وظایف انقلاب
و. ای. لنین
روسیه کشوری است خرده بورژوازی زیرا اکثریت عظیم اهالی متعلق به این طبقه است. نوسان این طبقه بین بورژوازی و پرولتاریا ناگزیر است. فقط در صورت ملحق شدن این طبقه به پرولتاریا است که پیروزی انقلاب، امر صلح، آزادی و زمین دار شدن رنجبران به سهولت، با مسالمت، سریع و راحت تأمین خواهد شد.
سیر انقلاب ما این نوسان را در عمل به ما نشان میدهد. پس ما هم باید در مورد احزاب اس.آر. و منشویک دچار توهم نشویم و در راه طبقاتی پرولتری خود ثابت قدم باشیم. فقر دهقانان تهیدست، دهشتهای جنگ، دهشتهای گرسنگی؛ همه اینها با وضوحی هر چه بیشتر و بیشتر صحت راه پرولتری و لزوم پشتیبانی از انقلاب پرولتری را به تودهها نشان میدهد.
سیر انقلاب تمام امیدواریهای «مسالمت جویانه» خرده بورژوایی را به «ائتلاف» با بورژوازی و سازش با وی و به امکان این که میتوان با «آرامش خاطر» در انتظار دعوت «سریع» مجلس مؤسسان نشست و غیره و غیره؛ به شیوه ای بی امان و با خشونت و بدون ترحم درهم میشکند. غایله کورنیلف آخرین درس خشنی بود که در یک مقیاس وسیع گرفته شد و هزاران و هزاران درس کوچک دیگری را که در نتیجه فریب کارگران و دهقانان از طرف سرمایه داران و ملاکین و در نتیجه فریب سربازان از طرف افسران و غیره و غیره گرفته شده بود، تکمیل کرد.
نارضایتی، برآشفتگی و خشم و غضب در بین ارتش و دهقانان و کارگران شدت مییابد. «ائتلاف» اس.آر.ها و منشویکها با بورژوازی که همه چیز وعده میدهد و به هیچ یک وفا نمیکند، تودهها را خشمگین مینماید، چشم آنها را باز میکند و به سوی قیام سوقشان میدهد.
اپوزیسیون دست چپیها در بین اس.آر.ها (اسپریدنف و سایرین) و منشویکها (مارتف و سایرین) قدرت مییابد و تاکنون ۴۰ درصد «شورا» و «کنگره» این احزاب را در بر گرفته است. و اما در پایین یعنی در بین پرولتاریا و دهقانان، به خصوص تهیدستترین بخش آنها، اکثریت اس.آر.ها و منشویکها چپ هستند.
غایله کورنیلف آموزنده است و درس خوبی بوده است.
نمیتوان پیشبینی کرد که آیا اکنون شوراها خواهند توانست از سران اس.آر.ها و منشویکها گام فراتر نهند و بدین طریق تکامل مسالمتآمیز انقلاب را تأمین نمایند یا اینکه باز هم درجا خواهند زد و به این ترتیب قیام پرولتاریا را ناگزیر خواهند ساخت.
پیشبینی این موضوع ممکن نیست.
وظیفه ما این است که برای تأمین «آخرین» شانس تکامل مسالمتآمیز انقلاب هر چه از دستمان ساخته است کمک کنیم و این عمل را با تشریح برنامه خود، با توضیح جنبه همگانی آن و توضیح مطابقت مسلم آن بر منافع و خواستهای اکثریت عظیم اهالی، انجام دهیم.
سطور زیرین نوشته کوتاهی هستند برای تشریح یک چنین برنامهای.
با این برنامه بیشتر به سراغ «پایینیها» یعنی به سراغ تودهها، کارمندان، کارگران و دهقانان برویم ولی نه فقط به سراغ کارگران و دهقانان حامی ما، بلکه به خصوص به سراغ کارگران و دهقانان اس.آر.ی، غیرحزبیها و بیخبران برویم. بکوشیم آنها را به سطحی ارتقاء دهیم که بتوانند مستقلا قضاوت نمایند، خودشان تصمیمات خود را مطرح سازند، از خودشان هیئتهای نمایندگی به کنفرانس، به شوراها و برای شرکت بفرستند؛ آن وقت است که کار ما اعم از اینکه نتیجه کنفرانس هر چه باشد به هدر نخواهد رفت. آن وقت است که کار ما، هم برای کنفرانس به درد خواهد خورد، هم برای انتخابات مجلس مؤسسان و هم بطور کلی برای هر گونه فعالیت سیاسی.
زندگی صحت برنامه و تاکتیک بلشویکی را به ما میآموزد. از ۲۰ آوریل تا غایله کورنیلف چه اندک گذشت و چه بسیار رخ داد.
تجربه تودهها، تجربه طبقات ستمکش طی این مدت مطالب بسیار زیادی به آنان آموخت و سران اس.آر.ها و منشویکها به کلی از تودهها جدا شدند. این همان چیزی است که چگونگی آن با تنظیم یک برنامه کاملا مشخص، به نسبتی که بتوانیم جریان بحث آن را به اطلاع تودهها برسانیم، به بهترین وجهی معلوم خواهد شد.
هلاکت بار بودن سیاست سازش با سرمایهداران
۱- ابقاء نمایندگان بورژوازی بر سر حکومت، ولو عده آنها زیاد هم نباشد، ابقاء کورنیلویستهای آشکاری نظیر ژنرال آلکسیف، ژنرال کلمبفسکی، ژنرال باگراتیون، ژنرال گاگارین و غیره یا کسانی نظیر کرنسکی که زبونی کامل خود را در مقابل بورژوازی و نیز استعداد خود را در عمل کردن به شیوه بناپارتیسم ثابت کردهاند؛ معنایش این است که از یک طرف برای بروز قحطی و فلاکت حتمی اقتصادی که سرمایهداران عمداً آن را تسریع و تشدید میکنند و از طرف دیگر برای فلاکت جنگی امکان کامل فراهم سازیم، زیرا ارتش از فرماندهی خود بیزار است و نمیتواند با شور و شوق در جنگ امپریالیستی شرکت کند. علاوه بر این چنانچه ژنرالها و افسران کورنیلویست بر سر کار باقی مانند، بدون شک همانطور که در گالیسی و ریگا عمل کردند جبهه را عمداً به روی آلمانیها خواهند گشود. جلوگیری از این عمل فقط در صورت تشکیل یک دولت جدید و بر مبانی جدیدی که ذیلا شرح آن خواهد رفت امکان پذیر است. پس از آنچه که از بیستم آوریل به بعد دیدهایم ادامه هر گونه سیاست سازش با بورژوازی از طرف اس.آر.ها و منشویک ها؛ نه فقط اشتباه بلکه خیانت آشکار به مردم و انقلاب است.
قدرت به شوراها
۲- تمام قدرت در کشور باید بر اساس برنامه معینی منحصراً به نمایندگان شوراهای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان واگذار گردد و حکومت در مقابل شوراها مسئولیت تام داشته باشد. هم برای در نظر گرفتن تمام تجارب مردم طی هفتههای اخیر انقلاب که هفتههای به خصوص پر مضمونی بوده است و هم برای برطرف ساختن بیعدالتیهای فاحشی که در برخی نقاط کماکان ادامه دارد (عدم مراعات تناسب و عدم تساوی در انتخابات و غیره) باید بیدرنگ انتخابات شوراها تجدید شود.
در نقاطی که هنوز مؤسسات از طریق دمکراتیک انتخاب شده وجود ندارد و نیز در ارتش، تمام قدرت باید منحصراً به شوراهای محلی و کمیسرهای منتخب آنها و سایر مؤسساتی که از طرف آنها انتخاب شدهاند واگذار گردد، ولی فقط به آنهایی که از طریق درستی انتخاب شدهاند.
باید بدون چون و چرا و در همه جا، با پشتیبانی کامل دولت، مسلح ساختن سپاهیانی از کارگران و افراد انقلابی یعنی کسانی که استعداد خود را عملا با سرکوب کورنیلویستها به ثبوت رساندهاند، عملی گردد.
صلح به خلق ها
۳- دولت شوروی باید بیدرنگ به تمام ملل داخل در جنگ (یعنی در آن واحد هم به حکومتهای آنها و هم به تودههای کارگر و دهقان) پیشنهاد انعقاد فوری قرارداد صلح عمومی بر اساس شرایط دمکراتیک و نیز متارکه فوری (ولو برای ۳ ماه) بدهد.
شرط عمده یک صلح دمکراتیک امتناع از الحاقطلبی (اشغالگری) است ولی نه به این معنای نادرست که تمام قدرتها از دست دادهها را پس بگیرند بلکه به این یگانه معنای صحیح که هر ملیتی بدون هیچ استثنایی، خواه در اروپا باشد و خواه در مستعمرات، آزادی و امکان به دست آورد تا خود تصمیم گیرد آیا دولت جداگانهای تشکیل دهد یا در قلمرو کشور دیگری وارد شود.
و اما دولت شوروی با پیشنهاد شرایط صلح باید خود بیدرنگ به اجرای عملی آنها یعنی به انتشار و فسخ آن قراردادهای سری بپردازد که تاکنون هم ما پایبند آنها هستیم و تزار عاقد آنهاست و به سرمایهداران روس وعده غارت ترکیه و اتریش و غیره را میدهد. سپس ما موظفیم شرایط اوکرائینیها و فنلاندیها را فوراً بپذیریم و آزادی کامل آنها و نیز کلیه اقوام غیر روس ساکن این سرزمین را تا حد آزادی جدا شدن، تأمین نماییم و همین موضوع را در مورد تمام ارمنستان نیز عملی سازیم و متعهد شویم این سرزمین و نیز اراضی ترکیه و غیره را که تحت اشغال ما است تخلیه کنیم.
یک چنین شرایطی از طرف سرمایهداران خیراندیشانه تلقی نخواهد شد ولی از طرف مردم کلیه کشورها با چنان علاقه عظیمی تلقی خواهد شد و چنان انفجار جهانی عظیمی از شور و هیجان به وجود میآورد و آتش خشم همگانی را نسبت به تمدید جنگ چنان شعلهور میسازد که به احتمال قوی ما بلافاصله به برقراری متارکه و جلب موافقت با شروع مذاکرات صلح موفق میگردیم. زیرا انقلاب کارگری علیه جنگ، بطور دفعناپذیری در همه جا شدت میباید و آنچه قادر به پیش راندن این انقلاب است عبارتپردازی درباره صلح (که مدتها است تمام دول امپریالیستی و از آن جمله دولت کرنسکی ما، کارگران و دهقانان را به وسیله آن فریب میدهند) نیست بلکه قطع علاقه با سرمایهداران و پیشنهاد صلح است.
اگر آنچه کمتر از همه احتمال میرود روی دهد، اتفاق افتد یعنی هیچ یک از دول متخاصم حتی متارکه را هم نپذیرد، آنگاه جنگ از طرف ما، واقعاً اجباری و واقعاً عادلانه و تدافعی خواهد شد. اگر پرولتاریا و دهقانان تهیدست تنها به این نکته هم پی برند، آنگاه روسیه از لحاظ نظامی نیز بمراتب نیرومندتر خواهد شد، به خصوص پس از آنکه با سرمایهداران غارت کننده مردم هم هر گونه پیوندی گسسته شود، در چنین صورتی بدیهی است که جنگ از طرف ما، عملا و نه لفظاً، جنگ به اتفاق طبقات ستمکش کلیه کشورها، جنگ به اتفاق مردم ستمکش تمام جهان خواهد بود.
ضمناً باید مردم را از آن ادعای سرمایهداران بر حذر داشت که گاهی افراد به کلی مرعوب و خرده بورژواها تسلیم آن میشوند و حاکی از آن است که گویا سرمایهداران انگلیس و غیره در صورت قطع اتحاد کنونی غارتگرانه ما با آنها، قادر خواهند بود به انقلاب روس زیان فاحشی رسانند. این ادعا سراپا کذب است زیرا «پشتیبانی مالی متفقین» که موجب افزایش ثروت بانکداران است، کارگران و دهقانان روس را فقط آنطور «نگاه میدارد» که طناب دار شخص دار زده را. در روسیه غله، نفت، زغال و آهن به حد کافی وجود دارد و برای توزیع صحیح این محصولات فقط باید گریبان خود را از شر ملاکین و سرمایهداران که مردم را غارت میکنند خلاص نماییم. و اما در مورد تهدید مردم روس به جنگ که از طرف متفقین کنونی وی احتمال آن میرود، باید گفت که فرض این که گویا فرانسویها و ایتالیاییها میتوانند سپاهیان خود را به سپاهیان آلمان ملحق سازند و آنها را بر ضد روسیه که پیشنهاد صلح عادلانه نموده گسیل دارند؛ فرض به کلی پوچی است و اما در انگلستان و آمریکا و ژاپن اگر هم به روسیه اعلان جنگ بدهند (که در این صورت به منتها درجه دچار مشکلات خواهند شد، خواه از لحاظ این که چنین جنگی در بین تودهها به هیچ عنوان مقبولیتی ندارد و خواه از لحاظ اینکه منافع مادی سرمایهداران این کشورها به خاطر تقسیم آسیا و به ویژه غارت چین با یکدیگر تضاد دارد) باز هم نمیتوانند یک صدم آن زیان و مصایبی را به روسیه وارد آورند که جنگ با آلمان، اتریش و ترکیه به این کشور وارد میسازد.
زمین به زحمتکشان
۴- دولت شوروی باید بیدرنگ مالکیت خصوصی بر زمینهای ملاکان را بلاعوض ملغی اعلام دارد و این زمینها را در اختیار کمیتههای دهقانان بگذارد تا زمانی که مجلس مؤسسان در این باره تصمیم بگیرد. ابزار و آلات کشاورزی ملاکان نیز باید در اختیار همین کمیتهها گذارده شود تا بدون چون و چرا و مجاناً برای استفاده در دسترس دهقانان تهیدست قرار گیرد.
این اقدامات که مدتها است اکثریت عظیم دهقانان، چه در قطعنامههای کنگرههای خود و چه در صدها دستورنامه دهقانان محلی، اجرای آن را مطالبه مینمایند (چنانچه ضمناً از مجموعه ۲۴۲ دستورنامه منتشره در روزنامه ایزوستیا سووتا کرستیانسکیخ دسپوتاوو[۱] نیز مشهود است) ضرورت حتمی و تأخیرناپذیر دارد. در این مورد هیچ گونه دفعالوقت که دهقانان در دوران کابینه «ائتلافی» از آن آسیب فراوان دیدهاند، پذیرفته نیست.
هر دولتی که در اجرای این اقدامات تأخیر ورزد، باید دولت ضد مردم و سزاوار برافتادن و سرکوب شدن توسط قیام کارگران و دهقانان اعلام گردد. و برعکس فقط دولتی که این اقدامات را عملی نماید دولت تمام مردم خواهد بود.
مبارزه علیه قحطی و پریشانی اقتصادی
۵- دولت شوروی باید بیدرنگ در سراسر کشور نظارت کارگری بر تولید و مصرف را معمول دارد. بدون این عمل، همانطور که تجربه از ۶ ماه مه به بعد نشان داده است، تمام وعدههای اصلاحات و تلاشهایی که برای اجرای آن به عمل میآید فاقد قوه اجرا بوده و هفته به هفته قحطی و فلاکت بیسابقه متفقاً کشور را بیشتر تهدید خواهد کرد.
باید بانکها و مؤسسات بیمه و نیز مهمترین بخشهای صنایع (نفت، ذغال سنگ، فلزسازی، قند و غیره) بیدرنگ ملی گردند و به موازات آن اسرار بازرگانی بدون قید و شرط لغو شود و اقلیت ناچیز سرمایهداران که با دریافت سفارشات دولتی بر ثروت خود میافزایند و از زیر بار حساب دادن و مالیاتبندی منصفانه بر عواید و اموال خود شانه خالی میکنند، تحت نظارت دائمی کارگران و دهقانان قرار گیرند.
این اقدامات که با اجرای آن پشیزی از اموال دهقانان میانهحال، قزاقها و پیشهوران کوچک گرفته نمیشود، بدون شک برای تقسیم موزون سنگینی بار جنگ اقداماتی منصفانه بوده و برای مبارزه با قحطی جنبه تأخیرناپذیر دارد. تنها با دورانداختن غارتگران سرمایهدار و خاتمه دادن به خرابکاری آنها در مورد وقفه عمدی در تولید میتوان به افزایش قدرت تولیدی کار و معمول نمودن کار موظف همگانی و مبادله صحیح غله در مقابل محصولات صنعتی و بازگرداندن میلیاردها اسکناس مخفی شده توسط ثروتمندان به خزانه دولت نایل آمد.
بدون چنین اقداماتی الغاء بلاعوض مالکیت بر زمینهای ملاکان نیز غیرممکن است زیرا قسمت اعظم زمینهای ملاکان در بانکها به رهن گذارده شده و منافع ملاکان و سرمایهداران بطور ناگسستنی با یکدیگر درآمیخته است.
در آخرین قطعنامه شعبه اقتصادی کمیته اجرائیه مرکزی شوراهای کشوری نمایندگان کارگران، دهقانان و سربازان روسیه (منتشره در رابوچایا گازتا شماره ۱۵۲) نه فقط «هلاکتبار» بودن اقدامات دولت (نظیر ترقی نرخ غله به منظور غنی ساختن ملاکین و کولاکها) و نه فقط «واقعیت بیعملی مطلق ارگانهای مرکزی تنظیم امور اقتصادی که در جنب دولت تشکیل شده است» بلکه حتی «نقض قوانین» از طرف این دولت مورد اعتراف است. این اعتراف احزاب حاکمه اس.آر. و منشویک بار دیگر تمام ماهیت تبهکارانه سیاست سازش با بورژوازی را به ثبوت میرساند.
مبارزه با ضد انقلاب ملاکین و سرمایهداران
۶- عصیان کورنیلف و کالدین مورد پشتیبانی تمام طبقه ملاکان و سرمایهداران و در رأس آنها حزب کادت (حزب «آزادی خلق») بود. این موضوع اکنون با واقعیت منتشره در روزنامه ایزوستیای کمیته اجرائیه مرکزی کاملا به ثبوت رسیده است.
ولی نه برای سرکوب کامل این ضد انقلاب و نه حتی برای تحقیق در اطراف این قضیه هیچ گونه اقدامی به عمل نیامده است و بدون انتقال قدرت حاکمه به دست شوراها هیچ اقدام جدی نمیتواند به عمل آید. هیچ کمیسیونی بدون در دست داشتن قدرت دولتی قادر به انجام تحقیق کامل و بازداشت مقصرین و غیره نیست. فقط دولت شوروی است که میتواند و باید این کار را انجام دهد. فقط این دولت میتواند با بازداشت ژنرالهای کورنیلفی و سران ضد انقلاب بورژوازی (گوچکوف، میلیوکف، ریابوشینسکی، ماکلاکف و شرکاء) با برهم زدن مجامع ضد انقلابی (دومای دولتی، اتحادیه افسران و غیره) با قرار دادن اعضای آنها تحت نظارت شوراهای محلی و با انحلال واحدهای ضد انقلابی، روسیه را از تکرار ناگزیر تشبثات «کورنیلفی» مصون دارد.
فقط این دولت میتواند برای تحقیق کامل و علنی پرونده کورنیلفیها و کلیه پروندههای دیگر، ولو اینکه اقامه کننده دعوا بورژوازی باشد، کمیسیون تشکیل دهد و فقط در صورت تشکیل یک چنین کمیسیونی است که حزب بلشویکها، از جانب خود، کارگران را به اطاعت کامل از آن و مساعدت بدان دعوت خواهد کرد.
فقط دولت شوروی میتواند علیه این بیعدالتی فاحش یعنی علیه این موضوع که سرمایهداران به کمک میلیونهای غارت شده از مردم چاپخانههای بزرگ و اکثر روزنامهها را به تصرف خود درآورند، با احراز موفقیت مبارزه کند. باید روزنامههای ضد انقلابی بورژوازی (رچ، روسکویه اسلوو[۲] و غیره) توقیف گردند، چاپخانههای آنها ضبط شود، انتشار آگهیهای خصوصی در روزنامهها به انحصار دولت درآید و در روزنامه دولتی که از طرف شوراها منتشر میگردد و حقیقت را به اطلاع دهقانان میرساند درج شود. تنها بدین طریق میتوان و باید حربه نیرومند دروغپردازی و افتراگویی بیکیفر، این وسیله فریب مردم، گمراه ساختن دهقانان و تدارک ضد انقلاب را از چنگ بورژوازی بیرون کشید.
تکامل مسالمتآمیز انقلاب
۷- دمکراسی روسیه، شوراها و احزاب اس.آر. و منشویک اکنون برای فراهم ساختن موجبات دعوت مجلس مؤسسان در سر موعد مقرر و بدون دفعالوقتهای جدید و نیز برای مصون داشتن کشور از خطر فلاکت جنگی و اقتصادی و تأمین تکامل مسالمتآمیز انقلاب، با امکانی رو به رو میشوند که در تاریخ انقلابها فوقالعاده بندرت دست میدهد.
اگر شوراها اکنون برای عملی ساختن برنامه فوقالذکر قدرت دولتی را تماماً و منحصراً به دست خود گیرند، نه تنها از پشتیبانی نُه دهم اهالی روسیه یعنی طبقه کارگر و اکثریت عظیم دهقانان بلکه از بزرگترین شور و شوق انقلابی ارتش و اکثریت مردم یعنی همان شور و شوقی که بدون آن غلبه بر قحطی و جنگ محال است نیز برخوردار میگردند.
اگر شوراها از خود تزلزل نشان نمیدادند، اکنون سخنی هم از هیچ گونه مقاومت در برابر آنها نمیتوانست در میان باشد. هیچ طبقهای جرأت ندارد علیه شوراها به قیام برخیزد و ملاکین و سرمایهداران که از غایله کورنیلف درس عبرت گرفتهاند در مقابل اتمام حجت شوراها با مسالمت به تسلیم قدرت تن خواهند داد. برای اینکه بتوان بر مقاومت سرمایهداران علیه برنامه شوراها غالب آمد کافی است استثمارگران تحت نظارت کارگران و دهقانان قرار گیرند و در مورد متمردین مجازاتهایی از قبیل ضبط کلیه اموال توأم با بازداشت کوتاه مدت معمول گردد.
شوراها با به دست گرفتن تمام قدرت، میتوانند هنوز هم – که احتمال میرود آخرین شانس آنها باشد – تکامل مسالمتآمیز انقلاب، انتخاب مسالمتآمیز نمایندگان مردم از طرف خود مردم، مبارزه مسالمتآمیز احزاب در داخل شوراها، آزمایش برنامه احزاب مختلف در جریان عمل و انتقال مسالمتآمیز قدرت از یک حزب به حزب دیگر را تأمین نمایند.
اگر این امکان از دست داده شود، آنگاه چنانچه تمامی سیر تکامل انقلاب، از جنبش ۲۰ آوریل گرفته تا غایله کورنیلف، نشان میدهد وقوع جنگ داخلی کاملا شدیدی بین بورژوازی و پرولتاریا ناگزیر خواهد بود. فلاکت حتمی وقوع این جنگ را نزدیکتر خواهد کرد.
این جنگ چنان که تمامی اطلاعات و ملاحظاتی که در دسترس عقل بشر است حکم میکند باید به منظور اجرای برنامه فوقالذکر، با پیروزی کامل طبقه کارگر و پشتیبانی دهقانان تهیدست از این طبقه پایان یابد ولی این جنگ در عین حال ممکن است بسیار پرمشقت و خونین باشد و به بهای جان دهها هزار ملاک و سرمایهدار و افسران متمایل به آنها تمام شود. پرولتاریا برای نجات انقلاب که نیل به آن در خارج از برنامه مذکور امکانپذیر نیست، از هیچ قربانی رویگردان نخواهد بود. ولی اگر شوراها از آخرین شانسی که در مورد تکامل مسالمتآمیز انقلاب برای آنها وجود دارد استفاده نمایند، پرولتاریا از هر طریق ممکن از آنها پشتیبانی خواهد نمود.
در تاریخ ۹ و ۱۰ اکتبر (۲۶ و ۲۷ سپتامبر) ۱۹۱۷
در شمارههای ۲۱-۲۰ روزنامه «رابوچی پوت»
به امضای ن. ک. به چاپ رسید.
انتشار بر طبق متن روزنامه
مجموعه آثار لنین، جلد ۲۶
توضیحات
[۱] ایزوستیا سووتا کرستیانسکیخ دپوتاوو Izvestia Soveta Krestyanskikh Deputatov (اخبار شورای سراسری نمایندگان دهقانان روسیه) – روزنامۀ ارگان رسمی شورای سراسری دهقانان روسیه که در پتروگراد از ۹ (۲۲) مه تا دسامبر ۱۹۱۷ منتشر میشد. بیانگر دیدگاههای جناح راست حزب سوسیالیست-رولوسیونر بود. با خصومت به انقلاب سوسیالیستی اکتبر برخورد کرد و به دلیل تبلیغات ضدانقلابی توقیف شد.
[۲] روسکویه اسلوو Russkoye Slovo (کلام روسی) – روزنامهای که از ۱۸۹۵ در مسکو منتشر میشد (یک شمارۀ آزمایشی در ۱۸۹۴ منتشر شد). این روزنامۀ ظاهراً مستقل یک طرز رفتار معتدلانۀ لیبرالی را در راستای منافع بورژوازی روسیه برگزید. در ۱۹۱۷ جانب دولت موقت بورژوایی را گرفت و به تندی به لنین و حزب بلشویک حمله کرد.
در نوامبر ۱۹۱۷ به دلیل انتشار گزارشات افتراآمیز ضد شوروی توقیف شد. از ژانویۀ ۱۹۱۷ برای مدتی تحت عنوان نوویه اسلوو (کلام نوین) و ناشه اسلوو (کلام ما) منتشر شد. نهایتاً در ژوئیۀ ۱۹۱۸ توقیف شد.
بازنویسی از روی ترجمۀ پورهرمزان و ترجمۀ توضیحات از جواد راستیپور
- این ترجمه به مقابله و بازبینی نیاز دارد.-آرشیو عمومی
lenin.public-archive.net #L2611fa.html
|