بازگشت به اصل مقاله

پيشگفتار "بسوى سوسياليسم" به اولين نشر فارسى مقاله لنين:

ميليتاريسم جنگ طلبانه و تاکتيکهاى ضد ميليتاريستى سوسيال دمکراسى


مقاله حاضر بحث درخشانى است از لنين در مورد جنگهاى دول سرمايه‌دار و اصول اتخاذ تاکتيک پرولترى در قبال آن. ما ترجمه و نشر اين نوشته را که به روشنى و صراحت مرزبندى لنينى با مواضع شووينيستى و آنارشيستى در قبال مسأله جنگ را ترسيم مينمايد، از آنرو ضرورى يافتيم که ميتواند در مبارزه با اين گرايشات انحرافى در جنبش کمونيستى ما، مفيد و مؤثر باشد. ما در شماره‌هاى گذشته بسوى سوسياليسم مواضع شووينيستى "رزمندگان" و آنارکوپاسيفيستى "پيکار" در برخورد به مسأله جنگ ايران و عراق را به نقد کشيديم و در مقابل، تز دفاع از انقلاب و دستاوردهاى آن را مطرح کرديم. اکنون چنين بنظر ميرسد که هر دو اين سازمانها انحرافات خود را تعديل کرده و از مواضع اوليه‌شان عقب نشسته‌اند. سازمان رزمندگان، مواضع اپورتونيستى خود در "رزمندگان ٣٥" را صريحا پس گرفته است و شعار تاکتيکى "تبديل جنگ به جنگ داخلى" پيکار نيز بتدريج و البته "بى سر و صدا" به شعارى ترويجى- استراتژيک تغيير شکل داده است. اما به نظر ما، آن پوپوليسم سخت‌جانى که گريبانگير جنبش کمونيستى ماست، و تمامى اين به چپ و راست زدنها در سر هر تند پيچ سياست را موجب ميشود، ريشه‌اى‌تر از آن است که با چنين "رفع و رجوع" کردن‌هايى بتوان بر آن غالب آمد و يا حتى آن را پرده‌پوشى کرد. ما در گذشته به سوسياليسم خلقى رزمندگان به تفصيل برخورد کرده‌ايم و در اولين فرصت به بررسى نقد همچنان پوپوليستى رفقا از سوسيال-شووينيسم صريح و آشکار "رزمندگان ٣٥" نيز خواهيم پرداخت.

اما در مورد آنارکو-پاسيفيسم پيکار هنوز جاى حرف بسيار است. چرا که در گذشته از شيوه اپورتونيستى عقب‌نشينى "گام به گام" و "آبرودارانه" از تاکتيک تبديل جنگ به قيام، ما اکنون شاهد آنيم که آنارشيسم ميرود تا به قالب تاکتيکى پوپوليسم اين سازمان در برخورد به مسائل مختلف انقلاب ايران بدل گردد. ما اميدواريم و سعى خواهيم کرد که در آينده به اين انحرافات برخورد جامع‌ترى داشته باشيم. اما در قدم اول، مقاله حاضر لنين، اين فرصت را به ما ميدهد تا از مبانى آنارشيستى تاکتيک "تبديل جنگ غير عادلانه به جنگ داخلى" درک و شناخت صحيحى بدست آوريم.

مستقل از آنکه پيکار تز "تبديل جنگ به جنگ داخلى" خود را تاکتيک بنامد و يا شعار استراتژيک و خواه به ترويج اين شعار بيانديشد و يا تبليغ آن - اين تمامى آن مقولات ضد و نقيضى است که پيکار در توجيه و نجات تز "تبديل جنگ به قيام" به آنها متوسل شده است - باز بايد به اين سؤال اساسى پاسخ گويد که آيا اين موضع خود را در ادامه مشى تاکتيکى و سياست پرولترى و از شرايط خاص مبارزه طبقاتى در ايران و سطح آگاهى و درجه تشکل و قدرت پرولتاريا در اين مبارزه نتيجه گرفته است و يا از اوضاع و احوالى که توسط سرمايه جهانى و دول بورژوازى ايران و عراق حادث شده است؟ آيا اين "خصلت ناعادلانه جنگ" است که ايجاب ميکند پرولتاريا - که البته در نزد رفقاى پيکار از خلق و توده‌ها قابل تفکيک نيست - هر جا که ميتواند اسلحه بدست گيرد و قيام کند و يا اين ادامه سياست انقلابى طبقه کارگر و درجه آمادگى اوست که چنين حکم ميکند؟ پيکار اين سؤال اساسى را که ما در مقاله "پيکار با شمشيرى چوبين" و همچنين "جنگ، تئورى و تئورى جنگ" (بسوى سوسياليسم شماره ٣) به صراحت طرح کرديم تاکنون مسکوت گذاشته و همچنان تا پيچيدن نسخه تبليغى- ترويجى- تاکتيکى- استراتژيک خود در قبال "جنگ نا عادلانه" ايران و عراق از پاسخگويى به آن طفره رفته است. سؤال ما از رفقاى پيکار اين بود:

"آيا جنگ داخلى "عادلانه" پرولتاريا نيز نبايد ادامه سياست او باشد، و اگر چنين است آيا امروز شرايط عينى و ذهنى لازم براى آنکه اين سياست هم بگونه قهرآميز دنبال گردد فراهم آمده‌اند؟ (بسوى سوسياليسم ٣، سرمقاله)

پاسخ لنين اما به اين سؤال روشن و صريح است. او در نقد نظرات آنارشيستى هروه، که معتقد است "ضربه نظامى و قيام بايد پاسخ پرولتاريا به اعلان هر جنگى باشد" - دراينجا مقصود هر جنگى است که بين دول سرمايه‌دار در ميگيرد، که به بيان رفقاى پيکار يعنى هر جنگ "نا عادلانه" - بيان ميدارد که حل مسأله به اين ترتيب "معنايش محروم ساختن پرولتاريا از حق انتخاب لحظه نبرد مرگ و زندگى و دادن اين حق انتخاب به دشمنان اوست"، چرا که در اين صورت "اين پرولتاريا نيست که لحظه نبرد را مطابق با منافع و مصالح خود، در صورتى که آگاهى سياسيش در سطح بالايى باشد، در صورتى که تشکيلاتش قوى باشد، در صورتى که موقعيت مقتضى باشد و غيره انتخاب ميکند..." (تأکيدها از ماست). اکنون اين به عهده سازمان پيکار است که اين بار در جواب لنين روشن کند که بر اساس کدام مشى تاکتيکى مشخص، به حکم کدام منافع و مصالح سياسى پرولتاريا، و بر پايه کدام ارزيابى از انسجام تشکيلاتى، سطح آگاهى سياسى و توان نيروى مبارزاتى طبقه کارگر ايران فرمان "تبديل جنگ ايران و عراق به جنگ داخلى"، که با تمام جرح و تعديلهاى آن هنوز صريحا آن را پس نگرفته و در دفاع از آن به مثابه يک موضع اصولى در قبال "هر جنگ نا عادلانه" مُصِرّ است، را صادر کرده است؟ آيا موضع پيکار به معناى سپردن حق انتخاب لحظه نبرد مرگ و زندگى پرولتارياى ايران، را در شرايطى که از هيچ نظر براى پيروزى آماده نيست، به بورژوازى و امپرياليسم نيست؟ و آيا همچنانکه لنين به نظرات هروه برخورد ميکند، ما نيز محقّ نيستيم که نظرات پيکار در مورد جنگ را "نمايش تمام و کمال شيوه تفکر آنارشيستى" بناميم؟


بسوى سوسياليسم - دوره اول - شماره ٤ - ارگان تئوريک سياسى اتحاد مبارزان کمونيست - شماره ٤ - بهمن ١٣٥٩


lenin.public-archive.net #L1693afa.html