نارودنیکهای چپ
و. ای. لنین
نارودنیکهای چپ در استویکایا میسل شمارۀ ۲۰، و نارودنیکها در روسکویه بوگاتستوو شمارۀ ۴، به روسکیه ودوموستی نارودنیک بخاطر اعلام موضع کردن به نفع آزادی تحرک، یعنی خرید، فروش و گرو گذاشتن زمین سهمیهای حمله کردهاند.
این مسئله از این رو جالب است که به نحو خیره کنندهای ارزیابی مارکسیستی از خصلت بسیار عقب مانده و ارتجاعی تئوری نارودنیکی را تأیید می کند. اهمیت عملی این مسئله دلیلی دیگر برای ما است که به آن بپردازیم.
در جامعهای که تولید کالایی در آن غالب است، هر کشاورز کوچک به نحو اجتناب ناپذیر و فزایندهای به قلمرو مبادله کشیده می شود و به نحو فزایندهای وابسته به بازار می گردد، نه فقط بازار محلی و ملی، بلکه همچنین بازار جهانی. هر روز از پیشرفت اقتصادی در سراسر جهان، هر مایل راه آهن جدیدی که ساخته می شود، هر کارگر روستایی جدیدی که به شهر مهاجرت می کند یا در جستجوی «درآمد» برای کار به کارخانه می رود، هر ماشین کشاورزی جدیدی که باب می شود، بطور خلاصه، به معنای واقعی کلمه هر گامی در حیات اقتصادی جهان دورافتاده ترین مناطق را به قلمرو مبادله می کشاند. میلیونها و میلیونها نمونه از پدیدهای که هر روزه مشاهده می شوند ثابت می کنند که تولید برای مبادله، تولید کالایی و سرمایه داری، در همه بخشهای جهان و در همۀ کشورها بدون استثنا رشد می کنند. اینکه تولید برای مبادله و تولید کالایی ساده به سرمایه داری تکامل می یابند پدیدۀ دیگری است که با میلیونها و میلیونها نمونه از مشاهدات اقتصادی روزانه در هر روستا، در هر پیشه، و در هر محصول دستی تأیید می گردد.
واضح است هر دهقانی که خودش را در این محیط اقتصاد جهانی می یابد یک تولید کنندۀ کالا است و هر روز بیشتر و بیشتر به بازار وابسته می گردد، محصولاتش را می فروشد، ابزار تولید و کالاهای مصرفی می خرد، کارگر استخدام می کند، یا خودش را بمثابۀ یک کارگر به استخدام دیگران درمی آورد. تحت این شرایط ، از آنجا که زمین ملک خصوصی است، آزادی خرید، فروش و به گرو گذاشتن زمین شرطی اساسی برای تکامل سرمایه داری است. تلاشها برای محدود کردن این آزادی نمی توانند به چیزی جز هزار و یک شیوه برای گریز از قانون، به هزار و یک مانع در شکل تشریفات زائد و بوروکراسی، به بدتر شدن وضعیت دهقانان ختم شود. تلاشها برای مانع سرمایه داری جهانی شدن به وسیلۀ قوانین یا مقرراتی که آزادی تحرک زمین را محدود می کنند همانقدر بی معنی هستند که تلاشها برای متوقف کردن یک قطار به وسیلۀ حصار چوبی. دفاع کردن از چنین تلاشهایی به معنی دفاع کردن از بندگی سرفی، ایستایی و زوال در مناطق روستایی است.
هر کسی که الفبای اقتصاد سیاسی را آموخته می داند که روسیه در حال گذراندن یک دورۀ تغییر سیستم یافتن از سرف داری به سرمایه داری است.
سیستم «سومی» از اقتصاد ملی در روسیه وجود ندارد. هر دو سیستم سرف داری و سرمایه داری دلالت بر استثمار کار دارند؛ به این معنی هر دو سیستم دلالت بر «بند و بندگی» دارند. ولی ویژگیهای مشخصۀ سیستم سرف داری عبارتند از: ایستایی طولانی مدت، رنجبران منکوب شده و ناآگاه، و سطح پایین بهره وری کار. ویژگیهای مشخصۀ سرمایه داری عبارتند از: تکامل اقتصادی و اجتماعی بسیار سریع، افزایشی عظیم در بهره وری کار، زدودن ذهنیت بردگی در بین رنجبران و بیدار شدن توانایی آنها برای متحد شدن و شرکت جستن آگاهانه در مسائل زندگی.
از این رو، بند و بندگی خواندن سرمایه داری، و در همان حال طرفداری کردن، آنطور که نارودنیکها می کنند، از کند کردن تکامل سرمایه داری، در واقع، به معنی دفاع کردن از بازماندههای سرواژ، بربریت و ایستایی است.
مارکسیستها همواره نارودنیکهای چپ را، بخاطر طرفداری کردن از محدودیتها برای آزادی تحرک، «سوسیالیست - مرتجعین» خواندهاند و خواهند خواند.
ما به کارگران دارای آگاهی طبقاتی توصیه می کنیم که با نارودنیکهای چپ و همۀ انواع دیگر نارودنیکها، دقیقاً بر سر این مسئله، مبارزه کنند! می توان با اطمینان گفت که نارودنیکهای چپ توسط نادانهایی پشتیبانی خواهند شد که علاوه بر دفاع کردن از محدودیتها برای آزادی تحرک، از باور داشتن به شیطان، نوکرمآبی، شلاق زدن، روابط جنسی با عروس خانواده، و «آموزش دادن» به زنان با چماق دفاع می کنند.
ما، از طرف دیگر، پشتیبانی کل نسل تازه نفس و با سواد جوان را خواهیم داشت، که به شیاطین اعتقاد ندارند. کافی است تنها یک عبارت را از آقای پشخونوف نقل کنیم تا این نسل با چنین مردمی آنگونه که شایسته هستند رفتار کند.
آقای پشخونوف می نویسد «من گفتم که دهقانان قادر نیستند استفادهای به اندازۀ کافی معقول از وامهای رهنی بنمایند. و البته این کاملاً قابل درک است، زیرا اقتصاد کارکنی اجازۀ آن را نمی دهد....»
اگر شما بخواهید دهقانان «معقول» نیستند! اگر شما بخواهید فئودالیستها و مقامات دولتی لیبرال «قادر هستند» که برای دهقان تصمیم بگیرند!
از این رو، این مسئلۀ جالب، عملی، کوچک ولی سادهای است که ارتباط نزدیکی به ما دارد. این از جملۀ آن مسائلی است که آقایان نارودنیک چپ باید بر سر آنها در هر گردهمایی که دهقانان هشیار و از نظر سیاسی آگاه در آن شرکت می کنند مسخره شوند.
اقتصاد «کارگری» کلید واژۀ پوچ و احساسی روشنفکران است. هر دهقانی به خوبی می داند که زندگی کردن بدون خرید و فروش ناممکن است. این حقیقت ساده همۀ صحبتها دربارۀ اقتصاد «کارگری» را از هم می پاشاند.
* * *
نارودنیکهای چپ با مغشوش کردن مسئلۀ آزادی تحرک با طرفداری از «بیرون بردن زمین از چرخۀ کالایی و تبدیل کردن آن به دارایی عمومی» (استویکایا میسل شمارۀ ۲۰) در چشم موژیک خاک می پاشند.
اولاً، تنها افراد مطلقاً نادان می توانند از این حقیقت ناآگاه باشند که «تبدیل کردن زمین به دارایی عمومی» به معنی بیرون بردن زمین از چرخۀ کالایی نیست، بلکه برعکس آن است؛ به معنی کشاندنش به صورت آزادانه تر و سریع تر، و در مقیاسی بزرگ تر، به آن چرخه است.
اقتصاد سیاسی مارکس را بیاموزید آقایان «سوسیالیست - مرتجعین»!
ثانیاً، آنطور که مارکس نشان داد و ثابت کرد، بورژوازی رادیکال می تواند مطالبۀ «تبدیل کردن زمین به دارایی عمومی» را به پیش بکشد و اغلب این کار را کرده است. شکی در این نیست. اما فقط یک بورژوای محافظه کار، و نه رادیکال، ممکن است فکر کند که این تبدیل می تواند با طرفداری کردن از محدودیتهای فئودالی برای آزادی تحرک تسهیل شود.
تا زمانی که زمین ملک خصوصی است، هر نوع محدودیتهای تحمیل شده بر تحرک آن مضر و ارتجاعی هستند. راه دیگری برای دست یافتن به اهداف دمکراسی کارگری وجود ندارد بجز اطمینان حاصل کردن از زدودن اثرات سرواژ به سریع ترین شکل و سریع ترین تکامل یافتن سرمایه داری.
* * *
مارکسیستها همیشه گفتهاند و اکنون تکرار می کنند که دیدگاههای دمکراتیک دهقانان باید از بازماندههای فئودالی جدا شوند. نارودنیکها تنها تا آنجا شایستۀ حمایتند که مخالف سرواژ و حامی دمکراسی هستند. ولی تا آنجایی که آنها از ستم و عقب ماندگی، تنگ نظری و خودخواهی خرده بورژوایی دفاع می کنند، بزرگ ترین مرتجعین هستند.
پوت پراودی شمارۀ ۸۶
۱۴ مه ۱۹۱۴
انتشار بر طبق متن پوت پراودی
مجموعه آثار لنین، جلد ۲۰
- ترجمه جواد راستیپور
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۱/۴/۸
lenin.public-archive.net #L2224fa.html
|