تجدید سازمان حزب[١]
و. ای. لنین
١
شرایطی که حزب ما تحت آنها فعالیت میکند به نحوی ریشهای تغییر مییابند. آزادی اجتماعات، تشکلها و مطبوعات به دست آورده شدهاند. البته، این حقوق بسیار متزلزلند، و ایمان داشتن به آزادیهای کنونی، اگر جنایت نباشد، حماقت است. مبارزۀ نهایی هنوز فرا نرسیده است، و تدارک دیدن برای این مبارزه باید در اولویت قرار داشته باشد. تشکیلات مخفی حزب باید حفظ شود. ولی همزمان مطلقاً ضروریست که گستردهترین استفاده ممکن را از میدان فعالیت نسبتاً وسیعتر کنونیمان بکنیم. مطلقاً ضروریست که علاوه بر تشکیلات مخفی، تعداد زیادی از سازمانهای حزبی (و سازمانهای دارای پیوند با حزب) جدید قانونی و نیمه قانونی ایجاد کنیم. اگر چنین نکنیم، غیرقابل تصور است که بتوانیم فعالیتمان را با شرایط جدید انطباق دهیم یا مشکلات جدید را حل کنیم.
جهت قرار دادن تشکیلات بر اساسی نوین، نیاز به یک کنگرۀ جدید حزبی هست. بر طبق مقررات، کنگرۀ حزبی یک بار در سال تشکیل میشود و کنگرۀ بعدی باید در مه ١٩٠٦ برگزار شود؛ ولی اکنون ضروریست که جلو انداخته شود. اگر از این فرصت استفاده نکنیم، آن را از دست میدهیم – بدین مفهوم که نیاز به تشکیلات که کارگران اینقدر شدید آن را احساس میکنند بیان خود را در اَشکال ناجور و خطرناک مییابد، برخی «مستقلها»[٢] یا دیگران را تقویت میکند و غیره. ما باید سازمانیابی به شیوۀ جدید را تسریع کنیم، باید شیوههای جدیدی برای بحث عمومی ارائه دهیم، باید شجاعانه و قاطعانه «خطی نوین» را پایهگذاری کنیم.
من عمیقاً باور دارم فراخوان به حزب که در این شماره و با امضای کمیتۀ مرکزی حزب ما منتشر شد[٣]، کاملاً بدرستی آن خط نوین را پایهگذاری میکند. ما، نمایندگان سوسیال-دمکراسی انقلابی، حامیان «اکثریت»، مکرراً گفتهایم که دمکراتیزه کردن کامل حزب در شرایط کار مخفی غیرممکن بود، و در چنین شرایطی «اصل انتخابی بودن» عبارتی توخالی بود. و تجربه گفتههای ما را تأیید کرده. حامیان سابق اقلیت مکرراً در مطبوعات اظهار داشتهاند (مراجعه نمایید به جزوۀ نوشته شده توسط «یک کارگر» با مقدمهای از اکسلرود، نامهای با امضای «یک کارگر، یکی از بسیاران» در ایسکرا[٤] و جزوۀ «نظر کارگران دربارۀ انشعاب حزب») که در واقعیت ثابت شده است به کار بردن هر روش دمکراتیک حقیقی و هر اصل انتخابی حقیقی غیرممکن است. ولی ما بلشویکها همیشه قبول داشتهایم که در شرایط جدید، هنگامی که آزادیهای سیاسی به دست آورده شدهاند، پذیرش اصل انتخابی بودن ضروری خواهد بود. صورت جلسات کنگرۀ سوم ح.ک.س.د.ر. این را به نحوی قطعی ثابت میکنند، البته، اگر نیازی به اثبات وجود داشته باشد.
پس وظیفه روشن است: حفظ تشکیلات مخفی در زمان حال و به وجود آوردن یک تشکیلات جدید قانونی. برای کنگره این وظیفه (که البته، انجام واقعی آن توانایی عملی و اطلاع داشتن از همۀ شرایط زمان و مکان را میطلبد) میتواند به شکل زیر تنظیم شود: فراخواندن کنگرۀ چهارم بر اساس مقررات حزبی و همزمان شروع کردن فوری و بلافاصله به اِعمال کردن اصل انتخابی بودن. کمیتۀ مرکزی این مشکل را حل کرده است. اعضای کمیته، در شکل نمایندگان سازمانهای کاملاً تأیید شده، در حقیقت بمثابۀ نمایندگان ادامۀ حیات حزب، در کنگره با حق رأی شرکت میکنند. نمایندگان انتخاب شده توسط تمام اعضای حزب، و در نتیجه توسط تودههای کارگران وابسته به حزب، توسط کمیتۀ مرکزی به موجب حقش برای این کار، دعوت میشوند که در کنگره با حق اظهار نظر اما بدون حق رأی شرکت کنند. علاوه بر این، کمیتۀ مرکزی اعلام کرده است که فوراً به کنگره پیشنهاد خواهد داد که این حق مشورت را به حق رأی تبدیل کند. آیا همۀ نمایندگان کمیتهها با این کار موافقت خواهند کرد؟
کمیتۀ مرکزی اعلام کرده است که به عقیدهاش آنها بدون تردید موافقت خواهند کرد. من شخصاً اعتقاد عمیقی به این دارم. غیرممکن است که با چنین چیزی موافقت نشود. تصورناپذیر است که اکثریت رهبران پرولتاریای سوسیال-دمکرات با آن موافقت نکنند. ما مطمئنیم که عقیدۀ کارکنان حزبی، که نووایا ژیزن با دقت ثبتشان کرده است، بزودی صحت دیدگاه ما را ثابت میکند؛ حتی اگر مبارزهای بر سر این گام (تبدیل حق مشورت به حق رأی) صورت گیرد، نتیجۀ آن از قبل مشخص است.
به این مسئله از زاویهای دیگر بنگرید – از دیدگاه ماهیت امر و نه شکل آن. آیا سوسیال-دمکراسی با تحقق برنامهای که ما پیشنهاد میکنیم به خطر میافتد؟
ممکن است گفته شود که ورود ناگهانی تعداد زیادی غیرسوسیال-دمکرات به حزب خطرناک است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، حزب در بین تودهها حل خواهد شد، دیگر پیشرو آگاه طبقهاش نخواهد بود و نقش آن به یک دنبالهرو تنزل مییابد. این حقیقتاً به معنی دورهای بسیار اسفناک خواهد بود. و این میتوانست به خطری بسیاری جدی تبدیل شود اگر ما هر نوع تمایلی به عوام فریبی نشان میدادیم، اگر کاملاً فاقد اصول حزبی (برنامه، قواعد تاکتیکی و تجربۀ سازمانی) بودیم، و یا اگر این اصول سست و متزلزل بودند. ولی حقیقت اینست که چنین «اگر»هایی وجود ندارند. ما بلشویکها هیچگاه هیچ نوع تمایلی به عوامفریبی نشان ندادهایم. برعکس، ما همیشه قاطعانه، آشکار و صریح علیه کوچکترین تلاشها برای عوامفریبی جنگیدهایم؛ ما از کسانی که به حزب میپیوندند خواستار آگاهی طبقاتی بودهایم، ما بر اهمیت عظیم استمرار توسعۀ حزب تأکید کردهایم، ما مروج انضباط و خواهان این بودهایم که هر عضو حزب در یکی از سازمانهای حزبی تعلیم یابد. ما برنامۀ حزبی ای داریم که راسخانه تصدیق و از جانب تمام سوسیال-دمکراتها پذیرفته شده و اصول اساسی آن موجب برخاستن هیچ انتقادی نگردیده است (انتقاد از نکات منفرد و طرز فرموله کردن در هر حزب زندهای کاملاً برحق و ضروریست). ما قطعنامههایی دربارۀ تاکتیکها داریم که بطور مداوم و سیستماتیک در کنگرههای دوم و سوم و در طی کار چندین سالۀ مطبوعات سوسیال-دمکراتیک رویشان کار شده. ما همچنین مقداری تجربۀ تشکیلاتی و یک تشکیلات واقعی داریم که نقشی آموزنده داشته و بیتردید ثمراتی به بار آورده، این حقیقتی است که شاید بلافاصله آشکار نباشد، ولی فقط کوران و کور شدگان میتوانند انکارش کنند.
رفقا، اجازه دهید دربارۀ این خطر مبالغه نکنیم. سوسیال-دمکراسی برای خود اعتباری کسب کرده، گرایشی ایجاد نموده و کادرهای کارگران سوسیال-دمکرات را پرورش داده. و حالا که پرولتاریای قهرمان با اَعمالش آمادگیش را برای جنگیدن و تواناییش را برای جنگیدن راسخانه و متحدانه برای اهدافی که بوضوح درک شدهاند، جنگیدنی با روحیۀ سوسیال-دمکراتیک خالص، ثابت کرده، مسخره خواهد بود اگر شک داشته باشیم که کارگرانی که متعلق به حزب ما هستند یا فردا با دعوت کمیتۀ مرکزی به آن میپیوندند، در نود و نه مورد از صد مورد سوسیال-دمکرات خواهند بود. طبقۀ کارگر بطور غریزی و خود بخودی سوسیال-دمکرات است و بیش از ده سال کاری که سوسیال-دمکراسی انجام داده تأثیر بزرگی بر تبدیل این گرایش از حالت خودانگیخته به آگاهانه داشته است. لولو اختراع نکنید رفقا! فراموش نکنید که در هر حزب زنده و رشد یابندهای همیشه عناصری از بیثباتی، نوسان و تزلزل وجود خواهند داشت. ولی بر این عناصر میتوان اِعمال نفوذ کرد و آنها تسلیم نفوذ هستۀ ثابتقدم و محکم سوسیال-دمکراتها خواهند شد.
حزب ما در دورهای که به فعالیت زیرزمینی میپرداخت راکد شد. همانطور که یک نمایندۀ کنگرۀ سوم بدرستی گفت، طی چند سال اخیر در زیرزمین خفه میشود. «زیرزمین» در حال فروپاشی است. پس شجاعانهتر به پیش روید؛ سلاح جدید را بردارید، آن را میان مردم تازهای توزیع کنید، پایههایتان را گسترش دهید، سوسیال-دمکراتهای کارگر را گِرد خودتان جمع کنید، صدها و هزاران نفر از آنها را وارد صفوف سازمانهای حزبی نمایید. بگذارید نمایندگان آنها حیاتی نوین به صفوف نهادهای مرکزی ما بیاورند، بگذارید روحیۀ نوین روسیۀ جوان انقلابی از طریق آنها جریان یابد. تاکنون انقلاب تمام اصول تئوریک اساسی مارکسیسم و تمام شعارهای اساسی سوسیال-دمکراسی را تصدیق کرده است. و انقلاب همچنین کار انجام شده توسط ما سوسیال-دمکراتها و امید و ایمان ما نسبت به روحیۀ حقیقتاً انقلابی پرولتاریا را تصدیق کرده. پس بگذارید همۀ کوچک پنداشتنها را در این اصلاح حتمی حزب کنار بگذاریم؛ بگذارید فوراً در راه نوین قدم گذاریم. این کار ما را از تشکیلات قدیمی مخفیمان محروم نخواهد کرد (شکی وجود ندارد که کارگران سوسیال-دمکرات آن را تجدید سازمان داده و تأیید کردهاند؛ تجربۀ عملی و روند انقلاب این امر را صد بار متقاعد کنندهتر از آنچه که میتوانست با تصمیمات و قطعنامهها نشان داده شود اثبات کردهاند). این امر نیروهای جوان تازهنفسی برای ما فراهم میآورد که از اعماق تنها طبقۀ واقعاً و تا به آخر انقلابی میآیند، طبقهای که نیمی از آزادی را برای روسیه به دست آورده و آزادی کامل را برای آن به دست خواهد آورد، طبقهای که روسیه را از طریق آزادی به سوسیالیسم هدایت میکند.
٢
تصمیم کمیتۀ مرکزی حزب ما به فراخواندن کنگرۀ چهارم ح.ک.س.د.ر.، که در شمارۀ ٩ نشریۀ نووایا ژیزن منتشر شده، گامی تعیین کننده به سوی به کار بردن کامل اصول دمکراتیک در تشکیلات حزبی است. انتخاب نمایندگان برای کنگره (که ابتدا با حق اظهارنظر و نه رأی دادن به آنجا میروند و سپس بدون شک حق رأی دادن میگیرند) باید طی یک ماه کاملاً انجام شود. از این رو، تمام سازمانهای حزبی باید در نزدیکترین زمان ممکن شروع به بحث دربارۀ داوطلبان نمایندگی و وظایف کنگره نمایند. مسلماً باید روی امکان تلاشهای جدیدی از سوی حکومت خودکامۀ در حال مردن جهت پس گرفتن آزادیهای وعده داده شده، حمله کردن به کارگران انقلابی و در درجۀ نخست رهبرانشان، حساب کرد. از این رو به مصلحت نیست (احتمالاً بجز موارد خاص) که اسامی حقیقی نمایندگان منتشر شوند. اسامی مستعاری که دورۀ بردگی سیاسی ما را بدان عادت داده است نباید تا زمانی که صد-سیاهیها در قدرت هستند کنار گذاشته شوند، همچنین نادرست نخواهد بود که مثل گذشته، برای مقابله با دستگیریها، نمایندگان علیالبدل انتخاب شوند. با این حال، ما به همۀ این نکات احتیاطآمیز مخفیکاری نخواهیم پرداخت، زیرا رفقایی که با شرایط محلی کار آشنا هستند بسادگی بر تمام مشکلاتی که ممکن است از این جهت برخیزند غلبه خواهند کرد. رفقایی که تجربۀ فراوانی از کار انقلابی تحت حکوت خودکامه دارند باید با توصیههایشان به همۀ آنهایی که دارند کار سوسیال-دمکراتیک را در شرایط جدید و «آزاد» (آزاد در گیومه، برای زمان حال) شروع میکنند، کمک کنند. لازم به گفتن نیست که اعضای کمیتۀ ما باید در انجام این کار مهارت زیادی نشان دهند: امتیازات ویژۀ رسمی در زمان حال بطور اجتنابناپذیری اهمیتشان را از دست میدهند، و در موارد بسیار زیادی لازم است که «از ابتدا» شروع کنیم، که به بخشهای بزرگی از رفقای جدید حزبی اهمیت یک برنامۀ سوسیال-دمکراتیک پایدار، تاکتیکها و تشکیلات را ثابت کنیم. نباید فراموش کنیم که تاکنون در اغلب موارد میبایست فقط با انقلابیونی سر و کار داشتیم که از قشر اجتماعی خاصی میآمدند، در حالی که اکنون باید با نمایندگان عادی تودهها سر و کار داشته باشیم. این تغییر نه تنها تغییری را در روشهای تهییج و ترویج (شیوهای مردمیتر، توانایی نشان دادن یک مسئله و توضیح دادن حقایق اولیۀ سوسیالیسم به سادهترین، واضحترین و متقاعد کنندهترین طرز ممکن)، بلکه همچنین در سازماندهی میطلبد.
در این مقاله مایلم به یک جنبۀ وظایف نوین سازماندهی بپردازم. تصمیم کمیتۀ مرکزی تمام سازمانهای حزبی را به فرستادن نمایندگان به کنگره دعوت میکند و تمام کارگران سوسیال-دمکرات را فرا میخواند که به چنین سازمانهایی ملحق شوند. برای تحقق یافتن واقعی این تمایل بسیار خوب، یک «دعوت» محض از کارگران یا فقط افزودن بر تعداد سازمانهایی از نوع قدیم کافی نیستند. برای رسیدن به این هدف، لازم است که همۀ رفقا اَشکال جدیدی از تشکیلات را با تلاشهای جمعی مستقلانه و مبتکرانهشان ایجاد کنند. تعیین کردن معیارهای از پیش مشخص شده برای این کار ممکن نیست، زیرا ما در میدان کاملاً جدیدی کار میکنیم: آگاهی از شرایط محلی، و پیش از همه ابتکار تمام اعضای حزب بایستی به کار بسته شوند. شکل جدید تشکیلات، یا بهتر است بگوییم شکل جدید هستۀ پایۀ سازمانی حزب کارگران، قطعاً بایستی بسیار بزرگتر از محافل قدیمی باشد. بجز این، هستۀ جدید به احتمال خیلی زیاد باید تشکیلاتی کمتر سخت و بیشتر «آزاد» و «انعطافپذیر» (lose) باشد. با وجود آزادی کامل تشکل و آزادیهای مدنی برای مردم، ما حتماً باید همه جا اتحادیههای سوسیال-دمکراتیک (نه فقط اتحادیههای صنفی، بلکه اتحادیههای سیاسی و حزبی) را برپا کنیم. در شرایط حاضر ما باید تلاش کنیم با استفاده از همۀ طرق و وسایل در اختیارمان به آن هدف نزدیک شویم.
باید فوراً ابتکار همۀ فعالین حزب و همۀ کارگران طرفدار سوسیال-دمکراسی را برانگیزیم. باید فوراً در همه جا سخنرانیها، بحثها، گردهماییها و تظاهراتهای خیابانی ترتیب دهیم که در آنها برگزاری کنگرۀ چهارم ح.ک.س.د.ر. اعلام خواهد شد، وظایف کنگره به مردمیترین و قابل درکترین روش توضیح داده خواهد شد، شکل جدید سازماندهی کنگره نشان داده خواهد شد، و فراخوانی به همۀ سوسیال-دمکراتها داده میشود تا در ساختن حزب خالص سوسیال-دمکراتیک پرولتاری برمبنای خطوط جدید شرکت کنند. چنین کاری برای ما گنجینهای از اطلاعات که برمبنای تجربه قرار دارند را فراهم میآورد؛ طی دو یا سه هفته (اگر ما پرتکاپو فعالیت کنیم)، نیروهای سوسیال-دمکرات جدیدی در میان کارگران به وجود میآورد، و در میان بخشهای وسیعتری علاقه به حزب سوسیال-دمکرات را، که ما اکنون تصمیم گرفتهایم آن را بطور مشترک با همۀ رفقای کارگر برمبنای خطوط جدیدی نوسازی کنیم، احیا میکند. در همۀ گردهماییها بلافاصله مسئلۀ برپا کردن اتحادیهها، سازمانها و گروههای حزبی مطرح خواهد شد. هر اتحادیه، سازمان یا گروهی بلافاصله دفتر، هیئت مدیره یا کمیتۀ هدایت کنندهاش را انتخاب میکند – بطور خلاصه، نهاد پایدار مرکزیای که امور تشکیلات را پیش میبرد، ارتباطات با نهادهای محلی حزبی را حفظ میکند، نوشتجات حزبی را دریافت و منتشر میکند، کمکهای مالی برای کار حزبی را جمع میکند، گردهماییها و سخنرانیها را ترتیب میدهد و، در نهایت، جهت انتخاب نماینده برای کنگرۀ حزبی تدارک میبیند. البته کمیتههای حزبی به هر یک از چنین تشکلهایی کمک خواهند کرد، به آن نوشتجاتی میدهند که در آنها اهداف، تاریخچه و وظایف بزرگ کنونی ح.ک.س.د.ر. توضیح داده شده.
بعلاوه، زمان آن رسیده که گامهایی در راستای دایر کردن آنچه که میتواند تکیه گاههای محلی اقتصادی نامیده شود، برای سازمانهای سوسیال-دمکراتیک کارگران برداشته شود – به شکل رستورانها، چایخانهها، میخانهها، کتابخانهها، قرائتخانهها، باشگاههای تیراندازی و غیره که توسط اعضای حزب نگهداری میشوند. نباید فراموش کنیم که بجز تحت تعقیب قرار گرفتن توسط پلیس «مستبد»، کارگران سوسیال-دمکرات همچنین توسط کارفرمایان «مستبد»شان که مبلّغان را اخراج میکنند نیز تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. از این رو سازماندهی پایگاههایی که تا حد ممکن از ظلم کارفرمایان مستقل باشند بسیار مهم است.
بطور کلی، ما سوسیال-دمکراتها باید هر استفاده ممکن را از وسعت یافتن آزادی عمل در حال حاضر بکنیم، و هر چقدر این آزادی بیشتر تضمین شود، ما با انرژی بیشتری این شعار را پیش میگذاریم: «به میان مردم بروید!». ابتکار کارگران اکنون خود را در مقیاسی نشان میدهد که ما، کارگران زیرزمینی و محفلی دیروز، حتی خوابش را هم نمیدیدیم. نفوذ عقاید سوسیالیستی بر تودههای پرولتاریا اکنون پیشرفت میکند، و به پیشرفت در مسیرهایی که ما اغلب روی هم رفته قادر به دنبال کردنشان نیستیم ادامه میدهند. با در نظر داشتن این شرایط ما باید روشنفکران سوسیال-دمکرات را به روشی معقولتر طوری توزیع کنیم که مطمئن شویم آنها بیهوده وقتشان را در جایی تلف نمیکنند که جنبش اکنون روی پای خودش ایستاده و، اگر بتوان چنین گفت، برای خودش حرکت کند، و مطمئن شویم آنها به میان «قشر تحتانی» میروند، جایی که کار سختتر است، جایی که شرایط مشکلتر هستند، جایی که احتیاج به تجربه و مردم آگاه بیشتر است، جایی که منابع روشنایی کمترند و ضربان قلب حیات سیاسی ضعیفتر است. ما باید هم اکنون «به میان مردم رویم»، هم در راستای تدارک دیدن برای انتخابات، که همۀ مردم، حتی از دورافتادهترین مناطق در آن شرکت خواهند کرد، و (از آن مهمتر) همچنین در راستای تدارک دیدن مبارزهای علنی – تا سیاستهای ارتجاعی یک وانده[٥] منطقهای را خنثی کنیم، تا در سراسر کشور، در بین همۀ تودههای پرولتار، شعارهایی که از مراکز بزرگ شهری برمیخیزند را شیوع دهیم.
قطعاً، افراط کردن همیشه بد است: برای سازمان دادن کار بر مبنای پایدارترین و «نمونه»ترین خطوط ممکن، ما در غالب اوقات هنوز مجبوریم که بهترین نیروهایمان را در چند مرکز شهری مهم متمرکز کنیم. تجربه نشان خواهد داد که چقدر باید طرفدار این کار باشیم. اکنون وظیفۀ ما آنقدر اختراع کردن قواعد جدید برای سازماندهی بر مبنای خطوط نوین نیست که توسعه دادن کار گسترده و متهورانهای میباشد که ما را قادر خواهد ساخت در کنگرۀ چهارم تجربۀ حزب از آن را جمعبندی و ثبت کنیم.
٣
در دو بخش نخست ما به اهمیت عام اصل انتخابی بودن در حزب و نیاز به هستههای سازمانی و اَشکال جدید سازماندهی پرداختیم. اکنون مسئلۀ بسیار حیاتی دیگری را بررسی خواهیم کرد، یعنی مسئلۀ وحدت حزب را.
بر هیچکس پوشیده نیست که اکثریت بزرگ کارگران سوسیال-دمکرات خیلی از انشعاب در حزب ناراضی و خواستار وحدت هستند. بر هیچکس پوشیده نیست که انشعاب منجر به ناامیدی خاصی در بین کارگران سوسیال-دمکرات (یا کارگرانی که آمادۀ سوسیال-دمکرات شدن هستند) نسبت به حزب سوسیال-دمکرات شده است.
کارگران تقریباً تمام امیدشان را به اینکه «سران» حزب خودشان را متحد کنند از دست دادهاند. نیاز به وحدت رسماً هم توسط کنگرۀ سوم ح.ک.س.د.ر. و هم توسط کنفرانس منشویکی برگزار شده در ماه مه گذشته پذیرفته شده بود. از آن زمان شش ماه گذشته، اما به زحمت میتوان گفت امر وحدت هر گونه پیشرفتی داشته. جای تعجب ندارد که کارگران شروع به نشان دادن علائم بیصبری کردهاند. جای تعجب ندارد که «یک کارگر، یکی از بسیاران»، که در ایسکرا دربارۀ وحدت نوشته و در جزوهای که توسط «اکثریت» منتشر شده («نظر کارگران دربارۀ انشعاب»، منتشر شده توسط کمیتۀ مرکزی، ژنو، ١٩٠٥) بالأخره روشنفکران سوسیال-دمکرات را با یک «مشت از پایین» تهدید کرده است. برخی سوسیال-دمکراتها (منشویکها) در آن زمان از آن تهدید خوششان نیامد، دیگران (بلشویکها) آن را برحق دانستند و، ته دلشان، کاملاً تأییدش کردند.
به نظر من زمان آن رسیده است که سوسیال-دمکراتهای کارگر دارای آگاهی طبقاتی میتوانند و باید تمایلشان را عملی کنند (من نمیگویم «تهدید»، زیرا این لغت مفهوم اتهامزنی و عوامفریبی را تلقین میکند، و ما باید نهایت سعیمان را بکنیم تا از هر دو اجتناب کنیم). البته، زمان آن رسیده، یا، در هر صورت، فرا میرسد، که اصل انتخابی بودن میتواند در تشکیلات حزبی نه فقط در گفتار بلکه در کردار، نه به عنوان عبارتی زیبا اما پوچ بلکه به عنوان اصلی واقعاً جدید که پیوندهای حزبی را نوسازی میکند، گسترش میدهد و تقویت مینماید، به کار بسته شود.
«اکثریت» که توسط کمیتۀ مرکزی نمایندگی میشود بطور سرراست خواستار به کار بردن فوری و معمولسازی اصل انتخابی بودن شده است. اقلیت نیز به همین سو حرکت میکند. و کارگران سوسیال-دمکرات اکثریت عظیم و قاطع را در سازمانهای سوسیال-دمکراتیک، کمیتهها، گردهماییها، میتینگها و غیره تشکیل میدهند.
از این رو اکنون نه تنها ممکن است که بر وحدت اصرار ورزید، نه تنها ممکن است که قولهایی را برای وحدت به دست آورد، بلکه متحد شدن واقعی ممکن است – با تصمیم سادۀ اکثریت کارگران سازمان یافته در هر دو جناح. فریبی در کار نخواهد بود، زیرا نیاز به وحدت، در اصول، توسط همگان پذیرفته شده است، و کارگران فقط باید در عمل دربارۀ مسئلهای تصمیم بگیرند که هم اکنون در اصول تصمیمش گرفته شده است.
ارتباط بین فعالیتهای روشنفکران و پرولتاریا (کارگران) در جنبش سوسیال-دمکراتیک طبقۀ کارگر احتمالاً میتواند با درجۀ نسبتاً خوبی از دقت توسط فرمول زیر بیان شود: روشنفکران در حل کردن مشکلات «در اصول»، در نقشه کشیدن، در استدلال دربارۀ نیاز به اقدام ماهرند – در حالی که کارگران دست به عمل میزنند و تئوری کسل کننده را به واقعیت زنده تبدیل میکنند.
و من کوچکترین لغزشی به عوامفریبی نخواهم داشت، نقش بزرگی که آگاهی در جنبش طبقۀ کارگر دارد را حتی اندکی کوچک نشان نخواهم داد یا به هیچ وجه از اهمیت عظیم تئوری و اصول مارکسیستی نخواهم کاست، اگر اکنون بگویم: ما هم در کنگره و هم در کنفرانس «تئوری کسل کنندۀ» وحدت حزب را ایجاد کردیم. رفقای کارگر، به ما کمک کنید تا این تئوری کسل کننده را به واقعیت زنده تبدیل کنیم! وسیعاً به سازمانهای حزبی بپیوندید. کنگرۀ چهارم ما و کنفرانس دوم منشویکی را به کنگرۀ عظیم و پُر ابهت کارگران سوسیال-دمکرات تبدیل کنید. در حل کردن این مسئلۀ عملی جوش خوردن به ما بپیوندید؛ بگذارید این مسئله استثنائی باشد (این استثنائی است که قاعدۀ مخالف را اثبات میکند!) که در آن ما یک دهم تئوری و نُه دهم عمل خواهیم داشت. چنین آرزویی مسلماً بر حق است، از لحاظ تاریخی ضروری است، و از لحاظ روانشناسی قابل درک است. ما برای مدتی آنقدر طولانی در جوّ ناسالم تبعید سیاسی «تئوریپردازی» کردهایم (گاهی اوقات – چرا نباید به آن اعتراف کرد؟ – بیفایده) که حالا واقعاً نادرست نخواهد بود اگر کمی، اندکی، فقط اندکی، «کمان را به طرف دیگر خم کنیم» و عمل را کمی بیشتر در اولویت قرار دهیم. این کار مسلماً در رابطه با مسئلۀ وحدت مناسب خواهد بود، مسئلهای که بخاطر دلایل انشعاب، ما مقدار بسیار زیادی جوهر و مقدار بیکرانی کاغذ برایش مصرف کردهایم. ما تبعیدیها بطور خاص مشتاق کار عملی هستیم. بعلاوه، ما اکنون برنامۀ خوب و جامعی برای کل انقلاب دمکراتیک نوشتهایم. پس بگذارید همچنین برای این متحد شویم تا این انقلاب را بسازیم!
نووایا ژیزن شمارههای ٩، ١٣ و ١٤
١٠، ١٥ و ١٦ نوامبر ١٩٠٥
امضاء: N. Lenin
مجموعه آثار لنین، جلد ١٠
توضیحات
[١]
«تجدید سازمان حزب» – اولین مقالۀ منتشر شدۀ لنین در نووایا ژیزن. او آن را بلافاصله بعد از بازگشتش به روسیه از تبعید نوشت و مقاله پایه و اساس قطعنامۀ «تجدید سازمان حزب» بود که در کنفرانس تامرفورس در دسامبر ١٩٠٥ تصویب شد.
[٢]
«مستقلها» – اعضای حزب مستقل سوسیال کارگری، سازمان مأموران نفوذی که در پاییز ١٩٠٥ بر اساس دستورالعملهای دولت تزاری، با کمک مستقیم پلیس مخفی بنیانگذاری شد. این حزب، که از نوع زوباتوفیست بود، میخواست کارگران را از مبارزۀ انقلاب منحرف کند. برنامۀ آن، که در شمارۀ ٤ مجلۀ روسکی رابوچی (کارگر روس) در ١٥ (٢٨) دسامبر ١٩٠٥ منتشر شد، فراخوان مبارزه برعلیه سوسیال-دمکراسی را داد. در اوایل سال ١٩٠٨ موجودیت این حزب که نتوانسته بود در میان تودۀ کارگران نفوذی به دست آورد، پایان یافت.
[٣]
فراخوان «به همۀ سازمانهای حزبی و همۀ کارگران سوسیال-دمکرات» با زیرعنوان «به مناسبت کنگرۀ چهارم ح.ک.س.د.ر.» در شمارۀ ٨ نووایا ژیزن مورخ ١٠ (٢٣) نوامبر ١٩٠٥ منتشر شد.
[٤]
اشاره است به ایسکرای جدید فرصتطلب. پس از کنگرۀ دوم ح.ک.س.د.ر. منشویکها با کمک پلخانف کنترل ایسکرا را به دست گرفتند. از نوامبر ١٩٠٣، با شروع از شمارۀ ٥٢، ایسکرا به سخنگوی منشویسم تبدیل شد. این نشریه تا اکتبر ١٩٠٥ وجود داشت.
[٥]
وانده Vendée – ناحیهای در غرب فرانسه که در اواخر قرن هجدهم، در دوران انقلاب بورژوایی فرانسه، دهقانان ناآگاه در آن قیامی ضدانقلابی را علیه جمهوری آغاز کردند. کشیشهای کاتولیک، اشراف و مهاجران سلطنتطلب رهبری این قیام را با پشتیبانی انگلستان برعهده داشتند.
پس از آن وندی مترادف با قیام ارتجاعی و سرچشمه ضدانقلاب شد.
- ترجمه جواد راستیپور
lenin.public-archive.net #L1410fa.html
|