Farsi    Arabic    English   

«به بالا چشم ندوزيد، پايين را نگاه کنيد!»

و. ای. لنین


این چیزیست که آقای ای. ژیلکین در شمارۀ امروز روزنامۀ کادت چپ ناشا زاریا می‌گوید. او با تأسف به «درخشش از خود راضی بودن» در چهره‌های کادتها اشاره می‌کند. او با اظهار خرسندانۀ آقای میلیوکوف مبنی بر اینکه «کادتها خودشان را از چپ افراطی جدا می‌سازند» تحریک به اعتراض شده است. او «دانش سیاسی خارق‌العادۀ» کادتها را، که معترفند موقعیت «ناامیدانه» است و در همین حال دربارۀ هدایت کردن متهورانۀ کشتی دولت به آبهای آرام لاف‌زنی می‌کنند، به سخره می‌گیرد.

بگذارید این بازتاب‌ها را بررسی کنیم، چون مربوط به مسئلۀ اساسی در موقعیت سیاسی کنونی می‌شوند. ما فکر می‌کنیم اهمیت خاصی دارد که تأکید کنیم حوادث حتی آنهایی که کاملاً با دیدگاههای سوسیال-دمکراتهای چپ مخالفند و با بیشترین شدت با ما مخالفت می‌کنند را مجبور می‌نمایند که موقعیت را بدرستی ارزیابی کنند.

بر طبق شایعاتی که از باشگاه مرتجعین روسی در پاریس سرچشمه می‌گیرند، «همۀ تزلزلات در پترهوف پایان یافته‌اند. دست گورمیکین باز گذاشته شده است»، یعنی، آزادی دارد تا کار دوما را یکسره کند. ناشا زاریا، که در تمایل بلشویکها برای رنگ کردن هر چیزی با رنگهای غم‌افزا سهیم نیست، می‌گوید: «ما هر دلیلی را داریم تا باور کنیم که این شایعات قابل اعتماد هستند....» سرمقالۀ این روزنامه در پایان می‌نویسد «مبارزه شدیدتر می‌شود ... کسی که شمشیر را بلند می‌کند به وسیلۀ شمشیر نابود خواهد شد. آقای ای. ژیلکین می‌نویسد: «آیا در روسیه افراد زیادی هستند که به یک نتیجۀ مسالمت‌آمیزِ پیروزمندانۀ کار پارلمانی باور داشته باشند؟ فرد باید رومانتیک، رؤیاگرا، ایده‌آلیست باشد تا با چنین خوابهای گلگونی کنترل خودش را از دست بدهد.» در ستون بعدی آقای و. خیژنیاکوف می‌نویسد: «ما نمی‌توانیم از توفانهای انقلابی اجتناب کنیم – باید به این اعتراف کرد. دوما برای تغییر جهت جنبش به راه مسالمت‌آمیز ناتوان است، زیرا فاقد قدرت بهبود دادن به شرایط زندگی مردم است و بدون چنین قدرتی راه دیگری بجز انقلاب وجود ندارد. اکنون همه از احساس همواره در حال رشد نارضایتی، از ایمانِ بسرعت زوال‌یابنده به قدرت مطلق دوما و تسلیم شدن به ناامیدی [فقدان ایمان به دوما، مثل فقدان ایمان به خدا، به هیچ وجه نشانۀ «ناامیدی» نیست] آگاهند. جو بتدریج به هیجان درمی‌آید: گاهی اوقات صدای رعد و برق را از دور می‌شنویم؛ احتمالاً مدت زیادی طول نخواهد کشید تا توفان شروع به باریدن کند.»

این توسط افرادی گفته می‌شود که ما به علت دشمنی از پیش تعیین شده‌شان با سوسیال-دمکراسی برای عقیده‌شان ارزش زیادی قائلیم. حوادث این افراد را مجبور به تکرار همان گزاره‌هایی کرده که ما همیشه بر رویشان اصرار ورزیده‌ایم و بورژوازی لیبرال به دلیل آنها همیشه ما را محکوم کرده، به ما دشنام داده و تهمت زده است و انبوهی از افترا، دروغ و تهمت دربارۀ «بلشویکها» اختراع نموده.

«به بالا چشم ندوزيد، پايين را نگاه کنيد!» این بدان معناست که از نظر شرایط عینی تاریخی، که وابسته به ارادۀ ما نیستند، مبارزۀ پارلمانی نمی‌تواند تبدیل به شکل اصلی جنبش آزادیبخش در روسیه در زمان حال شود. نیازی به گفتن نیست که مسئله «انکار» این شکل از مبارزه و رد آن نیست. حقیقت آنست که، به دلیل جریان حوادث، مبارزۀ اصلی و تعیین کننده در عرصه‌ای دیگر پیش می‌رود. بورژوازی لیبرال به مناسبت‌های متعددی بطور افتراآمیز اظهار داشته که بلشویکها «بی‌پروایانه مردم را به سوی اقدامات افراطی هل می‌دهند» (رچ، شمارۀ ۸۸). ولی، آقایان، آیا واقعاً ما بودیم که ژیلکین، خیژنیاکوف و سرمقاله‌نویس ناشا زاریا را «هل دادیم»؟ آیا واقعاً ما بودیم که سربازان کورسک و پولتاوا، شهرهای کییف، ساراتوف و دیگر دهقانان را «هل دادیم»؟

ما کسانی را «هل داده» و برخیزانده‌ایم که چهره‌هایشان از قبل «درخشش از خود راضی بودن» داشته‌اند. ما گفته‌ایم که شکل مبارزه برای آزادی وابسته به ارادۀ ما نیست، که ما باید با هوشیاری و بدون ترس به چهرۀ واقعیت، که از دنبال کردن «راهی» که حتی ناشا ژیزن اکنون معترف به بسته بودن آن است جلوگیری می‌کند، بنگریم. ما گفته‌ایم که سوسیالیستها نمی‌توانند و نباید منافع اساسی دمکراسی و سوسیالیسم را فدای موفقیتهای لحظه‌ای کنند؛ که وظیفه‌شان گفتن این حقیقت تلخ به توده‌هاست که کادتها غیرقابل اعتمادند، که دوما ناتوان است و توفانهای انقلابی اجتناب‌ناپذیرند. اگر توده‌ها، با مسحور شدن توسط سخنوری کادتها در گردهمایی‌های انتخاباتی، امروز ما را درک نمی‌کنند، و اگر در نخستین روزهای نخستین پارلمان روسیه با از دست دادن کنترل‌شان از روی شادی، فردا ما را درک نکنند، آنها پس فردا متقاعد خواهند شد که ما درست می‌گوییم. حوادث آنها را مجبور خواهند کرد ببینند که حزب سوسیال-دمکرات انقلابی با موفقیتهای پر زرق و برق اغوا نمی‌شود، که آنها را بطور پیگیر و استوار فرا می‌خواند تا به هر سویی که مبارزه‌ای ناگزیر تکامل می‌یابد که سرنوشت آزادی واقعی (و نه کادتی) مردم را معین خواهد کرد «چشم بدوزند».

انقلاب ما دقیقاً به این دلیل انقلاب کبیر روسیه است که توده‌های وسیع مردم را به مشارکت در ساختن تاریخ برانگیخته است. تضادهای طبقاتی در بین این توده‌ها هنوز از آشکار کردن خودشان با اندازۀ کامل به دورند. احزاب سیاسی تازه دارند شکل می‌گیرند. به این دلیل ما قدرت آن را نداریم که توده‌ها را تا حدی زیاد هدایت کنیم یا جلوی آنها را بگیریم. ولی می‌توانیم، پس از مطالعۀ موقعیت واقعی و روابط بین طبقات، گرایش ناگزیر در فعالیتهای تاریخی آنها و اشکال عمدۀ جنبش‌شان را پیشبینی کنیم. ما باید دانش سوسیالیستی‌مان را در بین توده‌ها تا حد ممکن گسترش دهیم و بیمی از این نداشته باشیم که حقیقت اغلب بسیار تلخ است و بسادگی در زیر قلوه سنگ برچسب‌های سیاسی مد روز یا نهادهای سیاسی پر زرق و برق قابل تشخیص نیست؛ و به خودمان اجازه ندهیم که با داستان‌های زیبا مسحور شویم. ما با انجام دادن هر کاری برای روشن ساختن اذهان توده‌ها و آماده ساختن‌شان برای اشکال جنبش که، اگر چه برای یک نظاره‌گر ظاهربین نفهمیدنی هستند، با این حال، بطور اجتناب‌ناپذیر به دنبال کل موقعیت اقتصادی و سیاسی در کشور می‌آیند، وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم. اگر فقط به «بالا» توجه کنیم و نفهمیم که در پایین چه می‌گذرد، رشد می‌کند، نزدیک می‌شود و قریب‌الوقوع است، در انجام وظیفه‌مان شکست خورده‌ایم.


نوشته شده در ۱ (۱۴) ژوئن ۱۹۰۶
انتشار در وپریود شمارۀ ۷ مورخ ۲ ژوئن ۱۹۰۶
انتشار بر طبق متن روزنامه
مجموعه آثار لنین، جلد

- ترجمه: جواد راستی‌پور
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۳/۲/۱


lenin.public-archive.net #L1495fa.html