دربارۀ مبارزه علیه سوسیال-شووینیسم
و. ای. لنین
جدیدترین و جالب ترین موضوع برای این مسئلۀ جاری توسط کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست، که اخیراً در برن برگزار شد[۱]، ارائه شده است. خوانندگان در زیر گزارشی از کنفرانس و متون دو قطعنامه را می بینند – یکی پذیرفته و دیگری رد شده. ما می خواهیم در مقالۀ حاضر فقط دربارۀ یک جنبۀ مسئله بحث کنیم.
نمایندگان سازمانهای زنان وابسته به کمیتۀ سازماندهی؛ اعضای زن حزب ترولسترا در هلند؛ زنانی از سازمانهای سوئیسی که به دلیل تمایلات چپ افراطی که گویا برنر تاگواچ داشته است، دشمنش هستند؛ نمایندۀ فرانسه، که مایل نیست دربارۀ هیچ نکتۀ مهمی با حزب رسمی، که می دانیم طرفدار دیدگاه سوسیال - شووینیستی است، مخالفت کند؛ زنان بریتانیا، که دشمن عقیدۀ کشیدن یک خط جدا کنندۀ واضح بین پاسیفیسم و تاکتیکهای پرولتاری انقلابی هستند – همۀ اینها با زنان سوسیال - دمکرات چپ آلمانی دربارۀ یک قطعنامه موافقت کردند. نمایندگان سازمانهای زنان مرتبط با کمیتۀ مرکزی حزب ما با آنها مخالفت کردند و برای زمان حاضر در انزوا باقی ماندن را به اینکه به بلوکی از این نوع بپیوندند، ترجیح دادند.
جوهر این اختلاف چیست؟ چه اصولی در این برخورد دخیل هستند و اهمیت سیاسی عام آن چیست؟
در نظر اول، به نظر می آید که قطعنامۀ معتدل، که فرصت طلبان را با بخشی از جناح چپ متحد کرده است، در اصول بسیار مناسب و صحیح است. جنگ یک جنگ امپریالیستی اعلام شده، عقیدۀ «دفاع از میهن» محکوم گشته، کارگران به برگزاری تظاهرات تودهای، و غیره، فراخوانده شدهاند. ممکن است به نظر بیاید که قطعنامۀ ما فقط از جهت استفاده از چند عبارت تندتر نظیر «خیانت»، «فرصت طلبی»، «بیرون رفتن از دولتهای بورژوایی» و غیره، متفاوت بود.
بدون تردید از این نقطه نظر خواهد بود که انتقادات علیه کنار گرفتن نمایندگان سازمانهای زنان مرتبط با کمیتۀ مرکزی حزب ما نشانه گیری خواهند شد.
با این حال، اگر توجه بیشتری به این مسئله بکنیم، بدون اینکه خودمان را به تصدیق صرفاً «رسمی» یک حقیقت یا دیگری محدود سازیم، متوجه خواهیم شد که چنین انتقادی کاملاً بی پایه است.
دو جهان بینی، دو ارزیابی از جنگ و وظایف بین المللی، دو تاکتیک احزاب پرولتاری در کنفرانس برخورد نمودند. یک دیدگاه باور داشت که هیچ فروپاشی در بین الملل رخ نداده؛ هیچ مانع عمیق و بزرگی بر سر راه بازگشت از شووینیسم به سوسیالیسم قرار ندارد؛ هیچ «دشمن درونی» قوی به شکل فرصت طلبی وجود ندارد؛ هیچ خیانت مستقیم و آشکاری به سوسیالیسم توسط فرصت طلبی انجام نشده است. نتیجهای که گرفته می شود را می توان به شکل زیر بیان کرد: بگذارید هیچ کس را محکوم نکنیم؛ بگذارید آنهایی را که قطعنامههای اشتوتگارت و بازل را نقض کردهاند «عفو» کنیم؛ بگذارید فقط پیشنهاد کنیم که مسیری که در پیش گرفته می شود باید بیشتر به سمت چپ باشد و تودهها باید فراخوانده شوند تا تظاهرات برگزار کنند.
دیدگاه دیگر، در مورد هر یک از نکات برشمرده شده در بالا، در در نقطۀ مقابل قرار دارد. هیچ چیز برای آرمان پرولتاری مضرتر یا فاجعه بارتر از دیپلماسی درون حزبی نسبت به فرصت طلبان و سوسیال - شووینیستها نیست. قطعنامۀ اکثریت نشان داد که برای هیئتهای نمایندگی فرصت طلب و طرفداران احزاب رسمی امروزه پذیرفتنی است، زیرا آغشته به روحیۀ دیپلماسی است. چنین دیپلماسی ای به منظور خاک پاشیدن در چشمان تودههای زحمتکش، که در حال حاضر توسط سوسیال - میهن پرستان رسمی رهبری می شوند، بکار می رود. یک عقیدۀ مطلقاً اشتباه و مضر در حال تلقین شدن به تودههای زحمتکش است، این عقیده که احزاب سوسیال - دمکرات کنونی، با هیئت رئیسههای کنونی شان، قادرهستند مسیر حرکت شان را از راهی اشتباه به راهی صحیح تغییر دهند.
اینطور نیست. این فاحش ترین و زیان آورترین توهم است. احزاب سوسیال - دمکرات کنونی و هیئت رئیسههایشان قادر نیستند تغییر مهمی در مسیر حرکت شان بدهند. در عمل همه چیز مثل قبل خواهد ماند؛ آرزوهای «چپ» بیان شده در قطعنامۀ اکثریت، آرزوهای ساده لوحانه باقی خواهند ماند؛ یک غریزۀ سیاسی خطاناپذیر این را در طرفداران حزب ترولسترا و هیئت رئیسۀ کنونی حزب فرانسوی برانگیخت، هنگامی که آنها به چنین قطعنامهای رأی دادند. یک فراخوان برای تظاهرات تودهای تنها هنگامی می تواند اهمیت جدی و عملی بیابد که فعالانه از جانب هیئت رئیسۀ احزاب سوسیال - دمکرات مورد حمایت قرار گیرد.
آیا می توان انتظار چنین حمایتی را داشت؟ واضح است که خیر. همگان می دانند که چنین فراخوانی نه با حمایت، بلکه با مقاومت سرسختانه (و عمدتاً پنهان) از جانب هیئت رئیسهها مواجه خواهد شد.
اگر این بطور صریح به کارگران گفته می شد، آنها حقیقت را می فهمیدند؛ آنها می فهمیدند که جهت عملی کردن آرزوهای «چپ»، انجام یک تغییر ریشهای در خط مشی احزاب سوسیال - دمکرات ضروری است؛ سرسختانه ترین مبارزه علیه فرصت طلبان و دوستان «سانتریست»شان ضروری است. همانطور که می بینیم، کارگران با آرزوهای «چپ» ساکت شدهاند، در حالی که کنفرانس از نام بردن بلند و صریح از شری که برای محقق شدن آن آرزوها باید با آن مبارزه کرد، امتناع کرد.
رهبران دیپلمات، که در حال حاضر پیش برندۀ سیاستی شووینیستی در درون احزاب سوسیال - دمکرات هستند، از این ضعف، بی تصمیمی و شفافیت ناکافی قطعنامۀ اکثریت استفادهای عالی خواهند کرد. آنها که پارلمانیهای زیرکی هستند، نقشها را در بین خودشان توزیع خواهند کرد: بعضی از آنها خواهند گفت که استدلالات «جدی» کائوتسکی و شرکا درک یا تحلیل نشدهاند، و از این رو باید در جمعی گسترده تر مورد بحث قرار گیرند؛ دیگران خواهند گفت «اگر زنان طرفدار احزاب ترولسترا و گوسده - سومبات قادر بودند با زنان جناح چپ آلمانی توافق کنند، پس آیا هنگامی که گفتیم هیچ اختلافات ریشه داری وجود ندارند، حق با ما نبود؟»
کنفرانس زنان نباید به شیدمان، هاسه، کائوتسکی، واندرولد، هیندمان، گوسده، سومبات، پلخانف و دیگران کمک می کرد تا هوشیاری تودههای زحمتکش را کاهش دهند. برعکس، باید تلاش می کرد تا آنها را برانگیزاند و به فرصت طلبی اعلان جنگی قاطعانه بدهد. تنها در آن صورت نتیجه نه امید به این که «رهبران» نام برده شده در بالا «اصلاح گردند»، بلکه جمع آوری نیروها برای مبارزهای سخت و تند می شد.
نحوهای که فرصت طلبان و «سانتریستها» قطعنامههای اشتوتگارت و بازل را نقض کردند در نظر بگیرید. این لب مطلب است. سعی کنید بطور واضح و بدون دیپلماسی تصور نمایید که واقعاً چه اتفاقی افتاده است.
بین الملل که جنگ را پیش بینی می کند، تشکیل جلسه می دهد و بطور متفق القول تصمیم می گیرد که در صورت درگرفتن جنگ، جهت «تسریع کردن سقوط سرمایه داری» کار کند؛ به شیوۀ کمون، اکتبر و دسامبر ۱۹۰۵ (اینها دقیقاً کلمات قطعنامۀ بازل هستند!) کار کند؛ به شیوهای کار کند که چنانچه «کارگران یک کشور به کارگران کشور دیگری شلیک کنند» آن را یک «جنایت» در نظر گیرد.
خط فعالیت به شیوۀ انترناسیونالیستی، پرولتاری و انقلابی در اینجا با وضوح کامل نشان داده شده است، وضوحی که نمی توان آن را در محدودههای قانونی بودن بهتر کرد.
سپس جنگ درگرفت – درست همان نوع از جنگ و دقیقاً در راستای خطوط پیش بینی شده در بازل. احزاب رسمی به شیوهای کاملاً برعکس عمل کردند: نه همچون انترناسیونالیستها، بلکه همچون ناسیونالیستها؛ نه به طریقی پرولتاری، بلکه به طریقی بورژوایی؛ نه در جهتی انقلابی، بلکه در جهت فوق فرصت طلبی. اگر ما به کارگران بگوییم که این خیانت سر راست به آرمان سوسیالیستی بود، بدین طریق همۀ طفره رویها و فریبکاریها، همۀ سفسطههای حاضر شده به شیوۀ کائوتسکی و آکسلرد را رد کردهایم. ما وسعت و قدرت شر را آشکارا نشان خواهیم داد؛ ما آشکارا فراخوان یک مبارزه علیه شر، و نه مصالحه با آن، می دهیم.
قطعنامۀ اکثریت چطور؟ آن قطعنامه حاوی یک کلمه هم در سرزنش خائنان، یا دربارۀ فرصت طلبی، نیست، بلکه تنها تکرار سادۀ عقاید بیان شده در قطعنامۀ بازل است! هر کسی می تواند فکر کند که اتفاق مهمی نیافتاده است، که اشتباهی سهوی و کوچک انجام شده است که تنها تکرار تصمیم قبلی را می طلبد، یا اینکه اختلاف نظری برخاسته است که دنباله دار و مربوط به اصول نیست، و می تواند پوشانده شود!
این تمسخر محض تصمیمات بین الملل است، تمسخر کارگران. در حقیقت، سوسیال - شووینیستها خواستار هیچ چیز بجز تکرار سادۀ تصمیمات قدیمی نیستند، فقط اگر هیچ چیز در عمل تغییر نکند. این در حقیقت یک عفو ضمنی و مزورانه پوشانده شده برای طرفداران سوسیال - شووینیست اکثر احزاب کنونی است. ما می دانیم که بسیاری هستند که به این راه خواهند رفت و خودشان را به چند عبارت چپ محدود می کنند. با این حال، راه آنها با ما متفاوت است. ما به راهی متفاوت رفتهایم، و به حرکت در آن ادامه خواهیم داد؛ ما می خواهیم به جنبش طبقۀ کارگر و ساختن واقعی یک حزب طبقۀ کارگر، به شیوهای آشتی ناپذیر نسبت به فرصت طلبی و سوسیال - شووینیسم، کمک کنیم.
به نظر می آید که قسمتی از هیئتهای نمایندۀ زنان آلمانی، به دلایلی که فقط مربوط به سرعت رشد مبارزه علیه شووینیسم درون حزبی واحد، یعنی حزب خودشان، می شود، از قطعنامهای بسیار روشن می ترسند. اینطور استدلال کردن آشکارا نابجا و اشتباه بود، زیرا قطعنامۀ بین الملل به سرعت یا شرایط مشخص مبارزه علیه سوسیال - شووینیسم در کشورهای جداگانه نپرداخت و نمی توانست بپردازد؛ در این رابطه، استقلال داخلی احزاب متفاوت غیرقابل بحث است. به بیانیهای، از یک تریبون بین المللی، دربارۀ گسست قاطع از سوسیال - شووینیسم در کل مسیر و خصلت کار سوسیال - دمکراتیک، نیاز بود. بجای آن، قطعنامۀ اکثریت یک بار دیگر اشتباه قدیمی متعلق به بین الملل دوم، که بطور دیپلماتیک فرصت طلبی و شکاف بین گفتار و کردار را می پوشاند، تکرار کرد. ما تکرار می کنیم: این راهی است که ما به آن نخواهیم رفت.
ضمیمۀ سوتسیال - دمکرات شمارۀ ۴۲
۱ ژوئن ۱۹۱۵
انتشار بر طبق متن ضمیمه
مجموعه آثار لنین، جلد ۲۱
[۱] کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست که در برن در ۲۸-۲۶ مارس ۱۹۱۵ برگزار شد، به مسئلۀ طرز برخورد با جنگ پرداخت. کنفرانس به ابتکار سازمانهای زنان وابسته به کمیتۀ مرکزی ح.ک.س.د.ر.، با مشارکت فعال کلارا زتکین، رهبر جنبش بین المللی زنان، تشکیل شد. بیست و نه هیئت نمایندگی از بریتانیا، آلمان، فرانسه، هلند، سوئیس، روسیه و لهستان در کنفرانس شرکت کردند. ن. ک. کروپسکایا و اینسا آرماند در هیئت روسیه حضور داشتند.
گزارش دربارۀ کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست در ضمیمۀ سوتسیال - دمکرات شمارۀ ۴۲ مورخ ۱ ژوئن ۱۹۱۵ منتشر شد.
- ترجمه جواد راستیپور
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۱/۸/۳
lenin.public-archive.net #L2277fa.html
|