یک انجمن کارگری انقلابی جدید
و. ای. لنین
ما جزوات زیر از کمیتۀ مرکزی اتحادیۀ آزادسازی روسیه (R.L.U.)[۱]، که در روسیه چاپ و توزیع شدهاند را دریافت کردیم: ۱) یک فراخوان بدون مخاطب که اهداف و ماهیّت R.L.U. را توضیح میداد؛ ۲) فراخوانی به کارگران در خصوص تأسیس اتحادیۀ کارگری R.L.U.، و ۳) قواعد این اتحادیۀ کارگری. از این اسناد پیداست که « R.L.U. حزبی با یک برنامۀ معیّن و خاص نیست بلکه انجمنی از همۀ کسانی است که خواستار انتقال قدرت از اتوکراسی به مردم به وسیلۀ قیام مسلحانه و از طریق تشکیل دادن یک مجلس مؤسسان» بر اساس حق رأی عمومی با تمام جنبههای دمکراتیک آن هستند. در فراخوان اول میخوانیم «ضرورت مبرم دستیابی به هدف فوری عمومی، یعنی، یک مجلس مؤسسان، باعث ایجاد R.L.U. شده که هدفش را متحد کردن همۀ کسانی که برای آزادی سیاسی روسیه کوشش میکنند و برداشتن گامهای عملی جهت به انجام رسانیدن انقلاب قرار داده است. با دستیابی به این هدف R.L.U. فعالیتهایش را ادامه نمیدهد و حفاظت از نمایندگان مردم و امنیت عمومی را به یک میلیشیای مدنی که به این منظور سازمان خواهد یافت واگذار میکند.»
قواعد اتحادیۀ کارگری شامل ۴۳ ماده است، و هدفشان اینطور تنظیم شده است: «۱) سازمان دادن گروههای رزمی برای قیام مسلحانه؛ ۲) جمع کردن وجوه لازم برای سلاحها و نوشتجاتی که ماهیّتی اکیداً پرولتاری داشته باشند.» سازمان اتحادیۀ کارگری از نهادهایی در چهار رده تشکیل میشود: ۱) گروههای کارگران (عمدتاً از یک کارگاه واحد)؛ ۲) شوراهای کارخانه؛ ۳) مجمعهای ناحیهای؛ و ۴) کمیتههای اتحادیۀ کارگری. تمام نهادهای بالاتر از نمایندگان منتخب نهادهای پایینتر تشکیل میشوند، با دو استثناء: نخست، هر کمیتۀ اتحادیۀ کارگری یک عضو کمیتۀ مرکزی اتحادیۀ آزادسازی روسیه را دربر میگیرد؛ دوم، مشخص نشده که آیا این کمیتۀ مرکزی انتخابی است یا زیر هیچ کنترلی قرار دارد یا خیر. تمام آن چیزی که دربارۀ روابط بین اتحادیۀ کارگری و R.L.U. گفته شده اینست: «از طریق ما (کمیتۀ مرکزی R.L.U.) اتحادیۀ کارگری با همۀ انجمنهای کارگری دیگر و انجمنهایی که متعلق به طبقۀ کارگر نیستند مرتبط خواهد شد.» یک کلمه هم دربارۀ سازمان خود R.L.U. و رابطۀ کمیتۀ مرکزیش با R.L.U. بمثابۀ یک کل ذکر نمیشود. کمیتۀ مرکزی R.L.U. در فراخوانش به کارگران وظیفۀ فوریش را چنین بیان میکند: «ما یک نقشۀ دقیق برای قیام طراحی میکنیم، به شما میگوییم که چطور جوخههای رزمی تشکیل دهید، به شما آموزش میدهیم که چطور مسلح شوید، و سلاحهای گرم فراهم میآوریم. در آخر، ما فعالیتهای همۀ مردم پراکنده در همۀ شهرها و مکانها، که میخواهند روسیه را از یوغ اتوکراسی رها کنند متحد میکنیم، و هنگامی که آن اتحاد متحقق شده باشد، ما علامت قیام عمومی را میدهیم.» در پایان، اشاره میکنیم که قواعد اتحادیۀ کارگری (مادۀ ۴) میگوید: «فراخوان برای تشکیل اتحادیۀ کارگری در همۀ کارخانجات سن پترزبورگ و حومۀ آن توزیع خواهد شد.»
از همۀ اینها پیداست که ما در اینجا با تلاشی برای شکل دادن به یک سازمان غیرحزبی «مستقل» قیام مسلحانۀ مردمی بطور عام و قیام کارگران پترزبورگ بطور خاص سر و کار داریم. ما اینجا روی این مسئله که این تلاش تا چه حد جدی است توقف نمیکنیم؛ آن تنها میتواند از روی نتایجش و بطور تجربی از اطلاعات خصوصی و محرمانه دربارۀ R.L.U. بطور قطعی قضاوت شود، ولی ما چنین اطلاعاتی نداریم. از این رو میخواهیم به اهمیت این تلاش از لحاظ اصول، تاکتیک و وظایف سازمانی که در مقابل سوسیال-دمکراسی قرار میدهد بپردازیم.
بدون شک، ما در اینجا با مدارک زیادی سر و کار داریم که این حقیقت را نشان میدهند که مسئلۀ قیام مسلحانۀ مردمی اکنون در سطحی وسیع مطرح است. این مسئلهای است که اکنون فعالین عملی و همچنین تئوریسینها مطرح کردهاند. این مسئله اکنون نه همچون نتیجهای که از یک برنامۀ روشن (آنطور که، مثلاً، در نوشتجات سوسیال-دمکراتیک خارجه در سال ١٩٠٢ بود)[۲] گرفته شده، بلکه همچون یک مسئلۀ حیاتی جنبش عملی امروز جلوهگر میشود. اکنون مسئله بحث دربارۀ مشکل، یا حتی تدارک برای قیام بطور عام نیست، بلکه انجام دادن عملی قیام است. کل روند حوادث به نحو بارزی مسئلۀ قیام را پیش میکشد؛ کل مبارزه برای آزادی چنین پیامد تعیینکنندهای را ضروری کرده است. ضمناً، از اینجا واضح است که آن سوسیال-دمکراتهایی که میخواهند حزب را از گذاشتن این وظیفه در دستور روز بازدارند، چقدر عمیق در اشتباه هستند.
علاوه بر این، تلاشی که ما بررسیاش کردیم اثبات میکند که جنبش انقلابی-دمکراتیک در روسیه گامی بزرگ به پیش برداشته است. در زمانی دور، در شمارۀ ۷ نشریۀ وپریود[۳]، ما به ظهور این گروه جدید در بین نیروها، احزاب و سازمانهای دشمن اتوکراسی اشاره کردیم. اشاره کردیم که خود ماهیّت انقلاب در حال وقوع در روسیه، یعنی، انقلاب بورژوا-دمکراتیک، متنوعترین عناصر مبارزی که منافع متنوعترین بخشهای مردم را بیان میکردند، که برای مبارزۀ قاطع آماده بودند، خودشان را با اشتیاق وقف امر آزادی کرده بودند و حاضر بودند همه چیزشان را فدای آن کنند، ولی اهمیت تاریخی یا محتوای طبقاتی انقلابی که در حال رخ دادن بود را نمیفهمیدند و نمیتوانستند بفهمند، ناگزیر افزایش داده و چند برابر ساخته، و به افزایش دادن و چند برابر ساختن آنها ادامه خواهد داد. رشد سریع این عناصر اجتماعی به میزان زیادی مشخصۀ دورانی است که در آن کل مردم تحت ستم اتوکراسی هستند و در آن مبارزۀ سیاسی مستقیم هنوز موفق به تشخیص تمایز طبقات و ایجاد احزاب بوضوح مشخص قابل فهم برای تودههای وسیع نشده است. همۀ این عناصر تفکیک نشده و نامشخص کادرهای دمکراتهای انقلابی را تشکیل میدهند. اهمیت مبارزاتی آنها برای انقلاب دمکراتیک بسیار عظیم است. موقعیت غیرحزبی و نامشخصشان، از یک طرف، حاکی از این واقعیت است که بخشهای میانی مردم ناگزیر به مبارزه و طغیان برمیخیزند — آن بخشهایی که کمتر از همه با یکی از دو طبقۀ متخاصم در جامعۀ سرمایهداری ادغام شدهاند، بخشهایی از دهقانان، خرده بورژوازی و غیره. از طرف دیگر، این واقعیت که این انقلابیون غیرحزبی راه انقلابی در پیش گرفتهاند نشانهای از این است که بخشهای بغایت عقبماندۀ مردم، آنهایی که از مشخص بودن طبقاتی بیش از همه دور شدهاند، حالا آسانتر، سریعتر و وسیعتر به هیجان آمده و به مبارزه کشیده خواهند شد. سابقاً فقط روشنفکران در روسیه انقلابی بودند. بعداً پرولتاریای شهری انقلابی شد. امروز تعداد قابل توجهی از دیگر عناصر اجتماعی، که عمیقاً «در مردم» ریشه دارند و در پیوندی نزدیک با تودهها هستند، دارند علیه اتوکراسی انقلابی میشوند. شرکت فعالانۀ این عناصر برای امر قیام مردمی ضروری است. تکرار میکنیم، اهمیت مبارزاتی آنها بسیار عظیم است. ولی اهمیت سیاسی آنها برای جنبش پرولتاری ممکن است گاهی، اگر عملاً منفی نباشد، کوچک باشد. این عناصر بسادگی انقلابی و بسادگی دمکرات هستند زیرا پیوستگی با یک طبقۀ مشخص که از بورژوازی حاکم بریده است، یعنی، پرولتاریا، برای آنها غریب است. با جنگیدن برای آزادی بدون ارتباط نزدیک با مبارزۀ پرولتاریا برای سوسیالیسم، آنها نقشی ایفا میکنند که حاصلش بطور عینی پیشبرد منافع بورژوازی میشود. آنهایی که در کل به امر آزادی خدمت میکنند بدون اینکه به امر خاص کاربست پرولتاری این آزادی، امر بهرهگیری از این آزادی در مبارزۀ پرولتاری برای سوسیالیسم خدمت کنند، در تحلیل نهایی، بطور ساده و آشکار مبارزان برای منافع بورژوازی هستند. ما ذرهای هم قهرمانی این مردم را تحقیر نمیکنیم. مسلماً ما نقش عظیم آنها در مبارزه برای آزادی را تحقیر نمیکنیم. ولی دست از تأکید کردن بر روی این نمیکشیم که فعالیت آنها هنوز ذرهای تضمین نمیکند که ثمرات پیروزی، ثمرات آزادی، به نفع پرولتاریا، به نفع سوسیالیسم، به کار گرفته شوند. از این رو آنهایی که خارج از احزاب ایستادهاند به منافع حزب حاکم خدمت میکنند، اگر چه ناخواسته و برخلاف خواستشان. از این رو آنهایی که خارج از احزاب برای آزادی مبارزه میکنند به منافع نیرویی خدمت میکنند که ناگزیر هنگامی که آزادی به دست آمد حکومت خواهد کرد، یعنی، منافع بورژوازی. به این دلیل، ما سازمان غیرحزبی قیام را «مستقل» در گیومه خواندیم. در عمل، غیرحزبیگری، با ظاهر مستقلش، بر فقدان مطلق استقلال، و وابستگی مطلق به حزب حاکم دلالت دارد. در عمل، انقلابیون صاف و ساده، دمکراتهای صاف و ساده چیزی بیش از پیشتاز جنبش بورژوا-دمکراتیک، و گاهی صرفاً نیروی کمکی آن، یا حتی گوشت دمِ توپ آن نیستند.
اکنون ما از این تزهای کلی میگذریم تا به یک بررسی مفصّلتر اسناد در دست برسیم. کمیتۀ مرکزی R.L.U. در فراخوان نخست خود اعلام میکند «اجازه دهید برای مدتی بحثها و اختلافات حزبی دربارۀ نکات اصولی را کنار بگذاریم. اجازه دهید به صورت یک کل نیرومند، به صورت اتحادیۀ آزادسازی روسیه، جمع شویم و قدرت، وجوه و دانشمان را به مردم در مبارزۀ کبیرشان با دشمن مشترک، با اتوکراسی، بدهیم. ما باید تا زمانی که مجلس مؤسسان تشکیل شود با یکدیگر همراه باشیم. تنها مجلس مؤسسان میتواند آزادی سیاسی، که بدون آن یک مبارزۀ شایستۀ احزاب غیرقابل تصور است، را فراهم کند.» هر کارگری که حداقلی از آگاهی طبقاتی داشته باشد بخوبی میداند که مردم در حال مبارزه علیه اتوکراسی از بورژوازی و پرولتاریا تشکیل شدهاند. بورژوازی خیلی مشتاق آزادی است، بخاطر آن خیلی جوش و خروش دارد، در مطبوعات علیه اتوکراسی مینویسد و در گردهماییها علیه آن نطق میکند. با این حال آیا کسی پیدا میشود که اینقدر ساده لوح باشد که نفهمد بورژوازی هیچگاه از مالکیت خصوصی زمین و سرمایه نمیگذرد، بلکه برعکس، تا آخرین سنگر برای حفظ آن علیه دستاندازی کارگران میجنگد؟ برای کارگر کنار گذاشتن اختلافات بر سر مسائل مربوط به اصول با بورژوازی، که در کنارش دارد با اتوکراسی مبارزه میکند، معادل کنار گذاشتن سوسیالیسم، کنار گذاشتن فکر سوسیالیسم، و کار تدارکاتی برای سوسیالیسم است. بطور خلاصه، معنی آن برای کارگر کنار گذاشتن فکر رهایی اقتصادی خودش، رهایی مردم زحمتکش از فقر و ستم است. در تمام جهان بورژوازی برای آزادی مبارزه کرده، آزادیای که عمدتاً به دست کارگران کسب کرده، تا تنها بعد از آن مبارزهای خشمگینانه علیه سوسیالیسم به راه اندازد. بنابراین، فراخواندن به مخفی کردن اختلافات، یک فراخوان بورژوایی است. تحت پوشش غیرحزبیگری، کمیتۀ مرکزی R.L.U. عبارات بورژوایی به خورد کارگران میدهد، آهسته به آنها عقاید بورژوایی القا میکند، آگاهی سوسیالیستی آنها را با هوای آلودۀ بازدمهای بورژوایی تحلیل میبرد. تنها دشمنان سوسیالیسم، بورژواهای لیبرال، حضرات اسووبوژدنیه، میتوانند آگاهانه علاقمند به این عقیده باشند که کارگران و بورژواها اختلافاتشان را برای مدتی مخفی کنند، و فقط دمکراتهای انقلابی نظیر سوسیالیست-رولوسیونرها، که اهمیت کمی به سوسیالیسم میدهند، میتوانند ناآگاهانه هوادار آن باشند. کارگران باید برای آزادی بجنگند، بدون اینکه حتی برای لحظهای ایدۀ سوسیالیسم را کنار بگذارند، بدون اینکه کار برای تحقق آن، آماده کردن نیروها و سازمان برای دستیابی به سوسیالیسم را متوقف کنند.
کمیتۀ مرکزی R.L.U. میگوید: «تا جایی که مربوط به طرز برخورد ما با احزاب و سازمانهای موجود میشود، ما، کمیتۀ مرکزی R.L.U. اعلام میکنیم که هیچ امکانی برای پیدا شدن اختلافات بنیادین با احزاب سوسیال-دمکرات را در پیش نمیبینیم، زیرا اصل اساسی اتحادیه با برنامههای آنها تضادی ندارد» ... این کلمات نشان میدهند که کمیتۀ مرکزی R.L.U. تا چه حدی سوسیالیسم را غلط میفهمد. کمیتۀ مرکزی حتی امکان پیدا شدن اختلافات با سوسیال-دمکراسی را در پیش نمیبیند، در حالی که ما نشان دادیم اختلافی اساسی وجود دارد! کمیتۀ مرکزی تضادی بین اصل اساسی اتحادیه و برنامۀ سوسیال-دمکراسی نمیبیند، در حالی که ما نشان دادیم این تضاد به اندازۀ تضاد بین پرولتاریا و بورژوازی عمیق است. اختلاف نظر ریشهای ما با R.L.U. دقیقاً از این واقعیت که R.L.U. در سکوت از روی سوسیالیسم رد میشود برمیخیزد. هر گرایش سیاسی که در سکوت از روی سوسیالیسم رد شود بطور ریشهای مخالف برنامۀ سوسیال-دمکراتیک است.
قطعۀ نقل شده نشان میدهد که R.L.U. به سوسیال-دمکراسی سمپاتی دارد. ما به این دلیل که چیزی فراتر از جزوهای که R.L.U. منتشر کرده دربارۀ آن نمیدانیم، هنوز در موقعیتی نیستیم که در مورد صادقانه بودن آن سمپاتی قضاوت کنیم. به هر حال، سمپاتی افلاطونی صِرف نمیتواند ما را راضی کند، عشق افلاطونی صِرف کافی نیست. ما چیزی بیش از سمپاتی میخواهیم، ما میخواهیم که فهمیده شویم و میخواهیم کسانی که مایل نیستند عقایدشان با این برنامه تناقض داشته باشد، در این برنامه شریک شوند. اتحادیۀ آزادسازی روسیه از وظیفۀ خودش مبنی بر «پخش کردن نوشتجاتی که از یک ایدئولوژی اکیداً پرولتاری طرفداری میکنند» (تأکید از ماست) صحبت میکند. اینها حرفهای بسیار خوبی هستند، ولی حرف کافی نیست. و اگر این حرفهای عالی با اَعمال تناقض داشته باشد، هیچ اندازه صداقت، نویسندگان آنها را هنگام پرداختن به اَعمال واقعی از تبدیل شدن به حاملین عقاید بورژوایی به درون جنبش طبقۀ کارگر نجات نخواهد داد. اجازه دهید موضوع را در نظر بگیریم: این «ایدئولوژی اکیداً پرولتاری» واقعاً چه معنایی دارد؟ چه کسی قضاوت خواهد کرد که آیا اکیداً پرولتاری است یا خیر؟ آیا اصلاً امکانپذیر است که مشکل با «کنار گذاشتن موقت دعواهای حزبی بر سر نکات اصولی» حل شود؟ آیا آنگاه لازم نخواهد بود که نخست پخش نوشتجات در میان کارگران «برای مدتی کنار گذاشته شود»؟
کمیتۀ مرکزی R.L.U. بار دیگر شعار «فعالیت مستقل» کارگران را سر میدهد. حزب ما بارها شاهد تلاشهایی برای زنده کردن گرایشی خاص در سوسیال-دمکراسی زیر پرچم این شعار رسوا بوده است. در گذشته با «اکونومیستها» بدین گونه بود، الآن با منشویکها یا ایسکرائیستهای نو بدین گونه است. همیشه و همیشه مشخص شده است که این شعار (چه آنهایی که آن را سر دادهاند آگاه بودند و چه نبودهاند) تنها برای هدف عناصری مناسب بوده که کمتر از همه قدر استحکام اصول و محتوای فکری جنبش را میدانستند. ما فقط نیاز داریم استفادۀ جدیدی که از این شعار قدیمی شده را ببینیم: ما در مقابل چشمانمان همجوشی فراخواندن به «فعالیت مستقل» در ارزیابی یک «ایدئولوژی اکیداً پرولتاری» را با تکرار کردنِ «مستقلانه فعالِ» عبارات ضد پرولتاری و بورژوایی، با حمایت از عقیدۀ بورژوایی غیرحزبیگری میبینیم. ما به کمیتۀ مرکزی R.L.U. پاسخ خواهیم داد: فقط یک ایدئولوژی اکیداً پرولتاری وجود دارد، و آن مارکسیسم است. برنامۀ اکیداً پرولتاری و تاکتیکهای اکیداً پرولتاری برنامه و تاکتیکهای سوسیال-دمکراسی انقلابی بینالمللی هستند. این هم از جمله چیزهایی است که توسط تجربۀ پرولتاریا، توسط تجربۀ جنبش پرولتاری در سراسر جهان، از آلمان تا آمریکا، از انگلیس تا ایتالیا اثبات شده است. بیش از نیم قرن از زمانی که این جنبش برای نخستین بار در سال ۱۸۴۸ در صحنۀ وسیع سیاست ظهور کرد میگذرد؛ احزاب پرولتاریا تشکیل شدند و رشد کردند تا به ارتشهای بزرگی تبدیل گردیدند؛ آنها انقلابهای متعددی را تجربه کردند، همه نوع آزمونی را از سر گذراندند، از میان انحرافاتی هم به راست و هم به چپ عبور کردند و مبارزهای با فرصتطلبی و آنارشیسم برپا کردند. تمام این تجربۀ عظیم در خدمت تأیید ایدئولوژی مارکسیستی و برنامۀ سوسیال-دمکراتیک قرار دارد. این تضمین شده است که حتی آن کارگرانی که الآن پیرو رهبری R.L.U. هستند به صورت تودهای، ناگزیر و اجتنابناپذیر به سوی سوسیال-دمکراسی خواهند آمد!
بیشتر از فراخوان نقل میکنیم: «R.L.U. که عمدتاً یک سازمان عملگرا است، در فعالیتش همچنین با حزب سوسیالیست-رولوسیونرها همنظر است، تا جایی که با آن توسط روشی مشترک – مبارزۀ مسلحانه علیه اتوکراسی – و هدفی مشترک – تشکیل دادن یک مجلس مؤسسان بر اساس خطوط دمکراتیک – متحد هستیم ...» البته، ما پس از چیزهایی که گفته شدند، از این روابط حسنۀ دمکراتهای انقلابی با سوسیالیست-رولوسیونرها شگفتزده نیستیم. R.L.U. در حالی که بر ماهیّت عملگرای سازمانش در عبارت نقل شده از فراخوان تأکید میکند و همبستگیاش با سوسیالیست-رولوسیونرها را «تا جایی که» به زمینۀ مشترک روش و هدف فوری مربوط میشود محدود میکند، آشکارا از معیّن کردن رابطۀ بین «اصول» سوسیالیست-انقلابیها و آنهایی که منشأشان یک «ایدئولوژی اکیداً پرولتاری» است، امتناع میورزد. چنین امتناعی توصیهای بسیار بد برای یک سوسیال-دمکرات، ولی بسیار خوب برای یک دمکرات انقلابی خواهد بود. با این حال، متأسفانه، جملۀ بعدی در فراخوان نشان میدهد که موضع «غیرحزبی» میتواند به چه چیز منجر شود... کمیتۀ مرکزی R.L.U. میگوید «ما هیچ چیزی حتی علیه لیگ اسووبوژدنیه نداریم، علیرغم اختلاف ریشهای در عقاید سیاسیمان، البته، در صورتی که بتواند اجتنابناپذیری قیام مسلحانه را چنانچه قرار باشد یک مجلس مؤسسان تشکیل شود درک کند.»
اولاً، ما در این رابطه تذکر میدهیم که اگر R.L.U. بطور ریشهای فقط با دیدگاههای سیاسی لیگ اسووبوژدنیه اختلاف دارد، میتوانیم نتیجه بگیریم که در برنامۀ اقتصادیش اختلافی ندارد، که در این صورت صراحتاً سوسیالیسم را رد میکند و کاملاً بر دیدگاههای دمکراتهای بورژوای انقلابی صحه میگذارد! البته، این نتیجهگیری با سمپاتیهای R.L.U. به یک «ایدئولوژی اکیداً پرولتاری» مغایرت دارد، ولی جوهر یک موضع «غیرحزبی» دقیقاً عبارتست از این حقیقت که تناقضات بیپایان و بیدرمانی به وجود میآورد.
ثانیاً، اختلاف ریشهای بین دیدگاههای R.L.U. و لیگ اسووبوژدنیه دقیقاً چیست؟ R.L.U. همینجا یک پشتدستی بقصد هشدار به خودش زده است؛ از این صحبت کرده است که «همکاری با هم تا رسیدن به یک مجلس مؤسسان» و «برای مدتی بحثها و اختلافات حزبی دربارۀ نکات اصولی را کنار گذاشتن» (پیداست که، تا زمان تشکیل مجلس مؤسسان)، و حالا، قبل از مجلس مؤسسان، ناگهان یک دعوا راه میاندازد و عدم توافقش را با لیگ اسووبوژدنیه بیان میکند، که تشکیل یک مجلس مؤسسان را بر اساس خطوط دمکراتیک در برنامهاش گنجانده! چطور میشود که R.L.U. در حالی که تمایلش را برای «تبلیغ کردن اعتقادات سیاسیش» بیان میکند، موفق میشود هیچ چیز دربارۀ محتوای آن اعتقادات نگوید؟ آیا R.L.U. سازمانی جمهوریخواه است، متمایز از لیگ اسووبوژدنیه که سلطنتطلب است؟ آیا مثلاً اعتقادات سیاسی R.L.U. شامل الغای ارتش ثابت و جایگزین کردن آن با تسلیح مردم میشود؟ مطالبۀ الغای کامل حمایت دولت از کلیسا؟ الغای کامل مالیاتهای غیرمستقیم، و غیره؟ R.L.U. در تمایلش برای ساده و آسان کردن چیزها با کنار گذاشتن جدال و اختلافات بنیادین، چیزها را عملاً با مبهم بودن مطلق موضعش پیچیده و مشکلتر کرده است.
ثالثاً، چطور باید بدانیم که آیا لیگ اسووبوژدنیه شرطی که R.L.U. برای آن تعیین کرده را برآورده خواهد کرد، که خواهد توانست «اجتنابناپذیری قیام مسلحانه را درک کند»؟ آیا قرار است منتظر اطلاعیۀ رسمیاش در آن باره بمانیم؟ ولی لیگ اسووبوژدنیه از گفتن هر چیزی دربارۀ روشهایی که توسط آنها برنامهاش قرار است اجرا شود امتناع میکند. به اعضایش هم در انتخاب آن روشها و هم در مورد تغییر دادن خود برنامه آزادی عمل میدهد. خودش را بخشی از حزب «مشروطهطلب-دمکرات» (بخوان مشروطه طلب-سلطنتطلب) به حساب میآورد، که بخش دیگر آن گروهبندی زمستوو را میسازد که دربست از متعهد کردن خودش به هر برنامه یا به هر تاکتیکی امتناع میکند. با این وضع، شرطی که R.L.U. برای لیگ اسووبوژدنیه گذاشته به کجا میرسد؟ علاوه بر آن، چه کسی نمیداند که طرفداران اسووبوژدنیه خودشان را به هیچ برنامه یا خط تاکتیکی متعهد نمیکنند، تا در موارد مشخصی کاملاً آزاد باشند خودشان را (بخصوص بطور غیر رسمی) هم طرفدار تروریسم و هم طرفدار قیام معرفی کنند. از این رو، ما به این نتیجۀ بی چون و چرا میرسیم که اعضای متنفذ و حتی گروههای متنفذ لیگ، اگر بخواهند به R.L.U. بپیوندند، هیچ مشکلی برای این کار و اشغال کردن مناصب کلیدی در آن نخواهند داشت. با مفروض بودن موضع غیرحزبی R.L.U.، شرایط متعددی خارج از کنترل آن (منابع مالی هنگفت، ارتباطات اجتماعی و غیره) به نفع چنین پیامدی خواهند بود. این پیامد به معنی تبدیل کردن جوخههای رزمندۀ مسلح مردم به یک ابزار بورژوازی لیبرال و مقید کردن قیام کارگری به منافع آن است. این به معنی استثمار سیاسی پرولتاریا توسط بورژوازی در انقلاب دمکراتیک روسیه است. در صورت وقوع چنین پیامدی بورژوازی پول برای مسلح کردن پرولتاریا را تهیه خواهد کرد، سعی خواهد کرد پرولتاریا را با موعظه کردن منافع غیرحزبیگری از سوسیالیسم منحرف کند، پیوندهایش را با سوسیال-دمکراسی تضعیف کند، و لذا شانسهای خودش را برای استفاده از کارگران همچون ابزارش و محروم کردن آنها از امکانات پیشبردن منافع پرولتاری، «حزبی» خودشان به مطلوبترین میزان برساند.
* * *
وظایف تاکتیکی که پیدایش این اتحادیۀ جدید در مقابل سوسیال-دمکراتها میگذارد طبیعتاً تابع آنچه در بالا گفته شد هستند. ما نمیتوانیم بگوییم که آیا این اتحادیۀ خاص، R.L.U.، بخصوص کمیتۀ مرکزیش، که تحت هیچ کنترلی و پاسخگو به هیچ کسی نیست، شایستۀ اعتماد است یا خیر. ما نباید دربارۀ کمیتۀ مرکزی R.L.U.، بلکه دربارۀ اتحادیۀ کارگری آن حرف بزنیم و بنویسیم، و نه آنقدر دربارۀ این اتحادیۀ کارگری خاص که به اتحادیههای کارگری از این نوع بطور عام میپردازیم. «اتحادیهها»، سازمانها، گروهها و محافل مشابهی با اَشکال متفاوت، تحت نامهای متفاوت و با اندازههای متفاوت امروزه در سراسر روسیه سبز میشوند. کل سیاست اتوکراسی، که مردم را مجبور میکند به اسلحه روی بیاورند و برای قیام آماده شوند، بطور اجتنابناپذیری سازمانیافتن چنین گروههایی را برمیانگیزد. ماهیّت رنگارنگ و غالباً تصادفی ترکیب اجتماعی آنها، با کاراکتر طبقاتی نامعیّناش، در پیوستگی با حیطۀ بسیار محدود کار سوسیال-دمکراتیک مؤثر، ناگزیر به این گروهها کاراکتر گروههای انقلابی-دمکراتیک غیرحزبی میدهد. طرز برخورد عملی سوسیال-دمکراتها نسبت به آنها یکی از مشکلات بسیار مبرم حزب ماست.
ما باید، در وهله اول، بیتردید از همۀ وسایل جهت روشن کردن موضع سوسیال-دمکراتیک برای اعضای این گروهها، بخصوص برای کارگران، استفاده کنیم، بدون کمترین ابهام یا کتمانی روشن کنیم که پرولتاریا، اگر نمیخواهد از لحاظ سیاسی توسط بورژوازی استثمار شود، باید حتماً بر اساسی حزبی و حتماً در حزب سوسیال-دمکرات سازمان یابد. برای ما رد کردن سادۀ این گروهها، یا «نادیده گرفتن» شکلگیری آنها و اهمیت عظیمشان برای مبارزه جهت آزادی، فضلفروشی محض خواهد بود. اتخاذ برخوردی فخرفروشانه یا تحقیرآمیز نسبت به کارگران «غیرحزبی» متعلق به چنین گروههایی برای سوسیال-دمکراتها جزماندیشی نابخشودنی خواهد بود. ما بخصوص مایلیم به همۀ اعضای حزب علیه چنین اشتباهاتی، که در نتیجۀ دوباره جانگرفتن اکونومیسم از حافظۀ بد و تفسیر کوتهفکرانه و دنبالهروانه از وظایف ما در صفوف سوسیال-دمکراسی، ممکن هستند، هشدار بدهیم. به هر تلاشی باید دست زد تا تبادل متقابل کمک میان این گروهها و سازمان حزب ما با هدف مسلح کردن بیشترین تعداد ممکن از کارگران صورت گیرد. باید طرز برخوردی بسیار محتاطانه، حساب شده و رفیقانه نسبت به کارگرانی در پیش گرفته شود که آمادهاند برای آزادی بمیرند، که برای نبرد سازمان مییابند و مسلح میشوند، که به مبارزۀ پرولتاری سمپاتی کامل دارند و هنوز از ما بخاطر فقدان جهانبینی سوسیال-دمکراتیک، بخاطر پیشداوریهای ضد مارکسیستی، و بخاطر بقایای دیدگاههای انقلابی مهجور جُدا ماندهاند. هیچ چیز آسانتر از روش فوراً گسستن از چنین کارگران غیرهمفکر یا بسادگی دوری گزیدن از آنها نیست؛ هیچ چیز احمقانهتری هم از چنین روشی وجود ندارد. باید به یاد داشته باشیم که قدرت سوسیال-دمکراسی در وحدت تودههای وسیع پرولتاریا است، و اینکه چنین وحدتی، به دلیل شرایط نفاقافکن، تفرقهانداز و تخدیر کنندۀ سرمایهداری، فوراً قابل دستیابی نیست، بلکه تنها به بهای تلاش مداوم و بردباری عظیم به دست میآید. ما باید تجربۀ رفقای اروپاییمان را به یاد داشته باشیم، که نشان دادند داشتن طرز برخوردی با علاقۀ رفیقانه حتی نسبت به کارگرانی که اعضای اتحادیههای کاتولیکی هستند را وظیفۀ خود میدانند و سعی میکنند خصومتشان را با رفتار تحقیرآمیز نسبت تعصبات مذهبی و سیاسی آنها برنیانگیزند، بلکه به نحوی پیگیرانه، با تدبیر و صبورانه از هر کنش مبارزۀ سیاسی و اقتصادی به منظور روشن کردن آنها و نزدیکتر کردنشان به پرولتاریای بلحاظ طبقاتی آگاه بر زمینۀ مبارزۀ مشترک استفاده میکنند. طرز برخورد ما نسبت به انقلابیون کارگری که آمادهاند برای آزادی بجنگند ولی هنوز نسبت به سوسیال-دمکراسی بیگانه هستند باید چقدر محتاطانهتر باشد! تکرار میکنیم: دیدگاههای سوسیال-دمکراتیک پنهان نشوند، ولی گروههای انقلابی که این دیدگاهها را ندارند مورد بیاحترامی قرار نگیرند. تا زمانی که این گروهها رسماً به هیچ حزب غیرسوسیال-دمکراتی نپیوستهاند، ما محق، نه، موظف هستیم آنها را همبسته با ح.ک.س.د.ر. به حساب بیاوریم. از این رو، ما باید اتحادیۀ کارگریِ اتحادیۀ آزادسازی روسیه را نیز چنین در نظر بگیریم. باید دست به هر تلاشی بزنیم تا اعضای این اتحادیه را با نوشتجات سوسیالیستی آشنا کنیم و تبلیغ دیدگاههایمان را بطور شفاهی در تمام گردهماییهای تمام شاخههای این اتحادیه پیش ببریم. حتی در کشورهای آزاد اروپا نیز این ایده که تمام پرولتارها میتوانند تحت سرمایهداری سوسیال-دمکرات دارای آگاهی طبقاتی بشوند اوتوپیایی به حساب میآید. ولی نه در اروپا و نه در روسیه این ایده که سوسیال-دمکراتها نفوذی از همه بیشتر بر تودۀ پرولتاریا داشته باشند اوتوپیایی محسوب نمیشود. مسئله این است که نحوۀ اِعمال این نفوذ آموخته شود، که به خاطر سپرده شود که بهترین متحد ما در آموزش دادن کارگران ناآگاه، دشمنان ما، دولت و بورژوازی، خواهند بود؛ پس ما مطمئن خواهیم بود که در لحظۀ تعیین کننده، کل تودۀ طبقۀ کارگر به فراخوان سوسیال-دمکراسی پاسخ خواهد داد!
پرولتاری، شمارۀ ۴
۱۷ (۴) ژوئن ۱۹۰۵
انتشار بر طبق متن پرولتاری
مجموعه آثار لنین، جلد ۸
[۱]
Russian Liberation Union (R.L.U.)
[۲]
مراجعه نمایید به جلد پنجم از مجموعه آثار لنین، ص ۵۱۵. – ویراستار.
[لنین؛ چه باید کرد؟ - مسائل داغ جنبش ما: ٣- سیاستهای تریدیونیونیستی و سیاستهای سوسیال-دمکراتیک.—آرشیو عمومی]
[۳]
مراجعه نمایید به جلد هشتم از مجموعه آثار لنین، ص ۶۵-۱۶۴. – ویراستار.
[لنین؛ توافقی مبارزهجویانه برای قیام.—آرشیو عمومی]
+ ترجمه جواد راستیپور - {با پارهای تغییرات}
lenin.public-archive.net #L1320fa.html
|