پنجمین کنگرۀ حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه[*] ۳۰ آوریل تا ۱۹ مه (۱۳ مه تا اول ژوئن) ۱۹۰۷
آخرین تذکرات دربارۀ گزارشی پیرامون شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی ۱۴ (۲۷) مه ۱۹۰۷
و. ای. لنین
صحبتهایم را با مسألۀ موضعی که هیئت نمایندگی لهستان گرفته است، و در اینجا به آن اشاره شد، آغاز میکنم. رفقای لهستانی متهم شدند - بخصوص از جانب بوندیستها - که با موافقتشان با قطعنامۀ ما، که خودشان در کمیسیون آن را ناکافی اعلام کردند، دچار تناقض شدهاند. مبنای چنین اتهاماتی یک حیلۀ بسیار ساده است - طفره رفتن از محتوای مسائلی که مادۀ معیّنِ دستور جلسه در مقابل کنگره قرار میدهد. آنها که نمیخواهند از هیچ بحثی پیرامون محتوای مسأله طفره بروند براحتی خواهند دید که ما بلشویکها همیشه با لهستانیها دربارۀ دو مسألۀ اساسی اتفاق نظر کامل داشتهایم. اولاً، ما در این حقیقت توافق داریم که پرولتاریا بخاطر وظایف سوسیالیستیاش، میبایست هویّت طبقاتی خود را در رابطه با تمام احزابِ (بورژواییِ) دیگر، هر قدر هم که انقلابی باشند و هر قدر هم که جمهوریی که از آن پشتیبانی میکنند دمکراتیک باشد، با قاطعیّت حفظ کند. ثانیاً، ما توافق داریم که این حق و وظیفۀ حزب کارگران است که رهبری احزاب دمکراتیکِ خرده بورژوایی، منجمله احزاب دهقانی، را نه تنها در مبارزه علیه اتوکراسی، بلکه همچنین در مبارزه علیه بورژوازی لیبرالِ خیانتکار، به دست گیرد.
در قطعنامۀ مربوط به گزارش گروه سوسیال-دمکرات در دوما، که رفقای لهستانی به کنگره ارائه دادند، این عقاید و نظرات با روشنی تمام بیان شده است. در قطعنامه صریحاً از نیاز سوسیال-دمکراسی به حفظ خصلت طبقاتیش در تمایز از تمام احزاب دیگر، منجمله 'انقلابیون سوسیالیست' Socialist-Revolutionaries، صحبت شده است. قطعنامه بیپرده از امکان و ضرورتِ عملِ مشترک توسط سوسیال-دمکراتها و گروههای ترودویکی علیه لیبرالها سخن میگوید. این چیزی است که ما در روسیه به آن یک بلوک 'چپ'[۱]، یا سیاستِ یک بلوک 'چپ'، میگوییم.
از اینجا روشن میشود که آنچه ما و لهستانیها را به هم پیوند میدهد داشتنِ اتفاق نظری است کامل پیرامون نکات اساسیِ مسألۀ شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی. انکار این نکته و یا صحبت از رفتار ضد و نقیض لهستانیها کردن، طفره رفتن از طرح صریح اختلاف نظرها در اصول، خواهد بود.
اهداف سوسیالیستی پرولتاریا، آن را از تمام احزاب، حتی انقلابیترین و جمهوریخواهترین آنها، متمایز نگاه میدارد؛ و بعد مسألهای که مطرح است رهبریِ پرولتاریا است در مبارزۀ همۀ دمکراتهای انقلابی در انقلاب حاضر - آیا میتوان انکار کرد که همینهاست آن نظرات اصولی و رهنموندهندۀ موجود در قطعنامۀ بلشویکها و قطعنامۀ لهستانیها، هر دو؟
و اما چند کلمهای دربارۀ تروتسکی. من در اینجا فرصت بحث مفصّل پیرامون اختلاف نظرهایمان با او را ندارم. تنها خاطرنشان میکنم که تروتسکی در کتاب در دفاع از حزبِ خود اتفاق نظرش با کائوتسکی را، که دربارۀ اشتراک منافع پرولتاریا و دهقانان در انقلاب حاضر قلم زده است، با تأکید بیان میکند. تروتسکی مُجاز و مفید بودنِ یک بلوک 'چپ' علیه بورژوازی لیبرال را پذیرفته است. این حقایق برای من کافی است تا بفهمم که تروتسکی به نقطهنظرات ما نزدیکتر شده است. از مسألۀ «انقلاب بیوقفه» که بگذریم، ما در اینجا دربارۀ نکات اساسی مسألۀ شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی اتفاق نظر داریم.
رفیق لیبِر Lieber با حرارت تمام مرا به کنار گذاشتنِ حتی ترودویکها از صف متحدین بورژوا-دمکراتِ پرولتاریا متهم کرده است. لیبر باز هم مجذوب جملات شده و به اصل مطلبِ مورد بحث توجه کافی نکرده است. من از کنار گذاشتنِ عمل مشترک با ترودویکها حرفی نزدم، بلکه لزوم برحذر ماندنمان از نوسانکردنهای ترودویکها را مطرح کردم. ما نمیبایست از «منزوی شدن» خود از ترودویکها، زمانی که آنها به دنبالهروی از کادتها گرایش پیدا میکنند، ترسی به دل راه دهیم. ما باید ترودویکها را وقتی از اتخاذ موضع پیگیرِ دمکراتهای انقلابی قصور میورزند بیرحمانه افشا کنیم. یکی از این دو چیز است، رفیق لیبر — یا اینکه حزب کارگران یک سیاست مستقل اصیل پرولتری را دنبال خواهد کرد، که در آنصورت ما عمل مشترک با بخشی از بورژوازی را صرفاً وقتی که آن بخش سیاست ما را بپذیرد، و نه برعکس، مُجاز میدانیم؛ و یا اینکه صحبتمان دربارۀ استقلال مبارزۀ طبقاتیِ پرولتاریا صرفاً حرفِ مُفت باقی خواهد ماند.
پلخانف هم مثل لیبر از اصل مطلبِ مورد بحث طفره رفته است، منتها در جهتی دیگر. پلخانف از رُزا لوکزامبورگ صحبت کرده و او را همچون شمایلی که در آن او مریموار بر ابرها تکیه زده، تصویر نموده است. چه از این زیباتر! مناظرات ظریف، شوالیهوار و مؤثّر.... ولی با این حال مایلم از پلخانف بپرسم: مریموار یا غیر مریموار، شما دربارۀ محتوای اصلی مسأله چه فکر میکنید؟ (کف زدن مرکز و بلشویکها.) آخر، این چندان خوشایند نیست که آدم بمنظور طفره رفتن از موضوع مورد بحث به دامان شمایل حضرت مریم پناه ببرد. مریموار یا غیر مریموار، ما دربارۀ «دومایی با اختیارات تام» چه نظری باید داشته باشیم؟ این دیگر چه صیغهای است؟ آیا این قرابتی با مارکسیسم دارد، آیا قرابتی با سیاست مستقل پرولتاریا دارد؟
هم لیبر و هم پلخانف هر بار به طرق مختلف جمله «توافقهای گاه به گاه» را در گوش ما تکرار میکنند. فرمولی است بینهایت راحت و بیدردسر، اما بکلی فاقد پرنسیپ؛ مطلقاً خالی از محتوا. از اینها گذشته رفقا، ما هم تحت شرایط معیّن و صرفاً هم گاه به گاه، مطلقاً گاه به گاه، اجازۀ توافقهایی با ترودویکها را میدهیم. در ضمن با کمال میل این کلمات را در قطعنامهمان میگنجانیم.
اما مسأله این نیست. مسأله این است که چه اَعمال مشترکی، با چه کسی و برای چه مقاصدی، گاه به گاه مُجاز است! هم پلخانف، با بذلهگوییهای شوالیهوارش، و هم لیبر با نمایشات توخالی رقّتانگیزش، هر دو با شتاب از روی این سؤالات پُراهمیّت رد شدهاند و آنها را مغشوش نمودهاند. و این هم یک مسألۀ تئوریک نیست، یک مسألۀ عملیِ بینهایت حیاتی است. ما به تجربه دریافتهایم که توافقهای معروفِ گاه به گاه، توافقهای معروفِ «تکنیکی»، نزد منشویکها به چه معناست! معنایش سیاست اتکاء طبقۀ کارگر به لیبرالهاست و لاغیر. «گاه به گاه» قبای کهنهای است بر تن این سیاست اپورتونیستی.
پلخانف قطعاتی از آثار مارکس را در باب نیازِ پشتیبانی از بورژوازی نقل کرد. افسوس که او از نویه راینیشه زایتونگ نقل قول نکرد. افسوس که او فراموش کرد که چگونه مارکس از لیبرالها طی دورهای که انقلاب بورژوایی در آلمان در اوج خود بود «پشتیبانی نمود». ضرورتی هم ندارد که برای اثبات آنچه مسلّم است چنین راه دوری برویم. ایسکرای قدیم هم مکرراً صحبت از ضرورت پشتیبانی حزب کارگر سوسیال-دمکرات از لیبرالها - و حتی 'مارشالهای اشرافیّت' - میکرد. در دورۀ پیش از انقلاب بورژوایی، زمانی که سوسیال-دمکراسی هنوز میبایست مردم را برای شرکت در زندگی سیاسی بیدار کند، این کاملاً موجّه بود. امروز، زمانی که طبقاتی مختلف چندی است بر صحنۀ ظاهر شدهاند، زمانی که، در یک طرف، یک جنبش انقلابیِ دهقانی عرضِ وجود کرده است، و در طرف دیگر خیانتهای لیبرالی - امروز دیگر مسألۀ پشتیبانی ما از لیبرالها مطرح نیست. ما همه موافقیم که سوسیال-دمکراتها اکنون باید خواستِ مصادرۀ املاکِ غیابی[۲] را مطرح کنند. اما نظر لیبرالها در این باره چیست؟
پلخانف میگوید: تمام طبقاتی که از ترقیخواهیِ حداقلی برخوردارند باید به ابزاری در دست پرولتاریا بدل شوند. من شک ندارم که این آرزوی قلبی پلخانف است. ولی مدعی ام که سیاست منشویکها در عمل، نه به این، بلکه به چیزی بسیار متفاوت میانجامد. طی سال گذشته، در هر موردی که منشویکها از کادتها مثلاً پشتیبانی کردند، منشویکها در واقع خود ابزاری بودند در دست کادتها. این در مورد پشتیبانی از خواست یک «کابینۀ دومایی» و تشکیل بلوک با کادتها در موقع انتخابات نیز صادق است. تجربه نشان داده است که در این موارد، علیرغم «آرزوهای» پلخانف و دیگر منشویکها، پرولتاریا خود وسیله قرار گرفت. شعار «دومایی با اختیارات تام» و رأی دادن به گُلووین هم به کنار.
ما باید این نکته را با جدیّت تمام درک کنیم که بورژوازی لیبرال به راه ضد انقلاب قدم گذاشته است و باید علیهاش مبارزه کرد. تنها آنوقت است که سیاست حزب کارگران به یک سیاست انقلابیِ مستقل، نه سیاستی در حرف، بَدل خواهد شد. تنها آنوقت است که ما نفوذ خود را بطور سیستماتیک بر خرده بورژوازی و دهقانان هر دو، که بین لیبرالیسم و مبارزۀ انقلابی نوسان میکنند، اِعمال نمودهایم.
ایرادی که در اینجا به ناصحیح بودنِ تزِ ما دربارۀ فریب خرده بورژوازی توسط لیبرالها گرفته شده بیاساس است. نه تنها تجربۀ انقلاب ما، بلکه تجربۀ کشورهای دیگر نیز نشان داده که لیبرالیسم با فریب است که نفوذ خود را در بسیاری از اقشار مردم حفظ میکند. این وظیفۀ روشن ماست که برای رهاییِ آن اقشار از نفوذ لیبرالها مبارزه کنیم. در طول دهها سال، حزب سوسیال-دمکراتِ آلمان برای از بین بردن نفوذ لیبرالها بر اقشار وسیع مردم مبارزه کرده و این نفوذ را، در برلن فیالمثل، از میان بُرده است. ما نیز میتوانیم و باید به این هدف دست یابیم و کادتها را از هوادارانِ دمکراتشان محروم سازیم.
اجازه بدهید در مورد این که سیاست منشویکها مبنی بر پشتیبانی از کادتها به کجا انجامیده است، مثالی برایتان نقل کنم. در روزنامۀ منشویکی روسکایا ژیزن (شمارۀ ۴۵)، ۲۲ فوریه ۱۹۰۵، در یک مقالۀ بیامضا، به عبارت دیگر در سرمقاله، دربارۀ انتخاب گُلووین و سخنرانیش در دوما اینطور گفته شده: «رئیس دومای دولتی کاری بزرگ و پُرمسئولیّت بر عهده گرفته است - که سخنانش منعکس کنندۀ خواستهای اساسی و نیازهای ۱۴۰ میلیون نفر از مردم باشد... آقای گُلووین هرگز نمیتوانست به سطحی بالاتر از سطح یک عضو حزب کادت ارتقاء یابد و نمایانگر ارادۀ تمامی دوما شود.» ملاحظه میکنید تا چه حد سرمشقدهنده و الهامبخش است؟ منشویکها کارِ پُرمسئولیّتِ لیبرالِ مربوطه - صحبت کردن از جانب «مردم» - را تنها از اینکه با رأیهای خودشان از او پشتیبانی کردهاند نتیجه میگیرند. این به معنای تحویلِ دربست رهبری ایدئولوژیک و سیاسی به لیبرالیسم است. این رها کردن کامل دیدگاه طبقاتی است. و من اعلام میکنم: چنانچه در شرای یک بلوک 'چپ'، سوسیال-دمکراتهایی خوابِ این را ببینند که دربارۀ کارِ پُرمسئولیّت یک ترودویک در منعکس کردن نیازهای «کار» چیز بنویسند، من با تمام وجود از قاطعانهترین استیضاحِ چنین سوسیال-دمکراتی حمایت خواهم کرد. در این مورد منشویکها یک بلوک ایدئولوژیک با کادتها دارند. ما نباید اجازه بدهیم که هیچگونه بلوکی از این قبیل با هیچکس، حتی با 'انقلابیون سوسیالیست' منعقد شود.
ضمناً مارتینف اظهار کرد که ما وقتی صحبت از تمام اراضی و آزادی کامل میکنیم، در واقع به چنین بلوکی رضایت دادهایم. اجازه بدهید روزنامۀ منشویکی سوتسیال-دمکرات را به یادتان بیاورم. در پیشنویس پلاتفرم انتخاباتی که بوسیلۀ ک.م. [کمیتۀ مرکزی-م.] تنظیم شده و در آن روزنامه به چاپ رسیده، دقیقاً به همان شعارها دربارۀ زمین و آزادی برمیخوریم! حرفهای مارتینف متّه به خشخاش گذاشتن محض است.
در خاتمه مایلم چند کلمهای در رابطه با رفقای لهستانی صحبت کنم. یک چنین خصلتنماییِ دقیقی از احزاب بورژوایی ممکن است به نظر برخی از این رفقا بیمورد آمده باشد. شاید مبارزۀ طبقاتیِ حادتر در لهستان آن را غیر ضروری میسازد. ولی برای سوسیال-دمکراتهای روسیه واجب است. برشمردنِ دقیقِ ماهیّت طبقاتی احزاب ترودویکی، بعنوان رهنمودی برای تمام تبلیغ و تهییجهای ما ضرورت قطعی دارد. تنها بر اساس یک تحلیل طبقاتی از این احزاب است که میتوانیم وظایف تاکتیکیمان - تمایز طبقاتی سوسیالیستی پرولتاریا؛ و مبارزه تحت رهبریش علیه اتوکراسی و بورژوازی خیانتکار، هر دو - را با قطعیّت تمام برای طبقۀ کارگر مطرح کنیم. (کف زدن بلشویکها و مرکز)
کلیات آثار (انگلیسی) جلد ۱۲، صفحات ۴۷۴-۴۶۹
توضیحات
[*] کنگرۀ پنجم حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه از ۳۰ آوریل تا ۱۹ مه (۱۳ مه -۱ ژوئن) سال ۱۹۰۷ در لندن برگزار گردید. ۳۳۶ نماینده با حق رأی و نظر مشورتی در کنگره شرکت داشتند که از این عده ۱۰۵ نفر بلشویک، ۹۷ نفر منشویک، ۵۷ نفر عضوِ بوند، ۴۴ نفر سوسیال-دمکرات لهستانی، ۲۹ نفر سوسیال-دمکرات لیتوانی و ۴ نفر نمایندۀ «مستقل» بودند. بلشویکها از جانب نمایندگان لهستانی و لیتوانی حمایت و از اکثریت قاطعی برخوردار شدند. در کنگره موضوعات زیر به بحث گذاشته شد: (۱) گزارش کمیتۀ مرکزی؛ (۲) گزارش گروه دوما و سازمان آن؛ (۳) شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی؛ (۴) دومای دولتی؛ (۵) کنگره کارگری و سازمانهای غیر حزبی کارگری؛ (۶) اتحادیههای کارگری و حزب؛ (۷) عملیات پارتیزانی؛ (۸) بیکاری، بحران اقتصادی و راه ندادن کارگران به کارخانهها؛ (۹) مسائل تشکیلاتی؛ (۱۰) کنگرۀ اشتوتگارت (اول مه، میلیتاریسم)؛ (۱۱) کار در ارتش؛ (۱۲) متفرقه. مهمترین ماده در دستور کار کنگره، گزارش لنین درباره شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی بود. همۀ قطعنامههای پیشنهادی بلشویکها درباره مسائل اصولی به تصویب کنگره رسید. کمیتۀ مرکزی که توسط کنگره انتخاب گردید شامل ۵ بلشویک، ۴ منشویک، ۱ سوسیال-دمکرات لیتوانی و ۲ سوسیال-دمکرات لهستانی بود. اعضاء علیالبدل کمیتۀ مرکزی نیز به این ترتیب انتخاب شدند: ۱۰ بلشویک، ۷ منشویک، ۳ سوسیال-دمکرات لهستانی و ۲ سوسیال-دمکرات لیتوانی. کنگره با پیروزی کامل بلشویسم بر جناح اپورتونیست حزب یعنی منشویکها به پایان رسید. برای جزئیات بیشتر درباره کنگره پنجم ح.ک.س.د.ر. مراجعه کنید به مقالۀ لنین: «شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی» - صفحات ۵۰۹-۴۸۹ جلد ۹ کلیات به زبان انگلیسی.
[۱] 'چپ' Left - کلماتی که در این متن فارسی بین دو آپستروف قرار گرفتهاند، در متن انگلیسی آپستروف ندارند اما بدون اینکه مؤکد باشند با حروفِ اولِ بزرگ نوشته شدهاند، یعنی اسامی خاص و معرفه هستند. نمونه دیگر: 'مارشالهای اشرافیّت' Marshals of the Nobility.—آرشیو عمومی لنین
[۲] املاکِ غیابی landed estates
Landed property یا landed estate، 'مِلکِ غیابی' به مِلک یا املاکی گفته میشود که برای مالکش درآمد ایجاد میکند بدون آنکه مالک در آن املاک حضور و در کارهای عملی آن املاک دخالت و شراکتی داشته باشد. 'املاک' البته فقط شامل زمین نمیشود و همۀ داراییهای درآمدزای به جا مانده را در بر میگیرد. در اصل ترجمۀ این نوشته به جای آن 'املاکِ اربابی' به کار رفته، که در این بازنویسی تصحیح شده است.—آرشیو عمومی لنین
بازنویسی با پارهای تغییرات از روی
جزوۀ «سری ترجمۀ آثار لنین ۲» - «شیوۀ برخورد به احزاب بورژوایی» - سهند، هسته هوادار «اتحاد مبارزه در راه آرمان طبقۀ کارگر»، تیر ۱۳۵۸
lenin.public-archive.net #L1641fa.html
|