نیروهای مسلح و انقلاب
و. ای. لنین
قیام در سواستوپول Sevastopol به گسترش ادامه میدهد. اوضاع بحرانی میشود. ملوانان و سربازانی که برای آزادی میجنگند افسرانشان را برکنار میکنند. نظم به صورت کامل حفظ میشود. دولت قادر نیست حقۀ کثیفی که در کرونشتات به کار بست[١] را تکرار کند، قادر نیست شورشها را مهندسی کند. اسکادران از رفتن به دریا امتناع و تهدید میکند که اگر هر گونه تلاشی برای سرکوب کردن قیامکنندگان انجام شود شهر را گلولهباران خواهد کرد. فرماندهی اوچاکوف را ستوان اشمیت (بازنشسته) بر عهده گرفته که بخاطر یک سخنرانی «گستاخانه» دربارۀ دفاع کردن با سلاح از آزادیهای وعده داده شده در مانیفست ١٧ اکتبر[٢] از خدمت برکنار شده بود. بر طبق یک گزارش منتشر شده در نشریۀ روس[٣]، مهلت تعیین شده (برای تسلیم شدن ملوانان) امروز، یعنی پانزدهم، به پایان میرسد.
از این رو ما در آستانۀ لحظۀ تعیین کننده قرار داریم. چند روز – احتمالاً چند ساعتِ – آینده نشان خواهند داد که آیا قیام یک پیروزی کامل به دست میآورد، آیا آنها شکست میخورند، یا آیا معاملهای صورت میگیرد. در هر صورت، حوادث سواستوپول نشاندهندۀ سقوط نظم قدیمی بندهوار در نیروهای مسلح است، همان سیستمی که سربازان را به ماشینهای مسلح تبدیل میکرد و از آنها وسایلی برای سرکوب کردن کوچکترین تلاشها برای رسیدن به آزادی میساخت.
آن روزهایی که لشکریان روسیه میتوانستند به خارجه اعزام شوند تا یک انقلاب را سرکوب کنند – همانطور که در ١٨٤٩ اتفاق افتاد[٤] – برای همیشه تمام شدهاند. امروزه نیروهای مسلح به نحو برگشتناپذیری از اتوکراسی روی برگرداندهاند. آنها هنوز کاملاً انقلابی نشدهاند. آگاهی سیاسی سربازان و ملوانان هنوز در سطح بسیار پایینی است. اما نکتۀ مهم این است که شروع به بیدار شدن کرده، که سربازان جنبش خودشان را به راه انداختهاند، که روحیۀ آزادیخواهی در همه جا به درون پادگانها نفوذ کرده. بعنوان یک قاعده میتوان گفت که پادگانهای نظامی در روسیه از هر زندانی بدترند؛ در هیچ جا فردیت به اندازۀ پادگانها خُرد و سرکوب نمیشود؛ در هیچ جا شکنجه، کتک زدن و تحقیر کردن انسان اینقدر متداول نیست. و این پادگانها دارند تبدیل به بستر رشد و نموّ انقلاب میشوند.
حوادث سواستوپول نه جُدا از بقیه اند و نه اتفاقی. اجازه دهید صحبتی از تلاشهای قبلی برای قیام آشکار در ارتش و نیروی دریایی نکنیم. بگذارید جرقهها در سن پترزبورگ را با آتش در سواستوپول مقایسه کنیم. بگذارید مطالبات سربازان را به یاد آوریم که اکنون در واحدهای نظامی متفاوت در سن پترزبورگ فرمولبندی میشوند (آنها در شمارۀ دیروز نشریهمان درج شدند). این لیست مطالبات چه سند جالبی است! چه واضح نشان میدهد که آن ارتشِ بنده تبدیل به یک ارتش انقلابی میشود. و چه قدرتی اکنون میتواند جلوی گسترش مطالبات مشابه در سراسر نیروی دریایی و ارتش را بگیرد؟
سربازان مستقر در سن پترزبورگ خواهان جیرۀ غذایی بهتر، لباس بهتر، اقامتگاه بهتر، مزد بیشتر، کوتاهتر شدن مدت خدمت و مشق نظامی روزانۀ کوتاهتر هستند. اما برجستهترین این مطالبات آنهایی هستند که تنها میتوانستند توسط سربازانی که به فکر آزادیهای مدنی هستند مطرح شوند. از جمله حق حضور با لباس سربازی در همۀ گردهماییها، «با شرایط مساوی با همۀ شهروندان دیگر»، حق مطالعه کردن تمام روزنامهها و نگهداشتن آنها در پادگانها، آزادی عقیده، حقوق مساوی برای همۀ ملیتها، الغای کامل همۀ تفاوت درجه در بیرون پادگانها، الغای سربازان خدمتکار برای افسران، الغای دادگاههای نظامی، قرار گرفتن همۀ جرایم نظامی در قلمرو قضایی دادگاههای مدنی، حق ارائه دادن شکایت دستهجمعی و حق دفاع کردن از خود در مقابل هر نوع تلاش از جانب یک مقام مافوق برای کتک زدن فرد تحت امرش. چنین اند مطالبات عمدۀ سربازان در سن پترزبورگ.
این مطالبات نشان میدهند که بخش بزرگی از ارتش فیالحال با مردانی که در سواستوپول برای آزادی بپا خاستهاند یکی شده است.
این مطالبات نشان میدهند که حرفهای ریاکارانۀ همدستان اتوکراسی دربارۀ بیطرفی نیروهای مسلح، دربارۀ نیاز به بیرون نگهداشتن آنها از سیاست و غیره، نمیتواند انتظار کمترین طرفداری در بین سربازان را داشته باشد.
نیروهای مسلح نمیتوانند و نباید بیطرف باشند. نکشیدن آنها به سیاست شعار نوکران ریاکار بورژوازی و تزاریسم است، کسانی که در حقیقت همیشه نیروهای مسلح را به سیاست ارتجاعی کشاندهاند، و سربازان روسیه را به همدستان صد-سیاهیها و شرکای پلیس تبدیل کردهاند. کناره گرفتن از مبارزهای که کل مردم برای رسیدن به آزادی در پیش گرفتهاند غیرممکن است. هر کسی که نسبت به این مبارزه بیتفاوت باشد دارد از وحشیگریهای حکومت پلیسی حمایت میکند، که آزادی وعده داد فقط برای آنکه مسخرهاش کند.
مطالبات سرباز-شهروندان مطالبات سوسیال-دمکراسی، مطالبات همۀ احزاب انقلابی، مطالبات کارگران طبقه-آگاه هستند. با پیوستن به صفوف حامیان آزادی و جانب مردم را گرفتن، سربازان پیروزی را برای امر آزادی و برآورده شدن مطالبات خودشان را تضمین میکنند.
ولی به منظور تضمین برآورده شدن واقعاً کامل و با دوام این مطالبات، لازم است که گام کوچک دیگری به پیش گذاشته شود. تمام این خواستهای جداگانه سربازان، که با زندگی نفرین شده زندانیوار در پادگانها فرسوده شدهاند، باید در یک کل واحد جمع شوند. و با جمع شدن، این مطالبات چنین خواهند بود: الغای ارتش ثابت و معمول ساختن تسلیح تمام مردم به جای آن.
در همه جا، در تمام کشورها، ارتش ثابت آنقدر که علیه دشمن داخلی به کار میرود علیه دشمن خارجی به کار برده نمیشود. در همه جا ارتش ثابت تبدیل به سلاح ارتجاع، نوکر سرمایه در مبارزهاش علیه کار، جلاد آزادی مردم شده است. از این رو، بگذارید ما هم در انقلاب کبیر آزادیبخشمان، در مطالبات صرفاً جزئی متوقف نشویم. بگذارید ریشۀ شر را بکنیم. بگذارید ارتش ثابت را یکسره دور بیندازیم. بگذارید ارتش با مردم مسلح ادغام شود، بگذارید سربازان دانشِ نظامیشان را به مردم انتقال دهند، بگذارید پادگانها برچیده شوند تا با مدارس نظامی آزاد جایگزین گردند. اگر محافظ آزادی روسیه مردم مسلّحی باشد که کاست نظامی را نابود کرده است، که همۀ سربازان را شهروند و همه شهروندان را سربازان قادر به حمل سلاح کرده، هیچ قدرتی بر روی زمین جرأت دست درازی به روسیۀ آزاد را نخواهد داشت.
تجربۀ اروپای غربی نشان داده است که ارتش ثابت چطور بغایت ارتجاعی است. علم نظامی ثابت کرده است که میلیس مردم کاملاً عملی است، که میتواند از پسِ وظایف نظامیای که هم جنگ تهاجمی و هم تدافعی پیش میآورند برآید. بگذارید بورژوازی ریاکار یا احساساتی خواب خلع سلاح را ببیند. تا زمانی که مردم ستمدیده و استثمار شده در جهان وجود دارند، ما باید نه برای خلع سلاح، بلکه برای مسلح کردن کل مردم تلاش کنیم. این خودش بتنهایی از آزادی تماماً محافظت میکند. این خودش بتنهایی ارتجاع را کاملاً سرنگون میکند. تنها هنگامی که این تغییر رخ داده باشد میلیونها زحمتکش، و نه فقط مشتی استثمارگر، از آزادی واقعی برخوردار خواهند شد.
نوشته شده در ١٥ (٢٨) نوامبر ١٩٠٥
نوایا ژیزن، شمارۀ ١٤، ١٦ نوامبر ١٩٠٥
امضاء : ن. لنین
انتشار مطابق متن نوایا ژیزن
مجموعه آثار لنین، جلد ١٠
توضیحات
[١]
در نیمۀ دوم اکتبر ١٩٠٥ کرونشتات محل گردهماییهای اعتراضی به مانیفست تزار، که در ١٧ (٣٠) اکتبر همان سال انتشار یافت، بود. بلشویکهایی که در گردهماییها سخنرانی کردند تلاش تزار برای فریب دادن مردم را افشا نمودند. سازمان سوسیال-دمکرات کرونشتات، با در نظر داشتن رشد سریع احساسات انقلابی در بین تودهها، یک قیام مسلحانه را برای پایان آن ماه برنامهریزی کرد. اما حوادث در مسیری خودجوش افتادند. در ٢٤ اکتبر (٦ نوامبر) یک گردهمایی ملوانان خواستار غذای بهتر، مزد بیشتر، خدمت کوتاهتر و برخورد انسانی با ملوانان شد؛ همچنین مطالبات سیاسی را مطرح کرد: یک جمهوری دمکراتیک، حق رأی عمومی، آزادی بیان، تجمع و انجمن، مصونیت فرد، الغای دستهبندیهای اجتماعی، و غیره. مطالبات ملوانان مورد پشتیبانی سربازان قرار گرفت. در ٢٦ اکتبر (٨ نوامبر) مبارزه به یک قیام مسلحانه انجامید. ولی قیام کنندگان به دلیل فقدان یک رهبری راسخ و برنامۀ عمل، سازماندهی ضعیفی داشتند.
مقامات حکومتی، که دستور اعزام سربازان از سن پترزبورگ را دادند، از ابتدای ٢٨ اکتبر (١٠ نوامبر) اعلام حکومت نظامی کردند و دست به حمله زدند. قیام سرکوب شد. بسیاری از شورشیانِ بازداشت شده محکوم به اعدام، خدمت تنبیهی یا زندان شدند. کمیتۀ سن پترزبورگ ح.ک.س.د.ر. با انتشار بیانیهای با عنوان «به سربازان و ملوانان» حقایق دربارۀ حوادث ٢٧-٢٦ اکتبر (٩-٨ نوامبر) را افشا کرد. کارگران سن پترزبورگ و دیگر شهرها با فراخوان بلشویکها به پشتیبانی از ملوانان و سربازان کرونشتات برخاستند. در ٢ (١٠) نوامبر پرولتاریای سن پترزبورگ اعلام اعتصاب عمومی کرد. دولت که از اقدام انقلابی تودهها ترسیده بود، اعلام کرد که شورشیان در دادگاهها مدنی و نه نظامی محاکمه خواهند شد. دادگاه متهمان را به مجازاتهای انضباطی یا زندان، و برخی را به خدمت تنبیهی محکوم کرد.
قیام کرونشتات محصول نفوذ اِعمال شده بر سربازان و ملوانان توسط مبارزۀ انقلابی کارگران و دهقانان در سراسر روسیه و فعالیت بلشویکها در ارتش و نیروی دریایی بود.
[٢]
در ١٧ اکتبر ١٩٠٥، در اوج اعتصاب عمومی سراسری روسیه، تزار مانیفستی را منتشر کرد که در آن وعدۀ «آزادیهای مدنی» و یک دومای «قانونگذار» را میداد. این مانیفست یک فریب بود، مانووری بود طراحی شده برای زمان خریدن، شکاف انداختن بین نیروهای انقلابی، شکستن اعتصاب و خواباندن انقلاب، و هیچگاه به عمل درنیامد.
[٣]
روس Rus (روسیه) – روزنامهای بورژوا-لیبرالی که بطور متناوب در سن پترزبورگ از دسامبر ١٩٠٣ تا ژوئن ١٩٠٨ منتشر میشد. دو بار نامش را تغییر داد – به ملوا Molva (شنیدهها) و دواتساتی وک Dvadtsaty Vek (قرن بیستم).
[٤]
اشاره به نقشی است که سربازان تزار نیکلای اول در سرکوب جنبش آزادیبخش ملی در کشورهای اروپای غربی ایفا کردند. در ١٨٤٨ تزار سربازانش را به رومانی، لهستان، ایالات بالتیک و غرب اوکراین فرستاد و وامی شش میلیون روبلی به امپراتور اتریش داد تا جنبش رهاییبخش ملی در ایتالیا را سرکوب کند. در ١٨٤٩ سربازان تزاری به فرونشاندن انقلاب مجارستان کمک کردند.
ترجمه جواد راستیپور
lenin.public-archive.net #L1415fa.html
|