Farsi    Arabic    English   

گزارش کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. به کنفرانس بروکسل
و رهنمودهایی به هیئت نمایندگی کمیتۀ مرکزی[١]

و. ای. لنین

[تمامِ نوشته ترجمه نشده است]

فقط یک بخش کوچک از متن اصلی به فارسی ترجمه شده است. متن اصلی چهار بخش و یک ضمیمه دارد و بسیار مفصّل است. به متن انگلیسی مراجعه کنید

١

دربارۀ آنچه امروز در جنبش سوسیال دمکراتیک روسیه می‌گذرد دو نظر وجود دارد.

یک نظر که روزا لوگزمبورگ سال گذشته (دسامبر ١٩١٣) در پیشنهاد خود به دفتر بین المللی سوسیالیست ارائه کرد و انحلال‌طلبان و گروههای حامی آنها در آن سهیم بودند، چنین است: در روسیه «هرج و مرج» مبارزات جناحی بر بسیاری از جناحها مسلط است که بدترین آنها یعنی جناح لنینیست، در دامن زدن به یک انشعاب فعال‌ترین است. در واقع، اختلاف نظرهای موجود مانع از فعالیتهای مشترک نیست. راه به سوی وحدت از توافق یا سازش همۀ گروهها و گرایشها می‌گذرد.

نظر دیگر که ما به آن معتقدیم آنست که در روسیه چیزی شبیه به «هرج و مرج مبارزات جناحها» وجود ندارد. تنها چیزی که ما در آنجا داریم مبارزه برعلیه انحلال‌طلبان است، و تنها در جریان این مبارزه است که یک حزب اصیل سوسیال دمکراتیک کارگری ساخته می‌شود، حزبی که از هم اکنون اکثریت عظیم – چهار پنجم – کارگران برخوردار از آگاهی طبقاتی در روسیه را متحد ساخته است. حزب غیرقانونی که اکثریت کارگران روسیه در آن سازماندهی شده‌اند، در کنفرانسهای زیر معرفی شده است: کنفرانس ژانویۀ ١٩١٢، کنفرانس فوریۀ ١٩١٣، و کنفرانس تابستان ١٩١٣[٢]. ارگان قانونی حزب روزنامۀ پراودا (حقیقت) است، و نام پراودیست از آن گرفته شده است. این نظر در ضیافتی در سن پترزبورگ که رفیق وندرولد در آن شرکت داشت، بطور اتفاقی توسط یک کارگر سن پترزبورگی بیان شد، او گفت که کارگران کارخانجات سن پترزبورگ متحدند، و بیرون از این اتحاد کارگران، تنها «ژنرالهای بدون ارتش» هستند.

در بخش دوم گزارشم به داده‌های عینی ای خواهم پرداخت که درستی نظر ما را ثابت می‌کنند. و اکنون می‌پردازم به ماهیت انحلال‌طلبی.

گروههای انحلال‌طلب در کنفرانس ح.س.د.ک.ر. در ژانویۀ ١٩١٢ رسماً از حزب اخراج شدند، اما حزب ما مسألۀ انحلال‌طلبی را مدتها قبل از آن مطرح کرده بود. یک مصوبۀ رسمی مشخص که تمامی حزب بر آن صحه گذاشت و بی محابا انحلال‌طلبی را محکوم می‌کرد، به وسیلۀ کنفرانس سراسری ح.س.د.ک.ر. که در دسامبر ١٩٠٨ تشکیل شد به تصویب رسید. در این مصوبه انحلال‌طلبی اینچنین تعریف شده است:

انحلال‌طلبی «تلاش از سوی گروه مشخصی از روشنفکران حزبی برای انحلال تشکیلات موجود ح.س.د.ک.ر. و جایگزین کردن آن با تشکلی سست که بطور قانونی عمل می‌کند، به هر قیمت حتی به بهای انکار صریح و کامل برنامه، تاکتیکها و سنتهای حزب» است.

از آنچه نقل شد روشن است که از سال ١٩٠٨، انحلال‌طلبی رسماً به عنوان یک گرایش روشنفکرانه شناخته و اعلام شده بود، و اینکه ماهیتاً در جهت انکار حزب غیرقانونی و جایگزین ساختن آن، یا دفاع از جایگزین ساختن آن، با یک حزب قانونی است.

جلسۀ همگانی کمیتۀ مرکزی که در ژانویۀ ١٩١٠ تشکیل شد بار دیگر به اتفاق آراء انحلال‌طلبی را بمثابۀ «تظاهر نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا» محکوم کرد.

از این رو می‌بینیم که داشتن این نظر که اختلافات ما با انحلال‌طلبان عمق و اهمیت اختلافات بین به اصطلاح رادیکالها و میانه روهای اروپای غربی را ندارد، چقدر اشتباه است. حتی یک حزب – واقعاً حتی یک حزب – در اروپای غربی وجود ندارد که هرگز یک مصوبۀ عمومی حزبی علیه کسانی که می‌خواهند حزب را منحل کنند یا حزب جدیدی بجای آن بگذارند تصویب کرده باشد!

هیچ کجا در اروپای غربی این سؤال مطرح نبوده و هیچگاه نمی‌توانسته است مطرح باشد که آیا مجاز است عنوان عضویت در حزب را حفظ کرد و در همانحال مبلغ انحلال آن حزب بود، استدلال کرد که حزب بی ثمر و غیرضروری است و حزب دیگری باید جای آن را بگیرد. هیچ کجا در اروپای غربی این سؤال آنطور که در مورد ما چنین است با خود موجودیت حزب یعنی با سؤال بودن یا نبودن حزب در پیوند نیست.

این یک عدم توافق دربارۀ تشکیلات و چگونگی ساختن حزب نیست، بلکه عدم توافقی است دربارۀ خود موجودیت حزب. در اینجا، آشتی، توافق و سازش کاملا غیرممکن هستند.

ما جز با مبارزۀ بی امان با تبلیغاتچی هایی که در مطبوعات قانونی علیه «زیرزمین» (یعنی حزب غیرقانونی) مبارزه می‌کنند، آنرا «پلید» می‌خوانند، و ترک آنرا توجیه و تحسین می‌کنند و تشکیل یک «حزب علنی» را تبلیغ می‌کنند، نمی‌توانستیم حزب خود را بسازیم (در حد چهار پنجم) و نمی‌توانیم به ساختن آن ادامه دهیم.

در روسیۀ امروز، جایی که حتی حزب لیبرالهای به غایت معتدل قانونی نیست، حزب ما تنها بمثابۀ یک حزب غیرقانونی امکان موجودیت دارد. ویژگی استثنایی و بی همتای وضعیت ما که تا حدی به وضعیت سوسیال دمکراتهای آلمان تحت «قانون ضد سوسیالیستی» شبیه است (اگر چه، حتی در آن زمان، آلمانی‌ها صد بار بیشتر از ما در روسیه از امتیازات قانونی برخوردار بودند)، آنست که حزب غیرقانونی سوسیال دمکرات کارگری ما از سازمانهای غیرقانونی کارگران (که اغلب «سلول» نامیده می‌شوند) تشکیل شده است که شبکۀ کم یا بیش فشردۀ انجمنهای قانونی کارگران آنها را احاطه کرده‌اند (مانند انجمنهای بیمۀ بیماران، اتحادیه‌های کارگری، انجمنهای آموزشی، باشگاههای ورزشی، انجمنهای مبارزه با مسکرات و نظایر آن). اغلب این انجمنهای قانونی در شهرهای بزرگ قرار دارند؛ در بسیاری از بخشهای ایالات نشانی از آنها نیست.

برخی از سازمانهای غیرقانونی، نسبتاً بزرگند، بقیه نسبتاً کوچک و در بعضی موارد، تنها از «عوامل مورد اعتماد»[٣] تشکیل شده‌اند.

انجمنهای قانونی تا حدی بمثابۀ پوششی برای سازمانهای غیرقانونی و برای تبلیغ وسیع و قانونی ایدۀ همبستگی طبقۀ کارگر در میان توده‌ها عمل می‌کنند. تماسهای بین سازمانهای پیشرو طبقۀ کارگر در سطح کشور، حفظ یک مرکز (کمیتۀ مرکزی) و تصویب مصوبات دقیق حزبی دربارۀ همۀ مسائل – همۀ اینها البته به شکل کاملا غیرقانونی انجام می‌گیرد و نیازمند نهایت مخفی کاری و قابل اعتماد بودن کارگران پیشرو و آزموده است.

سخن گفتن علیه «زیرزمین» یا له یک «حزب علنی» در مطبوعات قانونی، حقیقتاً اخلالگری در حزب ما است و ما باید کسانی را که چنین می‌کنند دشمنان سرسخت حزب خود بدانیم.

طبیعتاً، انکار «زیرزمین» دست در دست انکار تاکتیکهای انقلابی دارد و تبلیغ رفرمیسم است. روسیه یک دورۀ انقلابهای بورژوایی را می‌گذراند. در روسیه حتی میانه رو‌ترین بورژواها – کادتها و اکتبریستها – قاطعانه از حکومت ناخشنودند. اما همۀ آنها دشمنان انقلابند و به دلیل «عوامفریبی» ما، به دلیل کوشش مجدد ما در رهبری توده‌ها به سنگرها همانطور که در سال ١٩٠٥ کردیم، از ما منزجرند. آنها همه بورژوا هستند و تنها «رفرمها» را تبلیغ می‌کنند و این ایدۀ بسیار زیانبار را که رفرم با سلطنت تزاری موجود سازگار است در میان توده‌ها می‌پراکنند.

تاکتیکهای ما تفاوت دارد. ما هر رفرمی را (به عنوان نمونه بیمه) و هر انجمن علنی را بکار می‌گیریم. اما آنها را بکار می‌گیریم تا آگاهی انقلابی و مبارزۀ انقلابی توده‌ها را رشد دهیم. در روسیه، جایی که تا به امروز آزادی سیاسی وجود ندارد، این کلمات مفاهیم بسیار صریح تری برای ما دارند تا در اروپا. حزب ما اعتصابهای انقلابی را که رشد آنها در روسیه با هیچ کشور دیگری در جهان قابل مقایسه نیست، رهبری می‌کند. به عنوان نمونه تنها ماه مه را در نظر بگیرید. در ماه مه ١٩١٢، ٦٤٠٠٠ کارگر و در ماه مه ١٩١٤، ٩٩٠٠٠ کارگر در اعتصابهای اقتصادی شرکت داشتند.

تعداد کارگرانی که در اعتصابهای سیاسی شرکت داشتند در ١٩١٢، ٣٦٤٠٠٠ نفر و در سال ١٩١٤، ٦٤٧٠٠٠ نفر بود. ترکیب مبارزات سیاسی و اقتصادی اعتصاب انقلابی را به وجود می‌آورد که با برانگیختن میلیونها دهقان آنها را برای انقلاب آموزش می‌دهد. حزب ما برنامه‌های تبلیغاتی گردهم آیی انقلابی و راهپیمایی انقلابی را رهبری می‌کند. برای این منظور حزب ما اعلامیه‌های انقلابی و روزنامۀ غیرقانونی، ارگان مرکزی حزب را توزیع می‌کند. وحدت ایدئولوژیک همۀ این فعالیتهای تبلیغی و ترویجی در میان توده‌ها به وسیلۀ شعارهایی که عالی‌ترین ارگانهای حزبی اتخاذ کرده‌اند تأمین می‌شود یعنی: ١) هشت ساعت کار در روز؛ ٢) مصادرۀ املاک بزرگ مالکان، و ٣) یک جمهوری دمکراتیک. در موقعیت فعلی در روسیه، که ظلم و استبداد مطلق حاکم است و همۀ قوانین به وسیلۀ سلطنت تزاری زیرپا گذاشته می‌شود، تنها این شعارها می‌توانند به گونه‌ای مؤثر تمامی فعالیتهای تبلیغی و ترویجی حزب را که هدفش تداوم بخشیدن مؤثر به جنبش انقلابی طبقۀ کارگر است وحدت بخشند و هدایت کنند.

هنگامی که به عنوان نمونه می‌شنویم که انحلال‌طلبان می‌گویند که گویا ما با «آزادی اجتماعات» مخالفیم، برایمان مضحک است زیرا ما نه تنها بر اهمیت این نکته از برنامه مان در مصوبۀ ویژه-ای که به وسیلۀ کنفرانس ژانویۀ ١٩١٢ تصویب شد تأکید ورزیدیم، بلکه حق تجمع محدود را دهها بار مؤثرتر از انحلال‌طلبان بکار گرفتیم (به عنوان نمونه، انجمنهای بیمه). اما هنگامی که افرادی در مطبوعات قانونی به ما می‌گویند که شعارهای مصادرۀ زمین و جمهوری نمی‌توانند موضوعاتی برای تبلیغ در میان توده‌ها باشند، ما می‌گوییم که وحدت حزب ما با چنین افرادی و چنین گروهی از تبلیغاتچی‌ها نمی‌تواند مطرح باشد.

از آنجا که هدف بخش اول از گزارش من توضیح لب اختلاف نظرهای ما است، بیش از این در این باره چیزی نمی‌گویم، جز آنکه به شما یادآوری کنم که بخش چهارم گزارش من پیشنهادهایی عملی، همراه با فهرست دقیقی از تمام موارد جدایی انحلال‌طلبان از برنامه و مصوبات حزب ما دربر خواهد داشت.

در اینجا وارد جزئیات تاریخی جدایی انحلال‌طلبان از حزب غیرقانونی مان، ح.س.د.ک.ر. نمی‌شوم، بلکه تنها به اشاره به سه دورۀ این تاریخ اکتفا می‌کنم.

دورۀ نخست: از پائیز ١٩٠٨ تا ژانویۀ ١٩١٠. حزب به کمک مصوبات حزبی دقیق و رسمی در محکوم کردن انحلال‌طلبی با آن مبارزه کرد.

دورۀ دوم: از ژانویۀ ١٩١٠ تا ژانویۀ ١٩١٢. انحلال‌طلبان کار بازسازی کمیتۀ مرکزی حزب را مانع شدند؛ آنها در کمیتۀ مرکزی حزب اخلال کردند و آخرین باقیماندۀ آن یعنی کمیسیون فنی دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج از کشور را منحل کردند. آنگاه (پائیز ١٩١١) کمیته‌های حزبی در روسیه کمیسیون سازماندهی روسیه را به منظور احیای حزب برپا کردند. آن کمیسیون کنفرانس ژانویۀ ١٩١٢ را برگزار کرد. کنفرانس حزب را احیاء نمود، یک کمیتۀ مرکزی برگزید و گروه انحلال‌طلب را از حزب اخراج کرد.

دورۀ سوم: از ژانویۀ ١٩١٢ تا زمان حاضر. ویژگی خاص این دوره آنست که اکثریت چهار پنجمی کارگران برخوردار از آگاهی طبقاتی روسیه بر حول مصوبات و ارگانهایی که کنفرانس ژانویۀ ١٩١٢ به وجود آورد گرد آمده‌اند.


نوشته شده در ٣٠-٢٣ ژوئن (١٣-٦ ژوئیه) ١٩١٤
نخستین بار در سال ١٩٢٩ در نشر دوم و سوم جلد ١٧ مجموعه آثار لنین منتشر شد
مجموعه آثار لنین، جلد ٢٠


توضیحات

[١] کنفرانس «وحدت» بروکسل توسط کمیتۀ اجرایی دفتر بین المللی سوسیالیستی به منظور بحث دربارۀ امکان بازگرداندن وحدت به ح.س.د.ک.ر. در ١٨-١٦(تاریخ جدید) ژوئیۀ ١٩١٤ تشکیل شد. شرکت کنندگان در این کنفرانس عبارت بودند از: کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. (بلشویکها)، کمیتۀ سازماندهی (منشویکها) و سازمانهای وابسته به آن (کمیتۀ منطقه‌ای قفقاز و گروه بوربا (طرفداران تروتسکی))؛ گروه سوسیال دمکرات دوما (منشویکها)؛ گرو یدینستوو [وحدت] پلخانف؛ گروه وپریود؛ و بوند؛ سوسیال دمکراتهای منطقۀ لتونی؛ سوسیال دمکراتهای لیتوانی؛ سوسیال دمکراتهای لهستانی؛ اپوزیسیون سوسیال دمکرات لهستانی؛ و حزب سوسیالیست لهستان (جناح چپ).

گزارش کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. که لنین در ١٣-٦ ژوئیه نوشته بود، توسط اینسا آرماند به زبان فرانسه در کنفرانس خوانده شد. لنین که در آن زمان در پورونین (گالیسیا) بود کار هیئت نمایندگی بلشویکها را در کنفرانس هدایت می‌کرد.

با وجود آنکه قرار بود کنفرانس به تبادل نظر محدود شود و اختیار تصمیم گیری الزام آور را نداشت، مصوبۀ کائوتسکی دربارۀ وحدت ح.س.د.ک.ر. به رأی گذاشته شد و با اکثریت آراء به تصویب رسید. بلشویکها و سوسیال دمکراتهای لتونی از شرکت در این رأی گیری امتناع کردند.

[٢] این اشاره دارد به: ١) ششمین کنفرانس سراسری ح.س.د.ک.ر. (کنفرانس پراگ) که در ژانویۀ ١٩١٢ برگزار شد؛ ٢) کنفرانس کمیتۀ مرکزی با کارکنان حزبی (که به دلایل امنیتی کنفرانس «فوریه» نامیده شد) که در کراکو از دسامبر ١٩١٢ تا ژانویۀ ١٩١٣ تشکیل شد؛ و ٣) کنفرانس کمیتۀ مرکزی با کارکنان حزبی که از ٢٣ سپتامبر تا اول اکتبر (٦ تا ١٤ اکتبر) ١٩١٣ در دهکدۀ پورونین (نزدیک کراکو) جایی که لنین تابستان را در آن می‌گذراند، تشکیل شد. به دلایل امنیتی کنفرانس «تابستان» نامیده شد. بیست و دو نماینده از سازمانهای بلشویکی در کنفرانس حضور داشتند. این کنفرانس تحت هدایت لنین، موارد زیر را به بحث گذاشت: گزارشهای مناطق؛ گزارش کمیتۀ مرکزی؛ مسألۀ ملی؛ فعالیت سوسیال دمکراتیک در دوما؛ سازمان و کنگرۀ حزبی؛ جنبش اعتصابی و دیگر مسائل. گزارشهای مناطق خیزش بیشتر جنبش طبقۀ کارگر را نشان می‌داد. این کنفرانس ضرورت وحدت فعالیتهای حزب در سراسر کشور را به منظور تضمین هدایت حرکتهای طبقۀ کارگر در سراسر روسیه، اعلام کرد.

[٣] عوامل مورد اعتماد – کارگران پیشرو انتخاب شده به منظور حفظ ارتباط مداوم بین کمیتۀ مرکزی و گروههای سوسیال دمکرات محلی، همچنین به منظور ایجاد اشکال انعطاف پذیر رهبری برای فعالیتهای محلی در مراکز بزرگ جنبش کارگری.

وظیفۀ ایجاد سیستمی از عوامل مورد اعتماد توسط کنفرانس کراکو کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. در ١٩١٣ به پیش گذاشته شد.

- این متن، عین ترجمه‌ای است که رفیقی با نام "دوست شما" در تاریخ ١٤ مارس ٢٠١٣ برای این سایت فرستاده‌اند.—آرشیو عمومی لنین


lenin.public-archive.net #L2246fa.html