آقای استرووه دربارۀ نیاز به «اصلاح دولت»
و. ای. لنین
آقای استرووه یکی از رُک و راستترین لیبرالهای ضدانقلابی است. از این رو، معمولاً آموزنده است که به نظرات سیاسی نویسندهای که تصویری خیره کننده از صحت تحلیل مارکس از فرصتطلبی را به دست میدهد (زیرا همانطور که میدانیم آقای استرووه کارش را با فرصتطلبی، با «انتقاد از مارکسیسم» شروع و در طی چند سال به سطح ناسیونال-لیبرالیسم ضدانقلابی سقوط کرد) گوش بدهیم.
در شمارۀ ژانویۀ روسکایا میسل، آقای استرووه درباره نیاز به «اصلاح دولت» بحث کرد. او قبل از هر چیز به شکست سیاست استولیپین[١] و همچنین کل ارتجاع سالهای ١٤-١٩٠٧ و اکتبریسم[٢] اعتراف میکند. آقای استرووه مینویسد ارتجاع «با یک بحران مواجه است». به عقیدۀ او، تلاش برای به عقب برگرداندن اصلاحات، نظیر تبدیل کردن دوما به یک نهاد قانونگذار-مشورتی، «دولت را در همان موقعیتی قرار خواهد داد که قبل از ١٩٠٥ در آن بود»، اما با این تفاوت مهم که مردم از آن زمان تاکنون تغییر کردهاند. «در ١٩٠٥ هواداریها و غرایز تودهها به جانب روشنفکران چرخید.»
این را یک وخیست[٣] نوشته، یک دشمن سرسخت انقلاب و یک مبلّغ تجددستیزترین تئوریها. حتی او هم مجبور است اعتراف کند که تودهها به سَمت چپ چرخیده اند؛ اما این لیبرال جرأت ندارد که صریحتر، روشنتر و دقیقتر بگوید که چه طبقاتی در بین این تودهها با کدام احزاب همسو شدهاند.
«مردم ما هنوز شکل نگرفتهاند، هنوز به عناصرشان تفکیک نشدهاند. این واقعیت که آنها برای مدتی چنین طولانی محافظهکار بودهاند و یک شَبه انقلابی شدهاند، این را به ما نمیگوید که وقتی تمام پتانسیلهای نهانشان رشد کرده باشند چه خواهند شد.»
این نمونهای از عبارتپردازی است که بورژوازی توسط آن حقایق ناخوشایند را میپوشاند. بوضوح معنی تلویحی کلمۀ مردم در اینجا دهقانان است، زیرا بورژوازی (ملّاکین به کنار) و طبقۀ کارگر به اندازۀ کافی شکل گرفته و به اندازۀ کافی متمایز هستند. این لیبرال جرأت ندارد در این همه نوشتهاش اعتراف کند که طبقۀ دهقان بورژوا علیرغم تلاشهای سراسیمۀ سیاست کشاورزی جدید «هنوز شکل نگرفته است».
آقای استرووه میپرسد «راه خروج از وضعیت حاضر چیست؟» و پاسخ میدهد: «فقط یک آلترناتیو هست: یا افزایش مداوم ناآرامی سیاسی، که در آن طبقات متوسط و عناصر میانهرویی که آنها را نمایندگی میکنند... [پس عناصر میانهرو طبقات متوسط را «نمایندگی» میکنند؟ این خیلی هوشمندانه نیست ولی از نظر سیاسی نسبتاً واضح است؛ پس کدام عناصر دهقانان و کارگران را «نمایندگی» میکنند؟] بار دیگر با فشار بنیادی تودههای مردم که توسط عناصر افراطی تحریک میشوند، به حاشیه رانده خواهند شد، یا، اصلاح دولت. ما در اینجا به راه خروج اول نخواهیم پرداخت. تحت شرایط حاکم در روسیه ما قطعاً طرفدار این دیدگاه هستیم که برای ما غیرممکن است بنحوی مؤثر در جهت چنین راه حلی تلاش کنیم یا حتی خواستار آن باشیم....» (از بی رودربایستی بودنتان متشکریم آقای استرووه! انحلالطلبان ما بخوبی میتوانستند بجای اینکه مثل ل. م. در شمارۀ ژانویۀ ناشا زاریا در حاشیه موضوع داد سخن بدهند و از اصل مطلب طفره بروند، از این مرد درس صریح و سرراست حرف زدن یاد بگیرند.)
«این برعهدۀ ماست که راه خروج دوم را به عنوان مسئلۀ مبرمی که باید با تلاشهای مشترک همۀ نیروهای مترقی و، در عین حال، محافظهکار حل شود، به افکار عمومی پیشنهاد کنیم.»
دربارۀ این راه خروج دوم، آقای استرووه مطلقاً هیچ چیز برای گفتن ندارد بجز عبارات توخالی. بورژوازی طرفدار اعتدال است، تودهها طرفدار «افراط» هستند – این را لیبرال مجبور است بپذیرد. دربارۀ این که ساختار اجتماعی «دولت» اصلاحپذیر باید چگونه باشد، پایۀ طبقاتیش چه باید باشد، و ملاکینی که قبل از بورژوازی، بلامنازع فرمان میراندند و حکومت میکردند چه شده اند—دربارۀ اینها آقای استرووه حتی جرأت فکر کردن ندارد. درماندگی، ناتوانی و فقدان کامل اصول و آرمان— چنین اند خصلتهای غیر قابل اجتناب بورژوازی لیبرال تا وقتی که (آنچنان که آقایان استرووه و شرکا میکنند) تملق پوریشکویچها را میگوید.
آقای استرووه مینویسد «با اینکه ممکن است عجیب به نظر برسد، بیش از این هیچ چیز نیست که بتوانیم برای دولت آرزو کنیم که فراموش کند اصلاً زمانی وقایع، حقایق و روحیاتی وجود داشتند که عادت داریم آنها را انقلاب روسیه بخوانیم.»
یک توصیۀ سیاسی عالی، عمیق، خردمندانه و جدی! بگذارید «دولت فراموش کند». بالأخره، آدمهای پیر گاهی فراموش میکنند که چه چیزی برای آنها و اطراف آنها رخ میدهد!
سخنگویان لیبرالیسم نسیانزده روسیه دیگران را با معیار خودشان میسنجند.
پوت پراودی شمارۀ ١٨
٢١ فوریۀ ١٩١٤
مجموعه آثار لنین، جلد ٢٠
توضیحات
[١]
استولیپین P. A. Stolypin (١٩١١-١٨٦٢) – یک مرتجع افراطی و نخست وزیر سالهای ١٩١١-١٩٠٦. نام او با سرکوبی انقلاب اول روسیه (٧-١٩٠٥) و ارتجاع سیاسی سختی که به دنبال آن آمد گره خورده است.
[٢]
اکتبریستها Octobrists – اعضای حزب «اتحادیۀ ٧ اکتبر» که در روسیه پس از اعلام بیانیۀ ١٧ اکتبر ١٩٠٥ تزار تشکیل شد. حزبی ضدانقلابی و نمایندۀ منافع بورژوازی بزرگ و ملاکینی که به اَشکال کاپیتالیستی مالکیت رو آورده بودند. رهبران آن کارخانهدار و صاحبخانه معروف مسکو، ا. ی. گوچکف، و زمیندار بزرگ م. و. رودزیانکو بودند. اکتبریستها کاملاً از سیاستهای داخلی و خارجی دولت تزاری حمایت میکردند.
[٣]
وخیستها Vekhists – شرکتکنندگان سمپوزیوم وخی Vekhi (وقایع مهم) - مجموعه مقالاتی از نویسندگان برجستۀ کادت که بورژوازی لیبرال ضدانقلابی را نمایندگی میکرد: ن. ا. بردایف N. A. Berdayev، س. ن. بولگاکف S. N. Bulgakov، م. اُ. هرشنزون M. 0. Herschensohn، ا. س. ایزگویف A. S. Izgoyev، ب. ا. کیستیاکوفسکی B. A. Kistyakovsky، پ. ب. استرووه P. B. Struve و س. ل. فرانک S. L. Frank. این مجله در بهار ١٩٠٩ در مسکو منتشر شد.
وخیستها در مقالاتی راجع به روشنفکران روس سعی کردند سنن انقلابی-دمکراتیک بهترین فرزندان ملت، از جمله و. گ. بلینسکی V. G. Belinsky و ن. گ. چرنیشفسکی N. G. Chernyshevsky را بد نام کنند. آنها از جنبش انقلابی ١٩٠٥ بدگویی و از دولت تزاری بخاطر نجات دادن بورژوازی از «خشم مردم» «با سرنیزهها و زندانهایش» تشکر کردند. این سمپوزیوم به روشنفکران فراخوان داد که به اتوکراسی خدمت کنند. لنین برنامۀ وخی در زمینه فلسفه و روزنامهنگاری را قابل قیاس با برنامه روزنامۀ صد-سیاهی مسکووسکیه ودوموستی میدانست و آن سمپوزیوم را «یک دایرةالمعارف ارتداد لیبرالی» «فقط سِیلی از گِل و لایِ ارتجاعی که روی دمکراسی ریخته است» خواند. (نگاه کنید به صفحه ٤٥٣ جلد ٢٠ مجموعه آثار لنین).
+ ترجمه جواد راستی پور
lenin.public-archive.net #L2179fa.html
|