Farsi    Arabic    English   

به یاد کنت هیدن
«دمکرات‌های» غیرحزبی ما چه چیزی به مردم می آموزند؟[۱]

و. ای. لنین


«مطبوعات ترقی خواه یکپارچه از خسران عظیمی که مرگ کنت پ. ا. هیدن بر روسیه وارد کرده عمیقا ابراز تأسف کردند. شخصیت عالی پیوتر الکساندرویچ همۀ مردم شریف را قطع نظر از حزب یا گرایش شان مجذوب ساخت. سرگذشتی نادر و مبارک!» به دنبال این یک نقل قول طولانی از روزنامۀ کادتی دست راستی روسکیه ودوموستی[۲] صورت می گیرد که حاوی فورانی احساسی دربارۀ زندگی و فعالیتهای آن «مرد شگفت انگیز» به قلم شاهزاده پ. د. دولگوروکف است، یکی از اعقاب همان دولگوروکف که سخنگویانش صریحاً به ریشه‌های دمکراسی شان اعتراف کردند: بهتر است بطور مسالمت آمیز با دهقانان به توافق رسید تا آنکه آنقدر منتظر ماند تا آنها خودشان زمین را تصاحب کنند!... «ما عمیقاً شریک اندوه ناشی از مرگ کنت هیدن با کسانی هستیم که انسان‌ها را صرف نظر از نقاب حزبی که ممکن است در خدمتش باشند، ارزش گذاری می کنند. و هیدن فقید بیش از هر چیز یک انسان بود.»

روزنامۀ تواریش، شمارۀ ۲۹۶، سه شنبه ۱۹ ژوئن ۱۹۰۷، چنین می نویسد.

روزنامه نگاران تواریش نه تنها پرشورترین دمکراتهای مطبوعات قانونی ما هستند، بلکه همچنین خودشان را سوسیالیست می دانند – البته، سوسیالیستهای منتقد. آنها نزدیک ترین چیز به سوسیال - دمکرتها هستند؛ و صمیمانه ترین رفتار دوستانه نسبت به منشویکها – پلخانف، مارتف، سمیرنف، پریاسلاوسکی، دان و غیره – در روزنامه‌ای ارائه می شود که ستونهایش آراسته به امضاهای پروکوپویچ، کوسکوا، پورتوگالف، و دیگر «مارکسیستهای سابق» است. بطور خلاصه، کمترین شکی نیست که روزنامه نگاران تواریش «چپ»ترین سخنگویان جامعۀ «روشنفکر»، «دمکرات»، و غیرۀ ما هستند، که فعالیتهای غیرقانونی محدود برایش بیگانه است.

و هنگام برخوردن به جملاتی نظیر آنچه در بالا نقل شد سخت است که از فریاد زدن بر سر این آقایان خودداری کرد: چقدر مایۀ خوشبختی است که ما بلشویکها مشخصاً متعلق به محفل افراد شریف تواریش نیستیم!

آقایان، «افراد شریف» دمکراسی روشنفکرانۀ روسیه، شما دارید اذهان مردم روسیه را تخدیر می کنید و آنها را صد برابر بدتر از اعضای رسوای صد سیاه – پوریشکویچ، کروشوان و دوبروین، که شما علیه شان جنگی چنان پرشور، چنان لیبرالی، چنان پست، چنان سودآور برای خودتان، و چنان بی خطر به راه انداخته‌اید – با بخار مسموم چاپلوسی و نوکرمآبی آلوده می سازید. شما شانه‌هایتان را بالا می اندازید و با نیشخندی نسبت به چنین «نقیض گویی‌های پوچی» رو به همۀ «افراد شریف» جامعه تان می کنید؟ آری، ما به خوبی می دانیم که هیچ چیزی روی زمین وجود ندارد که بتواند از خود راضی بودن لیبرالی مبتذل شما را از سرتان بیاندازد. و از این روست که ما از موفق شدن در همۀ فعالیتهایمان جهت برپا کردن دیواری محکم بین خودمان و محفل افراد شریف جامعۀ تحصیل کردگان روسیه خوشحالیم.

آیا می توان نمونه‌ای را یافت که صد سیاهی‌ها بخش قابل توجهی از جمعیت را فاسد و گمراه کرده باشند؟ خیر، نمی توان.

نه مطبوعات و نه مجمع شان، نه گردهم آیی‌هایشان یا انتخابات دوماهای اول و دوم نمی توانند چنین نمونه‌هایی ارائه دهند. هتک حرمتها و قساوتهای صد سیاهی‌ها، که پلیس و سربازان در آنها شرکت می کنند، مردم را خشمگین می سازند. تقلبها، حقه‌های کثیف و رشوه‌های صد سیاهی‌ها نفرت و تحقیر را برمی انگیزد. صد سیاهی‌ها با کمک بودجه‌های دولتی دار و دسته‌های مستانی را سازماندهی می کنند که فقط می توانند با اجازه و به تحریک پلیس عمل کنند. در همۀ اینها اثری از هیچ نفوذ ایدئولوژیک خطرناکی بر هیچ بخش قابل توجهی از جمعیت نیست.

از طرف دیگر، به همان اندازه محقق است که چنین نفوذی توسط مطبوعات قانونی، لیبرال و «دمکراتیک» ما اعمال می شود. انتخابات دوماهای اول و دوم، گردهم آیی‌ها، انجمنها و کارهای آموزشی همگی این را اثبات می کنند. و اظهارات تواریش در رابطه با مرگ هیدن به وضوح نشان می دهد که این چه نوع نفوذ ایدئولوژیکی است.

«خسران سنگین ... شخصیت عالی ... سرگذشتی مبارک ... بیش از هر چیز یک انسان بود.»

کنت هیدن ملاک بزرگوارانه قبل از انقلاب اکتبر[۳] نقش لیبرال را بازی کرد. پس از اولین پیروزی مردم در ۱۷ اکتبر ۱۹۰۵، او بلافاصله، بدون کوچکترین تردیدی، به اردوگاه ضدانقلابی، به حزب اکتبریست، حزب ملاکین و سرمایه داران بزرگ، که از دست دهقانان و دمکراسی برافروخته شده بودند رفت. این شخصیت شریف در دومای اول از دولت دفاع کرد، و پس از انحلال دومای اول، برای جایگاهی در هیئت دولت مذاکره کرد، اما به توافقی دست نیافت. مراحل اصلی در حرفۀ این ملاک ضدانقلابی نوعی چنین هستند.

و آقایان خوش لباس، روشنفکر و تحصیل کرده به پیش می آیند، جملاتی دربارۀ لیبرالیسم، دمکراسی و سوسیالیسم بیان می کنند، و به طرفداری از آرمان آزادی، آرمان مبارزۀ دهقانان علیه ملاکین برای زمین سخنرانی می کنند – آقایانی که انحصاری واقعی بر مخالفت قانونی در مطبوعات، در انجمنها، و در گردهم آیی‌ها و انتخاباتها دارند – و در حالی که چشم به آسمان دوخته‌اند، برای مردم موعظه می کنند:«سرگذشتی نادر و مبارک! ... هیدن فقید بیش از هر چیز یک انسان بود.»

آری، هیدن فقط یک انسان نبود؛ او همچنین یک شهروند بود، قادر بود منافع مشترک طبقۀ خودش را بفهمد و از آن منافع بسیار ماهرانه دفاع کند. و شما آقایان، دمکراتهای روشنفکر، شما فقط ساده لوحان گریانی هستید که ناتوانی تان در هر چیزی بجز نوکر تحصیل کردۀ این طبقۀ ملاک بودن را زیر ردایی از حماقت لیبرالی پنهان می کنید.

نیازی نیست که از نفوذ ملاکین بر مردم بترسیم. آنها هیچگاه موفق به فریب دادن هیچ تعداد قابل توجهی از کارگران یا حتی دهقانان برای مدتی طولانی نخواهند شد. ولی نفوذ روشنفکران، که نقش مستقیمی در استثمار ندارند، که یاد گرفته‌اند تا از عبارات و مفاهیم کلی استفاده کنند، که بر هر عقیدۀ «خوب» چنگ می اندازند و گاهی از روی حماقت بی ریا موضع درون طبقاتی خودشان را به سطح یک اصل احزاب غیرطبقاتی و سیاستهای غیرطبقاتی ارتقا می دهند – نفوذ این روشنفکران بورژوا بر مردم خطرناک است. اینجا، و فقط اینجا، ما آلودن توده‌ها را می بینیم که قادر به آسیب رساندن واقعی است و این وضعیت، حداکثر توان سوسیالیسم برای مقابله با این سم را طلب می کند.

«هیدن انسانی تحصیل کرده، با فرهنگ، مهربان و بردبار بود» – یاوه گویان لیبرال و دمکرات با وجد چنین بانگ می زنند و گمان می کنند که خودشان را بر فراز همۀ «حزبی گری» و در موضع «مشترک همۀ انسان‌ها» قرار داده‌اند.

شما در اشتباه هستید آقایان بسیار بزرگوار. این نه موضع مشترک همۀ انسان ها بلکه موضع مشترک بردگان است. برده‌ای که از وضعیت بردگی خودش آگاه است و با آن می جنگد یک انقلابی است. برده‌ای که از وضعیت بردگی خودش آگاه نیست و در بردگی زندگی گیاهی خاموش، تاریک و بی حرفی دارد، فقط یک برده است. برده‌ای که هنگام توصیف رضایتمندانۀ لذتهای وجود برده وار اظهار خوشحالی می کند و بخاطر ارباب خوب و مهربانش به وجد می آید یک رذل حقیر شده است. و شما، آقایان تواریش، دقیقاً همین اراذل هستید. شما با از خود راضی بودنی چندش آور پوششی احساساتی بر این حقیقت می کشید که یک ملاک ضدانقلابی، که از دولت ضدانقلابی دفاع کرد، انسانی تحصیل کرده و مهربان بود. متوجه نیستید که بجای تبدیل کردن برده به یک انقلابی شما دارید برده‌ها را به پست شده‌ها تبدیل می کنید. همۀ حرفهای شما دربارۀ آزادی و دمکراسی فقط مهملات محض، عبارات طوطی وار تکرار شده، چرندیات مد روز، یا دورویی هستند. حرفهایتان یک تختۀ اعلانات رنگ شده است. و خود شما گورهای خوش نمایی هستید. شما اراذل بداندیشی هستید، و تحصیلات، فرهنگ و روشنفکری شما فقط نوعی روسپی گری تمام و کمال هستند. زیرا شما دارید روحتان را می فروشید، و نه بخاطر احتیاج، بلکه بخاطر آنکه «این کار را دوست دارید».

شما با احساسات می گویید که هیدن مشروطه طلبی با ایمان بود. شما دروغ می گویید، یا اینکه کاملاً توسط هیدن‌ها اغفال شده‌اید. اینکه علناً، در مقابل مردم، فردی یک مشروطه طلب با ایمان خوانده شود که می دانند او بیانگذار حزبی بوده که از دولت ویته، دوباسف، گورمیکین و استولیپین حمایت کرده است، مثل این است که یک کاردینال دشمن با ایمان پاپ خوانده شود. شما دمکراتها، بجای دادن ایده‌ای صحیح از مشروطه به مردم، در نوشته‌هایتان با مشروطه همچون چیزی با ماهیت مایونز ماهی آزاد برخورد می کنید. زیرا تردیدی نمی تواند وجود داشته باشد که مشروطه برای ملاک ضدانقلابی نوعی از مایونز ماهی آزاد، وسیله‌ای برای کمال بخشیدن به روش غارت کردن و مطیع ساختن موژیک و توده‌های مردم است. اگر هیدن یک مشروطه طلب با ایمان بود، پس دوباسف و استولیپین نیز مشروطه طلبان با ایمانی بودند، زیرا هیدن در عمل از سیاست آنها حمایت کرد. دوباسف و استولیپین بدون حمایت اکتبریستها، و از جمله هیدن، نمی توانستند چیزی که بودند باشند و نمی توانستند سیاست خودشان را دنبال کنند. ای دمکراتهایی که از بین مردم «شریف» آمده‌اید، پس ما با چه نشانه‌هایی باید در مورد سیمای سیاسی یک فرد (یک «مشروطه طلب») قضاوت کنیم؟ با سخنرانی‌هایش، با این حقیقت که او بر سینه می کوبد و اشک تمساح می ریزد؟ یا با اعمال واقعی اش در عرصۀ اجتماع؟

چه چیزی در فعالیتهای سیاسی هیدن خصلت نما و نوعی است؟ آیا این است که او نتوانست با استولیپین دربارۀ پیوستن به هیأت دولت پس از انحلال دومای اول به توافق برسد؟ یا این است که پس از چنین عملی او اقدام به مذاکره با استولیپین کرد؟ این است که او قبلاً، در یک زمانی، گونه‌ای از عبارات لیبرالی را به زبان آورد؟ یا این که او بلافاصله پس از ۱۷ اکتبر تبدیل به یک اکتبریست (= یک ضدانقلابی) شد؟ شما با مشروطه طلب با ایمان خواندن هیدن به مردم می آموزید که مواردی که در ابتدا ذکر شدند خصلت نما و نوعی اند. و این بدان معناست که شما دارید بدون تفکر تکه‌هایی از شعارهای دمکراتیک را بدون فهمیدن اصول اولیۀ دمکراسی تکرار می کنید.

زیرا دمکراسی – این را به یاد داشته باشید آقایان شریف و اعضای جامعۀ محترم – دقیقاً به معنی جنگیدن علیه همان سلطۀ ملاکین ضدانقلابی بر کشور است که آقای هیدن از آنها حمایت می کرد و در سراسر حرفۀ سیاسی خودش تجسم آنها بود.

هیدن فردی تحصیل کرده بود – دمکراتهای اتاق پذیرایی ما با احساسات چنین می گویند. بله، ما این را پذیرفته‌ایم، و داوطلبانه می پذیریم که او تحصیل کرده تر و باهوش تر (چیزی که همیشه به همراه تحصیلات نیست) از خود دمکراتها بود، زیرا او بهتر از آنی که شما، آقایان تواریش، منافع جنبش برای آزادی را می فهمید، منافع طبقۀ خودش و جنبش اجتماعی ضدانقلابی خودش را فهمید. ملاک ضدانقلابی تحصیل کرده می دانست که چطور از منافع طبقۀ خودش با ظرافت و ماهرانه دفاع کند؛ او با مهارت تلاشهای خودخواهانه و امیال سبعانۀ ملاکین شبه فئودال را با پوششی از کلمات نجیبانه و آقامنشی ظاهری مخفی کرد؛ او اصرار کرد (به استولیپین) که از این منافع با متمدنانه ترین اشکال سلطۀ طبقاتی محافظت شود. هیدن و امثال او تمام «تحصیلات شان» را به قربانگاه منافع ملاکین آوردند. برای یک دمکرات واقعی، و نه یک فرد رذل محترم آمده از تالارهای رادیکال روسیه، این می توانست سوژه‌ای عالی جهت استفادۀ خبرنگاری باشد که می خواهد روسپی گری تحصیلات در جامعۀ مدرن را نشان دهد.

هنگامی که «دمکرات» دربارۀ تحصیلات یاوه گویی می کند، او می خواهد در ذهن خواننده تصویری ذهنی از دانش برتر، چشم اندازی وسیع، و ذهن و قلبی متعالی ایجاد کند. زیرا تحصیلات هیدن فقط روکشی نازک، تمرین، «مربی گری» شیوه‌های نجیبانۀ اجرای پست ترین و کثیف ترین معاملات سیاسی است. زیرا همۀ اکتبریسم هیدن، همۀ «نوسازی مسالمت آمیز»[۴] او، همۀ مذاکرات او با استولیپین بعد از انحلال دومای اول در حقیقت انجام دادن پست ترین و کثیف ترین تجارت، و سامان دادن این امر بود که چطور به قابل اطمینان ترین، زیرکانه ترین و ماهرانه ترین شکل، چطور با حداکثر استحکام از درون و حداقل قابل رؤیت بودن از بیرون، از حقوق طبقۀ نجبای اشرافی روسیه برای بهره بردن از خون و عرق میلیونها «موژیک»، که همیشه و پیوسته توسط این هیدن‌ها، قبل از ۱۸۶۱، در طی ۱۸۶۱، پس از ۱۸۶۱ و پس از ۱۹۰۵ غارت شده‌اند، دفاع کند.

نکراسوف و سالتیکوف در زمان خودشان به جامعۀ روسیه آموختند که فرای ظاهر براق و صیقل خوردۀ تحصیلات ملاک فئودال، منافع یغماگرانۀ پشت آن را ببیند؛ آنها به جامعه آموختند که از ریاکاری و بی وجدانی اینگونه افراد متنفر باشد. با این حال روشنفکر مدرن روسیه، که تصور می کند خودش نگهبان میراث دمکراتیک است، و متعلق به حزب کادت[*] یا بله قربان گویان کادت می باشد، به مردم نوکرمآبی خوار کننده را می آموزد و به بی طرفی خود بمثابۀ یک دمکرات غیرحزبی می بالد. نمایشی تقریباً نفرت آورتر توسط شاهکارهای دوباسف و استولیپین ارائه شد ...

«هیدن یک «انسان» بود» – دمکرات اتاق پذیرایی با شور چنین اعلام می دارد. «هیدن مهربان بود.»

این احساسات گرایی بر سر انسانیت هیدن ما را نه فقط به یاد نکراسوف و سالتیکوف، بلکه همچنین تورگنف در اثرش با عنوان «طرح‌های یک شکارچی» می اندازد. در آن اثر ما می بینیم ملاکی تحصیل کرده و متمدن به تصویر کشیده شده است، مردی با فرهنگ با ظاهر اروپایی که در ظرافت‌های اجتماعی تبحر خوبی دارد. ملاک با شراب از مهمانش پذیرایی و دربارۀ موضوعات عالی گفتگو می کند. «چرا شراب گرم نشده است؟» – او از نوکر چنین می پرسد. رنگ رخسارۀ نوکر سفید می شود و جوابی نمی دهد. ملاک زنگ را به صدا درمی آورد، و هنگامی که خدمتکار وارد می شود، او بدون بلند کردن صدایش می گوید «در خصوص فیودور ... ترتیبات لازم را بدهید.»

در اینجا نمونه‌ای از انسانیت هیدن - گونه یا انسانیست از منظر هیدن را داریم. ملاک اثر تورگنف[۵] نیز «مهربان» است ... در مقایسه با سالتیچیخا[۶] خیلی مهربان است، برای مثال، او شخصاً به طویله نمی رود تا اطمینان حاصل کند که ترتیب شلاق زدن فیودور داده شده است. او آنقدر مهربان است که از خیسانده شدن ترکۀ درختی که قرار است فیودور با آن شلاق زده شود در آب شور اطمینان حاصل نمی کند. او هیچگاه فکر زدن یا سرزنش کردن یک نوکر را نمی کند؛ او فقط از فاصلۀ دور، مثل مرد تحصیل کرده‌ای که واقعاً هست، به نحوی نجیبانه و مهربانانه، بدون سر و صدا، بدون نزاع، بدون «جلب توجه عموم»، «ترتیب امور» را می دهد ...

انسانیت هیدن دقیقاً از همین نوع بود. او شخصاً برای شلاق زدن و بد رفتاری کردن با دهقانان به لوژنوفسکی‌ها و فیلونوف‌ها نپیوست. او به رننکامپف‌ها و ملر - زاکوملسکی‌ها در اردوکشی‌های تنبیهی شان ملحق نشد.[۷] او هنگام تیراندازیهای مسکو به دوباسف نپیوست. او آنقدر مهربان بود که از چنین اقداماتی کناره گرفت، «ترتیب این کارها» را برعهدۀ این قهرمانان «طویلۀ» ملی گذاشت و از اتاق مطالعۀ آرام و سرشار از فرهنگ اش آن حزب سیاسی که از دولت دوباسف‌ها حمایت کرد و رهبرانش به سلامتی دوباسف، فاتح مسکو، نوشیدند را کنترل نمود ... آیا این مهربانانه نبود که بجای اینکه خودش به طویله‌ها برود دوباسف‌ها را برای «ترتیبات برخورد با فیودور را دادن» بفرستد؟ برای پیرزنانی که بخش سیاسی مطبوعات لیبرالی و دمکراتیک ما را اداره می کنند، این سرمشقی از انسانیست است. «او قلبی از طلا داشت، او به یک حشره نیز آسیب نمی زد!» «سرگذشتی نادر و مبارک» – برای حمایت کردن از دوباسف‌ها، برای لذت بردن از ثمرات انتقام گرفته شده توسط دوباسف‌ها، و مسئول نبودن بخاطر کار دوباسف‌ها، باید چنین بود.

دمکرات اتاق پذیرایی این را اوج دمکراسی می داند که بخاطر این حقیقت که هیدن‌ها بر ما حکمرانی نمی کنند حسرت می خورد (چون هیچگاه به مغز این ساده لوح اتاق پذیرایی خطور نمی کند که این یک تقسیم «طبیعی» کار بین هیدن‌ها و دوباسف‌ها است). به این گوش کنید:

«... و چقدر تأسف آور است که او [هیدن][**] اکنون مرده، هنگامی که می توانست بسیار مفید باشد. اگر بود اکنون با راست افراطی می جنگید، بهترین جنبه‌های درونیش را آشکار می ساخت و از اصول مشروطه با همۀ انرژی و باروری ذهنی که برایش طبیعی بود دفاع می کرد.» (تواریش، شمارۀ ۲۹۹، جمعه، ۲۲ ژوئن، «به یاد کنت هیدن»، نامه‌ای از گوبرنیای پسکوف.)

چقدر تأسف آور است که هیدن تحصیل کرده و مهربان، نوساز مسالمت جو، اینجا نیست تا با عبارت پردازی مشروطه طلبانه‌اش برهنگی دومای سوم اکتبریست، برهنگی حکومت خودکامه‌ای که دارد دوما را نابود می کند، بپوشاند! هدف روزنامه نگار «دمکرات» این نیست که این پوشش جعلی را پاره کند، این نیست که به مردم دشمنان ستمگرشان را بی پرده نشان دهد، بلکه این است که از فقدان ریاکاران مجربی که صفوف اکتبریستها را می آرایند ابراز تأسف کند. Was ist der Philister? Ein hohler Darm, voll Furcht und Hoffnung, dass Gott erbarm! عامی بی فرهنگ کیست؟ یک شکم خالی، پر از ترس و امید به اینکه خدا رحیم خواهد بود![۸] یک عامی بی فرهنگ لیبرال - دمکرات اردوی کادتی و تقریباً کادتی کیست؟ یک شکم خالی، پر از ترس و امید به اینکه ملاک ضدانقلابی رحیم خواهد بود!


ژوئن ۱۹۰۷
انتشار در ۱۹۰۷ در نخستین مجموعۀ «صدای زندگی»، سن پترزبورگ
امضا: ن. ل.
انتشار بر طبق متن کتاب
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۳


توضیحات

[*] کادتها در جریان قدردانی شان از هیدن نشان دادند که صد برابر بیش از آقایان تواریش نوکرمآب هستند. ما دومی‌ها را بمثابه نمونه‌ای از «دمکراسی» «مردم شریف» «جامعه» روسیه گرفتیم.

[**] اضافات در کروشه‌ها (در عباراتی که توسط لنین نقل شده‌اند) توسط لنین درج شده‌اند، مگر در مواردی که اشاره شود. – ویراستار.

[۱] مقالۀ «به یاد کنت هیدن» در مجموعۀ بلشویکی «صدای زندگی» (سن پترزبورگ، ۱۹۰۷) با این یادداشت هیئت تحریریه منتشر شد:«این مقاله، که در ژوئن، بلافاصله پس از چاپ شدن مدیحه سرایی تواریش نوشته شد، به دلیل شرایط «خارج از کنترل» نویسنده، در آن زمان منتشر نگشت. هیئت تحریریه اکنون با آوردن آن در این مجلد، اعتقاد دارد که امروز چیزی از اهمیتش را از دست نداده است، اگر چه مناسبتی که انگیزۀ نگارش آن شد حالا امری مربوط به گذشته است.»

شرایط «خارج از کنترل» نویسنده عبارتی بود که معمولاً در مورد موانع ایجاد شده از جانب پلیس و سانسور استفاده می شد. به علاوه، در این مورد باید درک کرد که مجموعۀ بلشویکی تنها نشریه‌ای بود که مقالۀ لنین در آن زمان می توانست در آن منتشر شود. این مقاله فاقد امضا بود، ولی در فهرست مطالب حروف اول نام نویسنده «ن. ل.» آورده شده بود.

[۲] روسکیه ودوموستی Russkiye Vedomosti (ثبت کنندۀ روسی) – روزنامه‌ای که در مسکو از سال ۱۸۶۳ توسط پرفسورهای لیبرال دانشگاه مسکو و اشخاص متعلق به زمستوو منتشر می شد؛ دیدگاههای ملاکین لیبرال و بورژوازی را بیان می کرد. در سال ۱۹۰۵ تبدیل به ارگان کادتهای راست شد. پس از انقلاب اکتبر (۱۹۱۷) توقیف شد.

[۳] اشاره است به اعتصاب سیاسی سراسری در اکتبر ۱۹۰۵، هنگامی که بحران انقلابی به اوج می رسید.

[۴] نوسازی مسالمت آمیز Peaceful renovationism – «حزب نوسازی مسالمت آمیز» یک سازمان ضدانقلابی ملاکین و بورژوازی بود. در سال ۱۹۰۶ با متحد کردن اکتبریست‌های چپ و کادتهای راست تشکیل شد. لنین «حزب نوسازی مسالمت آمیز» را «حزب غارت مسالمت آمیز» نامید.

[۵] اشاره است به ملاکی با نام پنوچکین در داستان تورگنف با نام «ریش سفید روستا».

[۶] سالتیچیخا Saltychikha (داریا ایوانوونا سالتیکووا Darya Ivanovna Saltykova ۱۸۰۱-۱۷۳۰) – ملاک زنی که بخاطر رفتار بی رحمانه با سرف‌هایش معروف بود.

[۷] رننکامپف Rennenkampf و ملر-زاکوملسکی Meller-Zakomelsky – امیران تزاریست، که بخاطر سرکوب خشن جنبش انقلابی شناخته شده بودند.

[۸] لنین به تعریف گوته از عامی بی فرهنگ [و یا تهی مایۀ کوته فکر، philister به آلمانی و philistine به انگلیسی] اشاره می کند
    (Goethe, Werke. Neue Ausgabe. Zweiter Band, Berlin, 1893, S. 593)

- ترجمه جواد راستی‌پور
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۰/۱۱/۱۲


lenin.public-archive.net #L1650fa.html