بلشویکها و خرده بورژوازی
و. ای. لنین
مقالهای با عنوان فوق که در نوویه سیلی[۱] منتشر شده، مناسبت خوبی برای دادن برخی توضیحات را فراهم میآورد.
روزنامه نارضایتیش را از تقسیم کردن «مبتذل» بورژوازی به خُرد، انقلابی و لیبرال ابراز میکند. این ارگان ترودویکها با تکرار کردن استدلال معمول منشویکها میگوید که بسیاری از مردم خرده بورژوا به نفع کادتها رأی دادند.
این درست است که بسیاری از خرده بورژواها به کادتها رأی دادند. اما خصلت طبقاتی یک حزب نمیتواند از روی این واقعیت قضاوت شود که عناصر مشخصی، از بین دیگران، در یک لحظۀ معیّن به آن رأی دادند. بدون شک بسیاری از خرده بورژواهای آلمانی به سوسیال-دمکراتها رأی میدهند و بسیاری از کارگران به «مرکز» آلمان. با این حال، نوویه سیلی، احتمالاً متوجه است که از این حقیقت نمیتوان نتیجه گرفت که تقسیم کردن «مبتذل» طبقات کارکن به خرده بورژوازی و پرولتاریا نادرست است.
کل تاریخ حزب کادت، و بخصوص انتخابات اخیر، بوضوح نشان دادهاند آن زمینداری که یک ملک کاپیتالیستی را اداره میکند، بورژوای متوسط، و روشنفکر بورژوا پایۀ طبقاتی حزب را تشکیل میدهند. اکثریت مردم، یعنی، بخشهای وسیع خرده بورژوازی شهری، همچنین دهقانان، علاقهای به حزبی ندارند که از هر اقدام مستقل تودهها میترسد، و با چنین اقدامی مخالفت میکند، که از پرداختهای بازخرید زمین دفاع و علیه کمیتههای ارضی محلی با استفاده از سیستم انتخاباتی چهار مادهای[۲] بعنوان بهانه مبارزه میکند و غیره. این بتنهایی سبب کنار رفتن سریع خرده بورژوازی از صف کادتها در انتخابات اخیر است. همانطور که میدانیم، دهقانان کاملاً کادتها را طرد کردند، و مسئول عمدۀ شکست آنها در میتینگهای انتخاباتی گوبرنیا بودند. آنطور که در نُوی لوچ شمارۀ ۱[۳] گفتیم، خرده بورژوازی شهری ۴۱۰۰۰ رأی به بلوک چپ داده بود، در مقایسه با ۷۴۰۰۰ رأی به کادتها، و این علیرغم این حقیقت بود که چپ هیچ روزنامهای نداشت و غیره."
کادتها یک حزب بورژوازی لیبرال هستند. موقعیت اقتصادی آن طبقه آن را وادار به ترسیدن از یک پیروزی دهقانی و همبستگی طبقۀ کارگر میکند. این علت گرایش اجتنابناپذیر، و نه به هیچ وجه تصادفی، کادتها به چرخیدن هر چه سریعتر به سوی راست، به چرخیدن به سوی یک توافق با ارتجاع، همگام با هر چه سریعتر چرخیدن تودههای مردم به سوی چپ است. پس از انحلال دوما، این ضرورتی اقتصادی، و نه تصادف، بود که پرولتاریا، دهقانان و خرده بورژوازی فقیر شدۀ شهری را به چرخش فوقالعاده به سوی چپ و انقلابی شدن، و کادتها را به چرخش فوقالعاده به سوی راست واداشت. فقط خرده بورژوازی یا یک هرزۀ سیاسی میتوانست از این امر متأسف باشد، یا سعی کند این روند را تغییر داده یا متوقف کند.
ما سوسیال-دمکراتها وظیفهای متفاوت داریم – تسریع رهایی تودهها از نوسان کادتها. این نوسان توسط رسم، پیوندهای قدیمی و نفوذ لیبرالها، توسط سلطۀ اقتصادیشان بر خرده بورژوازی، نقششان بمثابه روشنفکران بورژوا، بمثابه مستخدمان دولتی لیبرال و غیره، حفظ میشود. هر چه تودهها سریعتر متوجه شوند که منافع خودشان چه هستند، سریعتر دشمنی لیبرالها با جنبش تودهای را درک میکنند، سریعتر خودشان را از لحاظ سیاسی از لیبرالها جُدا میکنند و وارد سازمانهای متنوع دمکراتیک و انقلابی، اتحادیهها، احزاب و غیره میشوند. بخصوص دهقانان، که در روسیه هشت دهم یا نُه دهم خرده بورژوازی را تشکیل میدهند، در درجۀ اول برای زمین مبارزه میکنند. ملاک لیبرال (و در روسیه هنوز چنین چیزهایی هستند – دستۀ انتخاب کنندگان زمیندار ۲۴٫۴ درصد از کادتها و آنهایی که بیشتر به چپ گرایش داشتند را در انتخابات اخیر به نمایندگی برگزیدند) در مبارزه علیه دهقان است، و مستخدم دولتی لیبرال، روشنفکر بورژوا بسیار نزدیک به ملاک لیبرال است. به این دلیل است که دهقانان اکنون مصممانهتر و با سرعت بیشتری نسبت به خرده بورژوازی شهری خودشان را از نفوذ کادتها رها میسازند. پیروزی دهقانان در مبارزه برای زمین پایۀ اقتصادی واقعی برای پیروزی انقلاب بورژوازی در روسیه است. لیبرالها (از جمله کادتها) مخالف پیروزی دهقانان هستند؛ آنها از بازپرداختهای زمین دفاع میکنند؛ یعنی تبدیل کردن بعضی دهقانان به گروسباوئرن[۴]، و بعضی به کنخته[۵] تحت تسلط یک ملاک از نوع پروسی. به این دلیل پیروزی انقلاب بورژوا-دمکراتیک در روسیه بدون رهایی دهقانان از نوسان سیاسی لیبرالها ناممکن است. پیروزی دهقانان مالکیت ملاکی بر زمین را لغو میکند، و کاملترین آزادی عمل را برای رشد نیروهای مولد بر خطوط سرمایهداری خالص فراهم میسازد. پیروزی لیبرالها مالکیت ملاکی بر زمین را حفظ میکند، فقط بطور سطحی جنبههای فئودالی آن را پاک میکند و منجر به رشد سرمایهداری با کمترین سرعت و کمترین آزادی، میتوانیم بگوییم منجر به نوع پروسی رشد سرمایهداری، نه نوع آمریکایی میشود.
هنگامی که نوویه سیلی میگوید که خرده بورژواها در مطالبات اجتماعی-اقتصادیشان نزدیکتر به لیبرالها، و در مطالبات سیاسیشان نزدیکتر به پرولتارها هستند، و اینکه «مرکز ثقل انقلاب» به «سیاست» تغییر میکند، این پایۀ اقتصادی و طبقاتی انقلاب روسیه را نمیفهمد. استدلالات نوویه سیلی تودهای از سردرگمی هستند. خرده بورژوا، از جمله دهقان، بطور طبیعی بیشتر نزدیک به لیبرال است تا پرولتار؛ او بعنوان یک مالک، بعنوان یک تولید کنندۀ خُرد نزدیکتر است. بنابراین، متحد کردن خرده بورژوازی و پرولتارها در یک حزب (آنطور که سوسیالیست-رولوسیونرها دوست دارند انجام دهند) از لحاظ سیاسی مضحک و از موضع سوسیالیسم صرفاً ارتجاعی خواهد بود. با این حال، در انقلاب بورژوا-دمکراتیک کنونی در روسیه، مبارزه به هیچ وجه به علت تضاد خصمانه بین اربابان و کارگران (آنطور که در انقلاب سوسیالیستی خواهد بود) نیست بلکه به علت تضاد خصمانه بین دهقان و ملاک است: «مرکز ثقل انقلاب» به این سو، به سوی مبارزۀ اقتصادی، و مسلماً نه به سوی مبارزۀ «سیاسی» تغییر میکند.
ولی حتی اگر انقلاب ما در محتوای اقتصادیش بورژوایی است (در این نمیتوان شک داشت)، از این امر نباید نتیجه گرفت که بورژوازی نقش رهبری کننده در انقلاب ما را بازی میکند، که بورژوازی نیروی محرک آن است. چنین نتیجهگیریای، که معمولاً توسط پلخانف و منشویکها انجام میشود، مبتذل کردن مارکسیسم است، یک کاریکاتور از مارکسیسم. رهبر انقلاب بورژوایی میتواند یا ملاک لیبرال به همراه کارخانهدار، تاجر، وکیل و غیره باشد، یا پرولتاریا همراه با تودههای دهقان. در هر دو صورت خصلت بورژوایی انقلاب باقی میماند، ولی وسعت، درجۀ مفید بودنش برای پرولتاریا، درجۀ مفید بودنش برای سوسیالیسم (یعنی، ابتدا و در درجۀ نخست، برای رشد سریع نیروهای مولد) در دو حالت کاملاً متفاوتند.
بلشویکها از این تاکتیکهای اساسی پرولتاریای سوسیالیست در انقلاب دمکراتیک را نتیجه میگیرند – آوردن خرده بورژوازی دمکرات، بخصوص خرده بورژوازی دهقان، با خودشان، دور کردن آنها از لیبرالها، فلج کردن بیثباتی بورژوازی لیبرال، و رشد دادن مبارزۀ تودهها برای الغای کامل همۀ بقایای سرواژ، از جمله مالکیت ملاکی بر زمین.
مسئلۀ ریاست دوما یک مسئلۀ جزئی مربوط به تاکتیکهای عمومی سوسیال-دمکراتها در انقلاب بورژوایی بود. سوسیال-دمکراتها مجبور بودند که ترودویکها را به زور از کادتها دور کنند، یا با رأی دادن به نفع ترودویکها یا با نمایش دادن امتناع از رأی دادن و دادن دلیلی برای امتناع. نوویه سیلی حالا اعتراف میکند که شرکت در کنفرانسی به همراه کادتها برای چپ یک اشتباه بود. این اعترافی ارزشمند است. با این حال، نوویه سیلی، با داشتن این گمان که «آن اشتباهی مربوط به اقتضای عملی و نه اصول بود» بطور تأسفآوری در اشتباه است. این عقیده، آنطور که نشان دادیم، از درک نادرست مسائل اساسی، اصول و تاکتیکهای پرولتاریای سوسیالیست در انقلاب بورژوایی برمیخیزد.
فقط از این دیدگاه است که میتوان پاسخی صحیح به آن مسائل خاص که باعث سردرد نوویه سیلی میشوند داد.
چگونه «تضمین شود که خرده بورژوازی، که توسط نووی لوچ بمثابه متحد پذیرفته شده، از چپ رویگردان نمیشود و به اردوی مشروطهطلب-دمکرات نمیپیوندد؟» ما به این دلیل که این نمیتواند تضمین شود مخالف هر توافق دائمی با ترودویکها هستیم. خط ما «پیشروی جداگانه ولی ضربه زدن با هم» بر هر دوی صد-سیاهها و کادتهاست. آن کاری است که ما طی انتخابات سن پترزبورگ انجام دادیم، و چیزی است که همیشه انجام خواهیم داد.
اعتراض نوویه سیلی این است که بخشی از خرده بورژوازی ممکن است از کادتها دور شود. البته که ممکن است، همانطور که ما بخشی از تاواریشچ[۵] کادتی را در انتخابات سن پترزبورگ با خود بردیم. برای دستیابی به این، ما سوسیال-دمکراتها باید راسخانه راه خودمان، راه انقلابی را برویم، و توجهی به چیزی که ماریا آلکسنوای[۷] کادت ممکن است بگوید نکنیم.
کار قانونگذاری «ناگزیر باید در دست مشروطه طلب–دمکراتها گذاشته شود». هیچ چیز از این نوع. کادتها، بعنوان رهبران «مرکز» لیبرالی در دوما، بدون حمایت ما، نسبت به گروه صد-سیاه اکثریت دارند. از این رو ما باید لوایح سوسیال-دمکراتیک خودمان را روی میز بگذاریم، نه لوایح لیبرالی و خرده بورژوایی که به زبانی انقلابی نوشته شدهاند، و نه با اصطلاحات رسمی، و باید آنها را به رأیگیری بگذاریم. بگذارید صد-سیاهها و کادتها آنها را رد کنند. آنگاه ما به انتقاد بیرحمانه از لایحۀ کادتی گذار میکنیم و بطور منظم ترمیماتی را طرح میکنیم. هنگامی که ترمیمات پایان مییابند ما از رأی دادن به لایحۀ کادتها بمثابه یک کل امتناع میکنیم، کادتها را به حال خودشان میگذاریم تا صد-سیاهها را شکست دهند، از این طریق در مقابل مردم هیچ مسئولیتی به خاطر پستی و بیارزش بودن دمکراسی کاذب کادتی نمیپذیریم.
نووی لوچ، شمارۀ ۶
۲۵ فوریۀ ۱۹۰۷
امضا: ن. لنین
انتشار بر طبق متن نووی لوچ
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۲
توضیحات
[۱] نوویه سیلی Noviye Sily (نیروهای نو) – یک روزنامۀ ترودویکی که در سن پترزبورگ از ۱۶ فوریه (۱ مارس) ۱۹۰۷ منتشر شد؛ ۹ شماره از آن ظاهر شد. این روزنامه در ۲۷ فوریه (۱۲ مارس) ۱۹۰۷ توقیف شد.
مقالۀ «بلشویکها و 'خرده بورژوازی'» که در اینجا به آن اشاره شده است، بدون امضا در شمارۀ ۷ نوویه سیلی در ۲۳ فوریه (۸ مارس) ۱۹۰۷ منتشر شد.
[۲] سیستم انتخابات چهار مادهای – یک مخفف (کلمهای واحد به زبان روسی) برای سیستم انتخاباتی دمکراتیک با چهار مطالبهاش – رأیگیریِ همگانی، برابر، مستقیم و مخفی.
[۳] مراجعه نمایید به صفحه ۱۵۴ از جلد ۱۲ مجموعه آثار لنین. [تاکتیکهای خرده-بورژوایی]
[۴] لنین کلمۀ آلمانی را به کار برده است، چون دارد از نوع 'پروسی' در مقابل آمریکایی حرف میزند: Großbauern جمع Großbauer یعنی ملاک صاحب زراعت در مقیاس بزرگ.-آرشیو عمومی
[۵] کنِخته: Knechte جمع Knecht یعنی کارگر کشاورزی، کارگری که برای زارع کار میکند.-آرشیو عمومی
[۶] تاواریشچ Tovarishch - Това́рищ (رفیق) یک نشریه روزانۀ بورژوایی بود که در سن پترزبورگ از مارس ۱۹۰۶ تا ژانویه ۱۹۰۸ منتشر میشد. ارگان رسمی هیچ حزبی نبود اما مثل بلندگوی چپِ کادت عمل میکرد. منشویکها هم برای آن مینوشتند.-آرشیو عمومی
[۷] ماریا آلکسنوا Marya Alexevna (شاهزاده ماریا آلکسنوا) – شخصیتی از کمدی گریبویدوف Wit Works Woe.
- ترجمه جواد راستیپور
lenin.public-archive.net #L1605fa.html
|