Farsi    Arabic    English   

نتایج شش ماه کار[١]

و. ای. لنین


کارگران سن پترزبورگ با ایجاد یک نشریه روزانه کارگران، کار عظیمی انجام داده‌اند، کاری که بدون اغراق می‌توان آنرا تاریخی خواند. جنبش دمکراتیک کارگران دوباره در شرایطی به طرز باور نکردنی دشوار مجتمع شده و خود را استحکام بخشیده است. البته ممکن نیست که از ثبات مطبوعات دمکراتیک کارگری در کشور خود صحبت کنیم. هر کس به خوبی از تعقیبی که این نشریات طبقه کارگر در معرض آنند آگاه می‌باشد.

بخاطر همه اینها، تأسیس پراودا[٢] دلیل قابل توجه آگاهی سیاسی، انرژی و وحدت کارگران روسیه است.

نگاه کردن به گذشته و توجه به نتایج کار شش ماهه کارگران روسیه برای ایجاد نشریه خودشان سودمند است. از ژانویه امسال تمایلی که محافل طبقه کارگر سن پترزبورگ به نشریات خود نشان داده‌اند کاملاً آشکار شده است و مقالاتی درباره روزنامه کارگری در روزنامه‌های مختلفی که با جهان کار ارتباط پیدا می‌کنند پدیدار شده اند.


١


خوشبختانه درباره اینکه چه کسانی یک نشریه روزانه طبقه کارگر در روسیه را به وجود آوردند و چگونگی ایجاد آن، اطلاعات به شکل نسبتاً کاملی در دسترس است. که عبارت است از اطلاعاتی درباره جمع‌آوری کمک مالی برای یک نشریه روزانه کارگران.

اجازه بدهید با کمک‌های مالی شروع کنیم که پراودا حیاتش را با آنها آغاز کرد. ما حسابهای زوزدا، نوسکایا زوزدا[٣] و پراودا را از ١ ژانویه تا ٣٠ ژوئن یا دقیقاً برای دوره ٦ ماه در اختیار داریم. افکار عمومی دقت مطلق این حساب‌ها را تضمین می‌کند، اشتباهات تصادفی با تذکر به طرف مربوط ، به سرعت اصلاح می‌شوند.

آنچه که برای ما بزرگترین اهمیت را دارد، جمع کل کمک‌های مالی نیست بلکه ترکیب کمک دهندگان است. برای مثال هنگامی که نوسکایا زوزدا شماره ٣ جمع کل اعانات داده شده به نشریه روزانه کارگران را ٤٣٨٨ روبل و ٨٤ کوپک ارائه داد (که از ژانویه تا ٥ مه به استثناء هدایای روز ٢٢ آوریل یعنی روزی که پراودا بار اول به وجود آمد، مستقیماً به روزنامه رسید)، ما در ابتدا می‌خواستیم بپرسیم: نقشی که کارگران و گروههای کارگران خود در گردآوری این مبلغ داشتند چه بود؟ آیا این از هدایای عظیم هواداران تشکیل می‌شود؟ یا اینکه خود کارگران در این مورد شخصاً و فعالانه به نشریه طبقه کارگر علاقه نشان دادند و مبلغ قابل توجهی را از کمک‌های تعداد زیادی از گروههای کارگران به وجود آورده اند؟

از نقطه نظر ابتکار و انرژی خود کارگران بسیار مهم‌تر است که ١٠٠ روبل از ٣٠ گروه کارگران جمع شود تا ١٠٠٠ روبل از چند دوجین از «هواداران». نشریاتی که بر پایه سکه‌های پنج کوپکی که از محافل کارگری کوچک کارخانه‌ها جمع شده‌اند ایجاد شده باشد چیز بسیار قابل اعتمادتر و محکم‌تر و جدی‌تری است (هم از نظر مالی و مهم‌تر از همه، از نقطه نظر پیشرفت جنبش دمکراتیک کارگران) تا نشریه‌ای که با دهها و صدها روبل اهدائی روشنفکران هوادار ایجاد شده باشد.

برای به دست آوردن اطلاعات دقیقی درباره این موضوع بسیار مهم و اساسی، ما اعمال زیر را در رابطه با اعداد جمع‌آوری کمک هایی که در این سه نشریه مذکور چاپ شده‌اند، انجام داده‌ایم، ما فقط کمکهایی را که اظهار می‌شود توسط گروههای کارگران کارخانه‌ای یا اداری داده شده‌اند انتخاب کرده‌ایم.

چیزی که ما در حال حاضر به آن علاقمندیم عبارتست از اعاناتی که توسط خود کارگران داده شده‌اند – و نه توسط افراد مجزا که ممکن است بطور تصادفی به یک جمع‌آوری کننده پول برخورد کنند، بدون اینکه از نظر ایدئولوژیک یعنی از نظر دیدگاهها و اعتقادات به او پیوسته باشند؛ منظور ما گروههای کارگران است که بدون شک قبل از اهدای پول درباره اینکه آنرا به چه کسی و برای چه مقصودی می‌دهند بحث کرده اند.

هر گزارش زوزدا نوسکایا، زوزدا یا پراودا که حاکی از آن موضوع بود که پولهای اعانه شده به روزنامه کارگران از یک گروه از کارگران کارخانه و یا اداری می‌آید، ما فرض کردیم که یک اعانه گروهی از خود کارگران است.

چه تعداد از این اعانات گروهی کارگران در نیمه اول ١٩١٢ وجود داشت؟

پانصد و چهار اعانه گروهی!

بیش از پانصد بار گروههای کارگران برای ایجاد و نگهداری روزنامه خودشان اعانه دادند، یا هر چه که در یک روز به دست آورده بودند هدیه کردند یا تنها یک کمک دادند و یا به دفعات اعانه دادند. گذشته از کارگران و هواداران منفرد ٥٠٤ گروه کارگران فعال‌ترین نقش را در ایجاد روزنامه شان بازی کردند. این رقم نشانه تردید ناپذیری است از اینکه یک تمایل عمیق و آگاهانه به یک روزنامه کارگران در بین توده کارگران به وجود آمده است – و نه به هر روزنامه کارگران بلکه یک روزنامه دمکراتیک کارگران. از آنجا که توده‌ها از نظر سیاسی بسیار فعال و آگاه هستند هیچ مشکل یا مانعی نمی‌تواند ما را بترساند. مشکلات یا موانعی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد که آگاهی سیاسی، فعالیت و علاقه توده کارگران به این یا آن طریق در غلبه بر آنها ناتوان باشد.

این ٥٠٤ اعانه گروهی بر حسب ماه به طریق زیر توزیع می‌شود:

ژانویه ١٩١٢١٤
فوریه١٨
مارس٧٦
آوریل٢٢٧
مه١٣٥
ژوئن٣٤
جمع شش ماه٥٠٤

این جدول کوچک در ضمن اهمیت عظیم آوریل و مه را به عنوان یک دوره تغییر رادیکال، روشن می‌کند. از تاریکی به روشنائی، از انفعال به فعال بودن، از حرکت افراد تا حرکت توده‌ها.

در ژانویه و فوریه اعانات گروهی کارگران هنوز بسیار بی‌اهمیت بودند. به وضوح فعالیت آنها تنها در حال آغاز شدن بود. مارس شاهد یک خیزش قابل توجه و اساسی بود. هفتاد و شش اعانه گروهی توسط کارگران در عرض یک ماه – جملگی اینها حاکی از یک جنبش جدی در بین کارگران است، یک کوشش سخت توسط توده‌ها که راه خودشان را به هر قیمت به پیش ببرند و از کمک کردن نهراسند. این از اعتقاد عمیق کارگران به نیروی خودشان و به این اقدام بطور کل، به مشی روزنامه مورد نظر و غیره حکایت می‌کند. در مارس هنوز روزنامه کارگرانی وجود نداشت یعنی اینکه گروههای کارگران پول جمع می‌کردند و آنرا به عنوان اعتبار به زوزدا می‌دادند.

آوریل جهش عظیمی به وجود آورد که موضوع را قطعی کرد. دویست و بیست و هفت اعانه گروهی کارگران در یک ماه با حد متوسط بیش از هفت اعانه در روز! سد شکسته شد و در ایجاد یک نشریه روزانه کارگران اطمینان حاصل گردید. هر اعانه گروهی نه تنها به معنی مجموعی از سکه‌های پنج کوپکی و ده کوپکی، بلکه چیزی بسیار مهم‌تر می‌باشد و مجموعه‌ای از انرژی مرکب و مجتمع، اراده گروهها برای پشتیبانی از یک روزنامه کارگری، برای انتشار و هدایت آن و برای اینکه با شرکت خود به آن حیات بخشند می‌باشد.

سؤالی که ممکن است پیش آید: که آیا اعانات آوریل بعد از بیست و دوم یعنی بعد از درآمدن پراودا بیشترین مقدار نبودند؟ نه نبودند. قبل از ٢٢ آوریل زوزدا ١٨٨ اعانه گروهی را گزارش داد. بین ٢٢ و آخر آوریل پراودا ٣٩ اعانه گروهی را گزارش کرد. یعنی اینکه در فاصله ٢١ آوریل قبل از ظهور پراودا حد متوسطی برابر نه اعانه در روز وجود داشت. در حالیکه نه روز آخر آوریل تنها ٤ اعانه در روز توسط گروهها به خود دیدند.

دو نتیجه مهم از اینجا به دست می‌آید:

اولاً کارگران قبل از ظهور پراودا بویژه فعال بودند. با دادن پول «به عنوان اعتبار» کارگران اعتماد خود را به زوزدا نشان داده و تصمیم خود را در پیش بردن راه خود بیان نمودند.

ثانیاً دیده می‌شود که این کوشش آوریل کارگران بود که روزنامه کارگران، پراودا را به وجود آورد. در اینجا هیچ شکی در مورد نزدیک‌ترین رابطه بین اعتلای عمومی جنبش طبقه کارگر (نه به مفهوم محدود صنفی اتحادیه ای، بلکه در مقیاسی مؤثر بر تمام مردم) و ایجاد نشریه روزانه دمکراتهای کارگری سن پترزبورگ نمی‌تواند وجود داشته باشد. ما به چیزی بیش از نشریات اتحادیه‌ای احتیاج داریم، ما به یک روزنامه سیاسی از خودمان احتیاج داریم – این چیزی است که توده‌ها هر چه بیشتر و بیشتر در آوریل درک کردند. چیزی که ما احتیاج داریم تنها هر نوع نشریه سیاسی کارگری نیست، بلکه نشریه پیشروترین دمکراتهای کارگری است، ما به یک نشریه نه تنها برای پیشبرد مبارزه طبقه کارگرمان بلکه همچنین برای ایجاد یک نمونه و یک چراغ راهنما برای تمام مردم نیازمندیم.

در مه اعتلاء هنوز بسیار مشخص بود. اعانات گروهی در حد متوسطی بیش از چهار اعانه در روز بودند. از یکسو این نشانه اعتلاء عمومی در آوریل – مه بود و از سوی دیگر توده کارگران دریافت که اگر چه انتشار نشریه روزانه شروع شده است، موفقیت آن بخصوص در ابتدا دشوار خواهد بود و بخصوص حمایت گروهی ضروری است.

در ژوئن تعداد اعانات گروهی از تعداد مارس پایین‌تر آمد. البته این حقیقت باید در نظر گرفته شود که بعد از اینکه نشریه روزانه کارگری شروع به درآمدن کرد، شکل دیگری از کمک به نشریه به وجود آمد و اهمیت تعیین کننده‌ای یافت، یعنی اشتراک آن و توزیع آن بین کارگران همکار، آشنایان، همشهریان و غیره. دوستان از نظر سیاسی آگاه پراودا خود را به اشتراک نشریه محدود نمی‌کنند بلکه آنرا پخش می‌کنند و آنرا به عنوان یک نمونه برای دیگران می‌فرستند یا آنرا در دیگر کارخانه‌ها، آپارتمانها و یا خانه‌های مجاور و یا در محله و غیره می‌شناسانند. متأسفانه ما هیچ راهی برای به دست آوردن آمار صحیح این نوع کمک گروهی نداریم.


٢


بسیار آموزنده خواهد بود اگر ببینیم این ٥٠٤ اعانه گروههای کارگران چگونه بین شهرها و مناطق کارخانه‌ای توزیع می‌شوند. در کدام قسمتهای روسیه و با چه حد آمادگی کارگران به درخواست کمک برای ایجاد یک نشریه روزانه کارگری پاسخ می‌دهند؟

خوشبختانه اطلاعات درباره این موضوع در دسترس است چرا که تمام اعانات گروهی کارگران توسط زوزدا، نوسکی زوزدا و پراودا گزارش شده اند.

در جمع بندی این اطلاعات، ماقبل از هر چیز باید به سن پترزبورگ اشاره کنیم که طبیعتاً در قضیه ایجاد یک نشریه کارگران نقش رهبری را بازی کرده است، سپس چهارده شهر و منطقه کارخانه‌ای که بیش از یک گروه اعانه فرستادند و در آخر تمام شهرهای دیگر، در کل سی و پنج شهر که تنها یک اعانه گروهی در شش ماه فرستادند. این جدولی است که ما به دست آوردیم:

جمع اعانات گروهی
سن پترزبورگ٤١٢
١٤ شهر هر کدام با ٢ تا ١٢ اعانه گروهی٥٧
٣٥ شهر هر کدام با ١ اعانه گروهی٣٥
جمع ٥٠ شهر٥٠٤

این نشان می‌دهد که تقریباً تمام روسیه، به این یا آن اندازه، نقش فعالی در ایجاد یک روزنامه کارگری بازی کرده است. با ملاحظه مشکلاتی که گردش نشریه دمکراتیک کارگری در استانها با آنها روبرو است، این حیرت انگیز است که تعداد عظیمی از شهرها در طی شش ماه به درخواست کارگران سن پترزبورگ پاسخ دادند.

نود و دو اعانه گروهی کارگران در چهل و نه شهر روسیه* علاوه بر پایتخت، حداقل برای ابتدا رقم بسیار قابل توجهی است. در اینجا هیچ مسأله‌ای در مورد ارائه دهندگان تصادفی، لاقید و منفعل، نمی‌تواند در میان باشد، اینها بدون شک نمایندگان توده‌های پرولتری هستند، مردمی که با پشتیبانی آگاهانه از جنبش دمکراتیک، هر چند متفرق، کارگران در سراسر روسیه متحد شده‌اند.

مشاهده می‌کنیم که کیف با ١٢ اعانه گروهی در رأس شهرهای ایالتی است سپس یکاترینوسلاو با ٨ اعانه قرار دارد، در حالیکه مسکو با ٦ اعانه فقط در مرتبه چهارم است. این عقب ماندگی مسکو و تمام ناحیه آن، در اطلاعات خلاصه زیر درباره تمام سرزمینهای روسیه، با وضوح بیشتری به چشم می‌خورد:

تعداد اعانه‌های گروهی کارگران
برای یک نشریه روزانه کارگری
طی ٦ ماه – ژانویه تا ژوئن ١٩١٢
سن پترزبورگ٤١٥
جنوب٥١
مسکو و ناحیه‌اش١٣
شمال و غرب١٢
ناحیه اورال و ولگا٦
قفقاز، سیبری و فنلاند٧
جمع کل روسیه٥٠٤

این اطلاعات می‌تواند به ترتیب زیر تفسیر شود:

در مورد فعالیت مجدد دمکراتهای کارگری در روسیه، سن پترزبورگ پرولتری مدتی است بیدار شده و در مقام عالی خود قرار دارد. جنوب بیدار می‌شود. هر چند مادر مسکو و بقیه روسیه هنوز در خوابند. اما زمانی است که آنها نیز باید بیدار شوند.

عقب ماندگی تمام ناحیه مسکو هنگامی آشکار می‌شود که این ناحیه با دیگر نواحی ایالتی مقایسه گردد. جنوب دورتر از سن پترزبورگ است و بسیار دورتر از مسکو، کارگران صنعتی کمتری از ناحیه مسکو دارد، معهذا با تعداد تقریباً چهار برابر اعانه‌های گروهی کارگران از مسکو جلو می‌زند.

به نظر می‌رسد مسکو حتی از منطقه اورال و ولگا نیز عقب مانده است. چرا که تعداد کارگران در مسکو و ناحیه آن نه دو برابر تعداد آنها در منطقه اورال و ولگا بلکه چندین بار بیشتر است، در حالیکه مسکو و ناحیه‌اش تنها ١٣ اعانه گروهی در مقابل ٦ اعانه منطقه اورال و ولگا دادند.

احتمالاً دو دلیل ویژه برای عقب ماندگی مسکو و ناحیه‌اش وجود دارد. اولاً، صنعت غالب در اینجا صنعت نساجی است، که در آن وضعیت اقتصادی، یعنی شرایط بازار و شرایط برای افزایش کمابیش قابل توجه تولید بدتر از فلزکاری شده است. به همین دلیل است که کارگران نساجی کمتر در اعتصابات شرکت کردند و علاقه کمتری به سیاست و جنبش دمکراتیک کارگران نشان دادند. ثانیاً در ناحیه مسکو، کارخانه‌های بیشتری در مناطق دور دست پراکنده‌اند، و از اینرو کمتر از شهر بزرگ به نشریه دسترسی دارند.

در هر صورت ما باید بدون شک از اطلاعات ارائه شده در بالا درس بیاموزیم. بیشترین توجه باید به توزیع روزنامه کارگری در مسکو بشود. ما نمی‌توانیم با عقب ماندگی مسکو کنار بیائیم. هر کارگر از نظر سیاسی آگاه تشخیص می‌دهد که سن پترزبورگ بدون مسکو همانند یک دست بدون دست دیگر است.

قسمت عمده کارگران کارخانه‌ای روسیه در مسکو و ناحیه‌اش متمرکز شده اند. به عنوان مثال مطابق آمار حکومت در ١٩٠٥، ٥٦٧٠٠٠ کارگر کارخانه‌ای در اینجا وجود داشت. یعنی بیش از یک سوم جمع کل روسیه (١٦٦٠٠٠٠) و بسیار بیشتر از ناحیه سن پترزبورگ (٢٩٨٠٠٠). بنابراین ناحیه مسکو باید رتبه اول را از نظر تعداد خوانندگان و دوستان یک روزنامه کارگران، از نظر تعداد نمایندگان از نظر سیاسی آگاه جنبش دمکراتیک کارگران احراز کند. البته مسکو باید نشریه روزانه کارگری خودش را داشته باشد.

در ضمن سن پترزبورگ باید به مسکو کمک کند. هر صبح خوانندگان پراودا باید به خود و دوستانشان بگویند:«کارگران، مسکوئی‌ها را به خاطر داشته باشید!».


٣


اطلاعات بالا باید توجه ما را به نقطه نظر دیگری که بمثابه وظیفه عملی ما بسیار مهم و فوری است جلب کند. هر کس تشخیص می‌دهد که روزنامه سیاسی یکی از شرایط اساسی شرکت هر طبقه در امور سیاسی کشور و خصوصاً در یک مبارزه انتخاباتی در جامعه مدرن است.

بنابراین یک نشریه کلا برای کارگران و خصوصاً برای پیشبرد انتخابات در دومای چهارم ضروری است. کارگران به خوبی می‌دانند که نه از دومای سوم و نه از دومای چهارم هیچ چیز عاید آنها نخواهد شد. اما ما باید در انتخابات شرکت کنیم. اولاً برای متشکل کردن و از نظر سیاسی آگاه کردن توده کارگران در طی انتخابات یعنی هنگامی که مبارزات حزب و تمام زندگی سیاسی به جوش آمده و هنگامی که توده ها به این یا آن طریق سیاست را خواهند آموخت و ثانیاً برای فرستادن نمایندگان کارگری به دوما، حتی در ارتجاعی‌ترین دوما، در یک دومای کاملاً زمیندارانه، نمایندگان کارگری کار بزرگی برای آرمان طبقه کارگر انجام داده‌اند و می‌توانند انجام دهند. به شرط اینکه آنها دمکراتهای کارگری واقعی باشند و به شرط اینکه در ارتباط با توده‌ها باشند و به توده‌ها بیاموزند که آنها را هدایت کرده و فعالیت آنان را کنترل کنند.

در نیمه اول ١٩١٢ تمام احزاب سیاسی روسیه آنچه را که به عنوان بسیج پیش از انتخابات نیروهای حزب شناخته می‌شود آغاز کرده و واقعاً تکمیل کرده بودند. بسیج یک اصطلاح نظامی است. این به معنی قرار دادن ارتش در وضعیتی است که آماده عمل باشد. همانگونه که وقتی ارتش قبل از یک جنگ در حالت آمادگی قرار می‌گیرد، ذخیره‌ها احضار شده و مهمات توزیع می‌شوند، قبل از انتخابات نیز تمام احزاب کار خود را جمع بندی کرده، تصمیمات خود را درباره نقطه نظرات و شعارهای حزب دوباره تأکید کرده، نیروهای خود را جمع می‌کنند و آماده می‌شوند که با دیگر احزاب بجنگند.

تکرار می‌کنیم این کار واقعاً تکمیل شده است. تنها چند هفته به انتخابات مانده است. در طی این مدت ما می‌توانیم و باید انرژی خود را صرف افزایش نفوذ خود در رأی دهندگان و توده‌ها کنیم اما اگر یک حزب (حزب هر طبقه ای) در طی شش ماه آماده نشده باشد، دیگر هیچ چیز نمی‌تواند او را کمک کند. چرا که در انتخابات بمثابه یک صفر خواهد بود.

به همین دلیل است که شش ماهی که آمارهای ما آنرا شامل می‌شود، شش ماه بسیج قاطعانه نیروهای کارگران قبل از انتخابات دومای چهارم می‌باشد. این مدت شش ماهه زمان بسیج تمام نیروهای دمکرات کارگری بوده است – البته نه فقط در رابطه با انتخابات دوما، اما ما در حال حاضر توجه خود را به این مسأله مصروف می‌داریم.

در این مورد یک سؤال پیش می‌آید که اخیراً توسط نوسکی زوزدا شماره ١٦ و پراودا شماره ٦١ مطرح شده و آن مربوط است به اصطلاح انحلال‌طلبان که از ژانویه ١٩١٢ نشریه ژیویه دئیلو و نوسکی گولوس را در سن پترزبورگ منتشر می‌کنند. انحلال‌طلبان که نشریه مجزای خودشان را دارند می‌گویند که اگر قرار است بین دمکراتهای کارگری در انتخابات «وحدت» وجود داشته باشد باید «موافقت» آنها یعنی انحلال‌طلبان جلب شود، و گر نه آنها می‌کوشند که ما را با چشم انداز «کاندیدای مجزا» بترسانند.[٤]

به نظر می‌رسد که این تلاشها تا به حال در هراساندن موفقیت بسیار ناچیزی کسب کرده باشد.

و این کاملاً قابل فهم است. چگونه می‌توان مردمی را که به درستی اسم انحلال‌طلب و مدافع یک سیاست لیبرالی کارگری را کسب کرده‌اند جدی گرفت؟

معهذا، شاید کارگران بسیاری باشند که از اشتباهات و نقطه نظرات غیر سوسیال-دمکراتیک این گروه روشنفکران پیروی کنند؟ اگر چنین است آیا ما نباید توجه ویژه‌ای به این کارگران بکنیم؟ اکنون، اطلاعات عینی، آشکار و دقیقی برای پاسخ به این سؤال داریم. همانگونه که می‌دانیم، در سرتاسر نیمه اول ١٩١٢ انحلال‌طلبان شور مخصوصی در حمله به پراودا، نوسکی زوزدا، زوزدا و بطور کلی تمام دشمنان انحلال‌طلبی نشان دادند.

انحلال‌طلبان در بین کارگران تا چه اندازه موفق بودند؟ ما می‌توانیم درباره این موضوع از روی اعانات کارگران به یک نشریه روزانه کارگری که در روزنامه‌های انحلال‌طلبان ژیویه دئیلو و نوسکی گولوس منتشر شد، قضاوت کنیم. انحلال‌طلبان ضرورت یک روزنامه روزانه را از مدتها پیش تشخیص می‌دادند – در ١٩١١ یا شاید حتی ١٩١٠ – و از این ایده با بیشترین انرژی بین هوادارانشان حمایت می‌کردند. در فوریه ١٩١٢ ژیویه دئیلو که اول بار در ٢٠ ژانویه منتشر شد، شروع به درج گزارشاتی درباره اعاناتی که برای این موضوع دریافت کرده بودند نمود.

اجازه بدهید که از میان این اعانات (که در نیمه اول ١٩١٢ جمعاً بالغ بر ١٣٩.٢٧ روبل می‌شد) همانگونه که در مورد نشریات غیر انحلال‌طلب عمل کردیم، اعانات گروهی کارگران را برگزینیم. اجازه بدهید تمام شانزده شماره ژیویه دئیلو و پنج شماره نوسکی گولوس (شماره ٦ آن در جولای بیرون آمد) را جمع بندی کنیم و حتی اعانات برای خود ژیویه دئیلو را نیز بیافزائیم (اگر چه ما اطلاعاتی درباره اینگونه اعانات به نشریات غیر انحلال‌طلب را در نظر نگرفتیم). ما اطلاعات زیر را درباره جمع کل اعانات گروهی کارگران در طی شش ماه به دست می‌آوریم.

تعداد اعانات گروهی کارگران
برای یک نشریه روزانه کارگران
در طی نیمه اول ١٩١٢
 نشریات
غیرانحلال‌طلب
نشریات
انحلال‌طلب
ژانویه١٤٠
فوریه١٨٠
مارس٧٦٧
آوریل٢٢٧٨
مه١٣٥٠
ژوئن٣٤٠
جمعاً٥٠٤١٥

و بنابراین گروه روشنفکران انحلال‌طلب، موفق شده به ضرب تلاش دیوانه‌وار کلا حمایت ١٥ گروه کارگران را کسب کند!

آیا کسی می‌توانست شکست مفتضحانه‌تری را برای انحلال‌طلبان از ژانویه ١٩١٢ تاکنون تصور کند؟ آیا کسی می‌توانست دلیل قاطع‌تری برای این حقیقت تصور کند که ما با گروهی از روشنفکران انحلال‌طلب که توانایی انتشار یک مجله و نشریه نیمه لیبرالی، منتهی کلا فاقد هر گونه پشتیبانی جدی در میان توده‌های پرولتاریا را دارند روبرو هستیم؟

اینجا به علاوه، اطلاعاتی درباره توزیع منطقه‌ای کمکهای مالی فرستاده شده برای انحلال‌طلبان توسط گروههای کارگران موجود است:

تعداد اعانات گروهی کارگران برای نشریه روزانه کارگران در طی نیمه اول ١٩١٢

تعداد اعانات گروهی کارگران
برای یک نشریه روزانه کارگران
در طی نیمه اول ١٩١٢
 نشریات
غیرانحلال‌طلب
نشریات
انحلال‌طلب
سن پترزبورگ و حومه٤١٥١٠
جنوب٥١١
مسکو و ناحیه اش١٣٢
شمال و غرب١٢١
منطقه اورال و ولگا٦٠
قفقاز، سیبری و فنلاند٧١
جمعاً٥٠٤١٥*
* مسکو ٢، نخجوان، نوونیکلایفسک و آرخانگلست هر کدام ١

و بنابراین شکست انحلال‌طلبان در جنوب طی دوره ٦ ماهه حتی از شکست آنها در سن پترزبورگ نیز بدتر است.

این آمارهای دقیق کارگری که علناً در طی ٦ ماه در نشریات جریانات مخالف چاپ شد مشخصاً مسأله «انحلال‌طلبی» را مرتفع می‌کند. ممکن است به مخالفان انحلال‌طلبی دشنام داده شود و هر چقدر که دلشان می‌خواهد به آنان تهمت بزنند اما این اطلاعات دقیق درباره اعانات گروهی کارگران غیرقابل انکار است.

اکنون کاملاً قابل درک است که چرا نه نوسکی زوزدا و نه پراودا تهدید انحلال‌طلبان را در مورد «کاندیداهای مجزا» جدی نگرفتند. این مسخره خواهد بود اگر تهدیدات اشخاصی که در طی شش ماه مبارزه آشکار معلوم شد که به چیزی اندکی بیش از صفر بالغ می‌شوند جدی گرفته شود. تمام مدافعان انحلال‌طلبی در ژیویه دئیلو و نوسکی گولوس متحد شده‌اند و همه آنها شش ماه طول کشید تا ١٥ گروه از کارگران را جذب کنند!

انحلال‌طلبی در جنبش طبقه کارگر هیچ است و تنها در بین روشنفکران لیبرال قوی است.


٤


اطلاعاتی که در پراودا درباره همه انواع اعانات کارگران موجود است بطور کلی بسیار جالب می‌باشند. آنها برای اولین بار به ما اطلاعات صحیحی درباره متفاوت‌ترین جنبه‌های جنبش طبقه کارگر و زندگی دمکراتهای کارگری می‌دهند. امیدواریم بیش از یکبار به تحلیل این اطلاعات برگردیم.

به هر حال در حال حاضر قبل از اینکه مرور خود را بر اعانات گروهی کارگران برای یک نشریه روزانه به پایان برسانیم، باید به یک نتیجه عملی اشاره کنیم.

گروههای کارگران ٥٠٤ اعانه گروهی برای نشریات خودشان به زوزدا و پراودا اهداء کردند. کارگران مطلقاً هیچ هدف دیگری بجز ایجاد و نگهداری نشریه کارگری خودشان نداشتند. دقیقاً به این دلیل است که یک خلاصه صحیح و ساده از این اطلاعات برای شش ماه با ارزش‌ترین تصویر را از زندگی دمکراتهای کارگری در روسیه به دست می‌دهد. سکه‌های پنج و ده کوپکی جمع شده از «یک گروه کارگران از فلان کارخانه» این را نیز امکان‌پذیر ساخته که از احساسات کارگران، آگاهی طبقاتی آنها، وحدت آنها و آمادگی آنها در پیشبرد آرمان طبقه کارگر ارزیابی به عمل آید.

به همین دلیل است که سنت جمع‌آوری کمک مالی گروهی کارگران که با اعتلاء آوریل و مه به وجود آمد باید به هر طریق ادامه یافته، پیش برده شود و توسعه یابد و به خودی خود واضح است که ذکر حسابهای این کمکها همانگونه که تا بحال در پراودا انتشار یافته نیز ضروری است.

این سنت اهمیت عظیمی دارد هم از نقطه نظر ثبات نشریه طبقه کارگر و هم از نظر منافع عمومی دمکراتهای کارگری.

نشریه طبقه کارگر باید گسترش یافته، تحکیم شود و این محتاج پول است. روزنامه کارگران در روسیه با تلاشی خستگی ناپذیر تنها در شرایطی که کارگران جمع‌آوری مجموعه‌های بزرگی را ترتیب می‌دهند می‌تواند به نحوی رضایت بخش سازمان یابد. یک نشریه کارگری در آمریکا وجود دارد (Appeal to Reason)[٥] که بیش از نیم میلیون مشترک دارد. ما می‌گوییم کارگر روسی، طبق آن ضرب المثل معروف واقعاً کارگر بدبختی خواهد بود اگر امیدوار نباشد که می‌تواند از همکار آمریکائی‌اش جلو بزند و از او سبقت بگیرد.

به هر حال آنچه که بیش از هر چیزی اهمیت دارد جنبه مالی قضیه نیست بلکه چیز دیگری است. فرض کنیم صد کارگر در بخش‌های مختلف یک کارخانه هر یک با پرداخت روزانه یک کوپک به روزنامه کارگران کمک کنند. این بالغ بر دو روبل در ماه می‌شود. از طرف دیگر فرض کنید ده کارگر با حقوق خوب یکبار بطور تصادفی ده روبل جمع کنند.

آن دو روبل پیشین از این ده روبل آخر با ارزش ترند. این برای هر کارگری چنان آشکار است که احتیاج نیست بطور طولانی برایش توضیح داده شود.

باید این را به صورت سنت درآورد که هر کارگری در هر روز پرداخت حقوق، یک کوپک به نشریه کارگران کمک کند. بگذارید اشتراک نشریه رواج یابد و بگذارید آنها که می‌توانند بیشتر اعانه بدهند این کار را بکنند، همچنان که در گذشته این کار را کرده اند. علاوه بر این وضع و رواج سنت «یک کوپک برای نشریه کارگران» بسیار اهمیت دارد.

اهمیت چنین کمکهایی بیش از همه بر اساس منظم بودن آنها در هر روز پرداخت، بدون وقفه بودن و تعداد هر چه بیشتر کارگرانی که در این کمکهای منظم شرکت می‌کنند می‌باشد. حسابها می‌توانند در یک شکل ساده منتشر شوند «این یا آن مقدار کوپک» که می‌تواند حاکی از این باشد که فلان تعداد کارگر در کارخانه‌ای به نشریه کارگری اعانه داده‌اند و اگر اعانات بیشتری وجود داشت می‌تواند به ترتیب زیر اظهار شود «به علاوه این یا آن تعداد کارگران، این یا آن مقدار اعانه دادند.»

اگر این سنت یک کوپک برای نشریه کارگران برقرار شود، کارگران روسیه به زودی قادر می‌شوند نشریات خود را به استاندارد خوب ارتقاء دهند. نشریات کارگران باید اطلاعات بیشتر و با ماهیت متفاوتی ارائه دهند، آنها باید ضمیمه یکشنبه و غیره داشته باشند، آنها باید خبرنگاران خود را در دوما، در کلیه شهرهای روسیه و در شهرهای بزرگ خارج داشته باشند. روزنامه کارگران باید بطور مداوم پیشرفت کند و بهبود یابد، که این بدون کمک حداکثر ممکن کارگران که منظماً برای نشریه شان پول جمع‌آوری می‌کنند امکان‌پذیر نیست.

گزارشات ماهانه درباره کوپک کارگران به همه نشان خواهد داد که چگونه کارگران در سراسر روسیه بی‌تفاوتی و خواب آلودگی خود را از بین می‌برند، چگونه آنها به یک زندگی با فرهنگ و هوشیارانه چشم باز می‌کنند – نه به معنی رسمی و نه به معنی لیبرالی کلمه. این امکان‌پذیر خواهد بود که به روشنی ببینیم چگونه توجه به جنبش دمکراتیک کارگران رشد می‌کند و چگونه زمان آنکه مسکو و دیگر شهرهای بزرگ نشریات کارگری خود را داشته باشند نزدیک می‌شود.

ما بقدر کافی شاهد یکه تازی Kopekia[٦] بورژوازی بوده‌ایم! این نشریه بی‌همه چیز و کاسبکارانه برای مدتی بیش از اندازه طولانی حکومت کرده است. در این شش ماهه کارگران سن پترزبورگ نشان دادند که جمع‌آوری کمکهای جمعی کارگران تا چه حد عظیمی می‌توانند موفقیت آمیز باشند. بگذارید نمونه آنان و ابتکار آنان بی‌فایده نباشد. باشد که سنت یک کوپک کارگران برای نشریه کارگران پیشرفت کند و تقویت شود!

امضاء : یک آمارگر

مطابق با نسخه روزنامه منتشر شد
در ١٢-١٤ (٢٥-٢٧) ژوئیه ١٩١٢ نوشته شد
در شماره‌های ٧٨، ٧٩، ٨٠ و ٨١ پراودا، ٢٩ و ٣١ ژوئیه و ١ و ٢ اوت ١٩١٢ منتشر شد
مجموعه آثار لنین، جلد ١٨


توضیحات

[١] مقاله «نتایج کار شش ماهه» در نیمه اول ژوئیه ١٩١٢ نوشته شد. مکاتبات لنین با پراودا درباره انتشار این مقاله باقی مانده است. لنین در یکی از نامه هایش به پراودا از ناشرین درخواست می‌کند که مقاله را در ٤ بخش به عنوان مقالات جداگانه چاپ کنند و تنها با اصلاحاتی که به دلایل امنیتی به عمل می‌آید موافقت کرد. مقاله به شکلی که لنین پیشنهاد کرده بود منتشر شد.

[٢] پراودا – نشریه قانونی بلشویکی که از سال ١٩١٢ در سن پترزبورگ چاپ شد و به دفعات مجبور به تغییر نام گشت. و در سال ١٩١٦ بسته شد و از مارس ١٩١٧ دوباره منتشر شد.

[٣] زوزدا – نشریه قانونی بلشویکی که از ١٩١٠ تا ١٩١٢ در سن پترزبورگ چاپ می‌شد.

[٤] لنین به تهدید انحلال‌طلبان منشویک در مورد معرفی کردن کاندیداهای خود در انتخابات دومای چهارم برای کوریای کارگری در مقابل کاندیداهای بلشویک اشاره می‌کند.

[٥] Appeal to reason (دعوت به عقل) – نشریه‌ای که توسط سوسیالیستهای آمریکائی منتشر می‌شد و در ژیرارد کانزاس در ١٨٩٥ تأسیس شد. هیچ ارتباط رسمی با حزب سوسیالیست آمریکا نداشت اما اندیشه‌های سوسیالیستی را ترویج می‌کرد و در بین کارگران بسیار مورد توجه بود. اوژن دبس از کسانی بود که برای آن مطلب می‌نوشت.

[٦] Gazeta Kopekia گازتا کوپکا (روزنامه کوپکی) – یک روزنامه بورژوایی از نوع مطبوعات زرد. از ١٩٠٨ در سن پترزبورگ منتشر شد. در ١٩١٨ بسته شد.

ترجمه محسن فریدنی و ا. صادقی از جزوه‌ «گزیده مقالات درباره نشریات و تشکیلات کارگری»


lenin.public-archive.net #L1919fa.html