قاطعیّت و انقلاب
و. ای. لنین
سرمقالۀ دیروز ناشا ژیزن، و امروز رچ، دوما، ناشا ژیزن، استرانا و اسلوو – کل مطبوعات بورژوازی بدون استثناء – به سوسیال-دمکراتهای چپ یورش میبرد. چه اتفاقی افتاده؟ آن تکبّر «پیروز» که تا همین اواخر کادتها را قادر میساخت به نحوی تحقیرآمیز «تحریم کنندگان» را نادیده بگیرند؟ اوج هژمونی کادتی – هنگامی که آن آقایان به پرولتاریا سیاستمداری میآموختند و بخاطر خطاهای آن برایش دلسوزی میکردند – امری مربوط به گذشته است. چه اتفاقی افتاده؟
آقای استرووه در سرمقالۀ ۱۱ مه دوما پاسخ میدهد که انقلابیگری تولدی تازه مییابد. او راست میگوید. ایمان به دوما ساعت به ساعت تحلیل میرود. درک اینکه چگونه آزادی برای مردم به دست میآید همگام با معلوم شدن چهرۀ واقعی حزبی روشنتر میشود که با حرف مفت زدن به نام آن آزادی، طی انتخابات تشکیل شد تا هر دوی این حقایق را که مردم تا حدی خسته شده بودند و سیاست ویته-دورنوو که عرصۀ انتخابات را به روی نمایندگان حقیقی منافع حقیقی مردم بست، را در نظر بگیرد. اجتنابناپذیری اَشکال جدید مبارزه بطور خیرهکنندهای با فعالیت سازمانی که ماهیّت ضدانقلابی آن آشکار شده مورد تأکید قرار میگیرد. بله، بورژوازی طی انتخابات تصور کرد که انقلاب به پایان رسیده و آن لحظۀ شیرینی که بورژوازی میتوانست ثمرات مبارزۀ کارگران و دهقانان را به نفع خودش برگرداند فرا رسیده. اما نتیجهگیری نادرستی کرده بود. یک سکون موقتی را با تمام شدن نهایی انقلاب، با پایان آن، اشتباه گرفته بود. تازه راحتتر بر صندلیهای دوما مستقر شده و شروع به بحث دلپذیر و مؤدبانه با رژیم قدیمی دربارۀ شرایط یک توافق دوستانه به هزینۀ کارگران و دهقانان کرده بود. و آنگاه، به یکباره، مشخص شد که کارگران و دهقانان آماده بودند پا به میدان بازی بگذارند و توافق را برهم زنند.
گردهمایی مردمی در قصر پانینا به نظر آقایان کادت بطور خاصی عصبانی کننده بود. سخنرانیهای سوسیال-دمکراتها در گردهمایی آن باتلاق متعفن را هم زد. آقایان کادتها فریاد میزنند «وجدان داشته باشید، شما با انتقاد کردن از حزب ما دارید به دولت کمک میکنید.» این استدلالی آشناست. هر گاه سوسیال-دمکراتها پا پیش میگذارند تا به پرولتاریا و به مردم همچون یک کل معنی واقعی حوادثی که اتفاق میافتند را توضیح دهند، تا مهآلودگی که سیاستمداران بورژوا بین کارگران گسترش میدهند را بزدایند، تا به کارگران علیه تاجران بورژوای آزادی مردم هشدار دهند، و به کارگران جایگاه واقعیشان را در انقلاب نشان دهند، آقایان لیبرال فریاد میزدند که این انقلاب را تضعیف میکند. هر وقت سوسیال-دمکراتها میگویند که رژه رفتن زیر پرچمهای بورژوایی به نفع کارگران نیست و آنها پرچم خودشان، پرچم سوسیالدمکراسی را دارند، لیبرالها شروع به فریاد زدن میکنند که این به دولت خدمت میرساند. این حقیقت ندارد، قدرت انقلاب در آگاهی طبقاتی در حال رشد پرولتاریا، در آگاهی سیاسی در حال رشد دهقانان نهفته است. سوسیال-دمکراتی که از سیاست کادتی انتقاد میکند آن آگاهی را ارتقاء میدهد و انقلاب را تقویت میکند. کادتی که مردم را با موعظههایش فریب میدهد آن آگاهی را مهآلود میکند و قدرت انقلاب را از آن میرباید. این که به کادتها بگوییم به آنها اعتماد نداریم زیرا آنها مطالبات مردم را کاملاً و با تأکید کافی بیان نمیکنند، و چانه زنی با دولت را به مبارزه کردن علیه آن ترجیح میدهند، به معنی فراموش کردن دولت بخاطر کادتها نیست.
این معنایش نشان دادن مسیر مبارزۀ واقعی و پیروزی واقعی به مردم است. هنگامی که تودههای پرولتار و دهقان ایدهای روشن از این مسیر را به دست بیاورند، کادتها هیچ کس را نخواهند داشت که با او چانه بزنند، زیرا رژیم قدیمی محکوم به تکه پاره شدن خواهد بود.
کادتها فریاد میزنند «شما دارید پرولتاریا را به سوی اقدام علنی میرانید». یک لحظه صبر کنید آقایان! شما در جایگاهی نیستید که از اقدام حرفی بزنید، شمایی که حرفه سیاسیتان را بر روی خون کارگران و دهقانان ساختهاید، در جایگاهی نیستید که مباحثات یهودایی دربارۀ «قربانی دادن بیفایده» بر زبان آورید.
در همان گردهمایی، حرفهای کاملاً صحیحی زده شدند که کاملاً این عقیدۀ همۀ سوسیال-دمکراتها را بیان میکردند که هیچ نیازی به برانگیختن پرولتاریا نیست. هر کسی میتوانست در ولنا بخواند که حوادث نباید به زور خلق شوند.[۱] اما به زور خلق کردن حوادث یک چیز است و به زور خلق کردن شرایطی که در آن صحنۀ بعدی نمایش بزرگ قرار است اجرا شود یک چیز دیگر. چیزی که ما پرولتاریا و دهقانان را به انجامش فرا میخوانیم آماده شدن برای آن لحظه است که، در هر صورت، فقط به ما بستگی ندارد، ولی، در بین سایر چیزها، به مقداری که آقایان کادت تا بدان اندازه به امر آزادی خیانت میکنند بستگی دارد. وظیفۀ ما توضیح دادن شرایط مبارزه، نشان دادن اَشکال ممکن آن، نشان دادن جایگاه پرولتاریا در مبارزۀ در پیش به او، و کار برای سازمان دادن نیروهایش و ارتقاء دادن آگاهی طبقاتیش است. و این امر در حال حاضر، در میان سایر چیزها، به معنای آشکار کردن خستگی ناپذیر چهرۀ کادتها و هشدار دادن علیه حزب کادت است. این کاری است که ما انجامش میدهیم و به انجام آن ادامه میدهیم. هنگامی که کادتها بخاطر این آشفته میشوند و به جوش میآیند، نشانهای از این است که ما کارمان را بد انجام نمیدهیم. و هنگامی که در این رابطه کادتها به نحوی رقتانگیز از این مینالند که انقلاب تضعیف میشود، نشانهای از این است که آنها از الآن پیشبینی روشنی از این دارند که انقلاب واقعی، انقلاب کارگران و دهقانان، نزدیک است که دومای کادتی را درهم شکند. کادتها از این میترسند که انقلاب ممکن است از حدی که بورژوازی برای آسودگی خودش تعیین کرده فراتر رود. طبقۀ کارگر و دهقانان نباید فراموش کنند که منافعشان از این حدود فراتر میرود و وظیفهشان رساندن انقلاب به آخر است.
و این چیزی است که در قطعنامۀ گردهمایی مردمی، قطعنامهای که پروتوپوپوف را به آه کشیدن غمناک هنگامی که به بازرسان پلیس محلی میاندیشید واداشت، گفته شد. شما باید محتاطانهتر بنویسید، آقایان حزب کادت.
وُلنا، شمارۀ ۱۶
۱۳ مه ۱۹۰۶
امضا: Ѣ
انتشار بر طبق متن ولنا
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۰
[۱]
مراجعه نمایید به صفحۀ ۳۹۰ از جلد ۱۰ مجموعه آثار لنین – ویراستار.
- ترجمه جواد راستىپور
lenin.public-archive.net #L1473fa.html
|