Farsi    Arabic    English   
ویراست دوم - ترجمه جواد راستی پور

ماجراجویی

و. ای. لنین


هنگامی که مارکسیستها می‌گویند برخی گروهها ماجراجو هستند، آنها ویژگیهای بسیار مشخص و خاص اجتماعی و تاریخی یک پدیده را مدّ نظر دارند، چیزی که هر کارگر دارای آگاهی طبقاتی باید با آن آشنا باشد.

تاریخ سوسیال دمکراسی روس مملو است از گروههای کوچک که برای یک ساعت یا چند ماه پدیدار می‌شوند، در حالی که هیچ نوع ریشه‌ای در میان توده‌ها ندارند (و سیاست بدون توده‌ها نیز سیاستی ماجراجویانه خواهد بود)، و فاقد اصول جدی و پایداری هستند. در کشوری خرده بورژوایی، که از یک دورۀ تاریخی بازسازی بورژوایی عبور می‌کند، اجتناب‌ناپذیر است که دستجات رنگارنگ روشنفکران به کارگران بپیوندند، و این روشنفکران سعی کنند همه انواع گروهها را که به مفهومی که در بالا بیان شد خصلتی ماجراجویانه دارند، ایجاد نمایند.

کارگرانی که نمی‌خواهند فریب بخورند باید هر گروه را مورد بررسی دقیق قرار دهند و مشخص نمایند که اصول آن چقدر جدی هستند، و چه ریشه‌هایی در میان توده‌ها دارد. به کلمات اعتماد نکنید؛ همه چیز را مورد بررسی دقیق قرار دهید – شعار کارگران مارکسیست چنین است.

بگذارید مبارزه بین ایسکریسم و اکونومیسم را در سالهای ١٩٠٢-١٨٩٥ به یاد آوریم. اینها دو گرایش در تفکر سوسیال-دمکراتیک بودند. یکی از آنها پرولتاری و مارکسیستی بود، که آزمایش تجربۀ سه سال کارزار پیش برده شده توسط ایسکرا را گذرانده بود، و همۀ کارگران پیشرویی که تصمیمات ایسکرایی در زمینۀ تاکتیکها و تشکیلات را که به نحوی دقیق و واضح فرموله شده بودند متعلق به خود می‌دانستند، آن را آزموده بودند. دیگری، اکونومیسم، گرایشی بورژوایی و فرصت‌طلبانه بود که سعی داشت کارگران را تابع لیبرالها کند.

بجز این دو گرایش مهم، تعداد زیادی گروههای کوچک و بی‌ریشه وجود داشتند (سوبودا، بوربا[١]، گروهی که جزوات برلین را منتشر می‌کرد، و غیره). اینها مدتهاست فراموش شده‌اند. اگر چه تعداد سوسیال-دمکراتهای صادق و وظیفه‌شناس در این گروهها کم نبود، آنها ثابت کردند به این مفهوم که اصول پایدار و جدی، برنامه، تاکتیک، تشکیلات و ریشه‌ای در میان توده‌ها نداشتند، ماجراجو هستند.

از این رو، و فقط از این روست که انسانهای جدی باید اکنون گرایشها و گروهها را – با مطالعۀ تاریخچۀ جنبش، با تعمق دربارۀ اهمیت ایدئولوژیک تئوریهای مشخص، و آزمودن عبارات با معیار حقایق – ارزیابی کنند.

تنها ساده لوحان به کلمات اعتماد می‌کنند.

پراودیسم گرایشی است که در مورد همۀ مسائل مربوط به تاکتیکها، تشکیلات و برنامه پاسخها و قطعنامه‌های (١٩٠٨، ١٩١٠، ١٩١٢ و ١٩١٣ در فوریه و تابستان) مارکسیستی ارائه داده است. پیوستگی این تصمیمات از زمان ایسکرای قدیم (٣-١٩٠١)، با کنار گذاشتن کنگرۀ لندن (١٩٠٧)، به اکیدترین نحو ممکن است. صحت این تصمیمات با تجربۀ پنج یا شش سالۀ (١٤-١٩٠٨) همۀ کارگران پیشرویی که این تصمیمات را متعلق به خود دانستند، ثابت شده است. پراودیسم چهار پنجم کارگران دارای آگاهی طبقاتی روسیه (٥٣٠٠ گروه سوسیال-دمکرات کارگری از ٦٧٠٠ گروه در دو سال و نیم) را متحد کرده است.

‌انحلال‌طلبی گرایشی است که تاریخچۀ آن به حدود بیست سال پیش برمی‌گردد، زیرا این گرایش ادامۀ مستقیم اکونومیسم (١٩٠٢-١٨٩٥) و فرزند منشویسم (٨-١٩٠٣) است. ریشه‌های لیبرال‌-‌بورژوایی و محتوای لیبرال‌-‌بورژوایی این گرایش در تصمیمات رسمی (١٩٠٨ و ١٩١٠؛ تعجبی ندارد که ‌انحلال‌طلبان حتی از منتشر کردن کامل آنها می‌ترسند!) تصدیق شده‌اند. عقاید لیبرالی ‌انحلال‌طلبان تماماً پیوسته و از یک نوع هستند: مرگ بر «فعالیت زیرزمینی»، مرگ بر «ارکان»، طرفداری از حزبی علنی، علیه «جنون اعتصاب»، علیه شکلهای عالی‌تر مبارزه، و غیره. ‌انحلال‌طلبان در «اجتماع» لیبرال-بورژوایی برای مدتی طولانی از حمایت قوی کادتها و روشنفکران غیرحزبی (و شبه حزبی) برخوردار بوده‌اند. ‌انحلال‌طلبی گرایشی جدی است، فقط نه گرایشی مارکسیستی، نه گرایشی پرولتاری، بلکه یک گرایش لیبرال-بورژوایی است. تنها مردم نادان می‌توانند از «آشتی» با ‌انحلال‌طلبان سخن گویند.

حالا دیگر گروههایی که به عنوان «گرایشها» جلوه می‌کنند را در نظر بگیرید. ما آنها را می‌شماریم: ١) گروه وپریود به اضافۀ آلکسینسکی Alexinsky؛ ٢) گروه قبلی به اضافۀ بوگدانف Bogdanov؛ ٣) گروه قبلی به اضافۀ ووینف Voinov؛ ٤) پلخانفی‌ها؛ ٥) «بلشویکهای جانبدار حزب» (در حقیقت آشتی‌طلبان: مارک سومر Mark Sommer و دار و دسته‌اش)؛ ٦) تروتسکیستها (یعنی تروتسکی حتی منهای سمکوفسکی Semkovsky)؛ ٧) «قفقازیها» (یعنی آن An منهای قفقاز).

ما گروههایی که در مطبوعات به آنها اشاره شده است را برشمردیم. آنها در روسیه و خارجه اظهار داشته‌اند که می‌خواهند «گرایشها» و گروههای جداگانه‌ای باشند. ما سعی کردیم فهرست تمام گروههای روسیه را بیاوریم، با کنار گذاشتن غیر روسیه‌ای‌ها.

تمام این گروهها، بدون استثناء، نمایندۀ ماجراجویی محض هستند.

خواننده خواهد پرسید «چرا؟ به چه دلیل؟».

دلیل توسط تاریخچۀ دهۀ گذشته (١٤-١٩٠٤)، که بسیار پرحادثه و مهم است، ارائه شده. طی این ده سال اعضای این گروهها ناامیدانه‌ترین، رقت انگیزترین و مضحک‌ترین تزلزل را بر سر مسائل جدی مربوط به تاکتیکها و تشکیلات داشته‌اند، و ناتوانی مطلق خودشان را برای به وجود آوردن گرایشهای ریشه‌دار در میان توده‌ها نشان داده‌اند.

پلخانف را که بهترین آنهاست در نظر بگیرید. خدماتی که او در گذشته انجام داده بود بسیار بودند. طی بیست سال بین ١٨٨٣ و ١٩٠٣ او مقالات عالی زیادی نوشت، بخصوص آنهایی که علیه فرصت‌طلبان، ماخیستها و نارودنیکها بودند.

اما از ١٩٠٣ پلخانف در مورد مسائل مربوط به تاکتیکها و تشکیلات به مضحک‌ترین شکل نوسان کرده است: ١) اوت ١٩٠٣ – یک بلشویک؛ ٢) نوامبر ١٩٠٣ (شمارۀ ٥٢ ایسکرا) – طرفدار آشتی با منشویکهای «فرصت‌طلب»؛ ٣) دسامبر ١٩٠٣ – یک منشویک پُرشور؛ ٤) بهار ١٩٠٥ – پس از پیروزی بلشویکها – طرفدار «وحدت» بین «برادران در حال دعوا»؛ ٥) اواخر ١٩٠٥ تا میانۀ ١٩٠٦ – یک منشویک؛ ٦) میانۀ ١٩٠٦ – شروع کرد به اینکه گهگاهی از منشویکها فاصله بگیرد، و در لندن در ١٩٠٧ آنها را (مطابق تصدیق چروانین Cherevanin) بخاطر «آنارشیسم تشکیلاتی»شان سرزنش کرد؛ ٧) ١٩٠٨ – گسستی از ‌انحلال‌طلبان؛ ٨) ١٩١٤ – چرخشی نوین به سوی ‌انحلال‌طلبان. پلخانف از «وحدت» با آنها طرفداری می‌کند، بدون آنکه قادر باشد یک کلمۀ قابل فهم برای توضیح اینکه این وحدت با چه شرایطی دست یافتنی است، چرا وحدت با آقای پوترسف Potresov ممکن شده، و چه تضمینی وجود دارد که شرایط مورد توافق رعایت شوند، بگوید.

با پشت سر گذاشتن یک دهه از چنین تجربه‌ای ما می‌توانیم با اطمینان بگوییم که پلخانف قادر است امواجی پدید آورد، اما نتوانسته، و هیچگاه هم نخواهد توانست، که یک «گرایش» پدید آورد.

ما کاملاً وضع پراودیستها را که با رضایت مقالات پلخانف علیه ‌انحلال‌طلبان را منتشر کردند، درک می‌کنیم. آنها نمی‌توانستند مقالاتی را که در انطباق کامل با تصمیمات ١٠-١٩٠٨، علیه ‌انحلال‌طلبان بودند، رد کنند. حالا پلخانف – همراه با ‌انحلال‌طلبان، بوگدانف Bogdanov و سایرین – شروع کرده است به تکرار عباراتی دربارۀ وحدت «همۀ گرایشها». ما مؤکداً این «خط مشی» را، که باید بیرحمانه با آن مبارزه کرد، محکوم می‌کنیم.

در هیچ کجای جهان احزاب کارگری گروههایی از روشنفکران و «گرایشها» را متحد نمی‌کنند؛ آنها کارگران را با شرایط زیر متحد می‌کنند: ١) پذیرش و به کار بستن تصمیمات مارکسیستی مشخص در مورد مسائل مربوط به تاکتیک و تشکیلات؛ ٢) تبعیت اقلیت کارگران دارای آگاهی طبقاتی از اکثریت.

پراودیستها طی دو سال و نیم (١٤-١٩١٢) به این وحدت برمبنای طرد مطلق دشمنان «فعالیت زیرزمینی»، تا حد چهار پنجم دست یافته‌اند. نادانها ممکن است به پراودیستها دشنام داده و آنها را فراکسیونیست، انشعابگر و غیره بخوانند، اما این عبارات و دشنامها وحدت کارگران را از بین نمی‌برند....

اکنون پلخانف تهدید به نابودی وحدت اکثریت می‌کند. ما با آرامش و قاطعیت به کارگران می‌گوییم: به کلمات اعتماد نکنید. آنها را با معیار حقایق آزمایش کنید، و آنگاه خواهید دید که هر قدم برداشته شده توسط هر یک از گروههای ماجراجوی فوق‌الذکر با وضوح بیشتر و بیشتری نوسان نومیدانه و رقت‌انگیز آنها را آشکار می‌کند.

رابوچی، شمارۀ ٧
٩ ژوئن ١٩١٤
مجموعه آثار لنین، جلد ٢٠


[١] گروه سوبودا Svoboda (آزادی) توسط ی. او. زلنسکی Y. 0. Zelensky (نادژدین Nadezhdin) در مه ١٩٠١ بنیان گذاشته شد. خود را گروهی «سوسیالیست-انقلابی» می‌خواند و نشریه‌ای با نام سوبودا را در سوئیس منتشر می‌کرد (که دو شماره از آن چاپ شد – شمارۀ ١ در ١٩٠١ و شمارۀ ٢ در ١٩٠٢). این گروه همچنین این نشریات را منتشر کرد: «مروری بر مسائل تئوری و تاکتیکها» شمارۀ ١، گاهنامۀ اوتکیتکی Otkitki (نظرات) شمارۀ ١، جزوه‌ای برنامه‌ای با عنوان «احیاء انقلابیگری در روسیه» و غیره. گروه سوبودا مروج عقاید تروریسم و اکونومیسم بود و هماهنگ با اکونومیستهای سن پترزبورگ علیه ایسکرا و کمیتۀ سن پترزبورگ ح.ک.س.د.ر. فعالیت می‌کرد. موجودیت گروه در ١٩٠٣ خاتمه یافت.

گروه بوربا Borba (مبارزه) در تابستان ١٩٠٠ در پاریس تشکیل شد و مرکّب بود از د. ب. ریازانف D. B. Ryazanov، ی. م. استکلوف Y. M. Steklov و ا. ل. گورویچ E. L. Gurevich. نام بوربا در مه ١٩٠١ توسط این گروه پذیرفته شد. انتشارات این گروه تئوری انقلابی مارکسیسم را تحریف و آن را به صورت آئینی مکتبی و با روحی مدرسی تفسیر می‌کردند. این گروه مخالف نظریات لنین دربارۀ اصول حزب‌سازی بود. نظر به انحرافات گروه بوربا از دیدگاهها و تاکتیکهای سوسیال-دمکراتیک، فعالیتهای نفاق‌افکنانه و ارتباط نداشتن آن با سازمانهای سوسیال-دمکرات درون روسیه، به آن اجازه شرکت در کنگرۀ دوم داده نشد. این گروه با تصمیم کنگرۀ دوم ح.ک.س.د.ر. منحل شد.

این متن عین ترجمه‌ای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستاده‌اند.-آرشیو عمومی لنین


lenin.public-archive.net #L2234fa.html