توليدِ خُرد در کشاورزی
و. ای. لنین
مسألۀ دهقانی در دولتهای مدرن سرمایهداری مکرراً موجب گیجی و نوسان در میان مارکسیستها و باعث بیشترین حملات اقتصاد سیاسی (حرفهای) بورژوایی به مارکسیسم میشود.
مارکسیستها میگویند، تحت نظام سرمایهداری، تولید خُرد در کشاورزی محکوم به نابودی و رانده شدن به موقعیتی بغایت پَست و لگدمال شده است. تولید خُرد، وابسته به سرمایۀ بزرگ است، در قیاس با تولیدِ بزرگ در کشاورزی عقبمانده است و تنها به وسیلۀ مصرفِ کمتر به حد استیصال و تحمل زحمتی پر رنج و مرارت میتواند دوام بیاورد. اتلاف و هدر دادن کار انسان، بدترین اَشکال وابستگی تولید کننده، کشیدن همۀ رمق خانواده دهقان، گله و زمینش—این است آنچه سرمایهداری در همه جا برای دهقان به ارمغان میآورد.
هیچ نجاتی برای دهقان وجود ندارد جز آنکه به فعالیتهای پرولتاریا و عمدتاً کارگران مزدی بپیوندد.
اقتصاد سیاسی بورژوایی، و نارودنیکها[١] و فرصتطلبانی که مدافع آنند (گرچه ممکنست همیشه از این حقیقت آگاه نباشند)، بعکس، سعی دارند ثابت کنند که تولید خُرد قابل دوام است و سودآورتر از تولید در مقیاس بزرگ. دهقان، که وضع ثابت و مطمئنی در جامعۀ سرمایهداری دارد، بایستی نه به پرولتاریا، بلکه به بورژوازی جذب شود؛ نباید به مبارزۀ طبقاتی کارگران مزدی جذب شود، بلکه باید بکوشد موقعیتش را به عنوان یک مالک و ارباب تحکیم کند—چنین است چکیدۀ تئوری اقتصاددانان بورژوا.
سعی میکنیم درستی تئوریهای پرولتری و بورژوایی را با آمار و ارقام دقیق بیازماییم. بگذارید ارقام مربوط به کار زنان در کشاورزی در اتریش و آلمان را در نظر بگیریم. آمار و ارقام کامل برای روسیه هنوز موجود نیست زیرا دولت مایل نیست از همۀ بنگاههای کشاورزی بر مبنایی علمی سرشماری کند.
در اتریش، بنا بر سرشماری ١٩٠٢، از ٩٫٠٧٠٫٦٨٢ نفر شاغل در کشاورزی ٤٫٤٢٢٫٩٨١ یا ٧/٤٨ درصد زن بودند. در آلمان، جایی که سرمایهداری بسیار توسعه یافتهتر است، زنان اکثریت کسانی را که به کشاورزی اشتغال دارند تشکیل میدهند — ٨/٥٤ درصد. هر چه سرمایهداری در کشاورزی بیشتر توسعه پیدا میکند، بیشتر کار زنان را به خدمت میگیرد، به عبارت دیگر، شرایط زندگی تودههای کارگر را بدتر میکند. زنان شاغل در صنعت آلمان ٢٥ درصد کل نیروی کار هستند، اما در کشاورزی، آنها بیش از ٥٠ درصد را تشکیل میدهند. این نشان میدهد که صنعت بهترین کار را جذب میکند و کار ضعیفتر را به کشاورزی وامیگذارد.
در کشورهای سرمایهداریِ توسعه یافته، کشاورزی فیالحال یک شغل عمدتاً زنانه شده است.
اما اگر آمار مزارع با مساحتهای مختلف را بررسی کنیم میبینیم که در تولیدِ خُرد است که استثمارِ کارِ زنان ابعاد مشخصاً بزرگی پیدا میکند. از طرف دیگر، حتی در کشاورزی، تولیدِ کاپیتالیستی در مقیاسِ بزرگ عمدتاً کارِ مردان را به خدمت میگیرد، گرچه از این نظر به پای صنعت نرسیده است.
آنچه در زیر میآید مقایسۀ ارقام مربوط به اتریش و آلمان است:
نوع مزرعه | گروه برحسب مساحت مزرعه | درصد زنان شاغل |
اتریش | آلمان |
---|
پرولتری | تا نیم هکتار[٢] | ٠ر٥٢ | ١ر٧٤ |
نیم تا ٢ هکتار | ٩ر٥٠ | ٧ر٦٥ |
دهقانی | ٢ تا ٥ هکتار | ٦ر٤٩ | ٤ر٥٤ |
٥ تا ١٠ هکتار | ٥ر٤٨ | ٢ر٥٠ |
١٠ تا ٢٠ هکتار | ٦ر٤٨ | ٤ر٤٨ |
سرمایهداری | ٢٠ تا ١٠٠ هکتار | ٦ر٤٦ | ٨ر٤٤ |
١٠٠ هکتار و بیشتر | ٤ر٢٧ | ٠ر٤١ |
برای همۀ مزارع | ٧ر٤٨ | ٨ر٥٤ |
در هر دو کشور، عملکردِ همان قانونِ کشاورزی سرمایهداری را مشاهده میکنیم. هر چه مقیاس تولید کوچکتر باشد ترکیب نیروی کار کیفیّتاً بدتر است، و شمار زنان در کل تعداد افراد شاغل در کشاورزی بیشتر.
وضع عمومی تحت نظام سرمایهداری چنین است: در مزارع پرولتری، یعنی در آنهایی که «مالکین»شان عمدتاً به وسیلۀ کار مزدی زندگی میکنند (کارگران کشاورزی، کارگران موقّت، و بطور کلی کارگران مزدیی که قطعه زمین کوچکی دارند)، کار زنان بر کار مردان غلبه دارد، گاهی تا حد بسیار زیادی.
نباید فراموش کرد که تعداد این مزارع پرولتری یا کارگری بسیار زیاد است: در اتریش تعدادشان به یک میلیون و ٣٠٠ هزار، از کلِ ٢ میلیون و ٨٠٠ هزار مزرعه میرسد و در آلمان از اینهم بیشتر، ٣ میلیون و ٤٠٠ هزار، از کلِ ٥ میلیون و ٧٠٠ هزار مزرعه.
در مزارع دهقانی کار زنان و مردان تقریباً به اندازههای مساوی به خدمت گرفته میشود.
بالأخره، در مزارع سرمایهداری، کار مردان بر کار زنان غلبه دارد.
این به چه معنا است؟
معنایش این است که ترکیب نیروی کار در تولید خُرد از ترکیب نیروی کار در تولید بزرگ کاپیتالیستی، بلحاظ کیفیت و مرتبه پایینتر است.
معنایش این است که در کشاورزی، کارگر زن – پرولترِ زن و دهقانِ زن – باید خودش را وقف کارهای بسیار بیشتری بکند، باید تا آخرین حد به خودش فشار بیاورد، باید در کارش تا حد صدمه به سلامتی خودش و فرزندانش جان بکَند، برای آنکه تا میتواند از کارگر مرد در تولید بزرگ سرمایهداری جا نماند.
معنایش این است که تحت نظام سرمایهداری، تولید خُرد تنها با چلاندن و کار بیشتر کشیدن از کارگر نسبت به کاری که از کارگر در تولید بزرگ کشیده میشود دوام میآورد.
دست و پای دهقان بیش از این بسته است، بیشتر در تور پیچیدۀ وابستگی سرمایهداری گره خورده است تا کارگر مزدی. او فکر میکند که مستقل است، که میتواند «موفق بشود»؛ ولی در حقیقت، برای دوام آوردن، او باید سختتر از کارگر مزدی (برای سرمایه) کار کند.
ارقام مربوط به کارِ کودکان در کشاورزی این را با وضوح بیشتری ثابت میکند.[٣]
امضاء : و. ای.
رابوچایا پراودا، شمارۀ ٥، ١٨ ژوئیۀ ١٩١٣
مجموعه آثار لنین، جلد ١٩
توضیحات
[١]
نارودنیکها [Narodnik]– نمایندگان یک گرایش ایدئولوژیک و سیاسی بودند در روسیه. خصایل متمایز کنندۀ ایدئولوژی نارودنیکی عبارتند بودند از انکار نقش رهبری پرولتاریا در جنبش انقلابی و اعتقاد نادرست به اینکه انقلاب سوسیالیستی میتواند به توسط مالکین کوچک، دهقانان، اجرا شود.
[٢]
یک هکتار برابر ١٠ هزار متر مربع (١٠٠ متر در ١٠٠ متر) و مساوی نُه دهم یک دسیاتین Десятина است که واحد مساحت زمین از عهد باستان تا زمان تزار در روسیه بود.
[٣]
نگاه کنید به مقاله لنین: "کار کودکان در زراعت دهقانی" - ١٩١٣.
- ترجمه جواد راستیپور
- با پارهای تغییرات و اضافات از آرشیو عمومی لنین سپتامبر ٢٠١٣
lenin.public-archive.net #L2094fa.html
|