقت بود که تودهها از اهمیت استوار نگهداشتن اسلحۀ خود در دستان خویش آگاه هستند و آمادهاند که برای بار دیگر آنرا مورد استفاده قرار دهند. اعتصاب به سرمایهداران بلژیکی ثابت کرد که به آنها زیانهای بسیاری را تحمیل خواهد کرد، و اعطای امتیازات در صورتی که سرمایۀ بلژیکی نخواهد بیچاره وار از سرمایۀ آلمان عقب بماند، از ضروریات است، و غیره.
در بلژیک مدتهای مدیدی است که قانون اساسی پابرجا مستقر شده، و آزادی سیاسی از دستاوردهای کهن مردم است. با داشتن این آزادی سیاسی، کارگران راهی گسترده و باز در پیش دارند.
در اینصورت چرا اعتصاب موفقیتی چنین کوچک داشت؟ دو دلیل عمده وجود دارد.
اولین دلیل تسلط فرصتطلبی و اصلاحطلبی در یک بخش سوسیالیستهای بلژیکی است، بخصوص آن بخشی که در مجلس است. اعضای پارلمان با عادت به اینکه متحداً با لیبرالها حرکت کنند، احساس میکنند که در تمام فعالیتها متکی به لیبرالها هستند. در نتیجۀ چنین چیزی، در فراخوانی اعتصاب تردید وجود داشت، و تردید نتیجهای جز محدود کردن موفقیت، قدرت و حیطۀ کل مبارزۀ کارگران نمیتوانست داشته باشد.
اولین درس اعتصاب بلژیک آنست که: کمتر به امید لیبرالها باشیم، کمتر به آنها اعتماد کنیم، و اعتماد بیشتر به مبارزۀ مستقل و از صمیم قلب کارگران داشته باشیم.
دومین علت عدم موفقیت نسبی آن، ضعف سازمانهای کارگری و ضعف حزب در بلژیک است. حزب کارگران در بلژیک نتیجۀ اتحاد کارگرانی که از لحاظ سیاسی سازمان یافتهاند با کارگرانی که از لحاظ سیاسی سازمان نیافتهاند، همکارانی «خالص و ساده»، اتحادیه گرایان و غیره است. این یک نقطۀ ضعف بزرگ جنبش کارگری بلژیک است، که آقای یگوروف در کیف سکایا میسل و انحلالطلبان در لوچ به غلط از آن غافل شدهاند.
دومین درس اعتصاب بلژیک آنست که: توجه بیشتری به تبلیغات سوسیالیستی بکنیم، و بیشتر کار کنیم تا سازمان حزبی قدرتمند، بسیار اصولی و محکم که صادق به سوسیالیسم است را بنا کنیم.
نوشته شده در ٢ (١٥) مه ١٩١٣
طبع شده در ٨ ماه مه ١٩١٣ در پراودا شمارۀ ١٠٤
امضاء : ک. و.
مجموعه آثار لنین، جلد ٣٦
[١]
اعتصاب عمومی در بلژیک از ١٤ تا ٢٤ آوریل ١٩١٣ به وقوع پیوست. کارگران بلژیکی خواهان تغییر قانون اساسی بودند: حق رأی همگانی و مساوی. اعتصاب مقیاسی تودهای داشت: از بین بیش از یک میلیون کارگر بین ٤٠٠ تا ٥٠٠ هزار نفر در آن شرکت کردند. پراودا به نحوی گسترده اخبار اعتصاب را پوشش میداد و کمکهای مالی توسط کارگران روسی به صندوق اعتصاب را گزارش میکرد.
بدون مقابله و تغییر، برگرفته از "منتخب آثار لنین درباره اتحادیههای کارگری" - کمونیستهای انقلابی مرداد ١٣٨٩
lenin.public-archive.net #L4004fa.html
|