انتخابات و اپوزیسیون
و. ای. لنین
مارکسیستها مدتها پیش طرز برخورد اصولیشان را نسبت به انتخابات مشخص کردند. احزاب دست راستی – از پوریشکویچ Purishkevich تا گوچکف Guchkov – بورژوازی لیبرال-سلطنتطلب (کادتها و ترقیخواهان) و دمکراتها (دمکراتهای کارگر و دمکراتهای بورژوا یعنی ترودویکها) سه اردوی اصلی رقیب در انتخابات هستند. تفاوت بین این اردوها تفاوتی پایهای است، چرا که آنها طبقات متفاوتی را نمایندگی میکنند و برنامهها و تاکتیکهای کاملاً متفاوتی دارند. نتیجهگیریهای عملیِ صحیح در رابطه با کمپین انتخاباتی تنها در صورتی شدنی است که اصولی که هر یک از سه اردو بر مبنای آنها سیاستش را متکی میکند، بروشنی درک شوند.
مارکسیستها حدود شش ماه پیش این نکات را کاملاً تدقیق کردند و به کرسی نشاندند[١]، و از آن زمان درستیشان اثبات شده است، بیش از هر چیز توسط اظهارات اپوزیسیون لیبرال. «همسایهها و دشمنانِ دستراستی» ما، در حالی که به هیچ وجه نظرات ما را ندارند، با شوری تحسین برانگیز، بهترین گواهی صحّت نکاتمان را به دستمان دادهاند. ما میتوانیم رسماً این قانون را اعلان کنیم: رشد و تحول فعالیت سیاسی و نظرات سیاسی کادتی، مدرکی عالی در تأیید نظرات مارکسیستی به دست میدهد. یا، به عبارت دیگر: وقتی یک کادت شروع به صحبت میکند، میتوانید مطمئن باشید که او مردود بودن نظرات سیاسیون کارگری لیبرال را با تأثیری نه کمتر از یک مارکسیست، اثبات خواهد کرد.
اتفاقاً به همین دلیل است که دقت کردن در سیاست کادتی برای کارگران از دو جهت مفید است: اولاً، آنها با بورژوازی لیبرال بخوبی آشنا میشوند، و ثانیاً، یاد میگیرند که با وضوح بیشتر آن اشتباهاتی را ببینند که برخی از حامیان طبقۀ کارگر مرتکب میشوند.
این آن فایده مضاعف است که آدم بخوبی میتواند از تفسیرهای اخیر روزنامۀ رچ[٢] راجع به اظهارات مهمِ پیش از انتخاباتِ روسکیه ودوموستی[٣] توقع داشته باشد.
اینها اظهارات آقای آکیموف (و. ماخنووتس) هستند که یک اکونومیست قدیمی، یعنی یک اپورتونیست دورۀ ١٩٠٢-١٨٩٧ است. اینها سرجمع یک دفاع صریح و سرراست از «بلوک ترقیخواه» است، که «پلاتفرم»شان را (پلاتفرمی که، ضمناً، منتشر نشده است!) آقای آکیموف، که ترجیح میدهد خودش را سوسیال-دمکرات بنامد، «برای سوسیال-دمکراتها کاملاً پذیرفتنی» میداند.
به ما از طرف تعداد زیادی کودکان سیاسی (از پاریس تا کراسنویارسک) و دیپلماتهای جاافتاده (از وین تا ویلنا)[٤] گفته شده و هنوز هم گفته میشود، که سیاست کارگری لیبرال یک «لولو خورخوره» است. ولی نگاهی به آقای آکیموف بکنید مخالفین عزیز من! احتمالاً نمیتوانید این را که آکیموف تجسّم آشکار سیاست کارگری لیبرال است، انکار کنید. این را هم نمیتوانید بگویید که او منحصر بفرد است، یعنی تافتهای جدا بافته است، گوهری بیمانند، در نوع خود بی نظیر. زیرا آقای آکیموف، گرچه خصائل بی نظیر فراوان دارد، یک پدیده مجزّا نیست، و دروغ محض خواهد بود اگر گفته شود که او چنین هست. او پیامش را به تقلید از، و به روشِ آقای پروکوپویچ بیان کرد. او برای خودش یک روزنامۀ لیبرالی پرتیراژ تأسیس کرد، منبر مناسبی که از بالای آن خطبههایش به دوردستها میرسند. او یک «وجهه خوب» در بین ژورنالیستهای لیبرال کسب کرد. نخیر، او یک پدیده مجزا نیست. مهم نیست که او از مدتها پیش به هیچ گروهی تعلق ندارد. مهم نیست که حق او نسبت به نام «سوسیال-دمکرات» مطلقاً تخیّلی است. اما او یک خط سیاسی را نمایندگی میکند که ریشهدار است، که زنده است، و گرچه غالباً به اختفا میرود، اما بدون استثناء وقتی فعالیت سیاسی دوباره ذرهای جان میگیرد، علنی میشود.
رچ برای «رئالیسم هشیارانۀ» استدلالات آقای آکیموف «اعتبار تام قائل است» و با رضایتی خاص بر این نظر او تأکید میکند که «سوسیال-دمکراتها الآن باید آن قسمت از اهداف سیاسیشان را مطرح کنند که بخشهای به اندازۀ کافی بزرگ، بلحاظ سیاسی قویِ مردم از آنها حمایت خواهند کرد».
رچ حتماً برای شادی کردن دلیل خوبی دارد. آنچه را که ناشا زاریا[٥] با هزار پیچ و تاب، با تلنبار کردن خرده ملاحظات، با پاک کردن رد پایش، و با به رخ کشیدن اصطلاحات شبه-مارکسیستی میگوید، آقای آکیموف درجا و رک و راست، کمابیش بی پروا، تا حدی ساده، با یک سادهلوحی مایل به معصومیت بیرون میریزد.
از یک نقطه نظر فرمال، ناشا زاریا و نوسکی گولوس[٦] کاملاً در موضعی هستند که البته همۀ مسئولیت را از عهده آقای آکیموف بردارند. ولی چیزی که عملاً اتفاق میافتد این است که خوانندۀ عادی، که چیز زیادی دربارۀ نکات ظریف نمیداند و علاقهای هم به دانستن آنها ندارد، از این نشریات انحلالطلب، «آکیموفیسم» را نتیجه میگیرد، و نه هیچ چیز دیگری جز «آکیموفیسم» را. مارتف نوشت «آرمان ترقیخواهان را اسقاط نکنید». آکیموف که طبیعتاً ملاحظهاش این است که جانبدار ترقیخواهان نبودن حفظ استقلال (روی کاغذ) را برای هر حزبی آسانتر میکند، مینویسد «آن اهدافی را مطرح کنید» که از حمایت ترقیخواهان برخوردار میشوند. مطرح کردن اهدافی بیش از آنچه که برای ترقیخواهان پذیرفتنی است، دقیقاً به معنی «اسقاط کردن» آرمانشان است — به این شکل است که شعار مارتف توسط مبارزه سیاسی واقعی، توسط آن جمعیت که آکیموف به این خوبی نمایندگیش میکند، تفسیر میشود.
آکیموف متقاعد شده است که کادتها و ترقیخواهان «قسمتهای به اندازۀ کافی بزرگ و از نظر سیاسی قدرتمندِ مردم» را تشکیل میدهند. این درست آن نوع دروغ لیبرالی است که نِوسکایا زِوِزدا[٧] اخیراً در مقالهای راجع به ماهیّت و اهمیت پلمیکهای مارکسیستها علیه لیبرالها، دربارهاش نوشت[٨]. با این حال، در واقع، بورژوازی لیبرال-سلطنتطلب، بعنوان یک کل، مرکّب از کادتها، ترقیخواهان و خیلیهای دیگر، قسمت بسیار کوچکی از مردم است، قسمتی که بلحاظ سیاسی بنحو برجستهای ضعیف است.
بورژوازی هرگز نمیتواند قسمت بزرگی از مردم باشد. در رابطه با قدرتمند بودن بلحاظ سیاسی، میتواند در کلی از کشورهای سرمایهداری اینطور باشد و هست، ولی نه در پروس یا روسیه. در این دو کشور، ناتوانی سیاسی شگفتآور، بی حد و اندازه و باورنکردنیش را کاملاً این واقعیت توضیح میدهد که بورژوازی اینجا از انقلاب خیلی بیشتر میترسد تا از ارتجاع. ناتوانی سیاسی نتیجۀ اجتنابناپذیر این است. و همۀ صحبت دربارۀ «قدرت سیاسی» بورژوازی تماماً دروغ است، و بنابراین، اگر از ذکر این خصلت "بنیادی" وضع امور در روسیه پرهیز کند، به هیچ دردی نمیخورد.
آقای آکیموف به عنوان صریحترین و معتدلترین لیبرال شناخته شده است. او میگوید که آقایان کادت و ترقیخواه، ما شما را یک نیرو به حساب میآوریم. ما کاملاً پلاتفرم شما را میپذیریم (گرچه چنین پلاتفرمی وجود ندارد!) و ما خودمان حالا آن اهدافی را مطرح میکنیم که از پشتیبانی شما برخوردارند. تنها چیزی که از شما میخواهیم این است «که لیست بلوک [ترقیخواه] باید سوسیال-دمکراتها را در بر بگیرد». این، کلمه به کلمه، آن چیزی است که آکیموف نوشته! میگوید من همه چیز را، هر چیزی را، میپذیرم، فقط اگر مرا در لیست لیبرالی بگنجانید!
قبول نکردنحتی چنین درخواست معتدلی واقعاً بی نزاکتی رچ بود. هر چه باشد، مسأله رأی دهندگان سوم ژوئن است که کادتها به آکیموف یادآوری میکنند. و سرجمع سوسیال-دمکراتها در بین آنها چقدر میشوند؟ هیچ، «با مستثنى کردن شهرهای بزرگ، که اصلاً به مسأله ربطی ندارند». و روزنامۀ رسمی کادت پدرانه به آکیموف سربهزیر و مشتاق مشق میآموزد که: «غیر از مناطق مرزی، آنها [سوسیال-دمکراتها] را تقریباً در همه جای دیگر باید نه به امید نامزد کردن کاندیداهای خودشان، بلکه با ملاحظات ناظر به پیروزی بلوک ترقیخواه بر بلوک ارتجاعی سرکوبگران مردم، راه بُرد.»
آن لیبرال با بینزاکتی از گرفتن دستی که با فروتنی از سوی این سیاستمدار کارگری لیبرال دراز شد خودداری کرده است! پاداشی الحق درخور، برای امتناع از مبارزه در شهرهای بزرگ. کادتها میگویند شهرهای بزرگ متعلق به ماست چرا که ما قوی هستیم، و بقیۀ روسیه متعلق به ماست چون آدمهای سوم ژوئنی و قانون سوم ژوئنشان هم که کنترل انحصاری ما را بر اپوزیسیون تضمین میکنند، قوی هستند.
پاسخ بدی نیست. درسی که به آکیموف آموخته شده، درسی دردآور اما مفید است.
نوسکایا زوزدا
شمارۀ ١٤
٢٤ ژوئن ١٩١٢
امضاء : ک. ف.
مجموعه آثار لنین، جلد ١٨
توضیحات
[١]
نگاه کنید به مقاله لنین، نوشته شده در دوم دسامبر ١٩١١ با عنوان "مسائل اساسی کمپین انتخابات".
[٢]
رچ Rech (بیان) روزنامه روزانۀ روسی، ارگان مرکزی حزب کادتها Constitutional Democratic Party بود که در سنت پترزبورگ از فوریه ١٩٠٦ تا اکتبر ١٩١٧ منتشر میشد.-توضیح آرشیو لنین، برگرفته از ویکی"پدیا
[٣]
Russkiye Vedomosti اخبار روسیه - روزنامۀ روزانۀ لیبرالی روسی که از سال ١٨٦٣ تا ١٩١٨ در مسکو منتشر میشد. در سال ١٩١٢ ارگان کادتهای جناح راست شد.-توضیح آرشیو لنین، برگرفته از ویکی"پدیا
[٤]
منظور لنین از «کودکان سیاسی» مصالحه"طلبان بلشویک است که در داخل و خارج روسیه گروههای کوچک خودشان را داشتند. «دیپلماتهای کهنه کار»، مشتی انحلال طلب که حول پراودای وین تروتسکی جمع شده بودند و رهبران بوند بودند.
[٥]
Nasha Zarya ناشا زاریا (سپیدۀ صبح ما) ماهنامۀ قانونی منشویکها، از ١٩١٠ تا ١٩١٤ در سنتپترزبورگ منتشر میشد. لنین در مقاله "طبقۀ کارگر و نمایندگان 'پارلمانیش'" آن را 'کانون انحلالطلبان در روسیه' نامیده بود.-توضیح آرشیو لنین، برگرفته از ویکیپدیا
[٦]
Nevsky Golos (خروشِ نِوا) روزنامه قانونی انحلالطلبان منشویک که در سنتپترزبورگ از ماه مه تا اوت ١٩١٢ منتشر میشد. نِوا نام رودخانهای است در شمال غربی روسیه که به خلیج فنلاند در دریای بالتیک میریزد.-توضیح آرشیو لنین
[٧]
Nevskaya Zvezda (ستارۀ نِوا) روزنامۀ قانونی بلشویکها که از فوریه تا اکتبر ١٩١٢ در سنتپترزبورگ منتشر میشد. لنین سیاست آن را از خارج رهبری میکرد. این روزنامه مستمراً تحت تعقیب و تهدید دولت بود. از ٢٧ شمارهای که بیرون آمد ٩ شماره توقیف و مصادره شد، و دو ادیتور آن به پرداخت جریمه محکوم شدند. ادیتورها اغلب تحت تعقیب بودند.--توضیح آرشیو لنین، به نقل از توضیح انتشارات پروگرس در زیر نامه لنین "به سردبیر نوسکایا زوزدا" ٢٤ ژوئیه ١٩١٢.
[٨]
نگاه کنید به مقاله لنین، نوشته شده در ١٠ ژوئن ١٩١٢ با عنوان "ماهیّت و اهمیت پلمیکهای ما علیه لیبرالها".
- این متن، با پارهای تغییرات، ترجمهای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستادهاند.—آرشیو عمومی لنین
lenin.public-archive.net #L1909fa.html
|