Farsi    Arabic    English   

به دولت تزاريست[١]

و. ای. لنین


امسال، سال ١٨٩٦، دولت روسیه تا حال دو بیانیه خطاب به عموم دربارۀ مبارزه کارگران علیه کارخانه‌داران، منتشر کرده است. در دیگر کشورها چنین بیانیه‌هایی نادر نیستند – آنجا آنچه در کشور اتفاق می‌افتد را از مردم پنهان نمی‌کنند، و مطبوعات آزادانه خبرهای مربوط به اعتصابات را منتشر می‌سازند. اما در روسیه دولت بیش از طاعون از رواج آگاهی عمومی نسبت وقایع و درگیریهای کارخانه‌ها وحشت دارد. دولت انتشار اخبار اعتصابات در مطبوعات را ممنوع کرده، بازرسان کارخانه‌ها را از انتشار گزارشهایشان منع کرده و حتی پرس و جو از شهود در موارد اعتصاب در دادگاههای عادی را، که برای عموم علنی هستند، غدغن کرده است؛ در یک کلام، دولت به هر اقدامی متوسل شده تا همۀ آنچه که در کارخانه‌ها و در میان کارگران می‌گذشته، اکیداً محرمانه بماند. و ناگهان همه تمهیدات پلیس مثل حبابهای صابون می‌ترکند، و خودِ دولت مجبور می‌شود علناً از این واقعیّت که کارگران درگیر مبارزه علیه کارخانه‌داران بوده‌‌اند با صدای بلند حرف بزند. چه چیز موجب این تغییر شده است؟ در سال ١٨٩٥ شمار اعتصابات کارگران به نحوی استثنائی زیاد بود. بله، این ‌کاملاً درست است، اما اعتصاب‌ها پیش از این هم رخ میدادند، با این حال حکومت موفق میشد از برملا شدن این اسرار جلوگیری کند و تودۀ کارگران در کلیتش نسبت به این اعتصابها در بیخبری نگه داشته میشد. اعتصابات کنونی بسیار بزرگتر از اعتصابات قبلی اند و در یک ناحیه متمرکز هستند. بله، این ‌کاملاً درست است، اما اعتصاباتی به این بزرگی قبلاً هم رخ داده بود، در سالهای ٨٦-١٨٨٥، برای مثال، در گوبرنیاهای ولادمیر و مسکو. با این حال دولت ساکت ماند و حاضر نشد حتی یک کلمه دربارۀ مبارزۀ کارگران علیه کارفرمایان حرفی بزند. پس این بار چه چیز به حرف زدن وادارش کرده است؟ این واقعیت که این بار سوسیالیستها حضوراً به کارگران یاری رسانده‌اند، به آنها کمک کرده‌‌اند تا موضوع دعوایشان را تشریح کنند، اخبار مربوط به آن را همه جا، هم در میان کارگران و هم در میان عموم پخش کنند، مطالبات کارگران را دقیقاً فرموله کنند، به همه نشان بدهند که دولت چقدر ناصادق است و چه خشونت سبعانه‌ای به کار می‌بَرد. وقتی دولت دید که ساکت ماندنش، به دلیل مطلع بودن همگان از اعتصابها، دارد مضحک میشود، او هم پشت سر بقیه وارد صف شد. اعلامیه‌های سوسیالیستی دولت را به پاسخگویی طلبیدند، و دولت از خفا بیرون آمد و پاسخش را داد.

بگذارید ببینیم این پاسخگویی از چه قماشی بود.

ابتدا حکومت سعی کرد از اینکه اینقدر علنی و عمومی باشد اجتناب کند. یکی از وزراء، ویته وزیر دارائی، بخشنامه‌ای خطاب به بازرسان کارخانجات صادر کرد که در آن کارگران و سوسیالیستها را «بدترین دشمنان نظم عمومی» نامید و به بازرسان توصیه کرد که سعی کنند کارگران را بترسانند، به آنان اطمینان بدهند که دولت کارفرمایان را از کوتاه آمدن منع میکند، با کارگران راجع به انگیزه‌های خیرخواهانه و مقاصد نیکوکارانۀ کارفرمایان، اینکه کارفرمایان چقدر به فکر کارگران و نیازهایشان هستند و از اینکه کارفرمایان چقدر پُر «مهر و عاطفه» اند صحبت کنند. دربارۀ خود اعتصاب‌ها دولت هیچ نگفت، دربارۀ علت اعتصاب‌ها، دربارۀ فاکتهای تنفرآور سرکوب و نقض قانون از طرف کارفرمایان، و دربارۀ اهداف کارگران هیچ حرفی نزد؛ در یک کلام، دولت کلیۀ اعتصابات تابستان و پاییز ١٨٩٥ را بسادگی خلاف واقع جلوه داد، سعی کرد، با اینکه کارگران مرتکب هیچ خشونتی نشدند، با خزعبلات کلیشه‌ای معمولش دربارۀ اَعمال خشونت‌آمیز و «غیرقانونی» کارگران، گریبان خودش را رها کند. این فقط پلیس بود که به خشونت متوسل شد. وزیر میخواست که این بخشنامه محرمانه بماند، اما همان مقاماتی که او این کار را به آنان سپرده بود، نتوانستند این سرّ را مخفی نگهدارند، در نتیجه بخشنامه به دست مردم افتاد و دست به دست گشت. بعد توسط سوسیالیستها چاپ شد. وقتی کار به اینجا رسید، دولت که میدید طبق معمول از او با «اسرار آشکارش» مضحکه‌ای ساخته‌اند، آن را برای چاپ به مطبوعات داد. و این، همانطور که گفتیم، جواب دولت بود به اعتصابات تابستان و پاییز ١٨٩٥. اما در بهار ١٨٩٦ اعتصابات دوباره فوران کردند، در مقیاسی بسیار بزرگتر[٢]. شایعات مربوط به آنها ضمیمه‌های جزوات سوسیالیستی میشد. دولت ابتدا سکوت جبونانه‌ای اختیار کرد، تا ببیند که قضیه چطور تمام میشود، و سپس، هنگامی که شورش کارگران فروکش کرده بود، با تأخیر درک و فهم بوروکراتیکش را به اطلاع عموم رساند، همان کاری که پروتکل‌ به تأخیر افتادۀ پلیس میکرد. در این وضع دولت مجبور بود علنی حرف بزند، و از اینهم بیشتر، دسته جمعی این کار را بکند. اطلاعیۀ دولت در شمارۀ ١٥٨ نشریۀ پراویتلستونی وستنیک[٣] چاپ شد. در این وضع دیگر دولت نمیتوانست که اعتصابات کارگری را مثل دفعات پیش خلاف واقع جلوه بدهد. مجبور بود تمام داستان را تعریف کند، فاکتهای مربوط به اقدامات سرکوبگرانه کارفرمایان را ارائه کند و مطالبات کارگران را به همه بگوید؛ مجبور بود اعتراف کند که کارگران «بدرستی» رفتار کرده‌اند. به این ترتیب کارگران به دولت آموختند که از دروغ گفتن بشیوۀ شرم‌آور پلیس دست بردارد؛ وقتی بشکلی توده‌ای بپا خاستند، وقتی نشریات را به کار گرفتند تا دعوایشان را به اطلاع عموم برسانند، دولت را وادار به پذیرش حقیقت کردند. این یک موفقیت بزرگ بود. حالا کارگران خواهند دانست که چه چیز تنها وسیلۀ دستیابی آنها به یک اطلاعیۀ عمومی برای اعلام نیازهایشان، برای مطلع کردن کارگران سراسر روسیه از مبارزه‌شان است. کارگران اکنون خواهند دانست که بر دروغهای دولت تنها بوسیلۀ مبارزۀ متحد خودِ کارگران برای تأمین حقوقشان و بوسیلۀ آگاهی طبقاتی‌شان مُهر تکذیب کوبیده میشود. وقتی وزراء از وقایع حرف زده بودند، شروع به بهانه تراشی کردند، در اطلاعیه‌شان تا آنجا پیش رفتند که بگویند اعتصابات تنها به علت «ویژگیهای خاص پنبه‌ریسی و تولید نخ» بوده است. عجب! و نه به علت ویژگیهای خاص کّل تولید روسیه، نه به علت ویژگیهای خاص سیستم سیاسی روسیه، که به پلیس اجازه می‌دهد کارگران آرامی را شکار و دستگیر کند که دارند از خودشان در مقابل زورگویی دفاع می‌کنند؟ اگر چنین است پس چرا، وزرای کاردان، پس چرا کارگران اعلامیه‌ها را بسرعت قاپیدند، خواندند و اعلامیه‌های باز هم بیشتری خواستند که موضوعشان نه ابداً پنبه و نخ، بلکه موقعیت بی‌حقوق شهروندان روسیه بود و رفتار خودسرانه و سبعانۀ دولتی که چاکر چاپلوس سرمایه‌داران است. نه، این بهانه جدید شاید بدتر است، وقیح‌تر از بهانه‌ای است که ویته وزیر دارایی با آن سعی کرد در بخشنامه‌اش سر و ته موضوع را هم بیاورد، یعنی از طریق انداختن تمام تقصیر به گردن «آژیتاتورها». وزیر دارایی ویته دربارۀ اعتصاب درست مثل هر صاحب‌‌منصب پلیس که سبیلش را کارخانه‌داران چرب کرده‌ باشند بحث میکند: شرح ماوقع این است که آژیتاتورها آمدند، و اعتصاب شد. حالا، وقتی که وزراء اعتصاب ٣٠ هزار کارگر را دیدند، به فکر افتادند، و بالأخره به این نتیجه رسیدند که اعتصابها به این دلیل به راه نمیافتند که آژیتاتورهای سوسیالیست به صحنه میآیند، بلکه آن آژیتاتورهای سوسیالیست به این دلیل به صحنه میآیند که اعتصابها به راه میافتند، به این دلیل که مبارزۀ کارگران علیه سرمایه‌داران به راه میافتد. حالا وزراء تأکید میکنند که سوسیالیستها متعاقباً به اعتصابات «پیوستند». این درس خوبی است برای آقای ویته، وزیر دارائی. حواست را جمع کن آقای ویته، این درس را خوب یاد بگیر! یاد بگیر که قبل از اظهار نظر دربارۀ علت اعتصاب مطلع باشی، یاد بگیر که مطالبات کارگران را بررسی کنی نه گزارشهای خبرچینهای پلیس را، که خودت هم کمترین اعتمادی به آنها نداری. وزراء به مردم می‌گویند که این فقط «اشخاص بدخواه» بودند که سعی کردند به اعتصابات «خصلت سیاسی بزهکارانه» بدهند، یا آنطور که در بخشی از حرفهایشان میگویند، «خصلت اجتماعی» بدهند (منظور آقایان وزراء خصلت سوسیالیستی بوده، ولی یا از سر نادانی و یا از سر بزدلی بوروکراتیک، گفتند اجتماعی، که نتیجتاً یاوه‌گویی است: سوسیالیستی یعنی آنچه که از کارگران در مبارزه علیه سرمایه حمایت میکند، در حالی که اجتماعی بسادگی یعنی عمومی. چگونه می‌توان به اعتصاب یک خصلت اجتماعی داد؟ چرا، درست مثل این است که کسی به وزراء رتبه وزارت بدهد!). خنده‌دار است! سوسیالیستها به اعتصابات خصلت سیاسی می‌دهند! چرا، قبل از اینکه هر سوسیالیستی این کار را بکند، دولت خودش دست به هر کاری که میشد زد تا به اعتصابات یک خصلت سیاسی بدهد. آیا این دولت نبود که دستگیری کارگران آرام‌ را به راه انداخت، آنچنان که گویی با جنایتکاران طرف است؟ آیا آنها را بازداشت و تبعید نکرد؟ آیا جاسوسها و پرووکاتورهایش را به همه جا نفرستاد؟ آیا هر کس را که به چنگش افتاد بازداشت نکرد؟ آیا قول نداد که به کارخانه‌داران کمک کند که تسلیم نشوند؟ آیا کارگران را بخاطر جمع‌آوری سادۀ پول برای کمک به اعتصابیون، تحت تعقیب قانونی قرار نداد؟ دولت خود پیش از هر کس دیگر به کارگران تفهیم کرد که جنگ آنان علیه کارخانه‌داران ناگزیر باید جنگی علیه دولت باشد. تمام کاری که سوسیالیستها باید میکردند تأیید این حکم و انتشار آن به شکل اعلامیه‌ و نشریه بود. تمام قضیه همین است. اما دولت روسیه همان وقت هم در هنر مخفی نگهداشتن مقاصدش تجربۀ مبسوطی داشته‌، و وزراء سعی کردند در مورد شیوه‌هایی که با آنها دولتِ ما «به اعتصابات خصلتی سیاسی داد»، سکوت کنند؛ دولت تاریخ‌های اعلامیه‌های سوسیالیستی را به اطلاع عموم رساند. اما چرا از تاریخ‌های فرمانهای صادر شدۀ فرماندار شهر و دیگر باشی-بُزوک‌ها[٤] در مورد بازداشت کارگران آرام، مسلح کردن دسته‌های نظامی، اعزام جاسوسان و پرووکاتورها چیزی نگفت؟ آنها دربارۀ تعداد اعلامیه‌های منتشر شده توسط سوسیالیستها جزئیات را هم تعریف کردند؛ چرا هیچ جزئیاتی دربارۀ تعداد کارگران و سوسیالیستهای دستگیر شده، دربارۀ خانواده‌های از هم پاشیده شده‌، تعداد کسانی که بدون محاکمه تبعید یا زندانی شده‌اند، نگفتند؟ چرا؟ برای اینکه حتی وزرای روسیه، گرچه از هر نوع شرم و حیائی عاری هستند، در مورد گفتن چنین اَعمال راهزنانه‌ای به مردم محتاطند. کارگران پُرمسالمتى که برای احقاق حقوقشان به پا خاستند و از خود در مقابل بیدادگری کارخانه‌داران دفاع کردند، کل قدرت دولتی، پلیس و نیروهای نظامی، ژاندارمها و دادستانها را بسیج‌شده و حمله‌ور در مقابل خود داشتند؛ کارگرانی که همۀ پشتوانه‌شان سکه‌های مسی خودشان، پول خُردهای رفقایشان، کارگران بریتانیایی، لهستانی، آلمانی و اتریشی بود هدف حمله‌ای بودند که تمام قدرت خزانۀ دولت، با تعهد یاری به کارخانه‌داران بیچاره، پشتوانه‌اش بود.

کارگران متحد نبودند. آنان قادر نبودند جمع‌آوری کمک ترتیب بدهند، کمک شهرهای دیگر و کارگران دیگر را بسیج کنند، همه جا تحت تعقیب بودند، مجبور شدند در مقابل کل قدرت اتوریته دولتی تسلیم بشوند. آقایان وزراء از اینکه دولت به پیروزی رسیده است خوشحال و مسرورند.

چه پیروزیِ رضایت‌بخشی! کل قدرت دولت، کل ثروت سرمایه‌داران – علیه سی هزار کارگر تهیدست و مسالمت‌جو! عاقلانه‌تر بود اگر آقایان وزراء قبل از لاف زدن دربارۀ چنین پیروزی‌ای کمی صبر می‌کردند؛ لافزنی آنان، واقعاً آدم را به یاد باد به غبغب انداختن آن پلیسی می‌اندازد که به خود می‌بالد برای اینکه از اعتصاب جان سالم به در بُرده.

دولت برای آرام کردن سرمایه‌داران پیروزمندانه اعلام می‌کند که «تحریکات» سوسیالیستها نامؤثر بودند. چرا جواب ما است، چرا هیچ تحریکاتی نمی‌توانست باندازۀ یک صدم آنچه که رفتار دولت در این ماجرا بر کارگران سن‌پترزبورگ و سراسر روسیه تأثیر داشت، تأثیر به وجود بیاورد! کارگران ماهیّت واقعی سیاست سکوت دولت دربارۀ اعتصابات کارگری و خلاف واقع جلوه دادن آنها را فهمیدند. کارگران دیدند که چگونه مبارزۀ متحدانۀ آنها، پلیس را به ترک دروغگویی ریاکارانه واداشت. آنها دیدند دولتی که قول یاری به کارخانه‌داران داد، از منافع چه کسانی حراست میکرد. وقتی بدون اینکه آنها نظم و قانون را نقض کرده باشند، قوای نظامی و پلیس را برای مقابله با آنها اعزام کردند، درست مثل اینکه دشمنان کشور فرض شده باشند، کارگران فهمیدند چه کسی دشمن واقعی‌شان است. هر چقدر هم که وزراء راجع به اینکه مبارزه یک شکست بوده است داد سخن بدهند، کارگران می‌بینند که چگونه کارخانه‌داران در همه‌ جا ساکت شده‌اند، و می‌دانند که دولت هم‌اکنون دارد بازرسان کارخانجات را گرد هم می‌آورد تا دربارۀ اینکه چه امتیازاتی باید به کارگران داده شود بحث کنند، چون می‌بیند که گردن‌گذاشتن‌ها ضروری است. اعتصابات ١٨٩٦-١٨٩٥ بی‌حاصل نبودند. این اعتصابات خدمات بزرگی به کارگران روسیه کردند، به کارگران نشان دادند که چگونه برای منافعشان دست به مبارزه بزنند. به آنها آموختند که موقعیت سیاسی و نیازهای سیاسی طبقۀ کارگر را درک کنند.

نوامبر ١٨٩٦
اتحاد مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر
[٥]

نوشته شده در زندان، تابستان ١٨٩٦
تکثیر شده در نوامبر ١٨٩٦
مجموعه آثار لنین، جلد دوم


توضیحات

[١] لنین جزوۀ «به حکومت تزاری» را در زندان و در تاریخی قبل از ٢٥ نوامبر (٧ دسامبر) ١٨٩٦ نوشت. این جزوه توسط 'اتحاد مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر' تکثیر شد. این جزوه پاسخی بود به بخشنامۀ س.ی. ویته Witte که خطاب به بازرسان کارخانجات صادر شده بود و همچنین در رابطه با گزارش اعتصابات تابستان ١٨٩٦ در سن‌پترزبورگ که در ١٩ (٣١) ژوئیۀ ١٨٩٦ در شمارۀ ١٥٨ روزنامۀ پراویتلستونی وستنیک Pravitelstvenny Vestnik (پیک دولت) چاپ شد.

[٢] لنین اعتصاباتی که در مه - ژوئن ١٨٩٦ اتفاق افتاده بودند را «جنگ صنعتی معروف سن پترزبورگ» خواند. علت آن اعتصابات امتناع کارفرمایان از پرداخت دستمزد کامل کارگران در تعطیلات به مناسبت تاجگذاری نیکلای دوم بودند. اعتصابی که در کارخانۀ ریسندگی کالینکین رخ داد، بسرعت به تمام کارخانجات ریسندگی و بافندگی مهم سن پترزبورگ گسترش یافت. برای نخستین بار پرولتاریای آن شهر در سطحی گسترده دست به مبارزه‌ای علیه استثمارگرانش زد که ٣٠٠٠٠ کارگر را تحت رهبری 'اتحاد مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر' سن پترزبورگ، در بر می‌گرفت. این گروه جزوات و بیانیه‌هایی را منتشر کرد که کارگران را فرا می‌خواندند تا محکم و استوار در دفاع از حقوقشان بایستند؛ این گروه مطالبات عمدۀ اعتصابیون که شامل روزکار ١٠٫٥ ساعته، مزدهای بالاتر و پرداخت بموقع مزدها بود را منتشر ساخت. اعتصابات سن پترزبورگ نیروی محرکه‌ای به جنبش طبقۀ کارگر در مسکو و دیگر شهرهای روسیه بخشیدند و دولت را مجبور کردند تا بازنگری در قوانین کارخانه‌ها و صدور قانون ٢ (١٤) ژوئن ١٨٩٧ که مطابق آن ساعات کار کارخانجات به ١١٫٥ ساعت کاهش یافت را تسریع کند. این اعتصابات، آنطور که لنین بعدها نوشت، «طلیعۀ یک دوران پیشرفت مداوم در جنبش طبقۀ کارگر، این قدرتمندترین عامل در کل انقلاب ما» بودند.

[٣] پراویتلستونی وستنیک Pravitelstvenny Vestnik (پیک دولت) – روزنامۀ رسمی ارگان دولت تزاری؛ در سن پترزبورگ از ١٨٦٩ تا ١٩١٧ منتشر می‌شد.

[٤] باشی-بُزوک başıbozuk اسم ترکی به معنی "بی‌کلّه"، "کلّه معیوب"، نام سربازان غیر رسمی ارتش عثمانی بود که به خشونت و نداشتن دیسیپلین مشهور بودند. اینها سربازان دولت بودند بدون اینکه مواجب بگیرند، یونیفرم یا نشان و علامت مشخصی داشته باشند. فرض بر این بود که زندگیشان را از راه غارت و باجگیری تأمین میکنند. اغلب بعنوان نیروی پیاده و برای نگهبانی و دیدبانی از آنها استفاده میشد. در اواخر قرن ١٩، استفاده ارتش امپراتوری عثمانی از آنها به پایان رسید و بجای استفاده از باشی‌بزوک در جنگ، در بعضی ایالات وظائفی نظیر وظائف ژاندارمری در دوران صلح به آنها سپرده شد.- به نقل از ویکی‌پدیا، آرشیو عمومی.

[٥] اتحاد [لیگ] مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر توسط لنین در پاییز ١٨٩٥ سازماندهی شد و متشکل از حدود ٢٠ محفل مارکسیستی کارگری در سن پترزبورگ بود. تمام کارهای این گروه بر اساس اصول مرکزیت و انضباط اکید بود. یک گروه مرکزی متشکل از و.ای. لنین، ا.ا. وانیف، ن.ک. زاپوروژتس، گ.م. کرژیژانوفسکی، ن.ک. کروپسکایا، ل. مارتف (ی.او. زدربائوم)، م.ا. سیلوین، و.و. استارکوف و دیگران آنرا رهبری می‌کرد. با این حال، کل کار گروه تحت هدایت مستقیم پنج عضو رهبری به ریاست لنین بود. این گروه به چند سازمان منطقه‌ای تقسیم شده بود. کارگران پیشرو و آگاهی نظیر ی.و. بابوشکین و و.ا. شلگونف رابط گروههای محلی با کارخانجات که در آنها سازماندهندگانی وظیفۀ جمع‌آوری اطلاعات و توزیع نشریات را بر عهده داشتند، بودند. محافل مطالعاتی کارگران در کارخانجات بزرگ تأسیس شدند.

این گروه برای نخستین بار در روسیه دست به آشناسازی جنبش طبقۀ کارگر با سوسیالیسم زد، و موفق شد از ترویج مارکسیسم در بین تعداد اندکی از کارگران پیشرو حاضر در محافل مطالعاتی به تبلیغ سیاسی در بین توده‌های وسیع پرولتاریا گذار نماید. جنبش طبقۀ کارگر را رهبری کرد و بین مبارزۀ کارگران برای مطالبات اقتصادی و مبارزۀ سیاسی علیه تزاریسم پیوند برقرار ساخت. در نوامبر ١٨٩٥ اعتصابی در پارچه‌بافی تُورنتون سازمان یافت که تحت رهبری 'لیگ' بود و اعتصاب معروف کارگران نساجی سن پترزبورگ، که بیش از ٣٠٠٠٠ کارگر در آن شرکت کردند، در تابستان ١٨٩٦ اتفاق افتاد. 'لیگ' جزوات و اعلامیه‌هایی منتشر کرد؛ و زمینه را برای انتشار روزنامۀ رابوچیه دیلو (آرمان کارگری) مهیا ساخت. انتشارات 'لیگ' تحت سردبیری و.ای. لنین بود. نفوذ این گروه بسیار فراتر از سن پترزبورگ رفت، محافل مطالعاتی کارگری برمبنای ابتکار آن متحد شدند و در مسکو، کییف، اکاترینوسلاو و دیگر شهرها و بخشهای روسیه گروههای مشابهی را تشکیل دادند.

در شب ٨ (٢٠) دسامبر ١٨٩٥، دولت تزاری با بازداشت تعداد قابل توجهی از اعضاء رهبری آن و در رأس‌شان لنین، ضربۀ سختی به 'لیگ' وارد کرد. همچنین یک شماره از رابوچیه دیلو که آمادۀ چاپ بود مصادره شد. 'لیگ' به بازداشت لنین و دیگر اعضا از طریق انتشار جزوه‌ای که حاوی مطالبات سیاسی بود و در آن برای نخستین بار اشاره به موجودیت این گروه شده بود، پاسخ داد. لنین در حالی که زندانی بود به هدایت کار 'لیگ' ادامه داد، با رهنمودهایش به آن کمک کرد، نامه‌ها و جزوات رمزگذاری شده‌ای را قاچاقی به بیرون از زندان فرستاد، جزوۀ «دربارۀ اعتصابات» و «پیش‌نویس و توضیح برنامه‌ای برای حزب سوسیال-دمکرات» را نوشت. لنین معتقد بود که 'لیگ' نقشی مهم داشت، زیرا اولین نطفۀ حقیقی یک حزب انقلابی بود که حمایت جنبش طبقۀ کارگر را داشت و مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا را رهبری می‌کرد.

اعضای لیگ مبارزه برای رهایی طبقه کارگر - ١٨٩٧
ایستاده از چپ به راست:    Alexander Malchenko,   P. Zaporozhets,   A. Vaneyev
نشسته از چپ به راست:    V. Starkov,   Gleb Krzhizhanovsky,   Vladimir Lenin,   Julius Martov

این متن، با کمی تغییر، ترجمه‌ای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستاده‌اند.- آرشیو عمومی لنین، ١٤ ژانویه ٢٠١٦


lenin.public-archive.net #L1011fa.html