اهمیت اجتماعی پیروزیهای صربی – بلغاری
و. ای. لنین
«فتح مقدونیه توسط بلغارستان و صربستان به معنای یک انقلاب بورژوایی، از نوع ١٧٨٩ یا ١٨٤٨ برایش خواهد بود.» اینها کلمات اوتو بائر، مارکسیست اتریشی است که با یک چرخش قلم، مفهوم حوادث در حال وقوع در بالکان را معلوم میکند.
انقلاب ١٧٨٩ در فرانسه و ١٨٤٨ در آلمان و سایر کشورها، انقلابات بورژوایی بودند زیرا رهایی کشور از سلطۀ مطلقه و امتیازات فئودالی زمینداران، در واقع آزادی را برای توسعه سرمایهداری فراهم کرد. ولی بدیهی است که چنین انقلاباتی ضرورتاً توسط منافع طبقۀ کارگر مطالبه میشدند؛ در ١٧٨٩ و ١٨٤٨ حتی کارگران «غیر حزبی» که به عنوان یک طبقه متشکل نشده بودند، مبارزان پیشرو انقلابات فرانسه و آلمان بودند.
مقدونیه، همانند سایر کشورهای بالکان، از لحاظ اقتصادی بسیار عقب مانده است. هنوز هم بقایای نیرومندی از سیستم فئودالی و وابستگی قرون وسطایی دهقانان به زمینداران فئودال در آنجا حفظ شدهاند. از میان این بقایا میتوان به اجرت المثل [quit-rent] (پولی یا جنسی)، دادن سهمی از محصول (دهقان مقدونی معمولا یک سوم محصولی را که برداشت کرده است به زمیندار میدهد، یعنی کمتر از دهقان روس) و غیره اشاره کرد.
زمینداران مقدونیه (که با عنوان سپاهیجا [spahijas] شناخته میشوند)، ترک و مسلمان هستند، در حالی که دهقانان اسلاو و مسیحی هستند. از این رو خصومت طبقاتی توسط خصومت مذهبی و ملی تشدید میشود.
بنابراین پیروزی صربها و بلغارها به معنی تضعیف حاکمیت فئودالی در مقدونیه، تشکیل طبقۀ کم یا بیش آزاد دهقانان صاحب زمین، و تضمینی برای تکامل اجتماعی همۀ کشورهای بالکان که روابط فئودالی جلوی آن را گرفته بودند، میباشد.
مطبوعات بورژوایی، از نوویه ورمیا گرفته تا رچ، از رهایی ملی در بالکان صحبت میکنند و رهایی اقتصادی را کنار میگذارند. اما در واقعیت، دومی مسأله اصلی است. با رهایی از سلطۀ زمینداران و حاکمیت مطلقه، رهایی ملی و آزادی کامل برای تعیین سرنوشت توسط مردم، نتیجۀ غیرقابل اجتناب خواهد بود. از طرف دیگر، چنانچه سلطۀ مستبدانۀ زمینداران و حکومتهای سلطنتی بالکان بر مردم باقی بماند، ستم ملی نیز ناگزیر به درجات متفاوت پابرجا خواهد ماند.
اگر رهایی مقدونیه توسط یک انقلاب صورت میگرفت، یعنی توسط دهقانان صرب و بلغار و همچنین ترک که علیه زمینداران تمام ملل مبارزه میکردند (و علیه حکومتهای زمینداران در بالکان)، رهایی ایشان احتمالا صد بار کمتر از جنگ کنونی تلفات انسانی دربر میداشت. رهایی به قیمت بی اندازه پایین تری حاصل میشد و بی اندازه کامل تر میبود.
ممکن است پرسیده شود که دلایل تاریخی اینکه مسأله از طریق جنگ و نه انقلاب حل شده است چه هستند. دلیل اصلی تاریخی، ضعف، پراکندگی، نارسی و نادانی تودههای دهقان در تمام کشورهای بالکان و کم بودن تعداد کارگرانی بود که فهم روشنی از وضعیت امور داشتند و خواهان جمهوری فدرال (اتحادیه) بالکان بودند.
تفاوت ریشهای بین بورژوازی و کارگران اروپایی در برخوردشان نسبت به مسأله بالکان از اینجا ناشی میشود. بورژوازی، حتی بورژوازی لیبرال، مثل کادتهای ما، دربارۀ رهایی «ملی» «اسلاوها» فریاد میزند. از این طریق به وضوح معنی و اهمیت تاریخی حوادث در حال وقوع در بالکان را تحریف میکند، و بدین گونه در امر رهایی واقعی مردم بالکان اختلال ایجاد میکند. بدین گونه در حفاظت از امتیازات زمینداران، استبداد سیاسی و ستم ملی به درجات متفاوت شرکت میکند.
از طرف دیگر، دمکراتهای کارگر تنها کسانی هستند که حامی رهایی کامل و واقعی مردم بالکان میباشند. تنها رهایی اقتصادی و سیاسی دهقانان تمام ملل بالکان، هنگامی که تا آخر به پیش برده شود، میتواند هر امکانی را برای هر نوع ستم ملی نابود کند.
پراودا، شمارۀ ١٦٢ - هفتم نوامبر ١٩١٢
امضاء: T.
مجموعه آثار لنین، جلد ١٨
- این متن، عین ترجمهای است که رفیقی با نام "دوست شما" در تاریخ ٨ ژانویه ٢٠١٣ برای این سایت فرستادهاند.—آرشیو عمومی لنین
lenin.public-archive.net #L1973fa.html
|