Farsi    Arabic    English   

وظایف اپوزیسیون در فرانسه
نامه به رفیق سافاروف

و. ای. لنین


١٠ فوریۀ ١٩١٦

رفیق گرامی،

مسئلۀ مبرم وضعیت و وظایف اپوزیسیون در فرانسه با تبعید شما از کشور اجباراً به من یادآوری شد، تبعیدی که ضمناً همراه با اعتراض حتی توسط روزنامۀ شووینیست La Bataille[١] گزارش شد، اگر چه آن روزنامه نخواست حقیقت را، یعنی این که شما به دلیل موافقت با اپوزیسیون تبعید شدید، بیان کند.

من بوردرون Bourderon و مرهایم Merrheim را در زیمروالد دیدم. گزارشهایشان را شنیدم و دربارۀ کارهایشان در روزنامه‌ها خواندم. نمی‌توانم کوچکترین تردیدی نسبت به صداقت و از خود گذشتگی‌شان نسبت به آرمان پرولتاریا داشته باشم. با این حال، واضح است که تاکتیکهای آنها اشتباهند. هر دو آنها از انشعاب بیش از هر چیز دیگر می‌ترسند. شعار بوردرون و مرهایم این است که حتی یک قدم برداشته نشود و یک کلمه گفته نشود که ممکن باشد منجر به انشعابی در حزب سوسیالیست یا در اتحادیه‌های کارگری فرانسه یا منجر به انشعاب در بین‌الملل دوم و ایجاد بین‌الملل سوم گردد.

با این حال، انشعاب در جنبش کارگری و سوسیالیستی در سراسر جهان یک حقیقت است. ما دو تاکتیک و سیاست آشتی‌ناپذیر برای طبقۀ کارگر دربارۀ جنگ داریم. مضحک است که سعی کنید چشم خود را بر روی این حقیقت ببندید. هر تلاشی برای آشتی دادن آشتی‌ناپذیرها تمام کار ما را بی‌ثمر می‌سازد. در آلمان حتی اُتو رول Otto Ruhle، رفیقِ لیبکنخت، علناً اعتراف کرده که یک انشعاب در حزب اجتناب‌ناپذیر است، زیرا اکثریت کنونی آن، «رهبران» رسمی حزب آلمانی، به جبهۀ بورژوازی رفته‌اند. مباحثات مطرح شده توسط باصطلاح نمایندگان «مرکز» یا «باتلاق» (le marais)، توسط کائوتسکی و Vorwärts[٢]، علیه رول و علیه انشعاب، چیزی جز دروغ و ریاکاری نیستند، هر چند که چنین ریاکاری «با حسن نیّت» باشد. کائوتسکی و Vorwärts نمی‌توانند انکار کنند، و حتی سعی نمی‌کنند انکار کنند که اکثریت حزب آلمان در واقع دارد سیاست بورژوازی را اجرا می‌کند. اتحاد با چنین اکثریتی به طبقه کارگر زیان می‌رساند. چنین اتحادی به معنی طبقۀ کارگر را تابع بورژوازی ملت «خودی» ساختن است؛ به معنی یک انشعاب در طبقۀ کارگر بین‌المللی است. رول در واقع کاملاً درست می‌گوید؛ در آلمان دو حزب وجود دارد. یکی حزب رسمی است که سیاست بورژوازی را به پیش می‌برد. دیگری، اقلیت، جزوات غیرقانونی منتشر می‌کند، تظاهرات سازمان می‌دهد، و غیره. ما همین وضع را در سراسر جهان می‌بینیم، و دیپلماتهای ناتوان، یا «باتلاق»، نظیر کائوتسکی در آلمان، لونگه Longuet در فرانسه، و مارتف و تروتسکی در روسیه، با اصرار ورزیدن بر روی یک وحدت خیالی زیان بزرگی به جنبش کارگری می‌رسانند و بدینسان در برابر متحد شدن قریب‌الوقوع اپوزیسیون در تمام کشورها و ایجاد بین‌الملل سوم مانع تراشی می‌کنند. در بریتانیا حتی روزنامۀ میانه‌رویی نظیر Labour Leader نامه‌های راسل ویلیامز را منتشر می‌کند که در آنها بر ضرورت گسستن از «رهبران» اتحادیه‌های کارگری و حزب کارگر، که می‌گوید منافع طبقۀ کارگر را فروخته‌اند، اصرار می‌ورزد. تعدادی از اعضای حزب مستقل کارگر در مطبوعات اظهار داشته‌اند که با راسل ویلیامز موافقند. در روسیه، حتی تروتسکی «آشتی دهنده» اکنون مجبور است اعتراف کند که گسستن از «میهن‌پرستان» اجتناب‌ناپذیر است، یعنی گسستن از حزب کمیتۀ سازماندهی یا O.C.، که شرکت کارگران در کمیته‌های صنایع جنگی[٣] را تأیید می‌کند. تنها غرور کاذب، تروتسکی را مجبور می‌کند که به دفاع از «وحدت» با گروه چخیدزه در دوما، که بهترین دوست، سپر و محافظ «میهن‌پرستان» و O.C. است، ادامه دهد.

حتی در ایالات متحدۀ آمریکا یک انشعاب کامل انجام شده. برخی سوسیالیستها در آن کشور خواهان ارتش، «آمادگی» و جنگ هستند. دیگران، از جمله یوجین دبز Eugene Debs، مشهورترین رهبر کارگران و کاندیدای ریاست جمهوری از حزب سوسیالیست، خواهان جنگ داخلی علیه جنگ ملل هستند!

به کارهایی که بوردرون و مرهایم می‌کنند بنگرید! آنها می‌گویند که مخالف انشعاب هستند. ولی قطعنامه‌ای که بوردرون اخیراً به کنگرۀ حزب سوسیالیست ارائه کرد را مطالعه نمایید[٤]. قطعنامه خواهان بیرون رفتن سوسیالیستها از هیئت دولت است! قطعنامه بصراحت با C.A.P. (کمیسیون اداری دائم) و G.P. (گروه پارلمانی) «مخالف است»!!! مثل روز روشن است که تصویب چنین قطعنامه‌ای منجر به یک انشعاب در حزب سوسیالیست و همچنین در اتحادیه‌های کارگری خواهد شد، زیرا آقایان رنود Renaude، سمبا Sembat، ژوئو Jouhaux و شرکاء هیچگاه آن را نخواهند پذیرفت.

بوردرون و مرهایم در اشتباه، ضعف و ترسویی اکثریت کنفرانس زیمروالد سهیمند. از یک طرف، این اکثریت بطور غیرمستقیم در مانیفستش فراخوان مبارزۀ انقلابی می‌دهد، ولی می‌ترسد که علناً چنین کند. از طرف دیگر، اعلام می‌کند که سرمایه‌داران تمام کشورها، هنگامی که دربارۀ «دفاع از سرزمین پدری» در جنگ کنونی صحبت می‌کنند، دروغ می‌گویند. از طرف دیگر، اکثریت می‌ترسید این حقیقت واضح را اضافه نماید – که در هر صورت هر کارگر فکوری برای خود اضافه خواهد کرد – که نه تنها سرمایه‌داران بلکه رنود، سمبا، لونگه، هیندمان، کائوتسکی، پلخانف و شرکاء نیز دروغ می‌گویند! بار دیگر اکثریت کنفرانس زیمروالد می‌خواهد که با واندرولد، هویسمانز، رنود و شرکاء سازش کند. این برای طبقه کارگر زیان‌آور است، و جناح چپ زیمروالد با گفتن صریح حقیقت به کارگران کار درست را انجام داد.

به ریاکاری سوسیال-شووینیستهای فرانسوی بنگرید: در فرانسه آنها minorité [اقلیت] آلمانی را می‌ستایند و در آلمان فرانسوی‌ را!!

چه تأثیر عظیمی بر اقدامات اپوزیسیون فرانسه خواهد داشت چنانچه رک و راست، بدون ترس و آشکارا به دنیا بگوید: ما تنها با اپوزیسیون آلمان موافقیم، تنها با رول و همراهانش!! تنها با آنهایی که بی‌مهابا تمام روابط آشکار و نهان را با سوسیال-شووینیسم، socialisme chauvin [سوسیالیسم میهن‌پرست]، یعنی با همۀ «مدافعان سرزمین پدری» در جنگ کنونی، قطع می‌کنند!! خودِ ما ترسی از گسستن از «میهن‌پرستان» فرانسوی که خواستار دفاع از مستعمرات و «دفاع از سرزمین پدری» هستند و سوسیالیستها و سندیکالیستهای تمام کشورها را به همین کار دعوت می‌کنند، نداریم. ما دستمان را به سوی اتو رول و لیبکنخت دراز می‌کنیم، تنها به سوی آنان و همکارانشان؛ و خط مشی majorité [اکثریت] فرانسوی و آلمانی و "le marais" را رد می‌کنیم. ما علناً خواستار اتحاد بین‌المللی عظیم سوسیالیستهایی در سراسر جهان هستیم که در این جنگ «دفاع از سرزمین پدری» را به عنوان یک فریبکاری رد می‌کنند و مشغول تبلیغ و تدارک برای انقلاب پرولتاری جهانی هستند!

چنین فراخوانی اهمیتی عظیم خواهد داشت. ریاکاران را آشفته می‌سازد، فریبکاری بین‌المللی را افشاء می‌کند و انگیزۀ زیادی برای بسیج کردن کارگران سراسر جهان که حقیقتاً به انترناسیونالیسم وفادار مانده‌اند فراهم می‌آورد.

عبارت‌پردازی آنارشیستی در فرانسه همیشه بسیار زیانبار بوده است. اما حالا آنارشیست-میهن‌پرستان، آنارشیست-شووینیستها، نظیر کروپوتکین Kropotkin، گریو Grave، کورنلیسن Cornelissen، و شوالیه‌های دیگرِ La Bataille Chauviniste به درمان بیماری عبارت‌پردازی آنارشیستی در میان کارگران زیادی کمک خواهند کرد. به زیر کشیده شوند سوسیال-میهن‌پرستان و سوسیالیست-شووینیستها و همچنین به زیر کشیده شوند آنارشیست-میهن‌پرستان و آنارشیست-شووینیستها! این فراخوان حتماً در قلبهای کارگران فرانسه پژواک خواهد داشت. نه عبارت پردازی آنارشیستی دربارۀ انقلاب، بلکه کار پایدار، جدی، سرسختانه، مداوم و سیستماتیک ساختن سازمانهای غیرقانونی در میان کارگران در همه جا، کار پخش کردن مطبوعات سانسور نشده، یعنی غیرقانونی، کار آماده کردن جنبش توده‌ها علیه دولتهایشان. اینست آنچه که طبقۀ کارگر تمام کشورها بدان نیاز دارد!

این درست نیست که بگوییم «فرانسویها نمی‌توانند» کار غیرقانونی را بطور منظم به پیش برند. این حقیقت ندارد! فرانسویها بسرعت آموختند که در سنگرها پنهان شوند؛ آنها بزودی خواهند آموخت که چطور کار غیرقانونی را در شرایط جدید و بطور سیستماتیک به منظور ساختن یک جنبش توده‌ای انقلابی انجام دهند. من به پرولتاریای انقلابی فرانسه ایمان دارم. این امر همچنین اپوزیسیون فرانسه را برمی‌انگیزد.

با بهترین آرزوها
اردتمند شما، لنین
بعد التحریر. پیشنهاد می‌کنم که رفقای فرانسوی ترجمه‌ای از این نامه (متن کامل) را به صورت یک جزوۀ مستقل منتشر کنند.[٥]

در ١٩١٦ به صورت یک جزوۀ مستقل به زبان فرانسوی منتشر شد
اولین بار در سال ١٩٢٤ در شمارۀ ٤ (٢٧) نشریۀ Revolutsia Proletarskaya منتشر شد
مجموعه آثار لنین، جلد ٢٢


توضیحات

[١] La Bataille (نبرد) – ارگان آنارشیستهای سندیکالیست فرانسوی. از ١٩١٥ تا ١٩٢٠ در پاریس بجای La Bataille Syndicaliste که در سپتامبر ١٩١٥ تعطیل شده بود انتشار می‌یافت. طی جنگ جهانی اول موضعی شووینیستی اتخاذ کرد.

[٢] Vorwärts (به پیش) – روزنامۀ ارگان مرکزی حزب سوسیال-دمکرات آلمان که در برلین از ١٨٩١ طبق قطعنامۀ کنگرۀ حزبی هال به عنوان ادامۀ Berliner Volksblatt (روزنامۀ مردم برلین)، که از ١٨٨٤ منتشر می‌شد، انتشار یافت. انگلس در آن علیه هر جلوۀ اپورتونیسم مبارزه کرد. در اواخر دهۀ ٩٠ قرن نوزدهم، پس از مرگ انگلس، روزنامه به دست جناح راست حزب افتاد و بطور منظم مقالات اپورتونیستها را منتشر کرد. گزارشهای جانبدارانه‌ای از مبارزه علیه اپورتونیسم و رویزیونیسم در حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه ارائه می‌داد، از اکونومیستها، و پس از انشعاب در حزب، از منشویکها، حمایت می‌کرد. طی سالهای ارتجاع، Vorwärts مقالات افترا آمیز تروتسکی را منتشر می‌کرد ولی از چاپ پاسخهای لنین و بلشویکها یا گزارشهای بیطرفانه دربارۀ امور حزب امتناع می‌ورزید.

طی جنگ جهانی اول موضعی سوسیال-شووینیستی اتخاذ کرد. پس از انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر به تبلیغات ضد شوروی پرداخت. این روزنامه تا ١٩٣٣ در برلین منتشر می‌شد.

[٣] کمیته‌های صنایع جنگی در ١٩١٥ توسط سرمایۀ بزرگ امپریالیستی برپا شدند. بورژوازی در جریان تلاشهایش برای کنترل کارگران و گسترش دادن احساسات دفاع‌طلبانه میان آنها، «گروههای کارگری» را به این کمیته‌ها ملحق ساخت که قرار بود توده‌ها را تشویق به افزایش تولید جنگ‌افزار کنند. منشویکها در این کار بظاهر میهن‌پرستانه فعال بودند. بلشویکها با یاری اکثریت کارگران با موفقیت آنها را تحریم کردند.

[٤] حزب سوسیالیست فرانسه در ١٩٠٢ تشکیل شد. در ١٩٠٥ F.S.P. و حزب سوسیالیست فرانسه، حزب سوسیالیست متحد را بنیان گذاشتند که همۀ احزاب و گروههای سوسیالیست (گِسدیستها، بلانکیستها، ژورسیستها و غیره) را دربر می‌گرفت. رهبری F.S.P. به دست سوسیالیست-رفرمیستها (به رهبری ژور Jaures) افتاد که اکثریت را تشکیل می‌دادند. این حزب طی جنگ جهانی اول موضعی سوسیال-شووینیستی اتخاذ کرد، گروه پارلمانی آن به نفع اعتبارات جنگی رأی داد و اعضایش در دولت بورژوایی حاضر بودند. F.S.P. در کنگرۀ تور در ٣٠-٢٥ دسامبر ١٩٢٠ منشعب شد؛ اکثریت، حزب کمونیست فرانسه را تشکیل دادند، در حالی که اقلیت اپورتونیست جناح راست به رهبری لئون بلوم، کنگره را ترک کردند و حزب خودشان را تشکیل دادند که نام قدیمی حزب سوسیالیست فرانسه را حفظ نمود.

قطعنامۀ پیشنهادی بوردرون در کنگرۀ F.S.P. در ١٩١٥ توسط اکثریت رد شد. در آن زمان بوردرون در جناح راست گروه زیمروالد بود.

[٥] این نامه به شکل یک جزوه به زبان فرانسوی در ژنو منتشر شد - ١٩١٦.

این متن، با کمی تغییر، ترجمه‌ای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستاده‌اند.-آرشیو عمومی لنین، ٢ اوت ٢٠١٦


lenin.public-archive.net #L2312fa.html