Farsi    Arabic    English   

وظایف ما و شورای نمایندگان کارگران
نامه‌ای به سردبیر[١]

و. ای. لنین


رفقا، اکنون مسئله اهمیت و نقش شورای نمایندگان کارگران، با فوریت در مقابل سوسیال-دمکراتهای سن پترزبورگ و تمامی پرولتاریای پایتخت قرار دارد. من قلم به دست می‌گیرم تا عقایدی چند پیرامون این موضوع مهم بیان کنم؛ اما قبل از آن، مطلقاً لازم می‌دانم مهمترین احتیاط را قائل شوم. من به عنوان یک نگرنده سخن می‌گویم؛ هنوز مجبور به نوشتن از آن «راه دور» لعنتی، از «خارجه» نفرت‌انگیز یک تبعیدی هستم. و این برای هر کسی، اگر در سن پترزبورگ نبوده است، اگر هرگز شورای نمایندگان کارگران را ندیده، یا با رفقا در محل تبادل نظر نکرده باشد، کاملاً غیرممکن است عقیده صحیحی از این موضوع واقعی و عملی به دست آورد. بنابراین، چاپ این نامه را، که به وسیله شخصی بی‌اطلاع نگاشته شده است، به صلاحدید هیئت تحریریه واگذار می‌کنم. من این حق را برای خود قائلم، هر زمان که بالأخره فرصت کردم خود را با موضوع ، از طریق چیزی بیش از اطلاعات «کاغذی» آشنا سازم، در عقایدم تجدید نظر کنم.

و حالا بپردازیم به موضوع. به نظرم می‌رسد که رفیق رادین، در شماره ٥ نووایا ژیزن[٢] (من کلا فقط ٥ شماره از این نشریه‌ای که عملاً ارگان مرکزی ح.ک.س.د.ر. خودمان است را دیده‌ام)، در طرح این سؤال اشتباه می‌کند: شورای نمایندگان کارگران یا حزب؟ فکر می‌کنم مطرح کردن سؤال به این شکل اشتباه باشد، و تصمیم قطعاً باید این باشد: شورای نمایندگان کارگران و حزب، هر دو. تنها سؤال – و سؤالی بسیار مهم – این است که چگونه وظایف شورا و حزب سوسیال-دمکرات کارگری روسیه را از هم تفکیک، و چگونه با هم ترکیب کنیم.

من فکر می‌کنم برای شورا، پیوستن کامل به هر حزبی به دور از صلاح باشد. از آنجا که این عقیده احتمالاً موجب شگفتی خواننده خواهد شد، بلادرنگ به توضیح دادن نظراتم می‌پردازم (باز هم، و با بیشترین تأکید، اظهار می‌دارم که این عقیده یک نگرنده است).

شورای نمایندگان کارگران از درون اعتصاب عمومی، در ارتباط با اعتصاب، و برای اهداف آن به وجود آمد. چه کسی اعتصاب را رهبری کرد و به پیروزی نهائی رسانید؟ تمام پرولتاریا، که دربرگیرنده غیر سوسیال-دمکراتها – خوشبختانه یک اقلیت – می‌باشد. اهداف اعتصاب چه بودند؟ آنها هم اقتصادی و هم سیاسی بودند. اهداف اقتصادی، نه تنها مربوط به کارگران مزدی، بلکه مربوط به تمام پرولتاریا، همه کارگران و حتی تا حدی همه مردم زحمتکش بود. اهداف سیاسی، دربرگیرنده همه مردم، یا حتی همه مردمان روسیه بود. این اهداف در جهت رها ساختن تمام مردمان از زیر یوغ استبداد، بقایای سرواژ، حق‌کشی و ستم پلیسی بود.

بگذارید جلوتر رویم. آیا پرولتاریا باید به مبارزه اقتصادیش ادامه دهد؟ البته؛ در این مورد هیچ اختلاف نظری در بین سوسیال-دمکراتها نیست، و نمی‌تواند باشد. آیا این مبارزه باید تنها توسط سوسیال-دمکراتها، یا زیر پرچم سوسیال-دمکراتیک هدایت شود؟ من اینطور فکر نمی‌کنم؛ من هنوز به دیدگاهی که در «چه باید کرد؟» (درست است که در شرایط کاملاً متفاوت و اکنون کهنه شده) عنوان کردم، پایبندم، یعنی صلاح نیست که ترکیب اتحادیه‌های کارگری، و از این رو ترکیب کسانی را که در مبارزه اتحادیه‌ای، یا مبارزه اقتصادی شرکت می‌کنند، به اعضای حزب سوسیال-دمکرات محدود کرد. به نظرم می‌رسد که شورای نمایندگان کارگران، بمثابه سازمانی که کلیه مشاغل را نمایندگی می‌کند، باید بکوشد تا دربرگیرنده نمایندگانی از تمامی کارگران صنعتی، حرفه‌ای و اداری، خدمتکاران خانگی، کارگران زراعتی و غیره باشد، یعنی دربرگیرنده نمایندگانی از همه کسانی که قادر به، و خواهان جنگیدن بطور جمعی برای زندگی بهتر برای تمام مردم زحمتکش اند، از همه کسانی که دارای حداقل درجه ابتدائی از صداقت سیاسی اند، از همه بجز صدها-سیاه[٣]. تا آنجا که به ما سوسیال-دمکراتها مربوط می‌شود، حداکثر سعی خود را خواهیم کرد تا نخست، کلیه سازمانهای حزبمان، تا حد امکان، در تمام اتحادیه‌ها نماینده داشته باشند، و دوم، سعی خواهیم کرد از مبارزه‌ای که مشترکاً همراه با همقطاران پرولتارمان، بدون توجه به نظریاتشان، به آن دست می‌زنیم، برای دفاع سرسختانه و خستگی‌ناپذیر از تنها جهان‌بینی نامتناقض، تنها جهان‌بینی راستین پرولتاری، یعنی مارکسیسم، استفاده کنیم. ما البته در راه ترویج این جهان‌بینی، و در انجام این فعالیت تبلیغی و تهییجی، حزب طبقاتی پرولتاریای آگاه، حزب پیوسته اصولی و کاملاً مستقل خود، یعنی حزب سوسیال-دمکرات کارگری روسیه را، محافظت می‌کنیم و آن را تحکیم و توسعه خواهیم بخشید. هر قدم در مبارزه پرولتاری، اگر با فعالیتهای سوسیال-دمکراتیک سازمانیافته و منظم ما به طرز جدایی‌ناپذیری متصل باشد، توده‌های طبقه کارگر در روسیه و سوسیال-دمکراتها را هر چه بیشتر به هم نزدیک می‌کند.

این جنبه قضیه که مربوط به مبارزه اقتصادی است، نسبتاً ساده است و بندرت موجب برخاستن اختلاف خاصی می‌شود. اما جنبه دیگر که مربوط به رهبری سیاسی و مبارزه سیاسی است، مسئله‌ای متفاوت است. با این وجود، با پذیرفتن خطر شگفت‌زده کردن باز هم بیشتر خواننده، باید بگویم اینجا نیز گمان می‌کنم به صلاح نباشد که خواستار پذیرفتن برنامه سوسیال-دمکراتیک از جانب شورای نمایندگان کارگران و پیوستن آن به حزب سوسیال-دمکرات کارگری روسیه باشیم. به نظر من برای رهبری کردن مبارزه سیاسی هر دوی شورا (که باید به شیوه‌ای که در زیر می‌آید تجدید سازمان یابد) و حزب، به یک اندازه، مطلقاً لازمند.

ممکن است من در اشتباه باشم، ولی (به استناد اطلاعات ناکافی و «کاغذی» که در اختیارم است) باور دارم که شورای نمایندگان کارگران باید از نظر سیاسی به عنوان جنین یک دولت موقت انقلابی در نظر گرفته شود. گمان می‌کنم که شورا باید خود را در نزدیک‌ترین زمان ممکن دولت موقت انقلابی کل روسیه اعلام کند، یا باید یک دولت موقت انقلابی را برپا کند (که برابر با همان است، فقط در شکلی متفاوت).

مبارزه سیاسی هم اکنون به مرحله‌ای از رشد رسیده است که در آن نیروهای انقلاب و ضدانقلاب تقریباً برابرند. مرحله‌ای که دولت تزار برای سرکوب انقلاب اکنون دیگر ناتوان است، در حالیکه انقلاب، برای روبیدن دولت صدها-سیاه هنوز به حد کافی نیرومند نیست. زوال دولت تزار به حد کامل رسیده است. اما حتی در حالیکه زنده زنده می‌پوسد، تمامی روسیه را با زهر فساد خود آلوده می‌سازد. در مقابل زوال نیروهای ضدانقلابی، مطلقاً ضروری است که نیروهای انقلابی را، فوراً، بیدرنگ و بدون کوچکترین تأخیر سازمان داد. این سازماندهی، بخصوص اخیراً، پیشرفت درخشانی داشته است. این امر، از تشکیل بخشهایی از ارتش انقلابی (جوخه‌های دفاعی و غیره)، رشد سریع سازمانهای توده‌ای سوسیال-دمکراتیک پرولتاریا، ایجاد کمیته‌های دهقانی توسط دهقانان انقلابی، و اولین جلسات آزاد برادران پرولتار ما در لباس فرم سربازی و ملوانی، که برای خود راهی سخت و پرمشقت، ولی درست و روشن به سوی آزادی و سوسیالیسم را هموار می‌سازند، مشهود است.

آنچه اکنون موجود نیست، وحدت کلیه نیروهای واقعاً انقلابی است، کلیه آن نیروهایی که هم اکنون به نحوی انقلابی عمل می‌کنند. آنچه موجود نیست، یک مرکز سیاسی سراسری روسیه است، مرکزی فعال و تازه که به واسطه ریشه‌های عمیق خود در میان مردم، نیرومند است، مرکزی که از اعتماد مطلق توده‌ها برخوردار است، دارای نیروی خستگی‌ناپذیر انقلابی است و از نزدیک با احزاب سازمان‌یافته انقلابی و سوسیالیست در تماس است. چنین مرکزی تنها می‌تواند توسط پرولتاریای انقلابی‌ای برپا شود که اعتصاب سیاسی را شکوهمندانه به انجام رسانده است، اکنون قیام مسلحانه تمامی مردم را سازمان می‌دهد، اکنون نیمی از آزادی را برای روسیه کسب کرده است و آزادی کامل را نیز برایش کسب خواهد کرد.

ممکن است این سؤال پرسیده شود: چرا شورای نمایندگان کارگران نمی‌تواند تبدیل به نطفه چنین مرکزی شود؟ آیا به این دلیل است که در شورا، فقط سوسیال-دمکراتها نیستند؟ اما این، یک مزیّت است نه یک زیان. ما همواره صحبت از ضرورت اتحاد مبارزه‌جویانه سوسیال-دمکراتها و دمکراتهای بورژوای انقلابی می‌کرده‌ایم. ما صحبت از آن می‌کرده‌ایم و کارگران آن را عملاً انجام داده‌اند. این بسیار شایسته است. هنگامی که نامه‌ای از رفقای کارگر وابسته به حزب سوسیالیست انقلابی[٤] را در نووایا ژیزن می‌خوانم، که به ادغام شورا در یکی از احزاب معترضند، نمی‌توانم نپذیرم که این رفقای کارگر در بسیاری از جنبه‌های عملی محق می‌باشند. لازم به گفتن نیست که نظریات ما و آنان با یکدیگر فرق می‌کند و به هم پیوستن سوسیال-دمکراتها و سوسیالیست انقلابی‌ها قابل طرح نمی‌باشد و چنین پیشنهادی نیز نمی‌شود. ما عمیقاً متقاعدیم، آن کارگرانی که به نظریات سوسیالیست انقلابی‌ها می‌گروند و معهذا در صفوف پرولتاریا می‌جنگند، متزلزلند، زیرا آنان علیرغم مبارزه‌شان برای یک هدف حقیقتاً پرولتاری، نظریات غیرپرولتاری را حفظ می‌کنند. ما بایستی از نظر ایدئولوژیک، در مقابل تزلزل آنان، با راسخ‌ترین عزم بجنگیم، اما در این راه باید مراقب باشیم که هدف انقلابی، این هدف زنده، مبرم و حیاتی که به تصدیق همه رسیده است و تمامی مردم صادق را گِرد هم آورده است، صدمه نبیند. ما هنوز معتقدیم که نظریات سوسیالیست-انقلابی‌ها، دمکراتیک-انقلابی است و نه سوسیالیستی. ما بخاطر اهداف مبارزه جویانه‌مان، در حالی که استقلال حزبمان را حفظ می‌کنیم، باید به اتفاق یکدیگر گام برداریم و شورا، سازمانی مبارزه‌جو است و بایستی باشد. اخراج دمکراتهای انقلابی صادق و فداکار، به هنگامی که انقلابی دمکراتیک را می‌گذرانیم، کاری عبث می‌باشد، این یک حماقت است. ما برای غالب آمدن بر تزلزل آنان هیچ مشکلی نخواهیم داشت، زیرا نظریات ما توسط خود تاریخ و در هر قدم توسط واقعیت پشتیبانی می‌شوند. اگر جزوه‌مان سوسیال-دمکراسی را به آنان نیاموخته است، انقلابمان خواهد آموخت. مطمئناً آن کارگرانی که مسیحی باقی می‌مانند، که به خدا عقیده دارند، و آن روشنفکرانی که از عرفان دفاع می‌کنند (وای بر آنها!)، نیز متزلزلند؛ اما ما آنها را از شورا و یا حتی از حزب اخراج نخواهیم کرد، زیرا این ایمان محکم ماست که مبارزه واقعی و کار در میان لایه‌های گوناگون، تمام عناصر دارای روحیه زنده را قانع خواهد کرد که مارکسیسم حقیقت است، و آن کسانی را که فاقد روحیه زنده هستند، به کنار خواهد راند. و ما قدرتمان، قدرت عظیم مارکسیستها در حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه را، لحظه‌ای مورد تردید قرار نمی‌دهیم.

به نظر من، شورای نمایندگان کارگران، بمثابه مرکزی انقلابی که رهبری سیاسی را تأمین می‌کند، نه تنها سازمان بیش از حد گسترده‌ای نیست، بلکه بعکس، بسیار محدود است. شورا باید خود را دولت موقت انقلابی اعلام کند، یا چنین دولتی را تشکیل دهد، و در این راه بایستی به هر طریق، شرکت نمایندگان جدیدی را منظور دارد، نمایندگانی که نه تنها از کارگران، بلکه در وهله اول، از ملوانان و سربازان که در همه جا جویای آزادی اند، دوم، از دهقانان انقلابی، و سوم، از روشنفکران بورژوای انقلابی می‌باشند. شورا باید هسته‌ای نیرومند را برای دولت موقت انقلابی برگزیند، و آن را توسط نمایندگان کلیه احزاب انقلابی و کلیه دمکراتهای انقلابی (ولی، البته، فقط انقلابی و نه لیبرال) استحکام بخشد. ما از چنین ترکیب مختلط و وسیعی نمی‌هراسیم – براستی خواهان آنیم، زیرا انقلاب کبیر روسیه نمی‌تواند کاملاً موفق گردد، مگر آنکه پرولتاریا و دهقانان متحد شوند، و مگر آنکه سوسیال-دمکراتها و دمکراتهای انقلابی اتحادی برای مبارزه تشکیل دهند. این، اتحادی موقت برای برآورده کردن وظایف عملی بلاواسطه و مشخص خواهد بود، در حالیکه منافع مهم‌تر پرولتاریای سوسیالیست، منافع اساسی و اهداف نهائیش، توسط حزب کارگر مستقل و پیوسته اصولی سوسیال-دمکرات روسیه سرسختانه مورد حمایت قرار می‌گیرد.

ممکن است اعتراض شود که اگر این ترکیب مختلط و وسیع باشد، مشکل بتوان مرکزی به حد کافی مستحکم و متحد، برای اِعمال رهبری عملی، برپا کرد. من این را با یک سؤال پاسخ می‌دهم: درسهای انقلاب اکتبر[٥] چه هستند؟ آیا کمیته اعتصاب، در واقعیت امر ثابت نکرد که خود، مرکز عموماً به رسمیت شناخته شده است، که دولت واقعی است؟ و آیا آن کمیته، مشتاقانه نمایندگان آن بخش از اتحادیه‌ها و «اتحاد اتحادیه‌ها»[٦] را که حقیقتاً انقلابی است و حقیقتاً از مبارزه سرسختانه پرولتاریا برای آزادی حمایت می‌کند، در صفوف خود نمی‌پذیرد؟ نکته اساسی اینست که بخش عمده و خالص پرولتاری دولت موقت انقلابی باید نیرومند باشد، و بایستی مثلاً در مقابل هر صدها نماینده کارگران، ملوانان، سربازان و دهقانان، چند دوجین نماینده از اتحادیه‌های روشنفکران انقلابی موجود باشد. باور دارم که پرولتارها در عمل سریعاً قادر خواهد بود که نسبت مناسب را مستقر سازند.

ممکن است اعتراض شود که مشکل بتوان برای چنین دولتی، برنامه‌ای به حد کافی کامل طرح کرد که پیروزی انقلاب را تضمین کند، و به حد کافی وسیع باشد که یک اتحاد مبارزاتی عاری از هر گونه محافظه‌کاری، ابهام، نارسایی یا ریاکاری را ممکن سازد. پاسخ خواهم داد: چنین برنامه‌ای هم‌اکنون، بطور کامل توسط واقعیت به پیش گذاشته شده است. این برنامه، هم‌اکنون، در اساس، توسط کلیه عناصر دارای آگاهی سیاسی، مطلقاً از تمام طبقات و بخشهای جمعیت، منجمله کشیش‌های ارتدکس، پذیرفته شده است. تحقق کامل آزادی سیاسی، که تزار چنان ریاکارانه قول آن را داده است، باید در صدر این برنامه قرار گیرد. الغاء کلیه قوانین محدود کننده آزادی بیان، اندیشه، گردهمایی، مطبوعات، اجتماعات و اعتصابات، و الغاء کلیه نهادهای محدود کننده این آزادیها، بایستی بلاواسطه و واقعی باشد، این آزادیها بایستی تضمین شوند و براستی به اجرا درآیند. این برنامه بایستی تشکیل یک مجلس مؤسسان ملی را، که از حمایت مردمی آزاد و مسلح برخوردار است، و برای مستقر کردن نظامی نوین در روسیه اختیار و قدرت کامل دارد، تأمین کند. این برنامه باید تسلیح مردم را میسر سازد. همگان متوجه ضرورت مسلح شدن مردم شده‌اند. آنچه باید انجام شود، این است که فعالیتهایی که هم‌اکنون آغاز شده است و همه جا در حال انجام می‌باشد، تکمیل و متحد گردد. برنامه دولت موقت انقلابی همچنین بایستی اعطای بلاواسطه آزادی کامل واقعی به ملیتهای تحت ستم هیولای تزاری را تأمین کند. روسیه‌ای آزاد متولد شده است. پرولتاریا آماده انجام وظیفه است. او اجازه نخواهد داد بار دیگر لهستان قهرمان سرکوب گردد. او خود وارد عمل خواهد شد؛ او نه فقط توسط اعتصابات صلح‌آمیز، بلکه همچنین با زور اسلحه برای هر دوی روسیه‌ای آزاد و لهستانی آزاد خواهد جنگید. برنامه فوق باید هشت ساعت کار روزانه، که هم اکنون کارگران در حال «به چنگ آوردن» آن هستند، و اقدامات فوری دیگر برای تحدید استثمار سرمایه‌داری را تأمین کند. بالأخره، این برنامه باید لزوماً شامل انتقال تمامی زمینها به دهقانان، پشتیبانی از هر اقدام انقلابی که دهقانان برای گرفتن زمینها به آنها دست می‌زنند (البته، بدون پشتیبانی کردن از خیال واهی تصاحب قطعات کوچک «متساوی» زمین)، و تشکیل کمیته‌های انقلابی دهقانان، که اکنون خود به خود شروع به شکل گرفتن کرده‌اند، در همه جا، باشد.

امروز چه کسی بجز صدها-سیاه و دولت صدها-سیاه خصلت مبرم و ضرورت عملی این برنامه را انکار می‌کند؟ در حقیقت، حتی لیبرالهای بورژوا مایل به پذیرش آن در تئوری هستند! تا آنجا که به ما مربوط می‌شود، باید با کمک نیروهای مردم انقلابی آن را به عمل درآوریم؛ برای انجام این امر، باید آن نیروها را به سریع‌ترین نحو ممکن، از طریق پرولتاریا، که دولت موقت انقلابی را اعلام می‌کند، متحد سازیم. درست است، تنها قیامی مسلحانه حقیقتاً قادر به پی‌ریزی اساس چنین دولتی است. اما دولت پیشنهاد شده، در حقیقت ارگان این قیام رشد یابنده و بیش از پیش تکمیل شونده، خواهد بود. تشکیل یک دولت انقلابی، عملاً نمی‌تواند آغاز شود مگر آنکه قیام ابعادی آشکار برای همه یافته باشد، ابعادی که برای همه ملموس باشد. اما اکنون، وقت آنست که این قیام را از لحاظ سیاسی متحد ساخت، آن را سازمان داد و برای آن برنامه صریحی عرضه کرد؛ وقت آنست که بخشهای ارتش انقلابی را، که هم اکنون متعددند و سریعاً نیرومند می‌گردند، به ابزارها و تکیه‌گاه عمده این دولت جدید حقیقتاً آزاد و حقیقتاً مردمی، مبدل کرد. مبارزه قریب‌الوقوع، قیام اجتناب‌ناپذیر و نبرد قطعی نزدیک هستند. وقت آنست که مستقیماً به میدان آییم، قدرت سازمان‌یافته پرولتاریا را برعلیه رژیم پوسیده تزار سمت دهیم، از جانب دولت موقت انقلابی متشکل از پیشروترین کارگران، بیانیه‌ای به تمامی مردم عرضه کنیم.

اکنون برای ما بدیهی است که در میان مردم انقلابی، افرادی را می‌توان یافت که قادرند این وظیفه بزرگ را به انجام رسانند، افرادی کاملاً وفادار به انقلاب، از این مهم‌تر، افرادی با انرژی خستگی‌ناپذیر و بی‌پایان. اکنون برای ما بدیهی است که عناصر یک ارتش انقلابی، که از این هدف پشتیبانی خواهد کرد، وجود دارند، و اینکه این افراد، از هر طبقه مردم، که منصف، هوشیار و دارای آگاهی سیاسی هستند، هنگامی که دولت جدید، جنگی قطعی علیه دولت پلیسی و نیمه‌فئودالی روسیه اعلام می‌کند، از تزاریسم به کلی روی برمی‌گردانند.

شهروندان – بجاست در آن اعلام جنگ، در آن بیانیه دولت انقلابی گفته شود – شهروندان، انتخاب خود را بکنید! آنجا، با تمامی روسیه قدیم، با همه نیروهای شوم استثمار، ستم و خشونت علیه انسان روبروییم. و اینجا، با اتحادی از شهروندان آزاد که دارای حقوق متساوی در کلیه امور دولتی هستند، روبروییم. آنجا، با اتحادی از استثمارگران، ثروتمندان و پلیس روبروییم. و اینجا، با اتحادی از تمامی مردم زحمتکش، تمامی نیروهای حیاتی مردم، تمامی روشنفکران منصف، روبروییم. آنجا با صدها-سیاه روبروییم، و اینجا، با کارگران متشکلی که برای آزادی، برای آموزش و پرورش و برای سوسیالیسم می‌جنگند.

انتخاب خود را بکنید شهروندان! اینست برنامه ما، که از مدتی قبل توسط تمامی مردم، پیش کشیده شده است. اینها، اهدافمان هستند که به نام آنها علیه دولت صدها-سیاه، اعلام جنگ می‌کنیم. ما سعی نداریم ابداعات ذهنی خود را به مردم تحمیل کنیم، تنها ابتکار عمل را در پدید آوردن آنچه که بدون آن زندگی در روسیه بیش از این غیرممکن است، چیزی که عموماً و یکصدا تصدیق شده است، به دست می‌گیریم. ما خود را از مردم انقلابی جُدا نمی‌کنیم، بلکه هر قدم که برمی‌داریم و هر تصمیمی که می‌گیریم، به قضاوت آنها می‌گذاریم. ما کاملاً و فقط به ابتکار آزاد خود توده‌های زحمتکش اتکا می‌کنیم. ما مطلقاً، کلیه احزاب انقلابی را متحد می‌سازیم و نمایندگانی از همه گروههای مردم که مایلند برای آزادی، برای برنامه ما، که حقوق ابتدائی را تضمین و احتیاجات اولیه مردم را برآورده می‌کند، بجنگند، به صفوفمان فرا می‌خوانیم. بخصوص، دستهایمان را به طرف رفقای کارگرمان در لباس فرم سربازی و به جانب برادران دهقانمان دراز می‌کنیم تا بتوانیم به اتفاق هم، تا به آخر علیه یوغ زمینداران و بوروکراتها، برای زمین و آزادی بجنگیم.

برای مبارزه قطعی آماده شوید شهروندان! ما به دولت صدها-سیاه اجازه اِعمال خشونت علیه روسیه نخواهیم داد. ما بخاطر جابجا شدن چند بوروکرات یا استعفای چند افسر پلیس، در حالیکه تمامی توده پلیس صدها-سیاه قدرت کشتن، چپاول و بی‌حرمتی علیه مردم را برای خود محفوظ می‌دارد، فریب نخواهیم خورد. بگذار بورژواهای لیبرال در مقابل دولت صدها-سیاه سر تعظیم فرود آورند. صدها-سیاه هنگامی که به محاکمه در همان دادگاههای قدیمی تزاری و به وسیله همان مأموران قدیمی تزاری تهدید شوند، خنده سر می‌دهند. ما به واحدهای ارتشی خود دستور خواهیم داد پهلوانان صدها-سیاه را، که مردم جاهل را با ودکا مست و فاسد می‌کنند، دستگیر کنند؛ ما همه آن هیولاها، مانند رئیس پلیس کرونشتات را به محاکمه علنی و انقلابی، توسط همه مردم، می‌کشانیم.

شهروندان، همه کس به غیر از صدها-سیاه از دولت تزاری روی برگردانیده است. پس در پشت دولت انقلابی صف‌آرایی کنید، از پرداخت هر گونه مالیات و عوارض خودداری کنید و تمام نیروی خود را صرف سازماندهی و تسلیح یک نیروی میلیس آزاد مردمی کنید. روسیه، آزادی واقعی را تنها زمانی خواهد داشت که مردم انقلابی بر نیروهای دولت صدها-سیاه دست تفوق بیابند. در یک جنگ داخلی، هیچ کس بیطرف نیست و نمی‌تواند باشد. حزبِ بیرقِ سفید، دورویی بزدلانه محض است. آن کس که از مبارزه عقب می‌کشد تکیه گاه سلطه صدها-سیاه می‌گردد. کسی که له انقلاب نباشد علیه انقلاب است. کسی که انقلابی نیست از صدها-سیاه است. ما متعهد می‌شویم که نیروها را برای قیامی مردمی، صف‌آرایی کنیم و تعلیم دهیم. بگذار تا سالروز آن روز بزرگ، نهم ژانویه[٧]، هیچ اثری از نهادهای قدرت تزاری در روسیه بجای نماند. باشد که تعطیلات بهاری پرولتاریای جهان، روسیه را همانا کشوری آزاد، با مجلس مؤسسانی که از سوی تمامی مردم آزادانه تشکیل شده است، بیابد.

* * *

من تحول شورای نمایندگان کارگران به یک دولت موقت انقلابی را بدین گونه تصویر می‌کنم. و این وظایفی است که در مرتبه اول و مهم‌تر از هر چیز، برای تمام سازمانهای حزبمان، تمام کارگران آگاه، خود شورا، کنگره قریب‌الوقوع کارگران در مسکو و برای کنگره اتحادیه دهقانان[٨]، معیّن می‌کنم.

نوشته شده بین ٢-٤ (١٥-١٧) نوامبر ١٩٠٥
نخستین بار در ٥ نوامبر ١٩٤٠، در شماره ٣٠٨ پراودا به چاپ رسید.
مجموعه آثار لنین، جلد ١٠


توضیحات

[١] «وظایف ما و شورای نمایندگان کارگران» – این مقاله برای اولین بار شوراها را به عنوان ارگان قیام و اَشکال ابتدایی یک قدرت جدید انقلابی ارزیابی کرد. مقاله توسط لنین در اوایل نوامبر ١٩٠٥ در استکهلم، جایی که او هنگام مراجعت از تبعید به روسیه مدتی در آن اقامت داشت، نوشته شد. لنین مقاله را برای نووایا ژیزن فرستاد اما آن روزنامه منتشرش نکرد. دستنوشته این مقاله تا پاییز ١٩٤٠ پیدا نشد.

[٢] نووایا ژیزن (Novaya Zhizn «زندگی نو») – اولین روزنامه علنی بلشویکها، که از ٢٧ اکتبر(٩ نوامبر) تا ٣ (١٦) دسامبر ١٩٠٥، روزانه در سن پترزبورگ منتشر می‌شد. لنین در بدو بازگشتش به روسیه، در اوایل نوامبر ١٩٠٥، سردبیر این نشریه شد. نشریه، عملاً ارگان مرکزی ح.ک.س.د.ر. بود. و. و. وروسکی، ام. اس. اولمنیسکی و آ. و. لوناچارسکی، از نزدیک با این نشریه همکاری می‌کردند و ماکسیم گورکی برای آن مقاله می‌نوشت و کمکهای مالی قابل توجه عرضه می‌داشت.

علیرغم مزاحمتهای مکرر، تیراژ این روزنامه نزدیک به ٨٠٠٠٠ در روز بود. ١٥ شماره از جمعاً ٢٧ شماره آن ضبط و از بین برده شد. این روزنامه بعد از شماره ٢٧، توسط دولت بسته شد؛ شماره ٢٨ که آخرین شماره آن بود، بطور غیرقانونی منتشر شد.

[٣] صدها-سیاه Black Hundreds – یک سازمان باند سیاهی از اولترا-ناسیونالیست‌های نژاد‌پرست و تزارپرست‌ که توسط پلیس تزاری، برای جنگیدن علیه جنبش انقلابی سازمان داده شده بودند. صدها-سیاه انقلابیون را ترور می‌کردند، روشنفکران مترقی را مورد حمله قرار داده و قتل عام یهودیان را سازمان می‌دادند.

[٤] حزب سوسیالیست-انقلابی Socialist-Revolutionary Party – حزبی خرده بورژوایی در روسیه که اواخر ١٩٠١ و اوایل ١٩٠٢ در نتیجه ادغام گروهها و محافل مختلف نارودنیک (اتحادیه سوسیالیست-انقلابی، حزب سوسیالیست-انقلابی و غیره) پدیدار شد. روزنامه رولوتسیونایا روسیا (Revolutsionnaya Rossiya «روسیه انقلابی»)(٥-١٩٠٠) و مجله وستنیک روسکوی رولوتسی (Vestnik Russkoi Revolutsii «منادی انقلاب روسیه»)(٥-١٩٠٠) ارگانهای رسمی آن شدند. سوسیالیست-انقلابی‌ها تفاوت طبقاتی بین پرولتاریا و خرده مالک را نمی‌دیدند. آنها تفاوت طبقاتی و تضادهای موجود بین دهقانان را نادیده می‌گرفتند و نقش رهبری کننده پرولتاریا در انقلاب را رد می‌کردند. دیدگاههای آنها التقاطی از عقاید نارودیسم و رویزیونیسم بود؛ آنها آنطور که لنین گفت سعی کردند «حفره‌های عقاید نارودنیکی را با تکه‌هایی از «انتقاد» فرصت‌طلبانه رایج از مارکسیسم وصله بزنند» (مراجعه نمایید به صفحه ٣١٠ از جلد ٩ مجموعه آثار لنین). تاکتیک ترور فردی، که سوسیالیست-انقلابی‌ها از آن به عنوان روش اساسی مبارزه علیه حکومت خودکامه دفاع می‌کردند، آسیب زیادی به جنبش انقلابی رساند و سازماندهی توده‌ها برای مبارزه انقلابی را دشوار ساخت.

برنامه ارضی سوسیالیست-انقلابی‌ها الغاء مالکیت خصوصی زمین و انتقال آن به انجمنهای روستایی برمبنای «اصل کار»، تصرف «مساوی» زمین و توسعه تعاونی‌ها را در نظر داشت. هیچ چیز سوسیالیستی در این برنامه که سوسیالیست-انقلابی‌ها آن را برنامه‌ای برای «سوسیالیستی کردن زمین» می‌نامیدند وجود نداشت.

حزب بلشویک تلاشهای سوسیالیست-انقلابی‌ها برای جلوه دادن خودشان به عنوان سوسیالیست را افشا کرد؛ مبارزه‌ای سرسختانه با آنها بر سر نفوذ بر دهقانان را به پیش برد و تأثیر مضر تاکتیک تروریسم فردی آنها را بر جنبش طبقه کارگر نشان داد. در عین حال، بلشویکها بر اساس شروطی مشخص، به توافقات موقتی با سوسیالیست-انقلابی‌ها در مبارزه علیه تزاریسم رسیدند.

لنین در ارزیابی‌اش از برنامه سوسیالیست-انقلابی‌ها نشان داد که اگر تولید کالایی و کشاورزی خصوصی بر زمینهای اشتراکی حفظ می‌شدند، نه نقش سرمایه می‌توانست حذف شود و نه دهقانان زحمتکش می‌توانستند از استثمار و خانه‌خرابی رهایی یابند. او همچنین نشان داد که فعالیت تعاونی‌ها تحت سیستم سرمایه‌داری نمی‌تواند دهقان خرده مالک را نجات دهد، زیرا تعاونی‌ها بورژوازی روستایی را ثروتمند می‌کردند. در عین حال لنین اشاره کرد که خواست تصرف مساوی زمین، در حالی که سوسیالیستی نبود، با سمت‌گیریش علیه نظام ارتجاعی اربابی، از لحاظ تاریخی مترقی بود و ماهیتی انقلابی-دمکراتیک داشت.

این حقیقت که دهقانان طبقه‌ای همگن را تشکیل نمی‌دادند توضیح‌دهنده بی‌ثباتی سیاسی و ایدئولوژیک سوسیالیست‌انقلابی‌ها، سردرگمی تشکیلاتی‌شان و نوسان دائمی‌شان بین بورژوازی لیبرال و پرولتاریا بود. در دوره نخستین انقلاب روسیه انشعابی در حزب سوسیالیست‌-انقلابی رخ داد. جناح راست آن حزب قانونی کارگری سوسیالیست توده‌ای را تشکیل داد که دیدگاههایی نزدیک به کادتها داشت؛ جناح چپ تبدیل به اتحادیه شبه آنارشیست «ماکسیمالیستها» شد. طی دوره ارتجاع استولیپینی حزب سوسیالیست‌انقلابی دچار از هم پاشیدگی کامل ایدئولوژیک و تشکیلاتی شد، و در جریان جنگ جهانی اول بیشتر سوسیالیست-انقلابی‌ها دیدگاههای سوسیال-شووینیسیتی را پذیرفتند.

پس از پیروزی انقلاب بورژوا-دمکراتیک فوریه ١٩١٧، سوسیالیست-انقلابی‌ها همراه با منشویکها و کادتها تکیه گاه عمده دولت موقت بورژوا-زمینداری ضد انقلابی بودند که رهبران حزبشان کرنسکی، آوکسنتیف و چرنف را در بر داشت. حزب سوسیالیست-انقلابی از حمایت از خواست دهقانان برای الغاء نظام اربابی امتناع کرد، و در واقع از حفظش جانبداری نمود. وزرای سوسیالیست-انقلابی دولت موقت هیئتهای کیفری برای تنبیه دهقانانی که اراضی مالکان بزرگ را تصرف کرده بودند اعزام داشتند. در اواخر نوامبر ١٩١٧ سوسیالیست-انقلابی‌های چپ حزبی مستقل تشکیل دادند. آنها به منظور حفظ نفوذشان در بین دهقانان، حکومت شوروی را پذیرفتند و با بلشویکها به توافق رسیدند، ولی بزودی شروع به مبارزه علیه حکومت شوروی کردند.

سوسیالیست-انقلابی‌ها طی سالهای مداخله نظامی خارجی و جنگ داخلی به فعالیتهای ضدانقلابی خرابکارانه پرداختند، سرسختانه از مداخله‌گران و سردسته‌های گارد سفید حمایت کردند، در توطئه‌های ضدانقلابی شرکت داشتند و عملیات تروریستی را علیه دولتمردان شوروی و رهبران حزب کمونیست سازمان دادند. آنها پس از جنگ داخلی به فعالیتشان علیه حکومت شوروی در داخل کشور و در بین گاردهای سفید تبعیدی ادامه دادند.

[٥] اشاره به اعتصاب سیاسی سراسری روسیه در اکتبر ١٩٠٥.

[٦] «اتحاد اتحادیه‌ها» Union of Unions یک سازمان سیاسی روشنفکران لیبرال-بورژوا، که در ماه مه ١٩٠٥ در نخستین کنگره ١٤ انجمن حقوقدانان، نویسندگان، اطباء، مهندسین، معلمان و غیره، شکل گرفت. کنگره خواستار تشکیل مجلس مؤسسان با انتخابات آزاد بود. «اتحاد»، در ژوئیه ١٩٠٥، تحریم «دومای بولیگین» را اعلام کرد؛ ولی دیری نپایید که این موضع را ترک کرد و تصمیم به شرکت در انتخابات دوما گرفت. تا پایان ١٩٠٦، «اتحاد» از هم پاشیده شد.

[٧] در روز نهم ژانویه ١٩٠٥، نظامیان به دستور تزار، به روی تظاهرات صلح‌آمیز کارگران بی‌سلاح سن پترزبورگ، که با زنها و بچه هایشان به قصد تقدیم عریضه‌ای به تزار، که وضعیت غیرقابل تحمل و بیحقوقی مطلق ایشان را توضیح می‌داد، آتش گشودند. این قتل عام کارگران بی‌سلاح، موجی از اعتصابات سیاسی توده‌ای و تظاهرات با شعار «نابود باد استبداد!» را در سرتاسر روسیه برانگیخت. وقایع نهم ژانویه، نشانه شروع انقلاب ٧-١٩٠٥ بودند.

[٨] اتحادیه سراسری دهقانان روسیه All Russian Peasant Union – سازمانی دمکراتیک-انقلابی بود که در ١٩٠٥، برپا شد. برنامه و تاکتیکهای آن در کنگره‌های اول و دوم آن، که در اوت و نوامبر ١٩٠٥ در مسکو تشکیل شدند، تهیه گردید. «اتحادیه» خواستار آزادی سیاسی و تشکیل بلاواسطه مجلس مؤسسان شد و تاکتیک تحریم دومای اول را برگزید. برنامه ارضی آن، الغای مالکیت خصوصی زمین و واگذاری بدون غرامت زمینهای متعلق به صومعه‌ها، کلیسا و زمینهای سلطنتی و دولتی را به دهقانان خواستار بود. «اتحادیه» یک سیاست نیم‌بند و نامنظمی را دنبال می‌کرد؛ در حالی که خواستار الغای زمینداری بزرگ بود، به پرداخت غرامت محدود به ملاکین، رضایت داد. «اتحادیه» از همان ابتدا هدف حملات پلیس قرار گرفت و تا پایان ١٩٠٦ از بین رفت.

- ترجمه جواد راستی‌پور


lenin.public-archive.net #L1409fa.html