وظایف سوسیال-دمکراسی انقلابی در جنگ اروپا[١]
و. ای. لنین
نظر سوسیال-دمکراتهای روسیه دربارۀ جنگ اروپا
گزارشهایی از موثقترین منابع، دربارۀ کنفرانسی که اخیراً توسط رهبران حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه راجع به موضوع جنگ اروپا برگزار شده، به دست ما رسیده است. کنفرانس از رسمیت کامل برخوردار نبوده، چرا که کمیتۀ مرکزی ح.ک.س.د.ر در نتیجۀ بازداشتهای متعدد و تعقیب بیسابقه از جانب دولت تزاری، تا آنوقت قادر به گردآمدن نبوده است. با این حال، ما اطلاعات دقیق داریم که کنفرانس بیانگر نظرات با نفوذترین محافل ح.ک.س.د.ر بوده است.
کنفرانس قطعنامۀ زیر را که ما متن کامل آن را به عنوان یک سند نقل میکنیم تصویب نمود:
قطعنامۀ گروهی از سوسیال-دمکراتها
١. جنگ اروپایی و جهانی کاراکتر بارزِ یک جنگ بورژوایی، امپریالیستی و بین خاندانیِ سلاطین را دارد. مبارزهای بر سر بازارها و آزادی غارت کشورهای خارجی، کوششی برای منکوب کردن جنبش انقلابی پرولتاریا و دمکراسی در کشورهایی مشخص، تمایلی به فریب، تخریب اتحاد و کشتار پرولتارهای همۀ کشورها از طریق واداشتن بردگان مزدی یک ملت به ضدیت علیه بردگان مزدی ملت دیگر به منظور نفع رساندن به بورژوازی — اینهاست تنها محتوا و معنای واقعی جنگ.
٢. رفتار رهبران حزب سوسیال-دمکرات آلمان، قویترین و با نفوذترین حزب در بینالملل دوم (١٩١٤-١٨٨٩)، حزبی که به نفع اعتبارات جنگی رأی داده و عبارات بورژوا-شووینیستی یونکرهای پروس و بورژوازی را تکرار کرده، خیانت محض به سوسیالیسم است. تحت هیچ شرایطی رفتار رهبران حزب سوسیال-دمکرات آلمان قابل بخشش نیست، حتی اگر فرض کنیم که حزب مطلقاً ضعیف بوده و موقتاً در برابر ارادۀ اکثریت بورژوایی ملت کرنش کرده باشد. این حزب در حقیقت سیاستی ناسیونال-لیبرالی اتخاذ کرده است.
٣. رفتار رهبران احزاب سوسیال-دمکرات بلژیک و فرانسه که با وارد شدن به دولتهای بورژوایی[٢] به سوسیالیسم خیانت کردهاند، به همین اندازه سزاوار سرزنش است.
٤. خیانت به سوسیالیسم از جانب اغلب رهبران بینالملل دوم (١٩١٤-١٨٨٩) نشاندهندۀ ورشکستگی ایدئولوژیک و سیاسی بینالملل است. این فروپاشی عمدتاً معلولِ غلبۀ عملیِ فرصتطلبیِ خرده بورژوایی در آن، ماهیّتِ بورژوایی و آن خطری است که مدتها مورد اشارۀ بهترین نمایندگان پرولتاریای انقلابی همۀ کشورها بوده است. فرصتطلبان مدتها برای تخریب بینالملل دوم از طریق انکار انقلاب سوسیالیستی و جایگزین کردن رفرمیسم بورژوایی به جای آن، از طریق رد کردن مبارزۀ طبقاتی با تبدیل شدنِ غیر قابل اجتنابش در لحظاتی معیّن به جنگ داخلی، و از طریق موعظه کردن همکاری طبقاتی، تدارک میدیدهاند؛ از طریق موعظه کردن شووینیسم بورژوایی زیر ماسک میهنپرستی و دفاع از سرزمین پدری، و نادیده گرفتن یا رد کردن حقیقت بنیادی سوسیالیسم که مدتها پیش در مانیفست کمونیست مطرح شده بود، اینکه کارگران میهن ندارند؛ با محدود کردن خود در مبارزه علیه میلیتاریسم، به یک دیدگاه عامیانۀ احساساتی، به جای پذیرفتن نیاز به جنگی انقلابی از جانب پرولتارهای همۀ کشورها علیه بورژوازی همۀ کشورها؛ با بُت کردنِ بهرهبرداری لازم از پارلمانتاریسم و قانونیت بورژوایی، و فراموش کردن اینکه اَشکال غیرقانونیِ تشکل و آژیتاسیون در زمان بحرانها ضروری هستند. یکی از ارگانهای فرصتطلبی بینالمللی، ماهنامۀ سوسیالیست،[٣] که برای مدتی طولانی موضعی ناسیونال لیبرالی داشته، دارد درست و حسابی پیروزیش را بر سوسیالیسم اروپایی جشن میگیرد. باصطلاح مرکز احزاب سوسیال-دمکرات آلمان و دیگر کشورها در حقیقت به نحوی بزدلانه تسلیم فرصتطلبان شده است. این باید وظیفۀ بینالملل آینده باشد که قاطعانه و بی برگشت خود را از این گرایش بورژوایی در سوسیالیسم خلاص کند.
٥. در رابطه با سفسطههای بورژوایی و شووینیستی که توسط احزاب و دولتهای بورژوایی دو ملت عمدۀ رقیب در قاره – فرانسه و آلمان – برای فریب دادن تودهها به مؤثرترین نحو به کار میروند، و توسط فرصتطلبان سوسیالیست آشکار و نهان که چاکرانه به دنبال بورژوازی روانند کپیبرداری میشوند، باید مسائل زیر را بطور خاص مورد توجه قرار داد و به خاطر سپرد:
هنگامی که بورژواهای آلمان از دفاع از سرزمین پدری و مبارزه علیه تزاریسم حرف میزنند، و بر آزادی توسعۀ فرهنگی و ملی پافشاری میکنند، دروغ میگویند، زیرا این همیشه سیاست یونکرهای پروس، به سرکردگی ویلهلم دوم، و بورژوازی بزرگ آلمان بوده که از سلطنت تزاری دفاع کنند؛ نتیجۀ جنگ هر چه باشد، آنها در سعی به قصد تقویتش تردید ندارند. آنها دروغ میگویند، زیرا در واقعیت حی و حاضر، بورژوازی اتریش عملیات نظامی غارتگرانهای را علیه صربستان شروع کرده است، و بورژوازی آلمان در حال قلع و قمع دانمارکیها، لهستانیها و فرانسویها (در آلزاس - لورن) است؛ آنها جنگی تجاوزکارانه را علیه بلژیک و فرانسه به پیش میبرند تا کشورهای ثروتمندتر و آزادتر را غارت کنند؛ آنها حمله را در لحظهای ترتیب دادند که برای استفاده از آخرین پیشرفتها در تجهیزات نظامی بهترین لحظه به نظر میرسید، و در آستانۀ اجرا شدن آنچه که برنامۀ نظامی بزرگ در روسیه نامیده میشود.
به همین سان، هنگامی که بورژواهای فرانسه از دفاع از سرزمین پدری و غیره حرف میزنند، دروغ میگویند، زیرا آنها در واقعیت حی و حاضر دارند از کشورهایی دفاع میکنند که در تکنولوژی کاپیتالیستی عقبمانده هستند و کندتر رشد میکنند، و به این دلیل که هزاران میلیون برای اجیر کردن دار و دستههای صد-سیاه[٤] تزاریسم روسیه در خدمت یک جنگ تجاوزکارانه، یعنی غارت سرزمینهای آلمان و اتریش، خرج میکنند.
هیچ کدام از این دو گروه ملل محارب از نظر شناعت و سبعیت در جنگ دستکمی از دیگری ندارد.
٦. این اولین و مهمترین وظیفۀ سوسیال-دمکراتهای روسیه است که مبارزهای بیرحمانه و با تمام قوا علیه شووینیسم کبیر-روسی[*] و سلطنتطلب-تزاریست، و علیه سفسطههایی که توسط لیبرالهای روسیه، کادتها[٥]، بخشی از نارودنیکها و دیگر احزاب بورژوایی در دفاع از آن شووینیسم به کار میرود، بر پا کنند. از دیدگاه طبقۀ کارگر و تودههای زحمتکشِ همۀ مردمان روسیه، شکست سلطنت تزاری و ارتش آن، که بر لهستان، اوکرائین و بسیاری از دیگر مردمان روسیه ستم میکند، و نفرت را در بین مردم برمیانگیزد تا سلطۀ ستمگرانۀ کبیر-روسی را بر دیگر ملل را افزایش دهد، و دولت ارتجاعی و وحشی سلطنت تزار را تحکیم کند، به منتها درجه، کمترین شر را در بر دارد.
٧. شعارهای سوسیال-دمکراسی اکنون باید چنین باشند:
نخست، تبلیغات فراگیر، معطوف به ارتش و صحنههای تخاصم، برای انقلاب سوسیالیستی و نیاز به استفاده از سلاح، نه علیه برادرانشان یعنی بردگان مزدی دیگر کشورها، بلکه علیه دولتها و احزاب ارتجاعی و بورژوایی همۀ کشورها؛ ضرورت مبرم سازماندهی هستهها و گروههای غیرقانونی در ارتشهای همۀ ملل، انجام چنین تبلیغاتی به همۀ زبانها؛ مبارزهای بیرحمانه علیه شووینیسم و «میهنپرستی»ِ عوام و بورژوازی همۀ کشورها بدون استثناء. در مبارزه علیه رهبران بینالملل کنونی، که به سوسیالیسم خیانت کردهاند، توسل به آگاهی انقلابی تودههای زحمتکش، که تمام بار جنگ را بر دوش میکشند و در بیشتر موارد دشمن فرصتطلبی و شووینیسم هستند، ضروری است.
دوم، به عنوان شعاری فوری، تبلیغ برای جمهوری در آلمان، لهستان، روسیه و دیگر کشورها، و برای تبدیل همۀ دولتهای جداگانۀ اروپا به یک جمهوری ایالات متحدۀ اروپا.[٦]
سوم و بطور خاص، مبارزهای علیه سلطنت تزاری و شووینیسم کبیر-روسی و پان اسلاویستی، و دفاع از یک انقلاب در روسیه، همچنین آزادی و خودمختاری برای ملل تحت ستم و سرکوب روسیه، همراه با شعارهای فوری یک جمهوری دمکراتیک، مصادرۀ اراضی و املاک بزرگ، و روزکار هشت ساعته.
گروهی از سوسیال-دمکراتها، اعضای حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه
نوشته شده قبل از ٢٤ اوت (٦ سپتامبر) ١٩١٤
مجموعه آثار لنین، جلد ٢١
توضیحات
[١]
این تزها راجع به جنگ توسط لنین قبل از ٢٤ اوت (٦ سپتامبر) ١٩١٤، پس از اینکه او از پرونین (گالیسیا) به برن آمد، تنظیم شدند. آنها در یک جلسۀ گروه بلشویک در برن در ٢٦-٢٤ اوت (٨-٦ سپتامبر) مورد بحث قرار گرفتند. این تزها که به تأیید گروه رسیدند، در میان گروههای بلشویک خارج از کشور منتشر شد. برای گمراه کردن پلیس، رونوشت این تزها که توسط ن. ک. کروپسکایا تهیه شده بود عنوان «رونوشت بیانیۀ صادر شده در دانمارک» را داشت.
این تزها برای به بحث گذاشته شدن توسط بخش روسی کمیتۀ مرکزی، سازمانهای حزبی و گروه بلشویک دوما به روسیه قاچاق شدند.
این تزها از طریق سوسیال-دمکراتهای سوئیس برای کنفرانس سوسیالیستهای سوئیس و ایتالیا که در ٢٧ سپتامبر ١٩١٤ در لوگانو برگزار شد ارسال گشتند. بسیاری از ایدههایی که در این تزها موجود بودند در قطعنامۀ کنفرانس وارد شدند.
لنین پس از اینکه از مورد قبول واقع شدن این تزها در روسیه با خبر شد، از آنها بمثابۀ مبنایی برای نوشتن بیانیۀ کمیتۀ مرکزی ح.ک.س.د.ر با عنوان «جنگ و سوسیال-دمکراسی روسیه» استفاده کرد. (مراجعه نمایید به صفحات ٣٤-٢٥ از جلد ٢١ مجموعه آثار لنین)
مقدمۀ این تزها («نظر سوسیال-دمکراتهای روسیه دربارۀ جنگ اروپا»، که روی صفحۀ جداگانهای نوشته شده بود) بعدها کشف شد، و برای نخستین بار در چاپ چهارم مجموعه آثار لنین منتشر شد.
[٢]
واندرولد Vandervelde از کسانی بود که به دولت بورژوایی بلژیک پیوست، و در فرانسه ژول گسد Jules Guesde، مارسل سمبات Marcel Sembat و آلبر توماس Albert Thomas به دولت پیوستند.
[٣]
Sozialistische Monatshefte سوتزیالیستیشه موناتزهِفته (ماهنامۀ سوسیالیست) – ارگان اصلی فرصتطلبان آلمانی، و یکی از ارگانهای فرصتطلبی بینالمللی، در برلین از ١٨٩٧ تا ١٩٣٣ منتشر میشد. طی جنگ جهانی اول موضعی سوسیال-شووینیستی اتخاذ کرد.
[٤]
صد-سیاه – Чёрная сотня باند سیاه سلطنتطلبی که توسط پلیس تزاری به منظور مبارزه با جنبش انقلابی تشکیل شده بود. آنها انقلابیون را به قتل میرساندند، به روشنفکران ترقیخواه حمله میکردند و پوگرومها [کشتار و آزار اقلیتها] را ترتیب میدادند.
[٥]
کادتها – اعضای حزب دمکرات-مشروطه طلب، حزب عمدۀ بورژوازی لیبرال-سلطنتطلب در روسیه. این حزب که در ١٩٠٥ تشکیل شده بود نمایندۀ بورژوازی، رهبران ملاکینِ زمستوو و روشنفکران بورژوا بود. اعضای برجستۀ آن میلیوکف، مورومتسف، ماکلاکف، شینگاریف، استرووه و رودیچف بودند.
کادتها در آمادهسازی جنگی روسیه فعال بودند. با این امید که از قراردادهای جنگی نفع ببرند، مواضع بورژوازی را تقویت کنند و جنبش انقلابی را در کشور فرونشانند، آنها محکم پشت طرحهای غارتگرانۀ دولت تزاری ایستادند.
با شروع جنگ کادتها شعار «جنگ جنگ تا پیروزی!» را پیش بردند. هنگامی که در ١٩١٥ نیروهای تزاری در جبهه شکستی خوردند که منجر به شدت گرفتن بحران انقلابی شد، اعضای کادت دومای دولتی به ریاست میلیوکف، و دیگر نمایندگان بورژوازی و ملاکین با هدف مقابله با انقلاب، حفظ سلطنت و رساندن جنگ به «پایان پیروزمندانه»، بلوک «ترقیخواه» را تشکیل دادند. کادتها فعالانه به برپایی کمیتههای صنایع جنگی کمک کردند.
[٦]
مراجعه نمایید به مقالۀ لنین با عنوان «دربارۀ شعار ایالات متحدۀ اروپا» و یادداشت تحریریۀ سوتسیال-دمکرات راجع به بیانیه دربارۀ جنگ صادر شده توسط کمیتۀ مرکزی ح.ک.س.د.ر (مراجعه نمایید به صفحات ٣٤٣-٣٣٩ و ٣٤٤ از جلد ٢١ مجموعه آثار لنین).
[*]
Great-Russian را عیناً "کبیر-روسی" ترجمه کردهایم، که البته نیاز به توضیح دارد.
در این نوشته لنین سه بار کلمۀ Great-Russian را بعنوان صفتی برای مشخص کردن نوع خاصی از شووینیسم، زورگویی و ستمگری به کار برده است. این عنوان برای روسها عنوانی معرفه و خاص است و در متن انگلیسی هم مثل روسی Великорусский بصورت سرِهم و مثل سایر اسامی خاص، با حرف بزرگ نوشته میشود.
این نامِ شناخته شدۀ رگۀ خاصی از شووینیسم و وطنپرستی افراطی مملو از نژادپرستی روسی با قدمتی از قرن شانزدهم است که وجه مشخصه و هدف اعلام شدهاش روسی کردن همه اقوام و ملل و مناطق و تمدنهای تحت حاکمیت امپراتوری روسیه بوده و هنوز هم احزابی در روسیه علمدار آنند.
دائرةالمعارف، تعریف "شووینیسم کبیر-روسی" را مستقیماً با Russification (روسیسازی) مرتبط میکند که مجموعهای از سیاستهای رسمی و غیر رسمی امپراتوران روسیه بوده است برای زدودن زبان، خط، فرهنگ، آداب و رسوم، مذهب، کلیسا، اتوریتههای محلی و همه چیز غیر روسیِ اقلیتها، اقوام و ملل ساکن روسیه کبیر و روسی کردن آنها. تزار الکساندر دوم (همدورۀ ناصرالدین شاه قاجار) که پس از سرکوب پُرهزینۀ یک قیام بزرگ در لهستان (١٨٦٤)، آن را رسماً به ممالک محروسۀ خود ملحق کرد و تاج پادشاهی لهستان را هم به سر گذاشت، "روسی کردن" را پادزهر جنبشهای استقلالطلبانه و راه جلوگیری قطعی از تکرار قیامهایی نظیر قیام لهستان میدانست. امپراتوران بعد از او هم پرچمداران "شووینیسم کبیر-روسی" و تحمیلکنندگان بیرحم سیاست "روسیسازی" بودند.
ممنوعیت تکلم به زبان مادری، اجبار به کاربرد خط و الفبای روسی (Cyrillic) ، اجبار به ترک کاتولیسیسم و پیوستن به کلیسای ارتدکسِ درباری و تقویم متفاوتش، روسی کردن زبان و مکاتبات رسمی در مدارس و ادارات، انتصاب فرمانداران و صاحبمنصبان روس به جای مقامات محلی، مجازات فردی و جمعی مخالفین و متمردین، و حتی کوچ دادن اجباری و پاکسازی قومی مردم و روسنشین کردن مناطق پاکسازی شده، با کمک قوای مسلح رسمی و باند سیاهی... اینهاست آن طاعون نفرتآور و خصومتبرانگیزی که با شووینیسم کبیر-روسی تداعی میشود و لنین در بحبوحه یک جنگ جهانی و نیاز حیاتی به تقویت اتحاد بینالمللی پرولتاریا خواستار اعلام جنگ قطعی و همهجانبه با آن است.-توضیح آرشیو عمومی لنین
+ ترجمه جواد راستی پور
lenin.public-archive.net #L2252fa.html
|