صد-سیاهها
و. ای. لنین
در جنبش صد-سیاه ما خصلتی بسیار بدیع و مهم وجود دارد که توجه کافی به آن نشده است. آن خصلت دمکراسی دهقانی جاهلانه است، دمکراسیی از خامترین نوع ولی همچنین بینهایت عمیق.
هر چقدر طبقات فرمانروا کوشش کنند که احزاب سیاسی ما را هم از طریق قانون انتخاباتی سوم ژوئن و هم هزاران «ویژگی خاص» سیستم سیاسی ما از مردم جُدا کنند، باز هم واقعیت راه خود را مییابد. هر حزب سیاسی، حتی از راست افراطی، باید به دنبال نوعی از پیوند با مردم باشد.
راستهای افراطی حزب زمینداران را تشکیل میدهند. با این حال، آنها نمیتوانند خود را فقط به پیوندهایشان با زمینداران محدود کنند. آنها باید این پیوندها را بپوشانند و وانمود کنند که از منافع تمام مردم دفاع مینمایند، که آنها حامی شیوۀ زندگی روستایی «دلپذیر قدیمی» و «با ثبات» هستند. آنها باید به ریشهدارترین تعصبات عقبماندهترین دهقان متوسل شوند، آنها باید از نادانی او سوء استفاده کنند.
چنین بازیای نمی تواند بدون ریسک باشد. هر از چند گاهی صدای زندگی واقعی دهقانی، دمکراسی دهقانی، از پوسیدگی و ابتذال صد-سیاهی بیرون میآید. سپس راستها مجبورند که از دهقان دمکرات «مزاحم» خلاص شوند. طبیعتاً این اخراج با ایمانترین صد-سیاهها، بیرون راندنشان از اردوگاه خودشان توسط راستهای افراطی به دلیل دمکراسیشان، بدون بر جا گذاشتن اثر آموزنده بر تودهها نیست.
برای مثال، اسقف نیکون، یک راستگرای افراطی، مجبور شده که کارش در دوما را رها کند. چرا؟
نامهای از شخص اسقف نیکون که در ینیسیسکایا میسل[١] منتشر شده، جوابی روشن به این سؤال میدهد. قابل فهم است که اسقف نیکون جرأت صحبت کردن آشکار دربارۀ دلایل کنار کشیدنش را ندارد. اما اسقف نیکون، به نقل از نامهای از طرف یک دهقان، مینویسند:«به نظر نمیآید که زمین، نان و سایر مسائل مهم زندگی روسی و منطقهای ما به دستها یا قلبهای مقامات یا دوما برسد. این مسائل و هر نوع راه حلی برای آنها بمثابۀ اموری «اوتوپیایی»، «خطرناک» و نابهنگام به حساب میآیند. چرا ساکت میمانید، منتظر چه هستید؟ منتظر آن روحیات و طغیانهایی که همان دهقانان دچار «سوء تغذیه»، گرسنه و بدبخت بخاطرشان گلوله باران میشوند؟ ما از مسائل و اصلاحات «بزرگ» میترسیم، ما خود را به جزئیات و مسائل کم اهمیّت محدود میکنیم، هر چند ممکن است خوب باشند.»
اسقف نیکون چنین مینویسد. و بسیاری از دهقانان صد-سیاه چنین فکر میکنند. کاملاً قابل درک است که چرا اسقف نیکون باید از امور دوما و سخنرانی کردن در دوما به دلیل چنین اظهاراتی کنار گذاشته میشد.
اسقف نیکون دمکراسی صد-سیاهیش را با استدلالاتی بیان میکند که در ماهیت امر، از درست بودن فاصلۀ زیادی دارند. زمین، نان و سایر مسائل مهم به دستها و قلبهای (و جیبهای) «مقامات» و دوما میرسند.
«مقامات» و دوما «چنان راهحلهایی» که «ممکن است» را برای این مسائل ارائه میدهند – و در حقیقت هم راه حل ممکن همین است، آنی که با منافع و قدرت زمیندارانی که در بین مقامات و در دوما مسلط هستند سازگاری دارد.
اسقف نیکون متوجه است که دیدگاههای صد-سیاهیش توسط وضع حقیقی امور سست میشوند؛ آنها توسط چیزی که در دوما مشاهده میکند و رفتار «مقامات» و غیره، در حال نابود شدن هستند. با این حال، اسقف نیکون نمیتواند دلیل همۀ اینها را بفهمد، یا میترسد که آنرا بفهمد.
ولی حقیقت پیروز خواهد شد، و از هر ده نفری که در هر روستا مانند اسقف نیکون میاندیشند، به احتمال زیاد، نُه نفر، در درازمدت، ثابت خواهند کرد که در آموختن درسهای زندگی به کُندذهنی اسقف نیستند.
پراودا ترودا شمارۀ ١٤
٢٦ سپتامبر ١٩١٣
مجموعه آثار لنین، جلد ١٩
[١]
ینیسیسکایا میسل Yeniseiskaya Mysl (اندیشه ینیسیسک) – روزنامۀ لیبرالی که در کراسنویارسک از ١٩١٢ تا ١٩١٥ منتشر میشد.
متن فارسی، ترجمهای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستادهاند. -آرشیو عمومی ٢٧ دسامبر ٢٠١٥
lenin.public-archive.net #L2122fa.html
|