قطعنامۀ مصوب گروه دوم ح.س.د.ک.ر. در پاریس دربارۀ اوضاع حزب[١]
مقدمه
قطعنامۀ گروه دوم از ح.س.د.ک.ر. در پاریس که در زیر درج میگردد (این گروه عمدتاً از بلشویکها و نیز معدودی از حامیان وپریود و «آشتیطلبان» تشکیل میشود) پیشنهادات اساسی پلاتفرم تمام بلشویکها را جمع بندی میکند. در زمان حاد شدن هر چه بیشتر مبارزۀ درون حزبی، اظهار نظر اساسی دربارۀ مسائل اساسی برنامه، تاکتیکها و تشکیلات، اهمیت خاصی دارد. افرادی نظیر تروتسکی با عبارات دهن پرکن دربارۀ ح.س.د.ک.ر. و تملق گویی اش به انحلالطلبانی که هیچ قدر مشترکی با ح.س.د.ک.ر. ندارند، معرف «مرض شایع» هستند. آنها میکوشند با موعظههای مبتذل دربارۀ «توافق» – توافق با هر کسی حتی تا سطح پوترسف و اتزوویستها – برای خود وجههای دست و پا کنند در حالی که الزاماً دربارۀ شرایط سیاسی این به اصطلاح «توافق» شگفت انگیز کاملا سکوت میکنند. آنها عملا برای تسلیم شدن به انحلالطلبان که در حال ساختن یک حزب کارگری استولیپینی هستند، موعظه میکنند.
بلشویکها باید اینک صفوفشان را فشرده تر ساخته، گروه خود را تقویت کنند و با صراحت و دقت بیشتری خطوط حزبی گروه شان را تعریف نمایند (تا از خط گروههایی که به نحوی «هویت» خود را میپوشانند، متمایز باشند)، نیروهای متفرق را جمع آوری کنند و برای حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه – پاکسازی شده از کسانی که اشاعه دهندۀ نفوذ بورژوازی در بین پرولتاریا هستند – وارد نبرد شوند.
ن. لنین
١
جلسۀ گروه دوم از ح.س.د.ک.ر. در پاریس، پس از بحث کردن دربارۀ اوضاع ح.س.د.ک.ر. بطور عام و آخرین تجلیات مبارزۀ شعله ور شده در خارج بین سوسیال دمکراتها و کسانی که میخواهند سوسیال دمکرات به حساب آیند، لازم میبینند اولا اذهان را به نکات اساسی اصولی که به اتفاق آراء مورد تصدیق آخرین اجلاسیۀ عمومی کمیتۀ مرکزی (ژانویۀ ١٩١٠) قرار گرفت جلب کند. نکات اصولی مزبور، ضمن تعریف خصلت فعالیت واقعاً سوسیال دمکراتیک، اعلام میدارد که «چشم پوشی از حزب سوسیال دمکرات غیرعلنی، ناچیز شمردن نقش و اهمیت آن، کوشش برای کاهش وظایف و شعارهای انقلابی سوسیال دمکراسی که جنبۀ برنامهای و تاکتیکی دارند» تظاهر نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا است. تنها فعالیت حقیقتاً سوسیال دمکراتیک، آن فعالیتی است که خطر این انحراف و هر جریان سیاسی و ایدئولوژیکی را که اتزوویستی یا توجیه کنندۀ اتزوویسم است، دریابد و بطور واقعی بر چنین انحرافاتی فایق آید.
در گزارشات این جلسه همچنین ثبت است که به رغم قطعنامهای که در جلسۀ عمومی به اتفاق آراء تصویب و در فوق به آن اشاره شد، و به رغم قول رسمی نمایندگان گولوس در آخرین جلسۀ عمومی به دست کشیدن از انحلالطلبی و پیکار با آن، هیأت تحریریۀ خارج گولوس سوتسیال دمکراتا و گروه هواخواهان، برای بیش از هیجده ماهی که از آن جلسه میگذرد، همان سیاست بورژوایی انحلالطلبی را دنبال و از نشریات لگالیستهای روسیه که مستقل از سوسیال دمکراسی و سوسیالیسم هستند – مانند ناشا زاریا، وزروژدنی، دیلو ژیزنی و جز آن – دفاع، حمایت و فعالیت آنها را توجیه کردهاند. مسئولین این نشریات – همانطور که مکرراً از طرف حزب، از طریق ارگان مرکزی آن و همینطور از طرف منشویکهای طرفدار حزب به رهبری پلخانف، گفته شده است – هیچ نقطۀ مشترکی با ح.س.د.ک.ر. ندارند. مسئولین این نشریات نه فقط نقش و اهمیت حزب سوسیال دمکرات غیرعلنی را ناچیز میشمارند بلکه بی تعارف آنرا انکار میکنند و مانند مرتدین از «کار زیرزمینی» بدگویی میکنند، خصلت انقلابی فعالیت و وظایف انقلابی جنبش طبقۀ کارگر را در روسیۀ امروز منکر میشوند، با انتشار عقاید بورژوا لیبرالی دربارۀ ماهیت «مشروطه طلبانۀ» بحران در حال نضج، کارگران را میفریبند، شعارهای جاودانۀ مارکسیسم انقلابی را مانند به رسمیت شناختن هژمونی طبقۀ کارگر در مبارزه برای سوسیالیسم و برای انقلاب دمکراتیک، به دور میاندازند (و نه اینکه تنها تعدیل کنند). اینان با ساختن چیزی که حزب کارگری قانونی یا «علنی» مینامند و موعظه دربارۀ آن، در حقیقت سازندگان یک حزب «کارگری» استولیپینی میشوند و نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا را اشاعه میدهند؛ در واقعیت، مفاهیم مورد موعظۀ این افراد، در محتوا بورژوایی است، و یک حزب کارگری «علنی» تحت [رژیم] استولیپین منجر به ارتداد آشکار کسانی میشود که وظایف مبارزۀ انقلابی تودهها علیه استبداد تزاری، دومای سوم و کل رژیم استولیپین را به کناری افکندهاند.
در گزارشات جلسه ثبت است که دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج از کشور که قاعدتاً باید ارگان فنی کمیتۀ مرکزی باشد، کاملا تحت نفوذ انحلالطلبان قرار گرفته است.*
دفتر خارجه، در طول هیجده ماه، با قصور در انجام تمام مأموریتهایی که کمیتۀ مرکزی به آن محول کرده بود (مثلا، متحد کردن گروههای خارج برپایۀ پذیرش و اجرا کردن قرارهای جلسۀ عمومی، کمک به سازمانهای محلات یا متوقف کردن [انتشار] گولوس و پایان دادن به کناره جویی فراکسیونی گروه وپریود) بطور مستقیم به دشمنان حزب سوسیال دمکرات – انحلالطلبان – مساعدت کرده است.
اکثریت دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج از دسامبر ١٩١٠ با کارشکنی منظم در فراخواندن جلسۀ عمومی (چنانکه مقررات حکم میکرد) حزب را مورد تحقیر قرار دادهاند. نخستین باری که بلشویکها درخواست فراخوانی این جلسه را دادند، دفتر کمیتۀ مرکزی خارج هفت هفته را فقط «با گرفتن رأی» دربارۀ این مسأله، تلف کرد. پس از آن هفت هفته، دفتر کمیتۀ مرکزی خارج تصدیق کرد که تقاضای بلشویکها برای جلسۀ عمومی «مشروع» است، معهذا در عمل در فراخواندن جلسۀ عمومی کارشکنی کرد و بار دیگر در آخر مه ١٩١١ این کار را تکرار نمود. عملا نقش این دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج، مساعدت از خارج و از داخل ارگانهای مرکزی حزب به رهبران لگالیستها و مشوقان فعال یک حزب کارگری استولیپینی – مانند میخائیل، یوری و رومان – که وجود کمیتۀ مرکزی را زیان بار اعلام کردهاند (شمارههای ١٢ و ٢١-٢٢ سوتسیال دمکرات، ارگان مرکزی حزب را ببینید)، بوده است. جلسه اعلام میکند که در دست گرفتن مقامات حزبی توسط انحلالطلبان فریب دادن رک و راست حزب است، زیرا قرارهای جلسۀ عمومی به وضوح و بی ابهام میگوید که تنها آن منشویکهایی اجازۀ در دست گرفتن چنین مقامهایی را دارند که وجداناً سر قول خود مبنی بر طرد انحلالطلبی و مبارزه با آن، ایستاده باشند.**
از این رو جلسه بر این اعتقاد است که مطلقاً بر بلشویکها واجب بود که بطور کامل از دفتر کمیتۀ مرکزی خارج، به عنوان ارگانی که خود را خارج از قانون حزبی و خارج از حزب قرار داده است جدا شوند و جلسۀ اعضای کمیتۀ مرکزی[٢] (رجوع کنید به «اخطاریۀ» آن) که نمایندۀ اکثریت اعظم سازمانها، گروهها و محافل حزب سوسیال دمکرات که فعلا در روسیه کار میکنند بود، مطلقاً حق داشت اعلام کند که «دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج یک سیاست ضد حزبی فراکسیونی دنبال کرده و از این طریق قرارهای روشن و دقیق جلسۀ عمومی ١٩١٠ را نقض کرده است».
جلسه مقرر میدارد که تمام روابط با دفتر کمیتۀ مرکزی خارج قطع شده و از تصمیمات جلسۀ اعضای کمیتۀ مرکزی مبنی بر اجرای یک رشته اقدامات مطلقاً لازم به منظور فلج کردن فعالیت انحلالطلبان که مانع تمام کارهای حزب شدهاند، فراخواندن کنفرانس حزبی و کمک به کارکنان حزب در تمام نواحی برای تجدید حیات سازمانهای غیرقانونی و هستههای حزبی پشتیبانی به عمل آید. جلسۀ همۀ رفقای حزبی تمام نواحی را به کار فوری (در چارچوب قرارهای جلسۀ مه – ژوئن) فرا میخواند تا کنفرانس حزبی و برگزاری انتخابات آنرا تدارک ببینند و به این منظور، روابط منظمی با کمیسیون سازماندهی[٣]، ارگان مرکزی و رابوچایا گازتا، برقرار نمایند.
٢
جلسه توجه سوسیال دمکراتهای کارگر – قطع نظر از فراکسیونها – را به این واقعیت جلب میکند که رهبران مهاجر گروه وپریود و تروتسکی، سردبیر پراودا، خط مشی حمایت از انحلالطلبان و اتحاد با آنها علیه حزب و قرارهای آن را دنبال میکنند. باید با شدت هر چه تمام تر با این خط مشی مبارزه شود، زیرا عمیقاً مضر برای منافع پرولتاریا و نیز کاملا مغایر با فعالیت گروههای سوسیال دمکرات غیرعلنی روسیه است که گرچه با پراودا یا وپریود مرتبط اند لیکن در انجام قرارهای حزب مطلقاً وفادار هستند و در همه جا پیگیرانه علیه انحلالطلبان، برای پشتیبانی از ح.س.د.ک.ر. و برنامۀ انقلابی آن مبارزه میکنند.
جلسه بخصوص به سوسیال دمکراتهای کارگر علیه فریبکاری منظم نویسندگان گولوس هشدار میدهد. آنها تمام رفقای فعال در جنبش علنی را مخالف حزب قدیمی و هوادار حزب «علنی» جدید پوترسف توصیف میکنند. از این قرار، در آخرین بولتن منتشره توسط گولوس در ٢٥ ژوئن (که گزارش «کنفرانس» فعالین جنبش علنی را میدهد) سردبیران گولوس این واقعیت را نادیده میگیرند که کنفرانس پیشنهاد انحلالطلبان در مورد تحریم نشریهای را که بطور قانونی منتشر میشد، بخاطر مشی ضدانحلالطلبانۀ آن نشریه، رد کرد[٤]. همچنین سردبیران گولوس این واقعیت را هم نادیده میگیرند که همان کنفرانس مصوباتی را که طرفداران گولوس پیشنهاد کرده بودند و به وضوح از موضع ارتداد و آشکارا لگالیستی بود، رد کرد. حتی یک بوندیست که در کنفرانس شرکت داشت، پذیرفت که پیشنهادات «پوترسوویست»ها ماهیت ضد حزبی دارد. تاکنون تعدادی از آن کسانی که در جنبش علنی فعال هستند، مبادرت به مبارزهای مصمم علیه حزب «کارگری» استولیپینی کرده-اند. و اگر تمام اعضای حزب بطور یکپارچه با هم کار کنند، بدون شک تعداد چنین افرادی افزایش خواهد یافت.
٣
هرگاه مبارزۀ بین سوسیال دمکراتها و کسانی که نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا را اشاعه میدهند، حادتر میشود، تمام عناصری که از اصول بویی نبردهاند همواره تقلا میکنند تا مسائل جدی مربوط به اصول را با پخش احساسات مفت و شایعه مخدوش نمایند؛ نظیر آن چیزی که افراد گولوس در خارج به وسیلۀ آن در جلساتی که انحلالطلبان سازمان میدهند، از مهمانانی که حریص غذای روحی آلوده هستند پذیرایی میکنند.
در چنین دورهای بیش از هر وقت دیگر بر مارکسیستهای انقلابی واجب است که تمام حقایق قدیمی را که انحلالطلبان به دست فراموشی سپردهاند، حقایقی که شالودۀ فعالیت سوسیال دمکراتیک ما را تشکیل میدهند، برای همگان یادآوری کنند.
از این رو، جلسه به تمام اعضای ح.س.د.ک.ر. برنامۀ حزبمان را یادآوری میکند، برنامهای که در زمان تشدید اپورتونیسم بین المللی و نضج یافتن مبارزۀ تعیین کننده بین اپورتونیسم و سوسیال دمکراسی انقلابی، توانسته است هدف غائی انقلابی سوسیالیسم را بطور دقیق، روشن، قاطع و خلل ناپذیر تدوین نماید، هدفی که تنها به وسیلۀ دیکتاتوری پرولتاریا و اهداف انقلابی بلاواسطۀ جنبش سوسیال دمکراتیک روسیه – یعنی سرنگونی تزاریسم و استقرار جمهوری دمکراتیک – به دست میآید. تمامی تبلیغات لگالیستهای ما و گولوس نشان میدهد که در واقعیت امر آنها بجای وفادار ماندن به برنامه و انجام آن، رک و راست از رفرمیسم دفاع میکنند [چنانکه منشویکهای طرفدار حزب هم این را پذیرفتهاند (رجوع کنید به دنونیک سوتسیال دمکرات پلخانف و دیسکوسیونی لیستوک شمارۀ ٣)] و صریحاً از اهداف بلاواسطۀ انقلابی ح.س.د.ک.ر. کناره گرفتهاند.
جلسه به تمام اعضای ح.س.د.ک.ر. یادآوری میکند که برای عضو واقعی بودن حزب کافی نیست که خود را چنین بنامیم یا تنها «با روح» برنامۀ ح.س.د.ک.ر. تبلیغ کنیم؛ باید تمام کار عملی را هم در تطابق با قرارهای تاکتیکی حزب انجام دهیم. در دوران ضدانقلاب فعلی، در زمان ارتداد عالم گیر، تسلیم و نومیدی – به ویژه در بین روشنفکران بورژوا – تنها قرارهای حزب در زمینۀ تاکتیکها میتواند از اوضاع ارزیابی ارائه دهد، ارزیابی از خط عملی حرکت از نقطه نظر اصول مارکسیسم انقلابی.
ح.س.د.ک.ر. واقعی و نه آن حزبی که نویسندگان گولوس از آن به عنوان پردۀ انحلالطلبی استفاده میکنند، هیچگونه تعریف حزبی از وظایف سوسیال دمکراسی در لحظۀ کنونی ندارد، مگر قطعنامههای مربوط به تاکتیکها که در دسامبر ١٩٠٨ به تصویب رسید.
انحلالطلبان و تا حدی گروه وپریود، یا سر و صدای این قطعنامهها را درنمی آورند یا خود را به اشارات سرسری و غرولند علیه آنها قانع میکنند و علت دقیقاً آن است که احساس میکنند این قطعنامهها خواهان آنچنان خط فعالیتی هستند که تزلزل و نوسان اپورتونیستی و شبه آنارشیستی را، از ریشه نفی میکند. این خط فعالیت، به رغم هر گونه گرایشات ضدانقلابی، پرچم انقلاب را بالا میبرد و خصایص اقتصادی و سیاسی دوران کنونی را به عنوان مرحلۀ جدیدی در تکامل بورژوایی روسیه – مرحلهای که منجر به انقلاب، به قصد دست یافتن به مقاصد قدیمی میشود – تبیین میکند. عضو حزب کسی است که خط تاکتیکی حزب را در عمل دنبال میکند. و تنها یک خط تاکتیکی ح.س.د.ک.ر. وجود دارد، خطی که در قطعنامههای دسامبر ١٩٠٨، که وفاداری به پرچم انقلاب را با ملاحظۀ شرایط جدید دوران کنونی تلفیق میکند، بیان شده است. قطعنامههای جلسۀ عمومی منعقد در ژانویۀ ١٩١٠ که مستقیماً علیه کسانی است که نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا را اشاعه میدهند، بیانگر نتیجۀ مستقیم، منطقی، ادامه و تکامل طبیعی قطعنامههای دسامبر ١٩٠٨ است که انحلالطلبی را محکوم و قاطعانه خواستار به رسمیت شناختن کار سوسیال دمکراتیک در دوما و استفاده از امکاناتی است که برای فعالیت قانونی عرضه میشود. در ایام اغتشاش و از هم پاشیدگی سازمانی، اغلب به کسانی برمی خوریم که اصل بزرگ وحدت ارتش پرولتری را پیش میکشند تا بدین گونه فقدان اصولیت و تلاشهای مفت دیپلماتیک خود را برای فراهم کردن «وحدت» یا «نزدیکتر شدن» به کسانی که نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا را اشاعه میدهند، توجیه کنند. جلسه با قاطعیت تمام، چنین تلاشهایی را – صرف نظر از اینکه مسئول آن چه کسی است – محکوم و نفی کرده، اعلام میدارد که کار عظیم متحد کردن و تقویت ارتش رزمندۀ پرولتاریای انقلابی را نمیتوان انجام داد مگر با ترسیم خط انفصال و مرزبندی و مبارزۀ بی رحمانه با کسانی که در خدمت اشاعۀ نفوذ بورژوازی بر پرولتاریا هستند.
عضو حزب کسی است که عملا به ایجاد تشکیلات منطبق با اصول سوسیال دمکراسی، کمک میکند. حزب، ح.س.د.ک.ر. هیچ تعریف حزبی دیگری از ماهیت و وظایف کار تشکیلاتی ندارد مگر همانکه در قطعنامۀ مربوط به مسألۀ تشکیلاتی در دسامبر ١٩٠٨ و در قطعنامۀ مربوط به همان موضوع که در جلسۀ عمومی ژانویۀ ١٩١٠ تصویب شد و در نامۀ کمیتۀ مرکزی که فوراً پس از آن جلسه منتشر شد. تنها کمک همه جانبه به برپایی مجدد و تقویت سازمان غیرعلنی را میتوان به عنوان کار حزبی قلمداد کرد و تنها ح.س.د.ک.ر. غیرعلنی است که میتواند و باید با شبکۀ سازمانهای قانونی به دور خود احاطه شود و از تمام انواع سازمانهای موجود قانونی استفاده کند و سرتاسر کار چنین سازمانهایی را با روح اصول انقلابی مان راهنمایی کند. کسی که چنین کاری نمیکند، کسی که در جهاد ضدانقلابی بطور عام و در جهاد لیبرالی بطور خاص، علیه «کار زیرزمینی» و علیه فعالیت غیرقانونی شرکت میکند، با سخن گفتن از عضویت خود در ح.س.د.ک.ر.، کارگران را فریب میدهد.
انتخابات دومای چهارم نزدیک میشود. هر چه بحران در رهبری بالای حزب در خارج حادتر شود، نیاز به فعالین سوسیال دمکرات در محلات برای نشان دادن ابتکار، مبرم تر میشود؛ آنها باید بطور جدی تر پیگیری و تضمین کنند که فعالیت انتخاباتی توسط هر گروه، هسته یا محفل کارگری، واقعاً با روح حزبی انجام گیرد. هر کس که هنوز «اتزوویسم» را به عنوان «جریانی بر حق در حزب ما» میشمارد، بیهوده عنوان عضو در ح.س.د.ک.ر. را بر خود گذارده است. شما نمیتوانید فعالیت حزب در انتخابات دومای چهارم را به درستی انجام دهید اگر هر گونه ارتباط با چنین افرادی را با عزمی راسخ قطع نکرده باشید. کسی که هنوز از انجام مبارزۀ انتخاباتی دومای چهارم همراه با نیروها و منابع «سازمانهای عمل کننده به صورت قانونی»، با نیروها و منابع یک «حزب علنی کارگری» سخن میگوید و در عین حال از وفادار ماندن و عمل کردن به قرارهای ح.س.د.ک.ر. راجع به تشکیلات غیرقانونی و تاکتیکهای اتخاذ شده در قطعنامههای حزبی سر باز میزند، بیهوده خود را عضو ح.س.د.ک.ر. میشمارد. کسی که فعالیت انتخاباتی انجام میدهد و بر سر قرارهای ح.س.د.ک.ر. نمیایستد بلکه خط پیشنهادی در مقالات ناشازاریا، گولوس سوتسیال دمکراتا و دیلو ژیزنی را دنبال میکند، سازندۀ حزب «کارگری» استولیپین است نه حزب سوسیال دمکرات انقلابی پرولتاریا.
نخستین هدف حزب ما در انتخابات دومای چهارم آینده، آموزش تودهها با سوسیالیسم و گسترش تبلیغات تودهای به نفع یک انقلاب دمکراتیک است که باید با نیروهای پرولتاریا و دمکراتهای انقلابی بورژوا (در وهلۀ اول دهقانان انقلابی) انجام گیرد.
بخاطر چنین تبلیغ و ترویجی حزب ما باید شرکت مستقل سوسیال دمکراتها در انتخابات را سازمان دهد و کاندیداهای حزب باید نه تنها در بخشهای کارگری، بلکه در همه جا، در تمام حوزههای روستایی و شهری حضور داشته باشند.
سراسر فعالیت تبلیغی حزب در طول انتخابات باید در دو جبهه هدایت شود، یعنی علیه حکومت و احزابی که آنرا آشکارا حمایت میکنند و همچنین علیه حزب کادت، حزب لیبرالیسم ضد انقلابی.
تنها کسانی میتوانند کاندیدای حزب باشند که واقعاً سیاست ح.س.د.ک.ر. را بطور کامل پیش برند و نه تنها به برنامۀ آن، بلکه به قطعنامههای مربوط به تاکتیکهای آن نیز وفادار باشند و علیه حزب جدید «کارگری» استولیپین مبارزه کنند.
در مورد توافقهای انتخاباتی، اصول بنیانی کنگرۀ حزب در لندن و کنفرانس حزب در تاریخ ژوئیۀ ١٩٠٧[٥]، به قوت خود باقی است.
مبارزۀ انتخاباتی برای دومای چهارم را باید توسط گروههای کارگران حزبی با روح مصوبات حزب و در تطابق اکید با آنها به انجام رسانید.
دیرتر از ١٨ ژوئن (١ ژوئیۀ) ١٩١١ نوشته نشده است.
نخستین بار در ژوئیۀ ١٩١١، به صورت جزوهای مستقل به چاپ رسید.
مجموعه آثار لنین، جلد ١٧
توضیحات
[١]
اجلاسیۀ گروه دوم پاریس ح.س.د.ک.ر. در ١٨ ژوئن (١ ژوئیۀ) ١٩١١ برگزار شد. گروه اول ح.س.د.ک.ر. منشویک بود.
[٢]
اجلاسیۀ اعضای کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. که در خارج زندگی میکردند توسط لنین سازمان داده شد و از ٢٨ مه تا ٤ ژوئن (١٠ تا ١٧ ژوئن) ١٩١١ در پاریس برگزار شد. هدف اجلاسیه ترتیب دادن فوری پلنوم کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. و یک کنفرانس حزبی بود. اما در آن هنگام تمام اعضای بلشویک کمیتۀ مرکزی که در روسیه فعال بودند، دستگیر شده و دفتر کمیتۀ مرکزی در خارج که دربرگیرندۀ انحلالطلبان بود، از فراخواندن پلنوم در خارج خودداری کرد. سه بلشویک، دو نماینده از حزب سوسیال دمکرات لهستان و لیتوانی و یک نماینده از حزب سوسیال دمکرات لتونی در این اجلاسیه شرکت داشتند. همچنین یک منشویک (طرفدار گولوس) و یک نمایندۀ بوند در جلسه شرکت داشتند ولی قبل از پایان کار، آنرا ترک گفتند. اجلاسیۀ اعضای کمیتۀ مرکزی تصمیم به فراخواندن پلنوم کمیتۀ مرکزی در خارج گرفت. یک کمیسیون سازماندهی برای فراخواندن یک کنفرانس سراسری و یک کمیتۀ فنی در خارج (ک.ف.خ.) برای حمل و نقل انتشارات حزبی و دیگر قرارها، به وجود آمد. اجلاسیه رفتار ضد حزبی دفتر کمیتۀ مرکزی خارج را محکوم کرد و تصمیم گرفت این مسأله را در پلنوم طرح کند که آیا د.ک.م.خ. باید همچنان وجود داشته باشد یا خیر. اعلام اجلاسیۀ اعضای کمیتۀ مرکزی به صورت جزوهای منتشر شد و در آن از سازمانهای حزبی خواسته شد که با کمیسیون سازماندهی تماس بگیرند و کار سیاسی برای فراخواندن یک کنفرانس حزبی را آغاز کنند. سازمانهای محلی حزب بر قرارهای اجلاسیۀ اعضای کمیتۀ مرکزی، صحه گذاردند.
[٣]
کمیسیون سازماندهی (کمیسیون سازماندهی در خارجه، ک.س.خ.) در میتینگ اعضای کمیتۀ مرکزی ح.س.د.ک.ر. در ژوئن ١٩١١ به منظور آمادگی برای کنفرانس ح.س.د.ک.ر. تشکیل شد. ک.س.خ. شامل بلشویکها، آشتیطلبان و نمایندگان سوسیال دمکراتهای لهستانی بود. بقیۀ فراکسیونها (منشویکهای حزبی، گروه وپریود و غیره) هیچ نمایندهای در ک.س.خ. منصوب نکردند.
ک.س.خ. «اخطایه»ای دربارۀ میتینگ ژوئن اعضای کمیتۀ مرکزی و اعلامیهای با نام «به همۀ سازمانها، گروهها و محافل حزب سوسیال دمکرات» دربارۀ فراخوانی کنفرانس، منتشر کرد و همچنین سه نماینده با اختیار کامل، از جمله گ.ک. ارژنیخیدزه را برای انجام کار تدارکاتی به منظور فراخوانی کنفرانس و برپایی کمیسیون سازماندهی روسیه، به روسیه فرستاد.
آشتیطلبان از ابتدا با حمایت نمایندگان سوسیال دمکراتهای لهستانی در ک.س.خ. اکثریت داشتند. در نوامبر ١٩١١ ک.س.خ. از پذیرفتن تصمیمات کمیسیون سازماندهی روسیه سر باز زد و پس از آن اعضای بلشویک ک.س.خ. از پذیرفتن مسئولیت اقدامات آن خودداری کردند و از آن کناره گرفتند. متعاقباً، اکثریت آَشتی طلب ک.س.خ. به مبارزۀ آشکار علیه کمیسیون سازماندهی روسیه برخاستند.
در «نامه به هیأت تحریریه» که در دسامبر ١٩١١ در شمارۀ ٢٥ نشریه سوتسیال دمکرات، منتشر شد، گ.ک. ارژنیخیدزه اقدامات ضد حزبی ک.س.خ. را افشا کرد.
[٤]
منظور زوزدا، نشریۀ قانونی بلشویکی است.
[٥]
کنگرۀ پنجم (لندن) ح.س.د.ک.ر. از ٣٠ آوریل تا ١٩ مه (١٣ مه تا ١ ژوئن) ١٩٠٧ برگزار شد. کنگره در قطعنامهای دربارۀ «نحوۀ برخورد به احزاب غیر پرولتری» بیان داشت که عمل مشترک با احزاب نارودنیک (که نمایندۀ منافع دهقانان و خرده بورژوازی شهری بودند) «باید امکان هر گونه تخطی از برنامه و تاکتیکهای سوسیال دمکراتیک را از بین ببرد و تنها در خدمت هدف حملۀ مشترک به ارتجاع و تاکتیکهای خائنانۀ بورژوازی لیبرال باشد».
منظور از کنفرانس حزبی ژوئیۀ ١٩٠٧، کنفرانس سوم (دومین کنفرانس سراسری) ح.س.د.ک.ر. است که از ٢١ تا ٢٣ ژوئیه (٣ تا ٥ اوت) ١٩٠٧ برگزار شد و در قطعنامۀ مربوط به شرکت در انتخابات دومای دولتی بر این نکته تکیه کرد که در مبارزۀ انتخاباتی و در خود دوما، سوسیال دمکراتها باید ایدۀ سوسیالیسم و شعارهای انقلابی را به اذهان خلق القا کرده و رواج دهند و مبارزۀ قاطعی هم علیه ارتجاع و هم رهبری کادت در جنبش آزادیبخش بطور عام و در دوما بطور خاص، انجام دهند.
- این متن، عین ترجمهای است که رفیقی با نام "دوست شما" در تاریخ ١٤ مارس ٢٠١٣ برای این سایت فرستادهاند.—آرشیو عمومی لنین
lenin.public-archive.net #L1819fa.html
|