Farsi    Arabic    English   

ارتش انقلابی و دولت انقلابی

و. ای. لنین


قیام در اودسا و جانبداری ناو زرهی پوتمکین از انقلاب نشانگر قدم بزرگ بعدی به سوی رشد جنبش انقلابی علیه اتوکراسی است. حوادث با سرعت شگفت آوری به موقع بودن فراخوانها به قیام و تشکیل دادن یک دولت موقت انقلابی، که توسط سخنگوی دارای آگاهی طبقاتی پرولتاریا، آنطور که توسط کنگرۀ سوم حزب کارگر سوسیال-دمکرات روسیه نمایندگی می شد، خطاب به مردم بیان شد را تأیید کرده‌اند. درگرفتن تازۀ آتش انقلابی اهمیت عملی این فراخوانها را روشن می کند و ما را وادار می سازد تا با دقت بیشتری وظایف رزمندگان انقلابی در شرایط حاضر روسیه را مشخص کنیم.

قیام مسلحانۀ مردم در مقابل چشمان ما تحت تأثیر جریان خودبخودی حوادث رشد می کند و خودش را سازمان می دهد. زمانی نه چندان دور تنها تجلی مبارزۀ مردم علیه اتوکراسی شورشها بودند – برخوردهای ناآگاهانه، سازمان نیافته، خودجوش و گاهی دیوانه وار. ولی جنبش کارگری، بمثابه جنبش پیشرفته ترین طبقه، پرولتاریا، به سرعت رشد کرد و از این مرحلۀ ابتدایی فراتر رفت. تبلیغ و ترویج آگاه از هدف که توسط سوسیال-دمکراتها انجام می شد تأثیرش را برجای گذاشت. آشوبها جایشان را به مبارزات اعتصابی سازمان یافته و تظاهرات سیاسی علیه اتوکراسی دادند. انتقام جویی‌های بی رحمانۀ نظامی چند سال اخیر به پرولتاریا و مردم عادی شهرها «درس داده‌اند» و آنها را برای اشکال عالی تر مبارزۀ انقلابی آماده کرده‌اند. جنگ جنایتکارانه و ننگ آوری که اتوکراسی مردم را در آن فرو برده جام تحمل آنها را سرریز ساخته. توده‌های مردم شروع به مقاومت مسلحانه در مقابل سربازان تزاریست کردند. جنگ خیابانی و نبردهای باریکادی واقعی بین مردم و سربازان آغاز شدند. اخیراً قفقاز، لودز، اودسا و لیپایا به ما نمونه‌هایی از قهرمانی پرولتاری و شور مردمی را نشان داده‌اند. مبارزه به یک قیام رشد یافت. حتی سربازان تزار به تدریج دیدند که واداشته می شدند تا نقش ننگین جلادان آزادی، نقش سرسپردگان پلیس را ایفا کنند. ارتش شروع به تزلزل نمود. در ابتدا موارد جداگانه‌ای از سرپیچی، طغیانهایی در بین سربازان ذخیره، اعتراضاتی از جانب افسران، تبلیغات در بین سربازان، امتناع برخی دسته‌ها و گروهان‌ها از شلیک کردن به برادرانشان، کارگران. سپس – جانبداری قسمتی از ارتش از قیام.

اهمیت عظیم حوادث اخیر در اودسا دقیقاً در این حقیقت است که، برای نخستین بار، یک واحد مهم نیروهای مسلح تزاریسم – یک رزم ناو – آشکارا به جانب انقلاب آمده است. دولت تلاشهای دیوانه واری کرد و به همۀ حقه‌های ممکن متوسل شد تا این واقعه را از مردم پنهان دارد، تا شورش ملوانان را از همان ابتدا خفه کند. اما بی فایده بود. کشتی‌های جنگی فرستاده شده علیه ناو زرهی «پوتمکین» از جنگیدن علیه رفقایشان امتناع کردند. با پخش گزارش اینکه پوتمکین سقوط کرده بود و تزار فرمان غرق کردن ناو زرهی انقلابی را داده بود در سراسر اروپا، دولت اتوکراتیک تنها رسوایی اش در مقابل چشمان کل جهان را کامل کرد. اسکادران به سواستوپول بازگشته و دولت با عجله خدمه را متفرق و کشتی‌های جنگی را خلع سلاح می کند؛ حالا گزارشها حاکی از استعفای یکجای افسران ناوگان دریای سیاه هستند؛ شورشی تازه در ناو زرهی گئورگی پوبدونوستس، که تسلیم شده بود. ملوانان همچنین در لیپایا و کرونشتات بپا می خیزند؛ برخوردها با سربازان بیشتر اتفاق می افتند؛ ملوانان و کارگران در باریکادها با سربازان می جنگند (در لیپایا). مطبوعات خارجی شورشهایی را در تعدادی از کشتی‌های جنگی دیگر (مینین، الکساندر دوم و غیره) گزارش می کنند. دولت تزاریست خودش را بدون یک نیروی دریایی می یابد. نهایت دستاورد آن تاکنون این بوده که ناوگان را از رفتن فعالانه به جانب انقلاب بازدارد. در همین حال، ناو زرهی پوتمکین به صورت یک قلمروی فتح نشدۀ انقلاب باقی می ماند، و سرنوشت آن هر چه باشد، حقیقت تردید ناپذیر و نکتۀ دارای بیشترین اهمیت این است که در اینجا تلاشی برای شکل دادن به هستۀ یک ارتش انقلابی را داریم.

هیچ انتقام جویی، هیچ پیروزی جزئی بر انقلاب نمی تواند اهمیت این واقعه را کاهش دهد. اولین گام برداشته شده است. از روبیکن عبور شده است.[۱] جانبداری ارتش از انقلاب تأثیر خود را بمثابه یک حقیقت بر کل روسیه و تمام جهان گذاشت. وقایع در ناوگان دریای سیاه ناگزیر تلاشهای بیشتر و باز هم پرانرژی تری را برای شکل دادن به یک ارتش انقلابی به دنبال خواهند داشت. وظیفۀ ماست که بیشترین حمایت را از این تلاشها بکنیم، که به وسیع ترین توده‌های پرولتاریا و دهقانان اهمیت سراسری یک ارتش انقلابی در مبارزه برای آزادی را توضیح دهیم، که به واحدهای مختلف این ارتش کمک کنیم تا پرچم آزادی مردم را بگشایند، پرچمی که قادر به جلب نمودن و به صف درآوردن نیروهایی است که اتوکراسی تزاریست را درهم خواهند شکست.

طغیان‌ها – تظاهرات‌ها – مبارزۀ خیابانی – واحدهای یک ارتش انقلابی – مراحل رشد قیام عمومی چنین اند. اکنون بالاخره به مرحلۀ نهایی رسیده‌ایم. البته، این بدان معنا نیست که جنبش در کلیت اش تا این مرحلۀ جدید و بالاتر جلو رفته. نه، هنوز مقدار زیادی عقب ماندگی در جنبش موجود است؛ در اودسا وقایع بدون تردید علایم شورش سبک قدیمی هستند. ولی این بدان معنا هست که امواج پیشروی این سیل بنیان‌کن اکنون به آستانۀ «دژ» مدافع حکومت مطلقه رسیده‌اند. بدان معناست که خودِ نمایندگان پیشروی توده‌های مردم، نه در نتیجۀ استدلال آوری تئوریک، بلکه تحت تأثیر جنبش رشد یابنده، به وظایف جدید و بالاتر مبارزه، مبارزۀ نهایی علیه دشمن مردم روسیه رسیده‌اند. اتوکراسی هر کاری را جهت آماده کردن این مبارزه انجام داده است. برای سالها مردم را به مبارزه‌ای مسلحانه با سربازانش تحریک کرده و اکنون آنچه کاشته را درو می کند. واحدهای ارتش انقلابی در خودِ ارتش سبز می شوند.

وظیفۀ این واحدها اعلان قیام، ارائه دادن رهبری نظامی به توده‌ها، که در جنگ داخلی به همان اندازۀ هر جنگ دیگری ضروری است، می باشد؛ ایجاد کردن نقاط قوتی برای مبارزۀ توده‌ای علنی؛ گسترش دادن قیام به محلات مجاور؛ برقرار ساختن آزادی سیاسی کامل، حتی اگر ابتدا در بخش کوچکی از کشور باشد؛ شروع کردن تبدیل انقلابی سیستم پاسدار حکومت مطلقه زوال یافته؛ و دامنۀ کامل دادن به فعالیت مبتکرانۀ انقلابی توده‌ها، که در زمان صلح فقط اندکی در این فعالیت شرکت می کنند، ولی در دوره‌های انقلابی به جلوی صحنه می آیند. تنها با درک روشن این وظایف جدید، تنها با نشان دادن جسورانه و گستردۀ آنها، واحدهای ارتش انقلابی می توانند پیروزی کامل به دست آورند و نقاط قوت یک دولت انقلابی بشوند. یک دولت انقلابی در مرحلۀ حاضر قیام مردمی به همان اندازۀ یک ارتش انقلابی ضرورت حیاتی دارد. به ارتش انقلابی برای مبارزۀ انقلابی و رهبری نظامی توده‌ها علیه بقایای نیروهای نظامی اتوکراسی نیاز هست. به ارتش انقلابی نیاز هست زیرا مسائل بزرگ تاریخی تنها می توانند با زور حل شوند و در مبارزۀ مدرن سازماندهی زور به معنی سازماندهی نظامی است. بجز بقایای نیروهای نظامی اتوکراسی نیروهای نظامی دولتهای همسایه وجود دارند که دولت ناتوان روسیه برای جلب حمایتشان از هم‌اکنون دارد التماس میکند، بیش از این بعداً.[۲]

به دولت انقلابی برای رهبری سیاسی توده‌ها، نخست در قسمتی از کشور که به زور توسط ارتش انقلابی از تزاریسم گرفته شده، و بعداً در کل کشور، نیاز است. به دولت انقلابی برای شروع فوری اصلاحات سیاسی، که انقلاب برای آنها انجام می شود، نیاز است – برقراری حکومت مردم بر خود، فراخواندن یک مجلس مؤسسان واقعی که واقعاً مردمی باشد، و معرفی «آزادیهایی» که بدون آنها هیچ ابراز واقعی ارادۀ مردم نمی تواند انجام شود. دولت انقلابی جهت وحدت سیاسی و سازماندهی سیاسی بخش شورشی مردم، که عملاً و بطور نهایی از اتوکراسی گسسته است، ضروریست. البته، آن سازمان سیاسی فقط می‌تواند موقتی باشد، درست همانطور که دولت انقلابی، که قدرت را به نام مردم گرفته تا اِعمال کنندۀ ارادۀ مردم باشد و از طریق وسیله‌سازی مردم عمل کند، فقط میتواند موقتی باشد. اما این کار سازماندهی باید بلافاصله آغاز شود، و باید بطور جدا ناشدنی با هر گام موفق قیام ترکیب شود؛ زیرا اتحاد و رهبری سیاسی نمی تواند برای لحظه‌ای هم به تأخیر انداخته شود. رهبری فوری سیاسی مردم قیام کننده برای پیروزی کامل مردم بر تزاریسم کمتر از رهبری نظامی نیروهای مردم حیاتی نیست.

هیچ کسی که کمترین توانایی برای قضاوت داشته باشد نمی تواند در مورد نتیجۀ نهایی مبارزه بین حامیان اتوکراسی و توده‌های مردم تردید کند. با این حال ما نباید چشمانمان را بر روی این واقعیت که مبارزۀ جدی تنها آغاز می گردد و آزمون‌های بزرگی در انتظار ما هستند ببندیم. هر دوی ارتش انقلابی و دولت انقلابی «ارگانیسم‌هایی» از نوعی چنان عالی هستند که نهادهایی چنان پیچیده و آگاهی مدنی ای چنان رشد یافته می طلبند که انتظار تحقق ساده، فوری و کامل این وظایف از آغاز را داشتن اشتباه خواهد بود. نه، ما انتظار آن را نداریم؛ ما قادریم اهمیت کار آموزش سیاسی آهسته، پیوسته و اغلب نامحسوسی که سوسیال-دمکراتها همیشه انجام داده‌اند و خواهند داد را درک کنیم. ولی ما نباید اجازۀ چیزی را که در شرایط حاضر حتی خطرناک تر است بدهیم – نداشتن ایمان به قدرت مردم. باید بخاطر داشته باشیم که انقلاب چه قدرت آموزش دهنده و سازمان دهندۀ عظیمی دارد، هنگامی که وقایع تاریخی قدرتمند فردِ در خیابان را مجبور می کند که از گوشه، زیر شیروانی یا زیرزمینش بیرون آید و از او یک شهروند می سازد. گاهی چند ماه انقلاب شهروندان را سریع تر و کامل تر از دهها سال رکود سیاسی آموزش می دهد. وظیفۀ رهبران دارای آگاهی طبقاتی طبقۀ انقلابی همیشه قدم برداشتن در جلوی آن از نظر آموزش، جهت توضیح دادن معنی وظایف جدید به آن و انگیختن اش به پیشروی به سوی هدف بزرگ نهایی ماست. شکست‌های ناگزیر در جریان تلاشهای بعدی مان برای شکل دادن به یک ارتش انقلابی و یک دولت موقت انقلابی فقط به ما خواهند آموخت که با این وظایف در عمل مواجه شویم؛ آنها به کشاندن نیروهای جدید و تازه نفس مردم، که اکنون در خواب هستند، به حل آن مسائل کمک خواهند کرد.

جنبۀ نظامی را در نظر بگیریم. هیچ سوسیال-دمکراتی که آشنایی اندکی با تاریخ داشته باشد، که آثار انگلس، متخصص این موضوع، را مطالعه کرده باشد، هیچگاه شکی در اهمیت عظیم دانش نظامی، تکنیک نظامی و سازمان نظامی بمثابه ابزاری که توده‌های مردم و طبقات مردم در حل منازعات بزرگ تاریخی از آن استفاده می کنند، نداشته است. سوسیال-دمکراسی هیچگاه به سطح سهیم شدن در توطئه‌های نظامی تنزل نکرده است؛ هیچگاه تا ظهور شرایط واقعی جنگ داخلی اهمیت برتر را به مسائل نظامی نداده است.[۳] ولی اکنون همۀ سوسیال-دمکراتها مسائل نظامی را به پیش گذاشته‌اند، اگر نه در جایگاه اول، حداقل در یکی از جایگاههای نخست، و تأکیدی بسیار بر بررسی این مسائل و مطلع کردن توده‌ها از آنها می کنند. ارتش انقلابی باید دانش نظامی و شیوه‌های نظامی را در سطح عملی به منظور تعیین کردن سرنوشت آیندۀ مردم روسیه، تعیین کردن حیاتی ترین و مبرم ترین مسئله – مسئلۀ آزادی – بکار بندد.

سوسیال - دمکراسی هیچگاه نگاهی احساسی به جنگ نداشته است. بدون قید و شرط جنگ را بمثابه یک شیوۀ ددمنشانه حل منازعات در جامعۀ بشری محکوم می کند. ولی سوسیال - دمکراسی می داند تا زمانی که جامعه به طبقات تقسیم شده است، تا زمانی که استثمار انسان از انسان وجود دارد، جنگها اجتناب ناپذیرند. این استثمار نمی تواند بدون جنگ نابود گردد و جنگ همیشه و همه جا توسط خود استثمارگران، با حکمرانی و ستم کردن بر طبقات، آغاز می شود. جنگ داریم تا جنگ. جنگهای ماجراجویانه، که به منظور به پیش بردن منافع سلسله‌های سلطنتی، به منظور ارضای میل دسته‌ای از چپاولگران، یا رسیدن به اهداف شوالیه‌های سود سرمایه داری جنگیده می شوند وجود دارند. جنگی از نوع دیگر نیز وجود دارد – تنها جنگی که در جامعۀ سرمایه داری بر حق است – جنگ علیه ستمگران و به بردگی کشانندگان مردم. تنها اتوپیایی‌ها و فرومایگان می توانند چنین جنگی را از نظر اصولی محکوم کنند. تنها خائنان بورژوا به آزادی می توانند از چنین جنگی در روسیۀ امروزی، جنگ برای آزادی مردم، کناره گیری کنند. پرولتاریا در روسیه جنگ بزرگ برای آزادی را آغاز کرده است و آن را ادامه خواهد داد، واحدهای یک ارتش انقلابی را شکل می دهد، واحدهای سربازان و ملوانانی که به جانب آن آمده‌اند را تقویت می کند، از دهقانان سربازگیری می کند، شهروندان نوین روسیه، که در آتش جنگ داخلی شکل گرفته و آبدیده شده‌اند را با قهرمانی و شور رزمندگان راه آزادی و سعادت همۀ بشریت اشباع می کند.

وظیفۀ تأسیس یک دولت انقلابی به همان اندازۀ وظیفۀ تشکیل سازمان نظامی نیروهای انقلابی جدید، دشوار و پیچیده است. ولی این وظیفه نیز می تواند و باید توسط مردم متحقق شود. در این مورد نیز هر شکست جزئی به بهبود روشها و وسایل، به تثبیت و گسترش نتایج خواهد انجامید. کنگرۀ سوم ح.ک.س.د.ر. در قطعنامه‌اش شرایط عمومی پرداختن به این وظیفۀ جدید را مشخص کرد؛ اکنون وقت آن است که شرایط برای تحقق عملی آن را در نظر گرفت و آماده شان کرد. حزب ما یک برنامۀ حداقل دارد، یک برنامۀ کامل برای تغییراتی دارد که فوراً در چارچوب انقلاب دمکراتیک (یعنی، بورژوایی) قابل دستیابی هستند و پرولتاریا به آنها در مبارزۀ بعدی اش برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی نیاز دارد. ولی این برنامه حاوی مطالبات پایه‌ای است، همچنین مطالبات جزئی که از پی مطالبات پایه‌ای می‌آیند یا مفروض هستند. در هر تلاشی برای تأسیس یک دولت انقلابی موقت مهم است که دقیقاً مطالبات پایه‌ای را مطرح کرد تا به کل مردم، حتی به ناروشن ترین توده‌ها، در یک فرمول بندی مختصر، در خطوط کلی دقیق و واضح، اهداف این دولت و وظایف آن را که برای کل مردم مهم اند، نشان داد.

به عقیدۀ ما، شش نکتۀ اساسی وجود دارند که باید تبدیل به پرچم سیاسی و برنامۀ فوری هر دولت انقلابی شوند. آنها باید علاقۀ مردم به آن دولت را جلب کنند و باید بمثابه فوری ترین وظایف، که کل انرژی انقلابی مردم باید بر آنها متمرکز گردد، در نظر گرفته شوند.

این شش نکته عبارتند از: ۱) یک مجلس مؤسسان از تمام مردم، ۲) مسلح کردن مردم، ۳) آزادی سیاسی، ۴) آزادی کامل برای ملیت‌های تحت ستم و محروم شده، ۵) روز کار هشت ساعته، و ۶) کمیته‌های انقلابی دهقانی. البته، این فقط یک لیست ناتمام است که سرفصل‌ها و عناوین سلسله‌هایی از تغییراتی که فوراً جهت به دست آوردن جمهوری دمکراتیک مورد نیازند را نشان می دهد. ما ادعا نداریم که این لیست کامل است. ما فقط می خواهیم بر اهمیت وظایف اولیۀ مشخصی تأکید کنیم. دولت انقلابی باید تلاش کند تا حمایت توده‌ها، تودۀ طبقۀ کارگر و دهقانان، را تضمین نماید؛ بدون این کار، قادر به حفظ خودش نخواهد بود؛ بدون فعالیت انقلابی مردم فقط هیچ و بدتر از هیچ خواهد بود. این وظیفۀ ماست که به مردم علیه ماجراجویی با وعده‌های پرطمطراق اما پوچ (نظیر «اجتماعی کردن» فوری، که آن را حتی طرفدارانش نمی‌فهمند) هشدار دهیم، در حالیکه همزمان باید تغییراتی را پیشنهاد کنیم که در لحظۀ حاضر واقعاً قابل اجرا و جهت تقویت آرمان انقلاب واقعاً ضروری هستند. دولت انقلابی باید «مردم» را برخیزاند و فعالیت انقلابی آنها را سازمان دهد. آزادی کامل برای ملیت‌های تحت ستم، یعنی، به رسمیت شناختن نه فقط خودمختاری فرهنگی، بلکه خودمختاری سیاسی آنها؛ معرفی اقدامات فوری برای محافظت از طبقۀ کارگر (روز کار هشت ساعته بمثابه نخستین در یک سری از چنین اقداماتی)، و در نهایت، تضمین کردن اقدامات جدی به نفع تودۀ دهقانان، بدون در نظر گرفتن منافع خودخواهانۀ ملاکین – به باور ما، نکات عمده‌ای که هر دولت انقلابی باید بطور خاص بر آنها تأکید کند چنین اند. ما در مورد سه نکتۀ آغازین، که بیش از آن واضح هستند که نیاز به توضیح داشته باشند، بحث نخواهیم کرد. در مورد نیاز به اجرای عملی اصلاحات حتی در قلمرویی کوچک، که مثلاً از دست تزاریسم درآورده شده، نیز بحث نخواهیم کرد؛ اجرای عملی هزار بار مهم تر از بیانیه‌هاست، و البته، هزار بار دشوارتر. ما فقط می خواهیم که توجه را به این حقیقت جلب کنیم که اکنون ضروریست بدون تأخیر از هر طریق ممکن عقیدۀ درستی از وظایف عمومی و فوری مان را گسترش دهیم. ما باید بدانیم که چطور مردم را – به معنی واقعی کلمه – فراخوانیم، نه فقط با یک فراخوان عام به مبارزه (این در دورۀ قبل از تشکیل دولت انقلابی کفایت می کند)، بلکه با فراخوانی مستقیم به اجرای فوری ضروری ترین اصلاحات دمکراتیک، به متحقق ساختن مستقلانۀ بدون تأخیر آنها.

ارتش انقلابی و دولت انقلابی دو روی یک سکه‌اند. آنها دو نهادی هستند که بطور مساوی برای موفقیت قیام و تثبیت نتایج آن لازمند. آنها دو شعاری هستند که باید بعنوان تنها شعارهای انقلابیِ پیگیر مطرح و توضیح داده شوند. امروزه افراد زیادی هستند که خودشان را دمکرات می نامند؛ با این حال، بسیاری فراخوانده می شوند، اما تعداد اندکی برگزیده می شوند.[۴] سخنگویان بسیاری از «حزب مشروطه طلب - دمکرات» وجود دارند؛ ولی در باصطلاح «جامعه»، در جمع‌هایی که قرار است زمستووی دمکراتیک باشند، تعداد اندکی دمکرات حقیقی، افرادی که صادقانه طرفدار حق حاکمیت کامل مردم و قادر به برپا ساختن یک مبارزۀ مرگ و زندگی علیه دشمنان آن حق حاکمیت، یعنی مدافعان اتوکراسی تزاریست، هستند، وجود دارند.

طبقۀ کارگر از بزدلی، عدم اشتیاق ریاکارانه‌ای که صفت مشخصۀ بورژوازی بمثابه یک طبقه است، آزاد است. طبقۀ کارگر می تواند و باید کاملاً و پیگیرانه دمکرات باشد. طبقۀ کارگر با خونی که در خیابانهای سن پترزبورگ، ریگا، لیپایا، ورشو، لودز، اودسا، باکو و بسیاری دیگر شهرها افشانده ثابت کرده است که شایستۀ حق برخورداری از نقش جلودار بودن در انقلاب دمکراتیک است. باید همچنین ثابت نماید که شایستۀ این نقش کبیر در لحظۀ تعیین کنندۀ کنونی نیز هست. نمایندگان دارای آگاهی طبقاتی پرولتاریا، اعضای ح.ک.س.د.ر. در حالیکه هرگز برای لحظه‌ای هم نباید هدف سوسیالیستی شان، استقلال طبقه و حزب شان را فراموش کنند، بایستی در مقابل همۀ مردم با شعارهای پیشروی دمکراتیک قدم به پیش گذارند. برای ما، پرولتاریا، انقلاب دمکراتیک تنها گام نخست در راه به سوی آزادی کامل کار از همۀ استثمار، به سوی هدف کبیر سوسیالیستی است. از این رو، ما هر چه سریع تر باید از این مرحلۀ اول بگذریم؛ هر چه قاطعانه تر باید حسابها با دشمنان آزادی مردم را تصفیه کنیم؛ هر چه بلندتر باید شعارهای دمکراسی پیگیر را اعلان کنیم: یک ارتش انقلابی و یک دولت انقلابی.


پرولتاری، شمارۀ ۷
۱۰ ژوئیه (۲۷ ژوئن) ۱۹۰۵
انتشار بر طبق متن پرولتاری
مقایسه شده با متن دستنویس
مجموعه آثار لنین، جلد ۸


توضیحات

[۱] اشاره است به عبور لشکر ژولیوس سزار از رودخانه روبیکن (Rubicon) در شمال ایتالیا در سال ۴۹ پیش از میلاد که به جنگ داخلی در امپراتوری روم انجامید. پس از آن، فراتر رفتن از نقطه بدون بازگشت به «گذر از روبیکن» معروف شد. – مترجم.

[۲] مراجعه نمایید به صفحات ۷۳-۵۶۹ از جلد ۸ مجموعه آثار لنین. – ویراستار. [تزار روسیه از سلطان تُرک پشتیبانی میطلبد علیه مردم خودش]

[۳] مقایسه کنید با اثر لنین «وظایف سوسیال-دمکراتهای روسیه»، ص ۲۳، درباره نابهنگام بودن (در ۱۸۹۷) مسائل مربوط به روشهای حمله تعیین کننده بر تزاریسم. (انتشار نخست به صورت جزوه، ژنو، ۱۸۹۸. مراجعه نمایید به جلد ۲ از مجموعه آثار لنین، صفحات ۴۳-۳۴۲. – ویراستار.)

[۴] "Many are called, but few are chosen." – عبارتی از انجیل متی ۲۲:۱۴. – مترجم.

- ترجمه جواد راستی‌پور
- انتشار با پاره‌ای تغییرات ۲۰۲۲/۸/۲۱


lenin.public-archive.net #L1330fa.html