روحانيت و سياست
آن طور که معلوم است در حال حاضر کوششهاى مأيوس کننده اى به عمل مى آيد تا کل روحانيت را براى انتخابات دوماى چهارم برانگيزاند و آن را به مثابه ى يک نيروى محکم بلکهندرد سازمان دهد.
آموزنده ترين وجه اين اقدام مشاهده ى کل بورژوازى روسيه است – افراد حکومتى، اکتبريست ها و کادت اپوزيسيون – با تبليغ و تهييج يکسان اين نقشه هاى حکومت را افشا و محکوم مى کنند.
تجار و زمينداران ليبرال روسى ( يا تقريباً زميندارانى که نقش ليبرالهارا بازى مى کنند) از انسجام يک حکومت غير مسئول که آرزو دارد تا آراى روحانيون مطيع را براى خود جمع آورى کند، وحشت دارند. لازم به توضيح نيست که مخالفت دموکراتها در اين مورد( در وجه اعتدالى و نادرستى آن) به مراتب پابرجاتر از مخالفت ليبرالهاست.
ما قبلاً در پراودا يادآورى کرديم که برداشت ليبرالها از تئورى سخت ارتجاعى "عدم دخالت" روحانيت در سياست، چه آشتى دادن خودشان با اين تئورى، يا سرسختانه از آن دفاع کردن، غير دموکراتيک است.
يک دموکرات، دشمن مطلق کوچک ترين تزوير و تحريف در حق رأى و انتخابات است، ولى کاملاً مدافع وسيع ترين توده هاى روحانيت است که مستقيم و آشکار به عرصه ى سياست کشانده مى شوند. عدم شرکت روحانيت در مبارزه ى سياسى زيانبارترين رياکارى است. روحانيت در واقع هميشه آشکارا در سياست شرکت کرده است و مردم تنها زمانى از آن بهره مى برند که روحانيت سياست آشکار را قبول کند.
از مقاله هاى برجسته اى که در اين ارتباط چندروز قبل به قلم اسقف ميخائيل، هوادار تشريفات مذهبى در رچ به چاپ رسيده قابل يادآورى است. اظهار نظرهاى نويسنده بسيار ساده لوحانه است. نويسنده تحت تأثير مثلاً اين نظر است که "روحانيت در روسيه(براى ما ) ناشناخته است؛ که قبل از انقلاب(روحانيت) تنها خودرا با مسايل آسمانى و از اين قبيل درگير ساخته است."
اما آموزنده ترين چيز ارزيابى عملى رويدادها وسيله ى اين فرد به ظاهر غيررسمى است. اسقف ميخائيل اين طور مى نويسد:
"جاى بحث نيست که پيروزى انتخابات پيروزى روحانيت نيست. روحانيت اگر به طور تصنعى متحد مى شد و در همان حال البته براثر اين الوهيتى که برآرا و وجدان آنها سايه افکنده، صدمه مى زدند، خودرا بين دو نيرو مى ديدند... از اين رو نياز به يک تغيير اساسى، يک بحران، يک بازگشت به اتحاد طبيعى با مردم احساس مى شد. اگر روحانيت و خط ارتجاعى... به وسيله ى خود رشد مى کرد و در قدرت گرفتن پيروزى به دست مى آورد...شايد اين قضيه پيش نمى آمد. حال که روحانيت از گوشه ى انزواى خود بدرآمده، در حالى که هنوز با سراسيمگى سابق خود دست به گريبان است، تاريخ خودرا ادامه خواهد داد. و دموکراسى روحانيت اجتناب ناپذير و صحنه ى بسته ى اين تاريخ است که با مبارزه در راه منافع خود پيوند خواهد خورد."
اين عملاً مسئله ى توزيع بين طبقه هاى متخاصم است و نه " بازگشتى به يک اتحاد طبيعى"، آن طور که نويسنده به گونه اى ساده لوحانه اعتقاد دارد. اگر روحانيت به صحنه ى سياست کشانده شده است، اين توزيع قطعاً وضوح، آگاهى سياسى و وسعت نظر کسب خواهد کرد.
تا آنجا که شاهدان غير رسمى با شواهد و قرينه هاى موجود، قدرت حياتى و نيروى "بازمانده هاى سراسيمگى سابق" را حتى در چنين قشر اجتماعى روسيه به مثابه ى روحانيت شناخته اند، ارزش آن را دارد که به بوته ى آزمايش گذاشته شود.
پراودا، شماره ى ١١٦، اول سپتامبر ١٩١٢، به امضاى آى. وى
ترجمه از جلد ١٨ مجموعه آثار لنين به زبان انگليسى
مترجم: م. سجودى
بازنويسى از روى نسخه منتشر شده در سايت مارکسيستها
lenin.public-archive.net #L1949fa.html
|