قحطی - Lenin

    Farsi    Arabic    English   

قحطی

و. ای. لنین


بار دیگر قحطی – مثل گذشته، در دوران قدیم روسیۀ ماقبل ۱۹۰۵. محصولات کشاورزی ممکن است در همه جا نابود شوند، ولی فقط در روسیه به چنین فجایع بزرگی، به گرسنگی کشیدن میلیونها دهقان، می‌انجامد. وسعت مصیبت کنونی، آنطور که حتی حامیان دولت و ملاکین مجبور به اعترافند، از قحطی ۱۸۹۱ پیشی می‌گیرد.

سی میلیون نفر در وحشتناک‌ترین دشواریها قرار گرفته‌اند. دهقانان سهم‌شان از زمین، احشام‌شان و هر چیزی که قابل فروش باشد را تقریباً به هیچ می‌فروشند. آنها دخترانشان را می‌فروشند – بازگشتی به بدترین شرایط بردگی. این فاجعۀ ملی با یک نگاه جوهر حقیقی نظم اجتماعی «متمدنانۀ» ادعایی ما را آشکار می‌کند. در اشکالی دیگر، در موقعیتی دیگر، و با «تمدن» دیگری، این سیستم برده‌داری قدیمی است، بردگی میلیونها رنجبر بخاطر ثروت، تجمل و زندگی انگلی ده هزار نفر «بالایی» است. در یک سو کار سخت و همیشه تعداد زیادی از بردگان، و در سوی دیگر بی‌تفاوتی مطلق ثروتمندان نسبت به سرنوشت بردگان. در گذشته، بردگان علناً آنقدر گرسنگی داده می‌شدند تا بمیرند، زنان علناً به اندرونی‌های اربابان برده می‌شدند، بردگان علناً شکنجه می‌شدند. در دوران ما، دهقانان – از طریق همۀ حقه‌ها و بهره‌کشیها، تمام پیشرفت تمدن – تا حدی غارت شده‌اند که گرسنگی می‌کشند، غازپا می‌خورند، توده‌های خاکی را که نان جا زده می‌شوند می‌خورند، از بیماری اسکوربوت رنج می‌برند و با عذاب می‌میرند. همزمان ملاکین روسیه، که نیکلای دوم در رأسشان است، و سرمایه‌داران روسیه دارند پول پارو می‌کنند – مالکان اماکن تفریحی در پایتخت می‌گویند که کسب و کار هیچگاه اینقدر خوب نبوده است. چنین زندگی تجملی بیشرمانه و افسارگسیخته‌ای که اکنون در شهرهای بزرگ خودنمایی می‌کند برای سالهای زیادی دیده نشده است.

چرا از بین تمام کشورها فقط در روسیه است که ما شاهد این طلسم‌های قحطی قرون وسطایی در کنار پیشرفت تمدن مدرن هستیم؟ زیرا شرایطی که تحت آنها خون‌آشام جدید، یعنی سرمایه، دهقانان روسیه را غارت می‌کند، چنان است که دهقانان دست و پایشان توسط ملاکین فئودال، حکومت خودکامۀ فئودالی و ملاکی تزاریست، بسته شده. دهقانان که توسط ملاکین غارت می‌شوند، تحت ستم صاحب‌منصبان خرد می‌شوند، در شبکۀ محدودیتهای پلیسی گرفتار می‌گردند، توسط مأموران پلیس، روحانیون و مدیران روستایی مورد آزار، تعقیب و تجسس قرار می‌گیرند، همانقدر در مقابل عاملان سرمایه بیدفاع هستند که بدویان آفریقایی می‌باشند. در زمان ما فقط در کشورهای بدوی است که می‌توان مواردی از مردن مردم از گرسنگی را به تعداد زیاد، همانطور که در روسیۀ قرن بیستم اتفاق می‌افتد، مشاهده کرد.

ولی قحطی در روسیۀ کنونی، پس از سخنرانی‌های خودستایانۀ فراوان دولت تزاریست دربارۀ مزایای سیاست ارضی جدید، دربارۀ پیشرفت مزارعی که کمون روستایی را ترک کرده‌اند و غیره، قطعاً به دهقانان بسیار می‌آموزند. قحطی میلیونها زندگی را نابود خواهد کرد، اما همچنین آخرین بقایای ایمان بدوی، غیرمتمدنانه و بنده‌وار به تزار را که نگذاشته دهقانان ببینند که ناگزیر باید مبارزه‌ای انقلابی علیه سلطنت تزاریست و ملاکین انجام شود، نابود خواهد کرد. دهقانان تنها با الغای سیستم ملاکی می‌توانند راهی برای خروج از شرایطی که دارند بیابند. تنها سرنگونی سلطنت تزاری، این باروی ملاکین، می‌تواند به یک زندگی کمابیش شایستۀ انسان، به خلاصی از گرسنگی و فقر نومیدانه، بیانجامد.

وظیفۀ هر کارگر و هر دهقان دارای آگاهی طبقاتی است که این امر را روشن کند. این وظیفۀ عمدۀ ما در رابطه با قحطی است. سازماندهی کمکهای مالی از میان کارگران برای دهقانان گرسنه در هر کجا که ممکن باشد، و فرستادن چنین وجوهی از طریق نمایندگان سوسیال-دمکرات دوما – البته، آن نیز یکی از وظایف ضروریست.

رابوچایا گازتا، شمارۀ ۸
۱۷ (۳۰) مارس ۱۹۱۲
انتشار بر طبق متن رابوچایا گازتا
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۲

ترجمه جواد راستی‌پور


lenin.public-archive.net #L1884fa.html