Farsi    Arabic    English   

از تاریخ نشریات کارگران در روسیه

و. ای. لنین


تاریخ نشریات کارگران بطور جدائی ناپذیری با تاریخ جنبش دمکراتیک و سوسیالیستی مرتبط است. از اینرو تنها با شناخت مراحل عمده جنبش برای آزادی، درک اینکه چگونه تدارک و ترقی نشریات کارگران از یک طریق معیّن پیش رفت و نه از طریق دیگر، امکان‌پذیر است.

جنبش آزادیبخش در روسیه از سه مرحله عمده مطابق با سه طبقه اصلی جامعه روسیه که تأثیر خود را بر جنبش باقی گذارده‌اند، عبور کرده است. ١) دوره اشرافیت تقریباً از ١٨٢٥ تا ١٨٦١، ٢) دوره رازنوچینیتسی یا بورژوا دمکراتیک، حدوداً از ١٨٦١ تا ١٨٩٥ و ٣) دوره پرولتاریایی از ١٨٩٥ تا زمان حاضر.

برجسته‌ترین اشخاص دوره اشرافیت، دسامبریست ها[١] و هرزن بودند. در آن زمان تحت سیستم سرواژ صحبتی در مورد تمایز طبقه کارگر از توده سرف‌ها، «طبقات پائین»، «مردم عادی» فاقد حق رأی، نمی‌توانست در میان باشد. در آن زمان نشریات عمومی دمکراتیک غیرقانونی و در رأس آنها کولوکول[٢] هرزن پیشاهنگ نشریات کارگران (دمکراتیک پرولتاریایی یا سوسیال-دمکراتیک) بودند.

همانگونه که دسامبریست‌ها هرزن را بیدار کردند، هرزن و کولوکول او نیز به بیداری رازنوچینیتسی – نمایندگان تحصیل کرده بورژوازی دمکرات و لیبرال که نه به اشرافیت بلکه به طبقات کارمندان دولت، خرده بورژوازی شهری، تاجران و دهقانان تعلق داشتند، کمک نمود. و.گ. بلینسکی یکی از پیشاهنگان رازنوچینیتسی بنا بود حتی قبل از الغاء سرواژ کلا دست اشرافیت را از جنبش آزادی ملی کوتاه کند. نامه مشهور به گوگول[٣] که فعالیتهای ادبی بلینسکی را جمع بندی می‌نمود یکی از بهترین تولیدات نشریات دمکراتیک غیرقانونی بود که حتی تاکنون از اهمیت عظیم و حیاتی‌اش چیزی کاسته نشده است.

با سقوط سیستم سرواژ، رازنوچینیتسی بمثابه بازیگر اصلی در میان توده‌ها در جنبش آزادیبخش بطور عام و خصوصاً در نشریات غیرقانونی دمکراتیک ظاهر شد. نارودنیسم[٤] که با نقطه نظر رازنوچینیتسی مطابقت داشت به صورت خط غالب درآمد. نارودنیسم به عنوان یک گرایش اجتماعی هیچگاه در جدا کردن خود از لیبرالیسم در راست و از آنارشیسم در چپ، موفق نشد. اما چرنیشفسکی که بعد از هرزن دیدگاههای نارودنیکی را پیش برد در مقایسه با هرزن یک گام بزرگ به پیش برداشت. چرنیشفسکی یک دمکرات بسیار پیگیرتر و سرسخت‌تر بود، نوشته‌های او از یک روح مبارزه طبقاتی اشتنشاق می‌کرد. او سرسختانه مشی افشای خیانت لیبرالیسم را دنبال می‌کرد، مشی ای که امروزه مورد نفرت کادتها و انحلال‌طلبان است. او علیرغم سوسیالیسم تخیلی‌اش انتقادگر فوق‌العاده عمیق سرمایه‌داری بود.

دهه‌های شصت و هفتاد تعداد زیادی انتشارات مبارزه جو به خود دیدند که در محتوی دمکراتیک - رزمنده و سوسیالیستی تخیلی بودند و شروع به ترویج در بین «توده ها» کردند. کارگران، پیوتر آلکسیف، استپان خالتورین و دیگران در بین شخصیت‌های آن عصر بسیار برجسته بودند. به هر حال، جریان دمکراتیک پرولتری، قادر به آزاد ساختن خود از مسیر نارودنیسم نبود؛ این امر تنها بعد از اینکه مارکسیسم روسی شکل ایدئولوژیک گرفت (گروه آزادی کار سال ١٨٨٣)، و جریان دائم جنبش کارگران به سوسیال-دمکراسی پیوست (اعتصابات ٩٦-١٨٩٥ سن پترزبورگ) امکان‌پذیر گشت.

اما قبل از گذار به این دوره، که از آن زمان تاریخ نشریات کارگران در روسیه واقعاً آغاز می‌شود، ما ارقامی را نقل می‌کنیم که به نحو برجسته‌ای اختلافات طبقاتی بین جنبشهای سه دوره مربوطه را نشان می‌دهند. این اعداد طبقه بندی اشخاص را که به جرائم سیاسی متهم شده (سیاسی) بر حسب طبقه اجتماعی (طبقه) نشان می‌دهد. برای هر صد نفر این آمار را داریم:

 اشرافخرده
بورژوازی
شهری و
دهقانی
دهقانانکارگرانروشنفکران
١٨٤٦ – ١٨٢٧٧٦٫٠٢٣٫٠؟؟؟
١٨٩٠ – ١٨٨٤٣٠٫٦٤٦٫٦٧٫١١٥٫١٧٣٫٢
١٩٠٣ – ١٩٠١ ١٠٫٧٨٠٫٩٩٫٠٤٦٫١٣٦٫٧
١٩٠٨ – ١٩٠٥ ٩٫١٨٧٫٧٢٤٫٢٤٧٫٤٢٨٫٤

در دوره اشرافیت یا فئودالی (٤٦-١٨٢٧) اشراف که اقلیت ناچیزی از مردم بودند اکثریت عظیمی از «سیاسی‌ها» به حساب می‌آمدند (٧٦٪). در دوره رازنوچینیتسی، نارودنیکی (٩٠-١٨٨٤) متأسفانه اعداد دهه‌های شصت و هفتاد در دسترس نیستند) اشراف به مرتبه دوم سقوط کردند اما هنوز کاملاً درصد بالایی را تشکیل می‌دادند (٣٠٫٦٪). روشنفکران اکثریت فوق‌العاده‌ای (٧٣٫٢٪) از شرکت کنندگان در جنبش دمکراتیک محسوب می‌شدند.

در دوره ٣-١٩٠١ که دوره اولین روزنامه سیاسی مارکسیستی، ایسکرای قدیم بود کارگران (٤٦٫١٪) از روشنفکران (٣٦٫٧٪) پیشی گرفتند و جنبش تماماً دمکراتیزه شد (اشرافیت ١٠٫٧٪ و مردم «غیرممتاز» ٨٠٫٩٪).

با پیشتر رفتن، می‌بینیم که در دوره اولین جنبش توده‌ای (٨-١٩٠٥) تنها تغییر این بود که روشنفکران (٢٨٫٤٪ در مقابل ٣٦٫٧٪) توسط دهقانان (٢٤٫٢٪ در مقابل ٩٪) کنار زده شدند.

سوسیال-دمکراسی در روسیه توسط گروه آزادی کار که در ١٨٨٣ در خارج تشکیل شده بود، تأسیس گردید. نوشتجات این گروه که در خارج و بدون سانسور چاپ می‌شدند، برای اولین بار بطور سیستماتیک نتایج عملی از ایده‌های مارکسیسم که همانطور که تجربه تمام جهان نشان می‌دهد به تنهایی جوهر واقعی جنبش طبقه کارگر و هدفهای آن را بیان می‌کند، گرفته و آن را توضیح می‌دادند. مدت دوازده سال بین ١٨٨٣ و ١٨٩٥ عملا تنها تلاش برای ایجاد یک نشریه سوسیال-دمکراتیک کارگران در روسیه عبارت بود از انتشار روزنامه سوسیال-دمکراتیک رابوچی در سن پترزبورگ در ١٨٨٥، که البته غیرقانونی بود اما تنها دو شماره‌اش بیرون آمد. به سبب عدم وجود یک جنبش توده‌ای طبقه کارگر، زمینه‌ای برای رشد وسیع یک نشریه کارگران وجود نداشت.

بنیان یک جنبش توده‌ای طبقه کارگر با شرکت سوسیال-دمکراتها از ٩٦-١٨٩٥، زمان اعتصابات معروف سن پترزبورگ آغاز می‌شود. در آن زمان بود که نشریات کارگران به معنای واقعی کلمه در روسیه پدیدار شدند. مهم‌ترین نشریات در آن موقع عبارت بودند از جزوات غیرقانونی که اغلب آنها برای تبلیغات «اقتصادی» (و نیز غیراقتصادی) یعنی احتیاجات و درخواستهای کارگران در کارخانه‌ها و صنایع گوناگون اختصاص داشته و با هکتوگراف تکثیر شده بودند. واضح است که این ادبیات بدون شرکت فعال کارگران پیشرو در امر تهیه و توزیع آن نمی‌توانست وجود داشته باشد. بین کارگران فعال سن پترزبورگ در آن زمان باید از واسیلی آندریویچ شلگونف که بعداً کور شد و نتوانست با آن نیروی پیشین ادامه دهد و ایوان واسیلیویچ بابوشکین، یک ایسکرائیست پرشور (٣-١٩٠٠) و بلشویک (٥-١٩٠٣) که بخاطر شرکت در قیامی در سیبری در آخر ١٩٠٥ یا آغاز ١٩٠٦ به قتل رسید، یاد شود.

جزواتی توسط گروهها، محافل و سازمانهای سوسیال-دمکراتیک که اغلب آنها بعد از پایان ١٨٩٥ به نام «اتحاد مبارزه برای آزادی طبقه کارگر» شناخته می‌شدند، منتشر می‌گشتند. «حزب کارگری سوسیال-دمکرات روسیه» در ١٨٩٨ در کنگره نمایندگان سازمانهای منطقه‌ای سوسیال-دمکراتیک تأسیس شد.[٥]

بعد از آن جزوات نشریات غیرقانونی طبقه کارگر شروع به پیدایش کردند: به عنوان مثال در ١٨٨٧ رابوچی لیستوک سن پترزبورگ[٦] در سن پترزبورگ پدیدار شد و به دنبال آن رابوچایا میسل که پس از مدت کوتاهی به خارج انتقال یافت. از آن هنگام تقریباً، درست تا آستانه انقلاب، نشریات سوسیال-دمکراتیک بطور مخفی درمی آمدند؛ اگر چه بطور منظم سرکوب می‌شدند اما دوباره و دوباره در تمام روسیه ظاهر می‌گشتند.

روی هم رفته، جزوات و نشریات سوسیال-دمکراتیک آن زمان – یعنی بیست سال پیش – پیشاهنگان مستقیم نشریات امروزین طبقه کارگر بودند: «افشاگریها»ی کارخانه‌ای مشابه، گزارشات درباره مبارزات «اقتصادی» مشابه، برخورد مشابه در مورد وظایف جنبش طبقه کارگر از نقطه نظر اصول مارکسیستی و دمکراسی پیگیر، و نهایتاً دو جریان مشابه عمده – مارکسیستی و اپورتونیستی – در نشریات طبقه کارگر.

این یک حقیقت قابل توجه است؛ حقیقتی که تا امروز توجه شایسته بدان نشده است، اینکه، به محض به وجود آمدن جنبش توده‌ای طبقه کارگر در روسیه (٩٦-١٨٩٥)، بلافاصله بین جریانات مارکسیستی و اپورتونیستی جدایی ظاهر شد – جدائی ای که در شکل و خصوصیات و غیره تغییر کرد، اما اساساً از ١٨٩٤ تا ١٩١٤ همانطور باقی مانده است. ظاهراً این نوع بخصوص جدائی و مبارزه داخلی بین سوسیال-دمکراتها ریشه‌های عمیق اجتماعی و طبقاتی دارد.

رابوچایا میسل که در بالا ذکر شد جریان اپورتونیستی روز را نمایندگی می‌کرد که به عنوان اکونومیسم شناخته شده است. این جریان در مباحثات میان رهبران محلی جنبش طبقه کارگر در آغاز ٩٥-١٨٩٤ ظاهر شد. و در خارج یعنی در جائی که بیداری کارگران روسی به شکوفائی ادبیات سوسیال-دمکراتیک در آغاز ١٨٩٦ انجامیده بود، ظهور و تجمع اکونومیستها با یک انشعاب در بهار ١٩٠٠ پایان یافت (که این قبل از پیدایش ایسکرا است که اولین شماره آن در آخر سال ١٩٠٠ از چاپ خارج شد).

تاریخ نشریات طبقه کارگر در طی بیست سال ١٩١٤-١٨٩٤ تاریخ دو جریان مارکسیسم و سوسیال-دمکراسی روسی (یا بهتر است بگوییم سرتاسری روسیه) است. برای درک تاریخ نشریات طبقه کارگر در روسیه، آنچه که باید شناخت، تنها اسامی ارگانهای مختلف و نشریات – نامهایی که هیچ چیز به خواننده امروزی نمی‌دهند و به آسانی او را گیج می‌کنند – نیست؛ بلکه محتوی، طبیعت و خط ایدئولوژیک بخش‌های مختلف سوسیال-دمکراسی را باید شناخت.

ارگانهای اصلی اکونومیستها عبارت بودند از رابوچایا میسل(١٩٠٠-١٨٩٧) و رابوچیه دئیلو (١٩٠١-١٨٩٨). رابوچیه دئیلو توسط ب. کریچفسکی که بعداً سندیکالیست شد، آ. مارتینف یک منشویک برجسته و اکنون یک انحلال‌طلب و آکیموف اکنون یک «سوسیال-دمکرات مستقل» که در تمام اصول با انحلال‌طلبان موافق است، منتشر می‌شد.

در ابتدا تنها پلخانف و تمام گروه آزادی کار (نشریه رابوتنیک[٧] و غیره) با اکونومیستها می‌جنگیدند، و سپس ایسکرا به مبارزه پیوست (از ١٩٠٠ تا اوت ١٩٠٣، تا زمان دومین کنگره ح.ک.س.د.ر.). جوهر اکونومیسم دقیقاً چه بود؟

بطور خلاصه اکونومیستها همگی خواستار نوعی از جنبش توده‌ای طبقه کارگر یا فعالیت مستقل طبقه کارگر بودند، آنها بر روی اهمیت فوق‌العاده تبلیغات «اقتصادی» و اصرار بر اعتدال و گام به گام کردن تبلیغات سیاسی تأکید داشتند داشتند. همانگونه که خواننده می‌بیند، اینها دقیقاً همان تکیه کلامهایی هستند که امروزه انحلال‌طلبان، عرضه می‌کنند. به هر حال، در عمل اکونومیستها یک سیاست لیبرال کارگری را تعقیب می‌کردند که اساس آن بطور موجزی توسط س. ن. پروکوپویچ یکی از رهبران اکونومیست آن زمان با این کلمات بیان شد:«مبارزه اقتصادی مخصوص کارگران است، مبارزه سیاسی مخصوص لیبرالهاست.» اکونومیستها که بیشترین سر و صدا را در مورد فعالیت مستقل طبقه کارگر و جنبش توده‌ای به راه انداختند، در عمل جناح روشنفکران اپورتونیست و خرده بورژوازی جنبش طبقه کارگر بودند.

اکثریت قریب به اتفاق کارگران از نظر طبقاتی آگاه که در ٣-١٩٠١ در هر ١٠٠ نفر متهم سیاسی ٤٦ نفر آن را تشکیل می‌دادند، در مقابل ٣٧ روشنفکر، برعلیه اپورتونیستها، جانب ایسکرای قدیم را گرفتند. سه سال فعالیت ایسکرا (٣-١٩٠١) شاهد تکامل برنامه حزب سوسیال-دمکرات، تاکتیکهای عمده آن و اشکالی که با آنها مبارزه اقتصادی و سیاسی کارگران می‌توانست برمبنای مارکسیسم پیگیر ترکیب شود، بود. در طی سالهای پیش از انقلاب، رشد نشریات کارگران به گرد ایسکرا و تحت رهبری ایدئولوژیک آن ابعاد عظیمی یافت. تعداد جزوات مخفی و نشریات چاپ شده غیرمجاز بطور فزاینده‌ای عظیم بود و به سرعت در تمام روسیه افزایش یافت.

پیروزی کامل ایسکرا بر اکونومیسم و پیروزی تاکتیکهای پیگیر پرولتاریائی بر تاکتیکهای اپورتونیست – روشنفکری در ١٩٠٣، جریان «همسفران» را به داخل صفوف سوسیال-دمکراسی تسریع کرد؛ و اپورتونیسم بر خاک ایسکرائیسم، بمثابه بخشی از آن، در شکل «منشویسم» احیاء شد.

منشویسم در کنگره دوم ح.ک.س.د.ر. (اوت ١٩٠٣) از اقلیت ایسکرائیستها (اسم منشویسم از اینروست) و از میان همه مخالفان اپورتونیست ایسکرا، شکل گرفت. منشویکها در شکل اندکی تغییر یافته به اکونومیسم برگشتند و البته تمام اکونومیستهایی که در جنبش باقی مانده بودند و در رأس آنها آ. مارتینف در صفوف منشویکها جمع شدند.

ایسکرای نو، که از نوامبر ١٩٠٣ تحت یک هیئت تحریریه جدید پدیدار شده بود، ارگان اصلی منشویسم گردید. تروتسکی یک منشویک پر حرارت آن زمان صراحتاً اظهار داشت:«بین ایسکرای قدیم و نو دره‌ای قرار دارد». وپریود و پرولتاری[٨](١٩٠٥) نشریات اصلی بلشویکی بودند که به تاکتیکهای مارکسیسم پیگیر و به ایسکرای قدیم وفادار ماندند.

سالها ٧-١٩٠٥، سالهای انقلاب، آزمونی بودند برای دو جریان عمده در سوسیال-دمکراسی و در نشریات طبقه کارگر – جریانهای بلشویکی و منشویکی – از نقطه نظر ارتباط واقعی با توده‌ها و به عنوان بیانی از تاکتیکهای توده‌های پرولتری. در ابتدا در پائیز ١٩٠٥ یک نشریه قانونی سوسیال-دمکراتیک نمی‌توانست به یکباره پدیدار شود مگر اینکه راهش توسط فعالیتهای کارگران پیشرو، که در ارتباط نزدیکی با توده‌ها بودند باز شده باشد. این حقیقت که نشریات سوسیال-دمکراتیک قانونی ١٩٠٥، ١٩٠٦ و ١٩٠٧ نشریاتی مربوط به دو جریان از دو گروه بودند، تنها می‌تواند توسط دو مشی متفاوت در جنبش طبقه کارگر در آن زمان – خرده بورژوایی و پرولتری – توضیح داده شود.

نشریات قانونی طبقه کارگر در هر سه دوره اعتلاء و «آزادی» نسبی پدیدار شدند – یعنی در پائیز ١٩٠٥ نوایاژیزن[٩] بلشویکها و ناکالوی[١٠] منشویکها (ما تنها نشریه اصلی از نشریات بسیار را برمی شماریم)، در بهار ١٩٠٥ ولنا[١١]، اخو[١٢] و غیره که توسط بلشویکها منتشر شدند و در بهار ١٩٠٧ نارودنایا دوما[١٣] و دیگران که توسط منشویکها منتشر شدند.

جوهر تاکتیکهای منشویکها در آن زمان، اخیراً توسط ل. مارتف در عبارت زیر بیان شده است: «منشویکها هیچ راه دیگری را که با آن پرولتاریا بتواند نقش سودمندی در بحران بازی کند، بجز یاری به دمکراتهای بورژوا لیبرال در تلاشهایشان بخاطر ساقط کردن آن بخش ارتجاعی طبقات توانگر از قدرت سیاسی، نمی‌دیدند – اما در اثنای این کمک رسانی نیز پرولتاریا می‌بایست استقلال کامل سیاسی خود را حفظ کند.» («در میان کتابها» نوشته روباخین صفحه ٧٧٢). در عمل این تاکتیکهای «یاری» به لیبرالها، به وابستگی کارگران به آنان انجامید؛ در عمل اینها تاکتیکهای لیبرال کارگری بودند. برعکس، تاکتیکهای بلشویکها استقلال پرولتاریا را در بحران بورژوازی با مبارزه بخاطر به اوج رساندن آن بحران، با افشای خیانت لیبرالیسم، با آگاه کردن و متشکل نمودن خرده بورژوازی (بخصوص در روستاها) برای خنثی نمودن این خیانت، تضمین کردند.

این حقیقتی است – و خود منشویکها منجمله انحلال‌طلبان امروز کولستوف، لویتسکی و دیگران مکرراً آنرا قبول کرده‌اند – که در آن سالها (٧-١٩٠٥) توده‌های کارگران از رهبری بلشویکها پیروی کردند. بلشویسم جوهر پرولتری جنبش را بیان نمود و منشویسم جناح اپورتونیست، روشنفکری خرده بورژوایی آن بود.

ما نمی‌توانیم در اینجا توصیف مفصل‌تری از محتوی و اهمیت تاکتیکهای دو جریان در نشریات کارگران ارائه بدهیم. ما نمی‌توانیم کاری بیش از اثبات صحیح حقایق و مشخص نمودن خطوط اصلی تکامل تاریخی انجام بدهیم.

نشریات طبقه کارگر در روسیه تقریباً یک قرن از تاریخ را در پشت سر دارد: اول؛ ماقبل تاریخ یعنی تاریخ نه کارگری و نه پرولتری بلکه «دمکراتیک عمومی»، یعنی جنبش بورژوا دمکراتیک برای آزادی که به دنبال آن بیست سال تاریخ جنبش پرولتاریائی، دمکراسی پرولتری یا سوسیال-دمکراسی می‌آید.

در هیچ کجای دنیا که جنبش پرولتری به وجود آمده است، نمی‌توانسته «ناگهان» در یک شکل خالص طبقاتی و آماده چون مینروا از مغز ژوپیتر، پا به عرصه وجود بگذارد. تنها در طی مبارزه طولانی و کار سخت بخشی از پیشروترین کارگران، کارگران از نظر طبقاتی آگاه، ایجاد و تقویت جنبش طبقاتی پرولتاریا، و پاک کردن آن از کلیه ناخالصی‌ها، محدودیتها، قیود و انحرافات خرده بورژوایی امکان‌پذیر بود. پرولتاریا در کنار خرده بورژوازی می‌زید و او در اثنائیکه خانه خراب می‌گردد، تعداد فزاینده‌ای از تازه واردین را به داخل صفوف پرولتاریا می‌فرستد. و روسیه خرده بورژوایی‌ترین و بی‌فرهنگ‌ترین کشور سرمایه‌داری است که تازه الآن از دوره انقلاب بورژوایی ای می‌گذرد که انگلستان بطور مثال در قرن هفدهم و فرانسه در قرن هیجدهم و آغاز قرن نوزدهم گذراندند.

کارگران از نظر طبقاتی آگاه، که اکنون دست به کاری می‌زنند که نزد آنان عزیز و به آنان نزدیک است، یعنی ایجاد نشریه طبقه کارگر، و بر مبنای صحیح گذاردن و تقویت و پیشبرد آن، بیست سال تاریخ مارکسیسم و نشریات سوسیال-دمکراتیک را در روسیه فراموش نخواهند کرد.

جنبش کارگران از دوستان سست عنصرش در میان روشنفکران، آنها که از مبارزه درونی بین سوسیال-دمکراتها کناره‌گیری کرده و آنها که فضا را از جیغ و دادها پر می‌کنند و هیچ ارتباطی با این مبارزه ندارند، آزار دیده است. آنها مردمان خوش نیت اما بی‌فایده‌ای هستند و فریادهای آنها هم بی‌فایده است.

تنها با مطالعه تاریخ مبارزه مارکسیسم برعلیه اپورتونیسم، تنها با انجام یک مطالعه کامل و با جزئیات در مورد روشی که با آن دمکراسی مستقل پرولتری از درون بلبشوی خرده بورژوازی سربر آورد، کارگران پیشرو می‌توانند آگاهی طبقاتی و نشریات کارگری‌شان را تقویت کنند.


مطابق با نسخه رابوچی شماره ١، ٢٢ آوریل ١٩١٤ منتشر شد.
مجموعه آثار لنین، جلد ٢٠


توضیحات

[١] دسامبریست ها – انقلابیون اشرافی روس که برعلیه سرواژ و استبداد می‌جنگیدند. آنها یک شورش مسلحانه در ١٤ دسامبر ١٨٢٥ به وجود آوردند.

[٢] کولوکول (زنگ) – یک نشریه سیاسی که تحت شعار Vivos Vaco! (من زندگی را ستایش می‌کنم!) توسط ا.ی. هرزن و ن.پ. اگاریف از اول ژوئیه ١٨٥٧ تا آوریل ١٨٦٥ در لندن و از مه ١٨٦٥ تا ژوئیه ١٨٦٧ در ژنو به صورت ماهانه و گاه دو هفته یکبار منتشر می‌شد، ٢٤٥ شماره از آن بیرون آمد. در ١٨٦٨ نشریه در فرانسه منتشر می‌شد (کلا ١٥ شماره) با یک ضمیمه تصادفی در روسیه. کولوکول که در ٢٥٠٠ نسخه منتشر شده و در تمام روسیه می‌گشت، ستم استبداد و اجحافات و اختلاس هایی را که مأموران دولت انجام می‌دادند و استثمار ستمگرانه دهقانان توسط زمینداران را افشاء می‌نمود. کولوکول، ندای انقلابی را به توده‌ها می‌رساند و آنها را به مبارزه برعلیه حکومت تزاریستی و طبقات حاکم فرا می‌خواند.

کولوکول ارگان اصلی نشریات انقلابی بدون سانسور و پیشرو بود و نقش مهمی در پیشبرد جنبش دمکراتیک و انقلابی و در مبارزه برعلیه استبداد و سرواژ بازی می‌کرد.

[٣] نامه بلینسکی به گوگول در ژوئیه ١٨٤٧ نوشته شد و برای اولین بار در ١٨٥٥ در پلی آرنایازوزدا (ستاره قطبی) هرزن منتشر گردید.

[٤] نارودنیسم – یک جریان خرده بورژوایی در جنبش انقلابی روسیه که بین دهه‌های شصت و هفتاد قرن نوزدهم به وجود آمد. نارودنیک‌ها می‌خواستند استبداد را نابود کنند و اراضی مالکین را به دهقانان بدهند. و در عین حال تمایل به سوی رشد روابط سرمایه‌داری در روسیه را انکار می‌کردند و در نتیجه دهقانان (و نه پرولتاریا را) نیروی عمده انقلابی می‌دانستند. آنها کمونهای دهقانی را به عنوان نطفه سوسیالیسم در نظر می‌گرفتند. نارودنیک‌ها در تلاشهایشان برای فراخواندن دهقانان به مبارزه برعلیه استبداد به دهات، «در میان مردم» رفتند، اما هیچگونه حمایتی در آنجا نیافتند.

در دهه‌های هشتاد و نود نارودنیکها یک سیاست مسالمت با تزاریسم را پذیرفتند، آنها منافع کولاکها را بیان می‌نمودند و مبارزه خصمانه‌ای را برعلیه مارکسیسم پیش می‌بردند.

[٥] منظور کنگره اول ح.ک.س.د.ر. منعقده در مینسک در ٣-١(١٥-١٣) مارس ١٨٩٨، می‌باشد. کنگره با حضور نه نماینده از شش سازمان: اتحاد مبارزه برای آزادی طبقه کارگر سن پترزبورگ، مسکو، یکاترینوسلاو و کیف و از گروه رابوچایا گازتای کیف و از بوند تشکیل شد. کنگره کمیته مرکزی حزب را انتخاب کرد. رابوچایا گازتا را به عنوان ارگان رسمی حزب تأیید نمود، مانیفستی انتشار داد و اتحادیه سوسیال-دمکراتهای خارج را به عنوان نماینده حزب در خارج اعلام نمود.

کنگره اول ح.ک.س.د.ر. از این نظر اهمیت داشت که تصمیمات و مانیفست را تأیید و ایجاد حزب کارگری سوسیال-دمکرات روسیه را اعلام نمود و از این طریق نقش مهمی در ترویج انقلابی بازی نمود. به هر حال کنگره یک برنامه یا طرح قوانین حزبی را تصویب نکرد. کمیته مرکزی منتخب کنگره به زودی دستگیر شدند و نشریه چاپی رابوچایا گازتا توقیف شد و بنابراین متحد کردن محافل و سازمانهای مختلف مارکسیستی و ایجاد ارتباط بین آنها برای کنگره غیرممکن شد. یک خط واحد در کار سازمانهای منطقه‌ای و یک رهبری واحد مرکزی وجود نداشت.

[٦] سن پترزبورگ لیستوک (بولتن کارگری سن پترزبورگ) – ارگان اتحاد مبارزه برای آزادی طبقه کارگر سن پترزبورگ. دو شماره آن درآمد – شماره ١ در فوریه (ژانویه) ١٨٩٧ در روسیه به تعداد ٤٠٠-٣٠٠ نسخه تکثیر شده و شماره ٢ در سپتامبر در ژنو به شکل چاپی.

وظیفه‌ای که روزنامه در برابر خود قرار داد ترکیب مبارزه اقتصادی طبقه کارگر با خواستهای وسیع سیاسی و تأکید بر ضرورت ایجاد حزب کارگران بود.

[٧] رابوتنیک (کارگر) – یک مجموعه غیرمتناوب که در ٩٩-١٨٩٦ در خارج توسط اتحادیه سوسیال-دمکراتها به سردبیری گروه آزادی کار منتشر می‌شد. این مجموعه به ابتکار لنین که در طی مسافرتش به خارج در ١٨٩٥ با پلخانف و اکسلرد قرار گذاشت سمپوزیوم توسط گروه آزادی کار نوشته و منتشر شود، درمی آمد. لنین در بازگشتش به روسیه کار بیشتری در سازماندهی حمایت از این نشریه و فرستادن مقالات و مکاتبات از روسیه به آن انجام داد. لنین قبل از دستگیریش در دسامبر ١٨٩٥ یک مقاله یادبود «فردریش انگلس» و چند نامه تهیه کرده و به رابوتنیک اهدا نموده بود که برخی از آنها (از آ.آ. وانایف، م.آ. سیلوین، س.پ. شسترین) در شماره ٢-١ و شماره ٦-٥ مجموعه منتشر شد. روی هم رفته شش شماره رابوتنیک در سه کتاب و ١٠ شماره لیستوک رابوتنیکا منتشر شد.

[٨] وپریود (به پیش) – یک هفته نامه بلشویکی غیرقانونی که از ٢٢ دسامبر ١٩٠٤(٤ ژانویه ١٩٠٥) تا ٥(١٨) مه ١٩٠٥ در ژنو منتشر می‌شد. هجده شماره از آن درآمد. سازمانده، سرپرست و الهام دهنده آن لنین بود. اعضاء دیگر هیئت تحریریه و.و. وروسکی، آ.و. لوناچارسکی و م.س. المینسکی بودند. تمام مکاتبات منجمله آنها که از کمیته‌های منطقه‌ای بودند توسط ن. کروپسکایا منتقل می‌شدند. لنین محتوای روزنامه را با کلمات زیر بیان کرد: «خط وپریود خط ایسکرای قدیم است. وپریود، به نام ایسکرای قدیم قاطعاً با ایسکرای نو مبارزه می‌کند»(نگاه کنید به جلد ٨ مجموعه آثار لنین، ص ١٨٠). علاوه بر مقالات اصلی، لنین پاراگراف‌های بسیاری برای وپریود نگاشت و ستون مکاتبات را بازنویسی نمود. برخی از مقالات توسط لنین با همکاری دیگر اعضاء هیئت تحریریه (وروسکی، المینسکی و دیگران) نوشته شدند. بیش از شصت مقاله و ستون کوچک توسط لنین در وپریود انتشار یافت. برخی شماره‌ها بطور مثال شماره‌های ٤ و ٥ که به حوادث ٩(٢٢) ژانویه ١٩٠٥ و آغاز انقلاب در روسیه می‌پرداختند تقریباً کلا توسط لنین نوشته شدند. مقاله‌های او در وپریود اغلب در نشریات منطقه‌ای بلشویکی دوباره چاپ شده و یا به صورت جزوه و رساله انتشار می‌یافتند.

نقش قابل توجهی که نشریه در برخورد به منشویسم، اثبات دوباره اصول حزب، فرموله کردن و روشن نمودن مطالبی که به وسیله انقلاب اوج گیرنده مطرح می‌شدند و مبارزه برای تشکیل یک کنگره، در یک قطعنامه ویژه کنگره سوم حزب که برای هیئت تحریریه قدردانی به ارمغان آورد، برشمرده شدند. بر طبق تصمیم کنگره سوم، نشریه وپریود با پرولتری جایگزین شد.

پرولتاری (پرولتاریائی) یک هفته نامه بلشویکی غیرقانونی و ارگان مرکزی ح.ک.س.د.ر. بود که بر طبق قطعنامه کنگره سوم حزب ایجاد شد. بنابر تصمیم نشست سراسری کمیته مرکزی حزب در ٢٧ آوریل (١٠ مه) ١٩٠٥، لنین به عنوان سردبیر آن تعیین گردید. از ١٤(٢٧) مه تا ١٢(٢٥) نوامبر ١٩٠٥ بیست و شش شماره از پرولتاری بیرون آمد.

پرولتاری خط ایسکرای قدیم بلشویکی را پیش برد و پیوستگی کامل خود را با نشریه وپریود حفظ کرد.

لنین در حدود نود مقاله و پاراگراف برای این نشریه نگاشت. مقالات او ماهیت سیاسی نشریه و پیام ایدئولوژیک و جریان بلشویکی آنرا مشخص کرد. لنین بار سنگینی از کار نشریه را به عنوان مدیر و ناشر، با گرفتن کمک منظم از اعضاء دیگر هیئت تحریریه – لوناچارسکی، وروسکی و المینسکی، بر دوش کشید.

پرولتاری بلاواسطه به تمام حوادث مهم در روسیه و جنبش کارگری بین‌المللی واکنش نشان داد و مبارزه خستگی ناپذیری را برعلیه منشویکها و دیگر عناصر اپورتونیست و رویزیونیست پیش برد. نشریه کار بزرگی در ترویج تصمیمات سومین کنگره حزب انجام داد و نقش مهمی در متشکل کردن بلشویکها از نظر تشکیلاتی و از نظر ایدئولوژیک انجام داد. پرولتاری بطور پیگیر از مارکسیسم انقلابی دفاع نمود و تمام موضوعات اساسی مربوط به رستاخیز انقلاب در روسیه را فرموله نمود. نشریه حوادث ١٩٠٥ را روشن نمود و توده وسیعی از کارگران را به مبارزه برای پیروزی انقلاب برانگیخت.

پرولتاری توجه قابل ملاحظه‌ای به سازمانهای سوسیال-دمکراتیک نمود. برخی از مقالات لنین در این نشریه توسط نشریات منطقه‌ای تجدید چاپ شده و به صورت جزوه توزیع گردیدند. انتشار پرولتاری به مدت کوتاهی بعد از مهاجرت لنین به روسیه در آغاز ١٩٠٥ معوق ماند. دو شماره آخر (شماره‌های ٢٥ و ٢٦) توسط وروسکی نوشته شدند. اما همینها نیز شامل چند مقاله از لنین می‌شدند که بعد از مهاجرتش از ژنو منتشر گردیدند.

[٩] نوایاژیزن (زندگی نو) – اولین نشریه قانونی بلشویکی که از ٢٧ اکتبر(٩ نوامبر) تا ٣(١٦) دسامبر ١٩٠٥ به صورت یک روزنامه در سن پترزبورگ منتشر می‌شد. لنین به مجرد بازگشتش به روسیه در آغاز نوامبر سردبیری آنرا برعهده گرفت. نوایاژیزن در واقع ارگان مرکزی ح.ک.س.د.ر. بود و و.و. وروسکی، آ.و. لوناچارسکی و م.س. المینسکی و دیگران از نزدیک با آن همکاری می‌کردند. ماکسیم گورکی یکی از همکاران فعال نشریه بود که به آنها کمکهای اساسی مالی ارائه کرد.

شماره ٩ نشریه در ١٠ نوامبر ١٩٠٤، اولین مقاله لنین «تجدید سازمان حزب» را به همراه داشت که با بیش از ده مقاله دیگر به قلم او ادامه یافت. تیراژ نشریه با وجود تعقیب مداوم به ٨٠٠٠٠ می‌رسید. ١٥ تا از ٢٧ شماره آن توقیف و نابود شدند، بعد از انتشار شماره ٢٧ در ٢(١٥) دسامبر ممنوع شد و شماره ٢٨ آن به صورت مخفی بیرون آمد.

[١٠] ناکالو (آغاز) – یک روزنامه منشویکی که از ١٣(٢٦) نوامبر تا ٢(١٥) دسامبر ١٩٠٥ در سن پترزبورگ منتشر شد. شانزده شماره آن بیرون آمد. نویسندگان و ناشرین نشریه د.م. هرزنشتین و س.ن. ساکنیکوف و پ.ب. اکسلرد، ف.ی.د.ن، ل.ج. دوج، ن.ی. یوردانسکی، ل. مارتف، آ.ن. پوسف از جمله همکاران بودند.

[١١] ولنا (موج) – یک روزنامه بلشویکی قانونی که از ٢٦ آوریل (٩ مه) تا ٢٤ مه (٦ ژوئن) ١٩٠٦ منتشر می‌شد. ٢٥ شماره از آن بیرون آمد. از ابتدای شماره ٩ در ٥(١٨) مه ١٩٠٦ (بعد از خاتمه کنگره چهارم و بازگشت لنین از استکهلم) در واقع نشریه توسط لنین نوشته می‌شد. در حدود ٢٥ مقاله توسط او در نشریه انتشار یافت. افراد دیگر سردبیری عبارت بودند از و.و. وروسکی و م.س. المینسکی. ولنا مورد سرکوبهای مکرر پلیسی قرار گرفت و سرانجام توسط حکومت تزاری تعطیل شد. نشریه قانونی بلشویکی وپریود جای آن را اشغال نمود.

[١٢] اخو (پژواک) – یک روزنامه قانونی بلشویکی که از ٢٢ ژوئن (٥ ژوئیه) تا ٧(٢٠) ژوئیه ١٩٠٦ در سن پترزبورگ به جای روزنامه توقیف شده وپریود منتشر می‌شد. ١٤ شماره از آن بیرون آمد. در واقع نشریه توسط لنین نوشته می‌شد که مقالاتش در هر شماره ظاهر می‌شدند. لنین همچنین بخش «کتاب و مجله» را نیز هدایت می‌نمود.

تقریباً هر شماره نشریه مورد سرکوب قرار می‌گرفت. دوازده تا از چهارده شماره نشریه توسط پلیس توقیف شد.

[١٣] نارودنایا دوما (دومای خلق) – یک روزنامه منشویکی که در سن پترزبورگ در مارس - آوریل ١٩٠٧ به جای روسکایاژیزن توقیف شده منتشر شد. بیست و یک شماره نشریه بیرون آمد.

ترجمه محسن فریدنی و ا. صادقی از جزوه‌ «گزیده مقالات درباره نشریات و تشکیلات کارگری»


lenin.public-archive.net #L2211fa.html