پيشگفتار به جزوه وُینف (لوناچارسکی) درباره شيوه برخورد حزب به اتحاديههای صنفی[١]
و. ای. لنین
رسالۀ رفیق ووینف دربارۀ طرز برخورد حزب سوسیالیست طبقۀ کارگر نسبت به اتحادیههای کارگری راه را برای سوء تعبیرهای زیادی باز گذاشته است. دو دلیل برای چنین چیزی وجود دارد. در نخستین قدم، نویسنده در تب و تاب و مبارزهاش علیه درک کوته بینانه و غلط از مارکسیسم، علیه عدم اشتیاق به در نظر گرفتن احتیاجات جدید جنبش طبقۀ کارگر و داشتن نظری گستردهتر و عمیقتر در این موضوع غالباً نظر خود را در مفهوم بسیار کلی بیان میکند. به درست آئینی حمله میکند – در واقع درست آئینی در داخل گیومه، یعنی درست آئینی دروغین – یا سوسیال-دمکراسی آلمانی بطور کلی، در صورتی که در واقع انتقاد او متوجه درست آئینی پست است، فقط متوجه جناح فرصتطلبان سوسیال-دمکراسی است. دوماً، نویسنده برای عموم مردم روسیه مینویسد، اما به سختی تفاوتهای جزئی را که در شرایط مسئلۀ مورد بررسی خود که در روسیه وجود دارد در نظر میگیرد. نقطه نظر رفیق ووینف بسیار دور از نقطه نظر سندیکالیستهای روسی، منشویکها و سوسیالیست-رولوسیونرها است. خوانندهای بی توجه یا نا آگاه به آسانی میتواند در یک عبارت یا عقیده از نویسنده عیب جوئی کند، زیرا او عمدتاً فرانسویها و ایتالیائیها را در نظر دارد و بر خود وظیفۀ بریدن از انواع مختلف کودنهای روسیه را هموار نکرده است.
به عنوان مثال برای مطلب اخیر الذکر مثال سوسیالیست-رولوسیونرها را ذکر میکنیم. در زنامایا ترودا Znamya Truda[٢] شمارۀ ٥، سوسیالیست-رولوسیونرها با گستاخی معمول خود اعلام میدارند که: «بینالملل سوسیالیست نقطه نظری دربارۀ جنبش اتحادیۀ کارگری را که ما(!) همیشه(!) بر آن بودیم پذیرفت.» اجازه دهید که «مجموعه مقالات» شمارۀ یک (١٩٠٧) که به وسیلۀ ناشا میسل (Nasha Mysl) انتشار یافته را در نظر بگیریم. آقای ویکتور چرتف، کائوتسکی را مورد مؤاخذه قرار میدهد، اما در مورد قطعنامۀ مانهایم و مبارزۀ کائوتسکی علیه فرصتطلبهای هواخواه بیطرفی سکوت اختیار میکند! مقالۀ کائوتسکی که میرزا بنویس اس آرها مورد حمله قرار میدهد، درست قبل از کنگرۀ مانهایم[٣] نوشته شده بود. در مانهایم کائوتسکی با هواخواهان بیطرفی مخالفت کرد. قطعنامۀ مانهایم «شکافی قابل ملاحظهای در بیطرفی اتحادیههای کارگری ایجاد میکند.»(اصطلاح کائوتسکی در مقالهای دربارۀ کنگرۀ مانهایم منتشره در نئوزیت (Die Neue Zeit)[٤] برای ٦ اکتبر ١٩٠٦). و اکنون در ١٩٠٧، منتقدی از راه میرسد که قیافۀ انقلابی به خود میگیرد و کائوتسکی را «دگماتیست بزرگ و بازجوی مارکسیسم» میخواند، کائوتسکی را – کاملاً در ردیف فرصتطلبان هواخواه بیطرفی! – متهم به بی اعتبار کردن عمدی نقش اتحادیههای کارگری، تمایل به «زیر دست» حزب کردن آنها، و مانند آن میکند. اگر به این مطلب این را اضافه کنیم که اس آرها همیشه هوادار اتحادیههای کارگری غیرحزبی بودهاند، و اینکه زنامایا ترودا شمارۀ ٢ برای ١٢ ژوئیۀ ١٩٠٧ در سرمقالۀ خود گفت «جای تبلیغات حزبی در خارج از اتحادیه است»، این تصویری کامل از انقلابیگری اس آرها به دست میدهد.
زمانی که کائوتسکی با بیطرف گرائی فرصتطلبانه مبارزه کرد و تئوری مارکسیسم را رشد و توسعۀ داد، اتحادیههای کارگری را به جانب چپ حرکت داد، این آقایان محترم با تکرار شعارهای فرصتطلبها و ادامۀ پنهانی هواداری از غیرحزبی بودن اتحادیههای کارگری به جان او افتادند. وقتی که همین کائوتسکی با اصلاح قطعنامۀ بیر(Beer) در اشتوتگارت باز هم بیشتر اتحادیههای کارگری را به جانب چپ سوق داد و در قطعنامه تأکید را بر وظایف سوسیالیستی اتحادیههای کارگری نهاد، آقایان محترم اس آر فریاد زدند که: بینالملل سوسیالیست بر نظریات ما صحه گذارده!
این سؤال مطرح میشود که آیا چنین روشهایی درخور اعضای بینالملل سوسیالیست است؟ آیا چنین انتقادی اثبات گستاخی و بی اصولی نیست؟ نمونۀ چنین گستاخی در بین سوسیال-دمکراتها، انقلابی سابق پلخانف است که عمیقاً مورد احترام لیبرالهاست. پلخانف در سرآغازی بر جزوۀ «ما و ایشان» با رضایت خاطر بی مانندی اعلام میدارد که قطعنامۀ اشتوتگارت (دربارۀ اتحادیههای کارگری) با اصلاح من قطعنامۀ لندن (قطعنامۀ کنگرۀ لندن ح.ک.س.د.ر.) را بی اعتبار میکند. شاید بسیاری از خوانندگان با خواندن این ادعای نارسیسوس پرشکوه ما، معتقد شوند که مبارزه در اشتوتگارت دقیقاً بر سر این اصلاح پلخانف انجام شد و بطور کلی این اصلاح واقعاً دارای اهمیت جدی بوده.
در واقع این اصلاح («وحدت مبارزۀ اقتصادی همیشه باید مد نظر باشد») دارای هیچ نوع اهمیت جدی نبود. این اصلاح حتی هیچ تأثیری در محتوای مسائل مورد مناظره در اشتوتگارت، در محتوای تفاوت عقاید در سوسیالیسم بینالمللی نداشت.
حقیقت امر اینست که انفجار پلخانف برای پیشنهاد اصلاحی«اش» دارای اهمیت بسیار پستی است – به بیراهه بردن خواننده از طریق منحرف کردن توجه او از مسائل واقعاً قابل بحث جنبش اتحادیۀ کارگری و پنهان کردن شکست عقیدۀ بیطرف گرائی در اشتوتگارت.
کنگرۀ ١٩٠٦ ح.ک.س.د.ر. در استکهلم که در آن منشویکها پیروز گردیدند، طرفدار نقطه نظر بیطرفی اتحادیۀ کارگری بود. کنگرۀ لندن ح.ک.س.د.ر.، موضع متفاوتی گرفت و ضرورت کار در جهت طرفدار حزب کردن اتحادیهها را اعلام کرد. کنگرۀ بینالملل اشتوتگارت قطعنامهای را پذیرفت که آنچنان که کائوتسکی به درستی آنرا شرح داد «یکبار و برای همیشه به بیطرفی پایان میدهد»[*]. پلخانف همانگونه که ووینف به تفصیل شرح داده است به جلسۀ کنگرۀ اشتوتگارت رفت که از بیطرفی دفاع کند. و در گلیخهیت (Die Gleichheit) کلارا زتکین سخنگوی جنبش زنان کارگر آلمان نوشت که «پلخانف با استدلالاتی که تقریباً قانع کننده نبودند کوشید که نوعی محدودیت برای این اصل را محقق نشان دهد.»[**] (یعنی اصل موضع گیری نزدیک اتحادیهها با حزب).
بدین ترتیب اصول بیطرفی که پلخانف هوادار آن بود به شکست انجامید. استدلال او به وسیلۀ سوسیال-دمکراتهای انقلابی آلمان «قانع کننده» تلقی نشد. و او، با تمجید از خود اعلام میدارد که: اصلاح «من» پذیرفته شد و قطعنامۀ کنگرۀ لندن اهمیت خود را از دست میدهد ...
بله، بله اما از طرف دیگر استنباط نوزدرف[٥]، سوسیالیستی که مورد احترام لیبرالها است ظاهراً چیزی از اهمیت خود را از دست نمیدهد.
* * *
من معتقدم که رفیق ووینف در اینکه میگوید که سوسیالیستهای آئین درست [ارتدکس] آلمان عقیدۀ طوفان به راه انداختن را زیانبخش تلقی میکنند و در اینکه آئین درستی «همه چیز را داشت اما جوهر کامل اکونومیسم جدید را پذیرفت» راه خطا میرود. چنین چیزی را نمیتوان دربارۀ کائوتسکی گفت، و رفیق ووینف خود صحت نظریات کائوتسکی را میپذیرد. رفیق ووینف در حالیکه آلمانیها را برای «بسیار کم صحبت کردن دربارۀ نقش اتحادیههای کارگری به منزلۀ سازماندهندگان تولید سوسیالیستی» مورد سرزنش قرار میدهد، در جای دیگر نظر لیبکنخت بزرگ را ذکر میکند، که این نقش اتحادیهها را به شدیدترین شکلی تأکید کرد. اشتباه دیگر رفیق ووینف باور کردن حرف پلخانف است دایر بر آنکه ببل در نطق خود عمداً ذکر انقلاب روسیه را از قلم انداخت و نمی خواست که راجع به روسیه حرف بزند. این کلمات پلخانف به سادگی، مسخرگی خام از جانب یک سوسیالیست است که عمیقاً مورد احترام لیبرالها است و نباید که برای یک لحظه هم جدی گرفته میشد، و یا حتی نباید موجب احتمال اعتقاد به اینکه ذرهای حقیقت در آنهاست بشود. تا آنجا که به من مربوط میشود میتوانم گواهی دهم که در اثنای نطق ببل، فون کول، یکی از نمایندگان جناح راست سوسیالیست که در جلسه کنار من نشسته بود، مخصوصاً به ببل گوش داد که ببیند آیا او از روسیه ذکری میآورد. و به مجرد آنکه ببل نطق خود را تمام کرد، فون کول با نگاهی متعجب به طرف من برگشت؛ او شک نداشت (و هیچ عضو برجستۀ دیگر کنگره نیز شک نداشت) که ببل روسیه را تصادفاً فراموش کرده است. بهترین و با تجربهترین سخنگویان گاه دچار لغزش میشوند. نامیدن چنین فراموشکاری ببل کهنه کار به عنوان «خصلت» ببل از طرف رفیق ووینف به نظر من غیر منصفانهترین کار است. همچنین صحبت کلی کردن دربارۀ ببل فرصتطلب «زمان حاضر» نیز بسیار غیرمنصفانه میباشد. هیچ پایهای برای چنین کلیت دادنی وجود ندارد.
لکن اجازه دهید که برای پرهیز از سوء تعبیر فوراً بگویم که اگر کسی بکوشد که این اصطلاحات رفیق ووینف را علیه سوسیال-دمکراتهای انقلابی آلمان بکار برد، عمل او بی صداقتی و قاپیدن چند کلمۀ بخصوص است. رفیق ووینف در تمام رسالهاش به دفعات ثابت کرده است که او طرفدار مارکسیستهای انقلابی آلمان(مانند کائوتسکی) است، و ثابت کرده است که او همراه با آنها کار میکند که از شر پیش داوری، کلیشههای فرصتطلبانه و از خود راضی بودن کوته بینانه خلاص شود. بدین علت است که حتی در اشتوتگارت، من در موارد اساسی با رفیق ووینف در یک صف قرار گرفتم و با او در مورد تمام خصوصیت انتقاد انقلابی اش توافق داشتم. ووینف در گفتن اینکه اکنون ما باید از آلمان درس بگیریم و از تجربۀ آنها استفاده کنیم، کاملاً محق است. تنها نادانان، که هنوز چیزی از آلمانیها نیاموختهاند و بدین سبب الفبا را نمیدانند، میتوانند از این سخنان، «انشعاب» در درون سوسیال-دمکراسی انقلابی را استنباط کنند. ما، در صورتی که بخواهیم به جوهر مارکس صادق باشیم و به سوسیالیستهای روسیه کمک کنیم که به سطح وظایف امروز جنبش کارگری ارتقاء یابند، باید از اشتباهات رهبران آلمان بدون واهمه و علنی انتقاد کنیم. ببل بدون شک در اسن (Essen) در اشتباه بود، همانگونه که در هنگام دفاع از نوسکه (Noske) وقتی که طرفداری از تقسیم جنگها به دفاعی و تهاجمی کرد، وقتی که به روش مبارزۀ «رادیکالها» علیه فون کول حمله کرد، وقتی که (به اتفاق سینگر) اشتباه بودن و شکست تاکتیک هیئت نمایندگی آلمان در اشتوتگارت را انکار میکرد. ما نباید این اشتباهات را پنهان کنیم، بلکه باید آنها را چون مثالی بکار بریم تا به سوسیال-دمکراتهای روسیه بیاموزیم که چگونه از آنها حذر کنند و در سطح کامل تری از احتیاجات مارکسیسم انقلابی قرار گیرند. و اجازه ندهیم که آنارشیستهای روسیه و سندیکالیستهای ناپخته، لیبرالها و اس آرها از انتقاد ما از ببل بانگ شادی برآورند. ما باید به این آقایان محترم بگوئیم که: «عقابها گاه پائینتر از مرغان پرواز میکنند، اما مرغان هیچگاه نمیتوانند به بلندی عقابها پرواز کنند!»
* * *
کمی بیش از دو سال قبل آقای استرووه، که در آن هنگام از انقلاب دفاع میکرد در ضرورت عملیات آشکار انقلابی نوشت و بر این عقیده بود که انقلاب باید قدرت را در دست بگیرد – این آقای استرووه در آسواباژدنیه[٦] شمارۀ ٧١ (چاپ خارج) نوشت: «در مقایسه با انقلابیگری آقای لنین و یارانش، انقلابیگری سوسیال-دمکراسی اروپای غربی ببل و حتی کائوتسکی فرصتطلبی است». من در آن زمان به آقای استرووه جواب دادم: «چه وقت و کجا من ادعا کردم که یک نوع گرایش بخصوصی در سوسیال-دمکراسی بینالمللی ایجاد کردهام که مطابق با گرایش ببل و کائوتسکی نیست؟»(دو تاکتیک، ص ٥٠، چاپ روسی)
در تابستان ١٩٠٧ در رسالهای دربارۀ مسئلۀ تحریم دومای سوم، تذکر دادهام که اصولا خطاست که بلشویسم را مطابق با تحریم گرائی یا بویویزم (Boyevism) بدانیم.
حال در مورد مسئلۀ اتحادیههای کارگری نیز، تأکید متساوی باید بر این حقیقت قرار گیرد که بلشویسم تاکتیکهای سوسیال-دمکراسی انقلابی را در تمام زمینههای مبارزه و در تمام حوزههای فعالیت بکار میبندد. آنچه که بلشویسم را از منشویسم متمایز میگرداند آن نیست که بلشویسم کار در اتحادیههای کارگری، کار در انجمنهای تعاونی و غیره را «رد میکند» بلکه آنست که بلشویسم روش متفاوتی در کار تبلیغ و تهییج و سازمان دادن طبقۀ کارگر برمی گزیند. بدون شک فعالیت در اتحادیههای کارگری امروز حاوی اهمیت بسیار زیادی است. برخلاف بیطرف گرائی منشویکها، ما باید این فعالیتها را در جهت سمتگیری نزدیکتر اتحادیهها با حزب و رشد آگاهی سوسیالیستی و فهم وظیفۀ انقلابی طبقۀ کارگر انجام دهیم. در اروپای باختری سندیکالیسم انقلابی در بسیاری از کشورها نتیجۀ مستقیم و گریز ناپذیر فرصتطلبی، اصلاحطلبی و ناقص الخلقگی پارلمانی است. در مملکت ما نیز، اولین قدم «فعالیت دوما» فرصتطلبی را به اندازۀ بسیار زیادی افزایش داد و منشویکها را به مقام بندگی در مقابل کادتها تنزل داد. مثلا پلخانف، در کارهای سیاسی روزانهاش، در حقیقت با محترمینی چون پرکوپوویچ و کوسکووا یکی گشته است. در ١٩٠٠ پلخانف آنان را بخاطر برنشتاینیسم رد کرد، و بخاطر آنکه آنها فقط «دنباله روی» از طبقۀ کارگر روسیه را در نظر داشتند (کتاب یادداشت (Vademecum) برای اعضای هیئت تحریریۀ رابوچیه دیلو، ژنو، ١٩٠٠). در ١٩٠٧-١٩٠٦ اولین ورقههای رأی پلخانف را در آغوش این آقایان محترم، که اکنون «دنباله روی» از لیبرالیسم روسیه را در مد نظر دارند انداخت. سندیکالیسم نمیتواند به منزلۀ عکس العمل علیه این رفتار شرم آور سوسیال-دمکراتهای «برجسته» در خاک روسیه رشد نکند.
بنابراین رفیق ووینف کاملاً بر حق است که چنین شیوهای را اتخاذ کند و از سوسیال-دمکراتهای روسیه بخواهد که از مثال فرصتطلبی و از مثال سندیکالیسم بیاموزند. کار انقلابی در اتحادیههای کارگری تأکید را از حیله گری پارلمانی برمی دارد و بر تعلیم طبقۀ کارگر، بر تشکیل سازمانهای خالص طبقاتی، بر مبارزه در خارج از پارلمان، بر توانائی استفاده (و آماده کردن تودهها برای امکان استفادۀ موفقیت آمیز) از اعتصاب عمومی، و نیز «استفاده از مبارزه از نوع دسامبر»[٧] میگذارد. در انقلاب روسیه همۀ اینها از وظایف بسیار مهم گرایش بلشویکی گردیدهاند. و تجربۀ انقلاب روسیه بیش از اندازه این وظایف را برای ما آسان میکند، و منبعی از راهنمائیهای عملی و دادههای تاریخی امکان آنرا میدهد که دقیقتر این راه و روشهای جدید مبارزه یعنی اعتصاب تودهای و بکار گرفتن نیروی مستقیم را ارزیابی کنیم. این شیوههای مبارزه کمتر از هر کس برای بلشویکهای روسیه و طبقۀ کارگر روسیه «تازه» هستند. اینها برای فرصتطلبانی «تازه» هستند که نهایت سعی شان را میکنند که در غرب، خاطرۀ کمون و در روسیه خاطرۀ دسامبر ١٩٠٥ را از حافظۀ کارگران پاک کنند. تقویت این خاطرهها، مطالعۀ علمی این تجربه[***]، پخش درسهای این مبارزه در میان تودهها و پذیرفتن تکرار ناگزیر آن در مقیاسی بزرگتر – این وظیفۀ سوسیال-دمکراتهای انقلابی در روسیه است و در مقابل ما دورنمائی بینهایت غنیتر از دورنمای یک طرفۀ «ضد فرصتطلبی» و «ضد پارلمانتاریسم» سندیکالیستها میگشاید.
رفیق ووینف به سندیکالیسم به منزلۀ گرایش بخصوصی، چهار اتهام وارد میکند (ص ١٩ به بعد رسالهاش)، و غلط بودن آنرا با روشنی چشمگیری نشان میدهد:١- «شکل هرج و مرج وار و سست سازمانی»؛ ٢- استمرار در هیجان نگهداشتن کارگران بجای ایجاد یک «پایگاه سازمان طبقاتی» محکم؛ ٣- خصلت فردگرایانۀ خرده بورژوائی آرمان آن و تئوری پرودونی آن؛ ٤- «بیزاری از سیاست» به نحو احمقانه.
در اینجا نکات زیادی است که تشابه با «اکونومیسم» کهن سوسیال-دمکراتهای روسیه دارد. از اینرو من به اندازۀ رفیق ووینف نسبت به «مصالحۀ» اکونومیستهائی که به سندیکالیستها پیوستهاند با سوسیال-دمکراسی انقلابی خوش بین نیستم. همچنین فکر میکنم که پیشنهادات رفیق ووینف برای یک «شورای عمومی کار» به منزلۀ یک داور نهائی با شرکت سوسیالیست-رولوسیونرها در آن، کاملاً غیرعملی هستند. این ممزوج کردن «وضع آینده» است با قالبهای سازمانی زمان فعلی. اما کوچکترین بیمی از دورنمائی رفیق ووینف ندارم، دورنمائی مبنی بر «تحت انقیاد درآوردن سازمانهای سیاسی به وسیلۀ سازمان اجتماعی یک طبقه ... فقط وقتی که [من هنوز از رفیق ووینف نقل قول میکنم و کلمات مهم را تأکید مینمایم] ... همۀ اتحادیه گرایان سوسیالیست گردند». غریزههای طبقاتی تودههای کارگر هم اکنون در روسیه با نیروی تمام شروع به تظاهر کردهاند. این غریزۀ طبقاتی هم اکنون تضمینهای عظیمی هم علیه پرگوئیهای خرده بورژوائی سوسیالیست-رولوسیونرها و هم علیه بندگی منشویکها در مقابل کادتها فراهم میکند. ما هم اکنون با جسارت میتوانیم ادعا کنیم که سازمان تودهای کارگری در روسیه (اگر که ایجاد شود و تا حدی که اکنون ایجاد شده است حتی اگر به وسیلۀ انتخابات، اعتصابات، تظاهرات و غیره باشد) مسلماً به بلشویسم و سوسیال-دمکراسی انقلابی نزدیکتر خواهد بود.
رفیق ووینف به درستی ماجرای «کنگرۀ کار» را به منزلۀ مطلبی «بی معنی» به حساب میآورد. ما باید که در اتحادیههای کارگری شدیداً کار کنیم، ما باید که در تمام زمینهها کار کنیم تا تئوری انقلابی مارکسیسم را در بین کارگران انتشار دهیم و تا یک «پایگاه» از سازمان طبقه را بنا کنیم. بقیۀ کارها خودشان انجام خواهند شد.
نوشته شده در نوامبر ١٩٠٧
نشر برای اولین بار در ١٩٣٣
مجموعه آثار لنین، جلد ١٣
توضیحات
[*]
«به پیش» (Vorwärts) شمارۀ ٢٠٩، سال ١٩٠٧، ضمیمه، گزارش کائوتسکی به کارگران لایپزیگ دربارۀ کنگرۀ اشتوتگارت. نگاه کنید به Kalendar dlya vsekh ١٩٠٨، انتشارات زرنو، ص ١٧٣، مقالۀ من دربارۀ کنگرۀ بینالملل سوسیالیستی در اشتوتگارت.—لنین [صفحات ٨٨-٨٧ جلد ١٣ مجموعه آثار لنین]
[**]
نگاه کنید به Kalendar dlya vsekh ، ص ١٧٣، همینطور مجموعه مقالات Zarnitsy (سن پترزبورگ، ١٩٠٧) که حاوی ترجمۀ کاملی از این مقالۀ Die Gleichheit است.—لنین
[***]
کاملاً طبیعی است که کادتها باید با اشتیاق در حال مطالعۀ تاریخچۀ دو دوما باشند. کاملاً طبیعی است که آنها باید بیمایگی و خیانتهای لیبرالیسم رودیچف – کوتلروف را همچون جواهر در نظر بگیرند. طبیعی است که آنها باید به جعل تاریخ با پردۀ سکوت افکندن بر روی مذاکراتشان با ارتجاع بپردازند و غیره. برای سوسیال-دمکراتها غیرطبیعی است که با اشتیاق به مطالعه حوادث اکتبر – دسامبر ١٩٠٥نپردازند، زیرا هر روز از آن دوره برای سرنوشت همۀ مردم روسیه و بخصوص طبقۀ در مقایسه با کلمات «صادقانۀ» رودیچف در دوما، اهمیتی صدها برابر دارد.—لنین
[١]
دیباچه بر رسالۀ ووینف (الف. و. لوناچارسکی) دربارۀ طرز برخورد حزب نسبت به اتحادیههای کارگری توسط لنین در نوامبر ١٩٠٧ نوشته شد. جزوۀ لوناچارسکی هیچگاه منتشر نشد.
[٢]
زنامیا ترودا (پرچم کار) – ارگان مرکزی حزب سوسیالیست-رولوسیونر(سوسیالیست انقلابی) بود که در پاریس از ژوئیه تا آوریل ١٩١٤ منتشر میشد.
[٣]
اشاره است به کنگرۀ مانهایم (Mannheim) حزب سوسیال-دمکرات آلمان در ٢٩-٢٣ سپتامبر ١٩٠٦ برگزار شد. مسئلۀ اصلی در دستور کار آن، مسئلۀ اعتصاب عمومی سیاسی بود که سوسیال-دمکراتهای آلمان در کنگره شان در ینا (Jena) آن را به عنوان مهمترین روش مبارزۀ سیاسی اعلام داشته بودند. در این ارتباط به اتحادیههای کارگری اشاره شده بود که ایدۀ اعتصاب عمومی سیاسی را به دلیل آنارشیستی بودن رد کرده بودند. کنگرۀ مانهایم بطور آشکار موضع اپورتونیستی اتحادیهها را محکوم نکرد ولی به تمام اعضای حزب پیشنهاد کرد که به سازمانهای اتحادیهای بپیوندند و به اعضای اتحادیهها پیشنهاد کرد که به حزب سوسیال-دمکرات بپیوندند «برای برانگیختن روحیۀ سوسیال-دمکراسی در جنبش اتحادیهای».
[٤]
نئوزیت ارگان تئوریک حزب سوسیال-دمکرات آلمان بود که در اشتوتگارت از ١٨٨٣ تا ١٩٢٣ منتشر میشد.
[٥]
نوزدرف (Nozdrev) – شخصیتی است در «ارواح مرده» اثر گوگول که نمونۀ اربابی ارعاب گر و فریبکار است.
[٦]
آسواباژدنیه (Osvobozhdeniye) – دو هفته نامهای بود که در خارجه از ١٨ ژوئن (١ ژوئیه) ١٩٠٢ تا ٥(١٨) اکتبر ١٩٠٥ به سردبیری پ. استرووه منتشر میشد. این نشریه ارگان بورژوازی لیبرال روسیه بود و ایدههای لیبرالیسم سلطنت طلبانۀ معتدل را تبلیغ میکرد.
[٧]
اشاره است به قیام مسلحانۀ کارگران علیه حکومت مطلقه در دسامبر ١٩٠٥.
بدون مقابله و تغییر، برگرفته از "منتخب آثار لنین درباره اتحادیههای کارگری" - کمونیستهای انقلابی مرداد ١٣٨٩
lenin.public-archive.net #L1664fa.html
|