Farsi    Arabic    English   

پيشنويس و توضيح برنامه‌ای برای حزب سوسيال دمکرات

و. ای. لنین


پیش‌نویس برنامه

الف.
    ١- کارخانجات بزرگ با سرعتی فزاینده در روسیه گسترش می‌یابند، پیشه‌وران و دهقانان جزء را خانه خراب می‌کنند و آنها را به کارگران فاقد دارایی بدل می‌نمایند، و مردم بیشتر و بیشتری را به شهرها، کارخانه‌ها، دهکده‌ها و شهرک‌های صنعتی می‌رانند.

    ٢- این رشد سرمایه‌داری نشانگر رشد عظیم ثروت و تجمل در بین مشتی کارخانه‌دار، تاجر و زمیندار، و رشد باز هم سریعتر فقر و ستم‌کشی کارگران است. بهبود تولید و ماشین‌آلاتی که در کارخانه‌های بزرگ مرسوم شده است، در حالیکه افزایش بازدهی کار اجتماعی را مهیا می‌کنند، در خدمت تقویت قدرت سرمایه‌داران برعلیه کارگران و افزایش بیکاری و همراه با آن تشدید موقعیت بی‌دفاع کارگران هستند.

    ٣- اما کارخانه‌های بزرگ، در حالیکه اوج تحت ستم قرار دادن کارگران توسط سرمایه را در خود حمل میکنند، طبقۀ بخصوصی از کارگران را به وجود می‌آورند که قادرند علیه سرمایه مبارزه کنند، زیرا که همین شرایط زندگی‌شان تمام بندهای اتصال آنها را با تولید کوچک‌شان از بین می‌برد، و با متحد کردن کارگران از طریق کار مشترکشان و انتقال آنها از کارخانه‌ای به کارخانۀ دیگر، همۀ توده‌های مردم کارکن را به هم پیوند می‌دهد. کارگران مبارزه‌ای را علیه سرمایه‌داران آغاز کرده‌اند، و انگیزۀ شدیدی برای وحدت در بین آنها ظاهر شده است. از طغیانهای منزوی کارگران، مبارزۀ طبقۀ کارگر روسیه در حال روییدن است.

    ٤- این مبارزۀ طبقۀ کارگر علیه طبقۀ سرمایه‌دار، مبارزه‌ای است علیه تمام طبقاتی که از کار دیگران زندگی می‌کنند، و علیه کل استثمار. این تنها می‌تواند با افتادن کل قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر خاتمه یابد. انتقال همۀ زمینها، ابزارها، کارخانه‌ها، ماشینها و معادن به تمام جامعه برای سازمان دادن تولید سوسیالیستی، که تحت آن، آنچه که به وسیلۀ کارگران تولید می‌شود و تمام پیشرفتهایی که در تولید حاصل شده است، باید نفعش به خود تودۀ کارگر برسد.

    ٥- جنبش طبقۀ کارگر روسیه، بر طبق خصوصیت و اهدافش، بخشی از جنبش بین‌المللی (سوسیال-دمکراتیک) طبقۀ کارگر تمام کشورهاست.

    ٦- مانع اصلی در راه مبارزۀ طبقۀ کارگر روسیه برای آزادسازی خود، حکومت کاملاً استبدادی و مقامات غیرمسئول آن است. این حکومت با قرار دادن خود بر پایۀ امتیازات زمینداران و سرمایه‌داران، و مخدوم منافع آنها بودن، هر گونه حق طبقات پائین‌تر را انکار می‌کند، و بدین وسیله مانع جنبش کارگری شده و پیشرفت تمام مردم را کند می‌کند. به این علت است که مبارزۀ طبقۀ کارگر روسیه برای آزادسازی خود، ضرورتاً موجب برپا شدن مبارزه علیه قدرت مطلق حکومت استبدادی می‌شود.

ب.

    ١- حزب سوسیال-دمکرات روسیه اعلام می‌دارد که هدفش کمک به این مبارزۀ طبقۀ کارگر روسیه از طریق رشد آگاهی طبقاتی کارگران، ترفیع سازمانیابی آنها و نشان دادن هدفها و مقاصد مبارزه به آنها، میباشد.

    ٢- مبارزۀ طبقۀ کارگر برای آزادسازی خود یک مبارزۀ سیاسی است، و اولین هدف آن حصول رهایی سیاسی است.

    ٣- بدین سبب است که حزب سوسیال-دمکرات روسیه، بدون جُدا کردن خود از جنبش طبقۀ کارگر، از هر جنبش اجتماعی که علیه قدرت مطلق حکومت استبدادی، علیه طبقۀ اشراف زمیندار، و علیه تمام آثار رعیتی و نظام رسته‌های اجتماعی، که مانع رقابت آزاد است، پشتیبانی خواهد کرد.

    ٤- از طرف دیگر، حزب سوسیال-دمکرات کارگران روسیه علیه تمام تلاشها در جهت تشویق طبقات کارکن به قیمومیت حکومت مطلقه و مقامات آن و علیه همۀ تلاشها در جهت کند کردن رشد سرمایه‌داری، و در نتیجه رشد طبقۀ کارگر، اعلام جنگ می‌دهد.

    ٥- آزادسازی کارگران باید به دست خود طبقۀ کارگر انجام شود.

    ٦- آنچه که مردم روسیه بدان نیاز دارند، کمک حکومت مطلقه و مقامات آن نیست، بلکه آزادی از ستم آن است.

پ. حزب سوسیال-دمکرات روسیه با قرار دادن نقطۀ شروع کار خود بر این نظریات، اول و مقدم بر همه خواهان آن است که:

    ١- یک زمسکی سوبور {Zemsky Sobor} که از نمایندگان تمام شهروندان تشکیل شده باشد، برای تدوین یک قانون اساسی فراخوانده شود.

    ٢- حق رأی همگانی و مستقیم برای تمام شهروندان روسیه که به سن ٢١ سالگی رسیده باشند، بدون در نظر گرفتن مذهب و ملیّت.

    ٣- آزادی اجتماع و تشکیلات، و حق اعتصاب.

    ٤- آزادی مطبوعات.

    ٥- لغو امتیازات اجتماعی و برابری کامل تمام شهروندان در برابر قانون.

    ٦- آزادی مذهب و برابری تمام ملیتها. انتقال ثبت تولد، ازدواج و مرگ به مأمورین مستقل، یعنی مستقل از پلیس.

    ٧- هر شهروند حق آن را داشته باشد که هر مقام رسمی را تحت تعقیب قانونی قرار دهد، بدون آنکه مجبور باشد که به مافوق او شکایت کند.

    ٨- لغو گذرنامه‌ها، آزادی کامل نقل مکان و اقامت.

    ٩- آزادی شغل و حرفه و لغو اصناف.

ت. حزب سوسیال-دمکرات روسیه برای کارگران خواستهای زیر را دارد:

    ١- تأسیس دادگاههای صنعتی با قضات انتخابی از طرف سرمایه‌داران و کارگران به تعداد مساوی در تمام صنایع.

    ٢- محدودیت قانونی ساعات کار به هشت ساعت.

    ٣- ممنوعیت قانونی کار شبانه و کار نوبتی. ممنوعیت کار کودکان کمتر از ١۵ سال.

    ٤- تصویب قانونی تعطیلات ملی.

    ٥- بکارگیری قوانین مربوط به کارخانه و بازرسی کارخانه‌ها در تمام صنایع سراسر روسیه، و کارخانه‌های دولتی، و همچنین پیشه‌ورانی که در خانه کار می‌کنند.

    ٦- هیئت بازرسان کارخانه باید مستقل باشد و نه وابسته به وزارت دارایی. اعضای دادگاههای صنعتی باید از حقوق مساوی با هیئت بازرسان کارخانه، برای تضمین رعایت قوانین کارخانه، برخوردار باشند.

    ٧- ممنوع کردن مطلق سیستم پرداخت جنسی در همه جا.

    ٨- نظارت نمایندگان انتخابی کارگران بر برقراری نرخهای مناسب، استرداد کالاها، هزینۀ قرامتهای انباشت شده و محله‌های کارگر‌نشین متعلق به کارخانه. یک قانون که تمام کسریها از مزد کارگران، به هر دلیل که باشد (جریمه، استرداد و غیره)، نباید بیشتر از مجموع ١۰ کوپک از هر روبل در کل باشد.

    ٩- قانونی که کارفرما را مسئول صدمات وارده به کارگران کند. کارفرما باید مجبور باشد ثابت کند که کارگر مقصر بوده است.

    ١٠- قانونی که کارفرمایان را مسئول تأمین مدارس و تهیۀ کمکهای پزشکی برای کارگران کند.

ث. برای دهقانان، حزب سوسیال-دمکرات روسیه خواستهای زیر را دارد:

    ١ـ لغو پرداختها برای آزادی زمین از گرو و غرامت به دهقانان برای پرداختهایی که انجام گرفته‌اند. برگرداندن پرداختهای اضافه‌ای که به خزانه‌داری شده است به دهقانان.

    ۲ـ برگرداندن زمینهای جُدا شده در ١۸۶١ به دهقانان.

    ٣ـ برابری کامل مالیات‌بندی بر زمینهای دهقانان و زمینهای ملاکان.

    ٤- لغو مسئولیت دسته‌جمعی و تمام قوانینی که دهقانان را از اینکه آنگونه که میخواهند با زمینشان بکنند، منع میکنند.

توضیح برنامه

برنامه به سه بخش عمده تقسیم شده است. بخش اول تمام اصولی را که بخشهای دیگر تعقیب می‌کنند مطرح می‌نماید. این بخش موقعیتی را که طبقۀ کارگر در جامعۀ معاصر دارد، معنی و ارزش مبارزۀ آنان علیه کارفرمایان و وضع سیاسی طبقۀ کارگر را در روسیه، نشان می‌دهد.

بخش دوم هدف حزب را مطرح می‌کند، و رابطۀ حزب با سایر گرایشهای سیاسی در روسیه را نشان می‌دهد. این بخش به این مسئله می‌پردازد که فعالیت حزب و تمام کارگرانی که دارای آگاهی طبقاتی هستند، طرز برخورد آنها با منافع و کشمکش سایر طبقات در جامعۀ روسیه، چگونه باید باشد.

بخش سوم شامل خواستهای عملی حزب است. این بخش به سه قسمت تقسیم شده است. قسمت اول مشتمل است بر خواستهایی برای اصلاحات در سطح کشوری. قسمت دوم خواستها و برنامۀ طبقۀ کارگر را بیان می‌کند. قسمت سوم شامل خواستهایی به نفع دهقانان است. توضیحاتی مقدماتی از قسمتها، قبل از پرداختن به بخش عملی برنامه در زیر داده شده‌است.

الف ١- برنامه در ابتدا به رشد سریع کارخانه‌های بزرگ در روسیه می‌پردازد، زیرا این مهم‌ترین موضوع در روسیۀ امروز است که تمام شرایط کهنه زندگی در روسیه را کاملاً تغییر میدهد، بخصوص شرایط زندگی طبقۀ کارگر را. در شرایط کهنه، عملاً قسمت عمدۀ ثروت کشور به وسیلۀ مالکین کوچک تولید می‌شد، که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند. مردم زندگی بدون تحرکی را در دهات می‌گذراندند. بخش اعظم تولید آنها یا برای مصرف خودشان بود، یا برای بازار کوچک دهات همسایه که تماس کمی با بازارهای اطراف خود داشتند. این مالکین کوچک برای زمیندارانی کار می‌کردند که آنها را وا می‌داشتند تا عمدتاً برای مصرف ایشان تولید کنند. محصولات محلی برای آماده کردن به پیشه‌وران محلی داده می‌شد، که آنها نیز یا در ده زندگی می‌کردند و یا برای بدست آوردن کار در نواحی اطراف رفت و آمد می‌کردند.

اما پس از آنکه دهقانان آزاد شدند، این شرایط زندگی تودۀ مردم در معرض تغییر کامل قرار گرفت: نظام پیشه‌وران خُرد شروع به جایگزین شدن توسط کارخانه‌های بزرگی، که با سرعتی فوق‌العاده رشد می‌کردند، کرد. آنها {کارخانه‌ها}، جای مالکان کوچک را گرفته و آنها را تبدیل به کارگران مزدبگیر نمودند، و صدها و هزاران کارگر را مجبور کردند که با یکدیگر کار کنند و مقادیر عظیمی کالا تولید نمایند که در سراسر روسیه به فروش می‌رسند.

آزادی دهقانان، بیحرکتی مردم را از بین برد و دهقانان را در شرایطی قرار داد که دیگر نمی‌توانستند از قطعه زمینهایی که در تصرف آنها باقی مانده بود امرار معاش کنند. توده‌های مردم خانه‌های خود را در جستجوی معاش ترک کردند و راه کارخانه‌ها یا ساختمان راه‌آهن‌هایی که گوشه‌های مختلف روسیه را به هم متصل می‌کرد و محصول کارخانه‌ها را به اکناف می‌بردند، پیش گرفتند. توده‌هایی از مردم به مشاغل در شهرها روی آوردند، و به ساختن کارخانه و ابنیۀ تجارتی، رساندن سوخت به کارخانه‌ها، یا آماده کردن مواد خام برای آنها، پرداختند. سرانجام بسیاری از مردم در خانه‌های خود برای تجار و صاحبان کارخانه‌ها که نمی‌توانستند مؤسسات خود را با سرعت کافی توسعه دهند، به کار پرداختند. تغییراتی از این قبیل نیز در کشاورزی روی داد. زمینداران شروع به تولید غلات برای فروش کردند، و کشتکاران بزرگ از میان دهقانان و تجار پا به صحنه گذاردند، و فروش غله به مقدار صدها میلیون پود {واحد وزن=١٦٫٤ کیلوگرم} به خارج شروع شد. تولید نیاز به کارگر مزدی داشت، و صدها هزار و میلیونها دهقان قطعات زمینهای کوچک خود را رها کردند، و به کار کارگری منظم یا روزانه برای اربابان جدید که در کار تولید غله برای فروش بودند، پرداختند. اکنون این تغییر در روش زندگی قدیم است، که به وسیلۀ برنامه‌ توضیح داده میشود، که میگوید، کارخانه‌ها، پیشه‌وران خُرد و دهقانان را ورشکست می‌کنند و آنها را به کارگران مزدبگیر تبدیل می‌کنند. جای تولید به مقیاس کوچک را در همه جا تولید به مقیاس بزرگ می‌گیرد، و در این تولید به مقیاس بزرگ، توده‌های کارگر تنها مزدبگیرانی اند اجیر شده به وسیلۀ سرمایه‌دار، که دارای سرمایۀ عظیمی است، کارگاههای عظیم بر پا می‌دارد، مقادیر هنگفتی از مواد را خریداری می‌کند و جیبهای خود را از سود این تولید در مقیاس بزرگ که به وسیلۀ کارگران مجتمع تولید می‌شود، پُر می‌کند. تولید، سرمایه‌دارانه شده است و فشاری بیرحمانه و ستمگرانه بر تمام مالکین کوچک وارد می‌کند و زندگی بی‌حرکت آنها را در روستاها نابود می‌کند. و آنها را مجبور می‌سازد به عنوان کارگران ساده از یک سر مملکت به سر دیگر آن سفر کنند و نیروی کار خود را به سرمایه بفروشند. بخش فزاینده‌ای از جمعیت برای همیشه از حومۀ شهر و از کشاورزی جدا شده، و در شهرها، کارخانه‌ها و روستاهای صنعتی متمرکز گشته و تشکیل طبقۀ ویژۀ فاقد مالکیتی از مردم را میدهند، طبقه‌ای از کارگران پرولتر مزدبگیر که تنها از طریق فروش نیروی کارشان زندگی میکنند.

اینها تغییرات عظیمی هستند که با پیدایش کارخانه‌های بزرگ در زندگی کشور روی می‌دهند – تولید در مقیاس کوچک به وسیلۀ تولید در مقیاس بزرگ جانشین میشود، مالکین کوچک تبدیل به کارگران مزدبگیر می‌شوند. این تغییر برای کل مردم کارکن چه معنی‌ای می‌دهد، و به کجا می‌انجامد؟ به این مطلب بعداً در برنامه پرداخته شده است.

الف ٢- جایگزین شدن تولید در مقیاس کوچک به وسیلۀ تولید در مقیاس بزرگ همراه است با جایگزین شدن منابع مالی کوچک در دست مالکین منفرد توسط مقادیر عظیمی که به منزلۀ سرمایه به کار می‌رود، و جایگزین شدن سودهای کوچک بی‌اهمیت با سودهایی که سر به میلیونها می‌زند، بدین سبب است که رشد سرمایه‌داری در هر جا به رشد تجمل و ثروت می‌انجامد. یک طبقۀ کامل از قدرتمندان مالی، صاحبان کارخانه‌، صاحبان راه‌آهن، تجار و بانکداران در روسیه پدیدار گشته‌اند. یک طبقۀ کامل از آدمهایی که به وسیلۀ درآمدهایی که از سرمایۀ پولی که به صاحبان صنایع به ربح داده شده است امرار معاش می‌کنند، پدیدار گشته‌اند؛ زمینداران بزرگ با منابع عظیمی که دهقانان برای از گرو درآوردن زمینهای خود می‌پردازند با استفاده‌جویی از احتیاج دهقانان به زمین، با بالا بردن اجاره‌های زمین برای آنها، و تأسیس کارخانه‌های تصفیۀ چغندر قند در املاکشان ثروتمندتر گردیده‌اند. تجمل و اسراف تمام این طبقات ثروتمند دارای ابعادی بی حد و حصر است، و خیابانهای اصلی شهرهای بزرگ را ردیف عمارات بزرگ شاهانه و قصرهای پر زرق و برق آنها گرفته است. اما همگام با رشد سرمایه‌داری، شرایط کارگران پیوسته بدتر می‌شود. اگر عایدی در بعضی جاها در اثر آزادی دهقانان افزایش یافت، این افزایش جزئی بود و طولی نیانجامید، زیرا که هجوم توده‌های گرسنۀ مردم از دهات، نرخ‌ها {دستمزد} را پایین آورد، در حالی که مخارج اغذیه و مایحتاج همچنان افزایش می‌یافت، چنانکه کارگران حتی با دستمزد افزایش یافتۀ خود، وسایل معاش کمتری به دست میآوردند. پیدا کردن کار مدام سخت‌تر گشت و در جوار عمارات مجلل اغنیا (و یا در حومه‌های شهر) محله‌های کثیفی توسعه یافتند که کارگران مجبور بودند در زیرزمینهای آنها، در مساکن شلوغ، نمناک و سرد، یا حتی آلونکهای نزدیک مؤسسات صنعتی زندگی کنند. هر چه سرمایه بزرگتر شد، فشار خود را بر کارگران افزود، آنها را به گدایان مبدل کرد، مجبورشان کرد که تمام اوقات خود را به کارخانه اختصاص دهند، و زن و فرزند کارگران را مجبور کرد که سر کار بروند. بنابراین، این اولین تغییری است که رشد سرمایه‌داری در جوار آن پیش می‌رود: ثروت عظیمی در خزانۀ عدۀ قلیلی سرمایه‌دار گرد می‌آید، در حالیکه توده‌های مردم به صورت گدا درآمده‌اند.

دومین تغییر در این حقیقت نهفته است که جایگزین شدن تولید مقیاس کوچک با تولید مقیاس بزرگ منجر به بهبودیهای بسیاری در تولید شده است. اول از همه، کاری که به صورت فردی و جداگانه در هر کارگاه کوچک و خانوادۀ منفرد انجام می‌شد، به وسیلۀ کار دسته جمعی کارگران با یکدیگر در یک کارخانه، برای یک زمیندار، یا برای یک مقاطعه کار، جایگزین شده است. کار جمعی بسیار مؤثرتر (دارای بازدهی بیشتر) از کار فردی است، و تهیۀ کالا را با سهولت و سرعت بسیار بیشتر ممکن می‌سازد. اما تمام این بهبودیها تنها نصیب سرمایه‌دار می‌شود که به کارگر چیزی نزدیک به هیچ می‌پردازد. و تمام سودهایی را که به وسیلۀ کار جمعی کارگران تولید شده است تصاحب می‌کند. سرمایه‌دار باز هم قویتر می‌شود و کارگر باز هم ضعیف‌تر، زیرا که او {کارگر} به انجام بخشی از یک نوع کار عادت میکند و برایش تغییر شغل و پرداختن به کاری دیگر دشوارتر می‌گردد.

پیشرفت بسیار مهمتر دیگر در تولید، به کار گرفتن ماشین به وسیلۀ سرمایه‌دار است. بازدهی کار از طریق به کار گرفتن ماشین چند برابر افزایش یافته است، اما سرمایه‌دار تمام این بهسازی را برعلیه کارگر به کار می‌گیرد: با استفاده از این واقعیت که ماشینها محتاج کار جسمی کمتری هستند، زنان و کودکان را به کار روی آنها می‌گمارد و به آنان مزد نازل‌تری می‌پردازد، و با استفاده از این واقعیت که هر جا که ماشین به کار گرفته شد، کارگران بسیار کمتری مورد نیاز است، سرمایه‌دار کارگران را بطور دسته‌جمعی از کارخانه بیرون می‌ریزد و آنگاه از مزیت این بیکاری برای به بردگی گرفتن باز هم بیشتر کارگران، افزایش روزانۀ کار، محروم کردن کارگر از استراحت شب و به صورت زائدۀ سادۀ ماشین درآوردن او استفاده می‌کند. بیکاری ایجاد شده به وسیلۀ ماشین‌آلات و افزایش مدام آن، اکنون کارگران را کاملاً بی‌دفاع می‌کند. مهارت او ارزش خود را از دست می‌دهد، به آسانی با کارگر سادۀ غیرماهر، که بسرعت به ماشین عادت می‌کند و با خوشحالی کار با مزد کمتری را قبول می‌کند، جایگزین می‌شود. هر تلاشی برای مقاومت در برابر ستم فزایندۀ سرمایه‌دار منجر به اخراج می‌گردد. کارگر به تنهایی علیه سرمایه کاملاً ناتوان است و ماشین او را تهدید به خُرد کردن می‌کند.

الف ٣- در توضیح نکتۀ قبلی نشان دادیم که کارگر به تنهایی ناتوان و در مقابل سرمایه‌دار که ماشین را به کار می‌گیرد بی‌دفاع است. کارگر باید به هر قیمتی که شده وسایل مقاومت در برابر سرمایه‌دار را بیابد تا از خود دفاع کند. و او این وسیله را در سازمان‌یابی می‌یابد. کارگری که بتنهایی ناتوان است، وقتی که با رفقایش سازمان یافت قدرتی می‌شود، و قادر است که با سرمایه‌دار به نبرد بپردازد و در مقابل حملۀ او مقاومت کند.

سازمان‌یابی برای کارگر که اکنون با سرمایۀ بزرگ روبروست یک ضرورت می‌شود. اما آیا ممکن است که یک گروه مردم گوناگون که نسبت به یکدیگر بیگانه‌اند را، حتی اگر هم در یک کارخانه کار کنند سازمان داد؟ برنامه شرایطی را که کارگران را برای اتحاد آماده می‌کند و در آنها ظرفیت و قابلیت سازمان دادن را می‌پرورد، نشان می‌دهد. این شرایط به قرار زیر هستند: ١- کارخانۀ بزرگ، با تولید ماشینی که محتاج کار منظم در تمام طول سال است، کاملاً رشتۀ پیوند بین کارگر و زمین و مزرعه‌اش را پاره می‌کند و او را به صورت یک پرولتر مطلق درمی‌‌آورد. این حقیقت که هر کس در قطعه زمین خود برای خود کشت می‌کرد کارگران را از هم جُدا می‌کرد و به هر یک از آنها منافع بخصوصی می‌داد، که جُدا از منافع رفقای کارگر او بود، و از این لحاظ مانعی برای سازمان‌یابی بود. قطع رابطۀ کارگر با زمین این مانع را از میان برمی‌دارد. ۲- بعلاوه، کار مشترک صدها و هزارها کارگر در نفس خود، کارگران را عادت می‌دهد که احتیاجات خود را بطور مشترک به بحث بگذارند، مشترکاً دست به اقدام بزنند، و به روشنی یکسان بودن موقعیت و منافع تودۀ کارگران را به ایشان نشان می‌دهد. ٣- سرانجام، انتقال دائم کارگران از کارخانه‌ای به کارخانۀ دیگر آنان را به مقایسۀ شرایط و پراتیک در کارخانه‌های مختلف عادت می‌دهد و آنان را قادر می‌سازد که به خود بقبولانند که طبیعت استثمار در کارخانه‌های مختلف همسان است، تجارب تقابل سایر کارگران را با سرمایه‌دار کسب کنند و از این طریق به همبستگی کارگران بیفزایند. اکنون به علت مجموع این شرایط است که پیدایش کارخانه‌های بزرگ موجب پیدایش سازمان‌یابی کارگران گشته است. در بین کارگران روسیه، اتحاد عمدتاً و مکرراً در اعتصابات جلوه‌گر می‌شود (ما باید همچنین بعداً به دلیل اینکه چرا سازمان‌یابی در شکل اتحادیه‌ها یا انجمنهای منافع متقابل، دور از دسترس کارگران ماست بپردازیم). هر چه که کارخانه‌های بزرگ توسعه یابند، اعتصابات کارگران متناوب‌تر، قدرتمندتر و سرسختانه‌تر می‌شوند؛ هر چه که ستم سرمایه‌داری بیشتر باشد احتیاج به مقاومت همگانی به وسیلۀ کارگران بیشتر می‌گردد. اعتصابات و شورشهای منزوی کارگران، آنطور که برنامه بیان می‌کند، اکنون شایع‌ترین پدیده را در کارخانه‌های روسیه تشکیل می‌دهند. اما با رشد بیشتر سرمایه‌داری و رشد فزایندۀ اعتصابات، این عملیات ناکافی بودن خود را به اثبات می‌رساند. کارفرمایان دست به اقدامات مشترک علیه کارگران می‌زنند: در بین خود به توافقهایی می‌رسند، کارگر را از سایر نواحی می‌آورند و از کمک کسانی که ماشین دولتی را اداره می‌کنند، برای درهم شکستن مقاومت کارگران، بهره میگیرند. بجای طرف بودن با هر تک صاحب در هر کارخانۀ منفرد، کارگران اکنون با کل طبقۀ سرمایه‌دار و حکومتی که آنرا یاری می‌کند، طرف هستند. کل طبقۀ سرمایه‌دار اقدام به مبارزه‌ای علیه کل طبقۀ کارگر می‌کند. چاره‌های عمومی علیه اعتصابات می‌اندیشد، به حکومت فشار می‌آورد که قوانین ضد طبقۀ کارگر را تقویت کند، کارخانه‌ها را به نقاط دورافتاده‌تر منتقل می‌کند، و متوسل به توزیع مشاغل بین مردمی که در خانه کار می‌کنند و هزار و یک حیله و تدبیر دیگر علیه کارگران می‌شود. سازمان‌یابی کارگران یک کارخانۀ منفرد یا حتی یک صنعت منفرد، ثابت می‌کند که برای مقاومت در برابر کل طبقۀ سرمایه‌دار کافی نیست، و اقدام مشترک تمام طبقۀ کارگر ضروری می‌گردد. بدین ترتیب از طغیانهای منزوی کارگران، مبارزۀ تمام طبقۀ کارگر رشد می‌کند. مبارزۀ کارگران علیه کارفرمایان به مبارزۀ طبقاتی مبدل می‌شود. تمام کارفرمایان به وسیلۀ نفعشان در نگهداشتن کارگران در حالت متابعت و پرداخت حداقل دستمزد به آنها، متحد گردیده‌اند. و کارفرمایان می‌دانند تنها راهی که از طریق آن می‌توانند منافع خود را حفظ کنند، اقدام مشترک از طرف تمام طبقۀ کارفرما، به وسیلۀ اِعمال نفوذ بر ماشین دولتی، می‌باشد. همچنین کارگران با یکدیگر به وسیلۀ منفعتی مشترک پیوند یافته‌اند، و آن همانا جلوگیری از خُرد شدن آنها به وسیلۀ سرمایه، و تأکید بر حقشان برای زندگی و هستی‌ای انسانی می‌باشد. و به همین ترتیب کارگران قانع می‌شوند که آنها نیز احتیاج به وحدت و اقدام مشترک به وسیلۀ تمام طبقه، طبقۀ کارگر، دارند، و اینکه برای تحقق آن هدف باید نفوذ بر ماشین دولتی را برای خود تأمین کنند.

الف ۴- توضیح دادیم که چگونه و چرا مبارزه بین کارگران کارخانه و کارفرمایان تبدیل به مبارزۀ طبقاتی می‌شود، مبارزۀ طبقۀ کارگر – پرولتاریا – علیه طبقۀ سرمایه‌دار – بورژوازی. این سؤال مطرح می‌شود که، این مبارزه چه اهمیتی برای تمام مردم و برای تمام مردم کارکن دارد؟ در تحت شرایط حاضر، که از آن قبلاً در توضیح نکتۀ ١ صحبت کردیم، تولید به وسیلۀ کارگران مزدبگیر متزایداً اقتصاد کوچک را از صحنه خارج می‌کند. تعداد مردمانی که به وسیلۀ کار مزدی زندگی می‌کنند بسرعت افزایش می‌یابد، و نه تنها تعداد کارگران عادی کارخانه افزایش می‌یابد، بلکه افزایش باز هم بیشتری در تعداد دهقانانی که آنها نیز برای زندگی باید به جستجوی کار مزدوری بپردازند به وجود می‌آید. در حال حاضر، کار برای اجیر شدن، کار برای سرمایه‌دار، شایع‌ترین شکل کار گشته است. سلطۀ سرمایه بر کار، تمام جمعیت را نه تنها در صنعت بلکه در کشاورزی نیز در بر می‌گیرد. اکنون این استثمار کار مزدی در اجتماع معاصر است که کارخانجات بزرگ آن را به حداکثر رشد و توسعه می‌رسانند. تمام شیوه‌های استثمار، که به وسیلۀ همۀ سرمایه‌داران در تمام صنایع به کار گرفته می‌شود، و تمام توده‌های طبقۀ کارگر روسیه از آنها عذاب می‌کشند، متمرکز گردیده‌، تشدید شده‌، مقررات عادی در کارخانه‌ها شده‌اند و در تمام شئون کار و زندگی کارگر گسترش داده شده‌اند، اینها {شیوه‌های استثمار} تشکیل کل یک جریان روزمره را، یک نظام کامل که به وسیلۀ آن سرمایه‌دار عرق کارگر را درمی‌آورد، میدهند. بگذارید این را با مثالی نشان دهیم: در تمام زمانها و مکانها، هر کس که کار اجرتی‌ای را به عهده می‌گیرد، اگر تعطیلاتی در آن ناحیه برگذار شود، کار خود را در آن تعطیلات ترک کرده، استراحت می‌کند: وضع در کارخانه کاملاً متفاوت است. بمجرد آنکه مدیر کارخانه کارگری را به استخدام درآورد، آنطور که دلش بخواهد از کار او استفاده می‌کند و هیچ توجهی به عادات کارگر و شیوۀ مرسوم زندگی او، موقعیت خانوادگی او، و احتیاجات فکری او نمی‌کند. کارخانه کارگر خود را وقتی که به کار او احتیاج دارد، به کار می‌گمارد و او را مجبور می‌کند که سراسر زندگی خود را متناسب با احتیاجات کارخانه نماید، ساعات استراحت خود را تقسیم کند، و اگر که نوبت کار است، در شب و در تعطیلی کار کند. تمام سوء استفاده‌های قابل تصور مربوط به زمان کار به وسیلۀ کارخانه به مورد اجرا گذاشته می‌شوند و در ضمن کارخانه «مقررات» و «پراکتیکهای» خود را، که برای تمام کارگران اجباری هستند، به کار می‌گیرد. نظم امور در کارخانه عمداً بگونه‌ای است که از کارگر اجیر شده، تمام کاری را که قادر به انجامش است، با حداکثر سرعت، بیرون بکشند، و آنگاه او را بیرون بیاندازند! مثالی دیگر. هر کس که کاری می‌گیرد، البته می‌پذیرد که تابع کارفرما شود و تمام دستوراتی را که به او می‌دهد اجرا کند. اما وقتی که کسی برای یک کار موقت اجیر می‌شود به هیچ وجه ارادۀ خود را تسلیم نمی‌کند، اگر که توقعات کارفرمایش را نادرست یا بیش از حد ببیند، او را ترک می‌کند. از سوی دیگر کارخانه، خواستار است که کارگر کل ارادۀ خود را تسلیم کند؛ در داخل چهاردیواری خود دیسیپلینی را حاکم می‌کند، کارگر را مجبور می‌کند که کار را همراه با صدای زنگ شروع یا ختم کند، خود را در تنبیه کارگر محق میداند، و برای نقض هر یک از مقرراتی که خود او وضع کرده است، کارگر را جریمه کرده یا حقوق او را تقلیل می‌دهد. کارگر یک جزء از انبوه ماشین‌آلات می‌گردد. کارگر باید درست همانند یک ماشین مطیع، بَرده و فاقد اراده‌ای از خود باشد.

باز هم مثالی دیگر. هر کس که کاری می‌گیرد موارد زیادی یافت می‌شود که از کارفرمای خود ناراضی باشد، و از او به دادگاه یا یک مقام دولتی شکایت کند. هم مقام اداری و هم دادگاه معمولاً مرافعه را به نفع کارفرما فیصله می‌دهند و از او پشتیبانی می‌کنند. اما این ارجحیت منافع کارفرما بر مبنای یک قاعدۀ کلی یا یک قانون نیست، بلکه بر اساس نوکری افراد اداری است که در مواقع مختلف از او کم و بیش پشتیبانی می‌کنند، و کارها را به ناحق به نفع کارفرما فیصله می‌دهند، یا به این جهت که از آشنایان او هستند و یا به دلیل آنکه از اوضاع کاری بی‌اطلاع اند و نمی‌توانند کارگر را بفهمند. هر مورد مجزائی از اینچنین بی‌عدالتی، متکی است بر هر برخورد جداگانه‌ای بین کارگر و کارفرما، بر هر مقام اداری منفرد. اما از سوی دیگر، کارخانه، که اینچنین توده‌ای از کارگران را گرد هم جمع می‌کند، ستم را بدان حد می‌رساند، که بررسی هر مورد جداگانه را غیر ممکن می‌گرداند. مقررات عمومی استقرار یافته‌اند، قانونی بر رابطۀ بین کارگر و کارفرما وضع شده است، قانونی که برای همه اجباری است. در این قانون، ارجحیت منافع کارفرما به وسیلۀ قدرت دولت مورد پشتیبانی قرار گرفته است. بی‌انصافی مقامات رسمی منفرد به وسیلۀ بی‌انصافی خود قانون جایگزین شده است. مثلاً مقرراتی از نوع زیر پدیدار گشته‌اند: اگر کارگر از کار غیبت کند، نه تنها مزد خود را از دست می‌دهد، بلکه باید علاوه بر آن جریمه‌ای نیز بپردازد، در حالیکه اگر کارفرما کارگران را بخاطر نبودن کار به خانه بفرستد، هیچ نمی‌پردازد؛ کارفرما قدرت دارد کارگر را برای بددهنی از کار برکنار کند، در حالیکه کارگر در صورتی که با او چنان رفتاری شود، نمی‌تواند کار را ترک کند؛ کارفرما قدرت دارد که به اختیار خود جریمه برقرار کند، از حقوق کارگر کسر کند یا بخواهد که اضافه کار انجام شود و غیره.

تمام این مثالها به ما نشان می‌دهند که چگونه کارخانه استثمار کارگر را تشدید می‌کند و آنرا همگانی می‌نماید، و از آن یک «نظام» کامل می‌سازد. اکنون کارگر خواهی نخواهی باید نه تنها با یک کارفرمای منفرد، ارادۀ او و ستم او سر و کار داشته باشد، بلکه با رفتار مستبدانه و ستمی که از جانب کل طبقۀ کارفرما بر او تحمیل می‌شود نیز سر و کار داشته باشد. کارگر می‌بیند که ستمگر او نه یک سرمایه‌دار بلکه کل طبقۀ سرمایه‌دار است، زیرا نظام استثمار در تمام مؤسسات یک نوع است. یک فرد سرمایه‌دار حتی نمی‌تواند از این نظام جُدا شود؛ مثلاً اگر او فکر تقلیل ساعات کار را در سر راه دهد، اجناس او برایش گرانتر از اجناس تولید شده به وسیلۀ همسایه‌اش تمام می‌شود، یک کارخانه‌دار دیگر، که کارگران خود را مجبور به کار بیشتر در ازای مزدی یکسان می‌کند. کارگر برای تأمین بهبودی در اوضاع خود، اکنون با کل نظام اجتماعی‌ای، که هدف آن استثمار کار به وسیلۀ سرمایه است، سر و کار دارد. کارگر اکنون نه تنها با یک بی‌عدالتی از طرف یک مأمور، بلکه با بی‌عدالتی خود قدرت دولتی روبروست، که کل طبقۀ سرمایه‌دار را در پناه حمایت خود می‌گیرد و قوانینی که برای همه اجباری است، و در خدمت منافع طبقۀ سرمایه‌دار است، وضع میکند. بنابراین، مبارزۀ کارگر کارخانه لاجرم تبدیل به مبارزه علیه کل طبقۀ سرمایه‌دار می‌شود، برعلیه کل نظام اجتماعی که بر پایۀ استثمار کار توسط سرمایه میباشد. بدین سبب است که مبارزۀ کارگران اهمیتی اجتماعی کسب میکند، و مبارزه‌ای می‌شود به نفع تمام مردم کارکن علیه تمام طبقاتی که از طریق کار دیگران زندگی می‌کنند. بدین سبب است که مبارزۀ کارگران عصر جدیدی را در تاریخ روسیه باز می‌کند و سپیده دم آزادی کارگران است.

لکن تسلط طبقۀ سرمایه‌دار بر تمامی تودۀ مردم کارکن بر چه پایه‌ای استوار است؟ این تسلط بر پایۀ این حقیقت است که تمام کارخانه‌ها، کارگاهها، معادن، ماشین‌آلات و ابزار کار در دست سرمایه‌داران است، و اموال خصوصی آنهاست؛ این تسلط بر مبنای این واقعیت است که آنها مقادیر عظیمی زمین در مالکیت خود دارند (از تمام زمینهای روسیۀ اروپایی، بیش از یک سوم آن متعلق به ملاکانی است که تعداد آنها به نیم میلیون نمی‌رسد). کارگران صاحب هیچ ابزار کار یا موادی نیستند، و بنابراین آنان مجبورند نیروی کار خود را به سرمایه‌دار بفروشند، که فقط به کارگر آنقدر مزد می‌پردازد که برای زنده نگهداشتن او کافی است، و تمام مازادی را که تولید شده است به جیب می‌ریزد؛ بنابراین آنها { سرمایه‌داران} فقط مزد قسمتی از زمان کاری‌ای را که استفاده کرده‌اند می‌پردازند، و باقی را تصاحب می‌کنند. تمامی ازدیاد ثروت، که حاصل کار مشترک توده‌های کارگر یا بهبود در تولید است، به طبقۀ سرمایه‌دار می‌رسد، در حالی که کارگران، که از نسلی به نسل دیگر زحمت می‌کشند، به صورت پرولترهای فاقد مالکیت باقی می‌مانند. بدین سبب است که فقط یک راه برای خاتمه دادن به این استثمار کار به وسیلۀ سرمایه وجود دارد، و آن الغای مالکیت خصوصی بر ابزار کار، واگذاری تمام کارخانه‌ها، کارگاهها، معادن و همچنین تمام املاک بزرگ و غیره به کل اجتماع است و ادارۀ تولید سوسیالیستی مشترک، که به وسیلۀ خود کارگران هدایت می‌شود. در آن صورت اجناسی که به وسیلۀ کار مشترک تولید شده است در منفعت خود مردم کارکن خواهند بود، در حالیکه مازادی که علاوه بر مایحتاج ضروری زندگیشان تولید میکنند، در خدمت برآوردن احتیاجات خود کارگران قرار خواهد گرفت، در خدمت توسعۀ کامل تمام قابلیتهای آنها و حقوق مساوی در برخورداری از تمام دستاوردهای علم و هنر. بدین سبب است که برنامه اظهار می‌دارد که مبارزه بین طبقۀ کارگر و سرمایه‌داران تنها بدین طریق می‌تواند پایان یابد. لکن برای حصول بدان لازمست که قدرت سیاسی یعنی قدرت حکمرانی دولت، از دست حکومتی که تحت نفوذ سرمایه‌داران و مالکین است، یا از دست حکومتی که مستقیماً از نمایندگان منتخب سرمایه‌داران تشکیل شده، به دست طبقۀ کارگر بیافتد.

این است هدف نهایی مبارزۀ طبقۀ کارگر، اینست شرط آزادی کامل آن. این آن هدف نهایی است که کارگران دارای آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافته، باید برای حصول بدان بکوشند. لکن اینجا، در روسیه، کارگران هنوز با موانع عظیمی روبرو هستند که در سر راه مبارزه برای آزادی آنان وجود دارد.

الف ۵- اکنون نبرد علیه تسلط طبقۀ سرمایه‌دار، به وسیلۀ کارگران تمام کشورهای اروپایی و همچنین به وسیلۀ کارگران آمریکا و استرالیا بر پا شده است. سازمان‌یابی طبقۀ کارگر و همبستگی آنان محدود به یک کشور یا ملت نیست: احزاب کارگران کشورهای مختلف با صدای رسا همسانی کامل (همبستگی) منافع و اهداف کارگران تمام جهان را اعلام می‌دارند. در کنگره‌های مشترک به دور هم جمع می‌شوند، خواستهای مشترکی را در مقابل سرمایه‌داران تمام کشورها مطرح می‌کنند، یک تعطیلی بین‌المللی برای کل پرولتاریای سازمان‌یافته که برای آزادی می‌کوشند (روز اول ماه مه) برقرار کرده‌اند، و بدین ترتیب طبقۀ کارگر تمام ملیتها و کشورها را در یک لشکر عظیم کارگران گرد آورده‌اند. اتحاد کارگران تمام کشورها ضرورتی است که از این حقیقت برمی‌خیزد، که طبقۀ سرمایه‌دار که بر کارگران حکم می‌راند، حکومت خود را محدود به یک کشور نمی‌کند. پیوندهای تجارتی بین کشورهای مختلف نزدیک و گسترده‌تر می‌شود؛ سرمایه دائماً از یک کشور به کشور دیگری می‌رود. بانکها، آن خزانه‌داران عظیم که سرمایه را روی هم جمع می‌کنند و به صورت قرض بین سرمایه‌داران توزیع می‌نمایند، به منزلۀ مؤسسه‌ای ملی آغاز به کار می‌کنند و آنگاه بین‌المللی می‌شوند، سرمایه را از تمام کشورها گرد می‌آورند، و آنرا بین سرمایه‌داران اروپا و آمریکا توزیع می‌کنند. اکنون شرکتهای عظیم سهامی سازمان یافته‌اند که معاملات مهم سرمایه‌داری را نه تنها در یک کشور، بلکه در چند کشور بطور همزمان انجام دهند؛ انجمنهای بین‌المللی سرمایه‌داران ظهور می‌یابند. تسلط سرمایه‌دار بین‌المللی است. بدین علت است که مبارزۀ کارگران در تمام کشورها برای آزادی خود فقط وقتی موفقیت‌آمیز خواهد بود که کارگران مشترکاً علیه سرمایۀ بین‌المللی نبرد کنند. بدین علت است که کارگر روسی در نبردش علیه طبقۀ سرمایه‌دار، رفیق کارگر آلمانی، لهستانی و فرانسوی است، درست همانگونه که دشمن او سرمایه‌داران روسی، آلمانی، لهستانی و فرانسوی هستند. بدین جهت، در سالهای اخیر سرمایه‌داران خارجی با اشتیاق فراوان سرمایۀ خود را به روسیه منتقل کرده‌اند، جایی که شعبه‌های کارخانه می‌سازند و شرکتهایی برای سرمایه گذاریهای جدید بنا میکنند. آنها طمع‌کارانه خود را بر سر این کشور جوان، که در آن حکومت از هر جای دیگر برای سرمایه مناسبتر و فرمانبردارتر است، می‌افکنند. جایی که که در آن کارگران برای نبرد در برابر آنان سازمان نیافته‌تر و ناتوان‌تر از غرب هستند، و جایی که استاندارد زندگی کارگران و لذا مزدشان بسیار پایین‌تر است، بنابراین سرمایه‌داران خارجی قادرند سودهای عظیمی، به مقیاسی که قابل مقایسه با کشورهای خود آنها نیست، به چنگ آورند. سرمایۀ بین‌المللی هم‌اکنون دست خود را به سوی روسیه دراز کرده است. کارگران روسیه نیز دست خود را به سوی جنبش بین‌المللی کارگران دراز می‌کنند.

الف ۶- ما پیش از این راجع به اینکه چگونه کارخانه‌های بزرگ استثمار سرمایه بر کار را در بالاترین حد خود حمل میکنند، اینکه چگونه آنها نظامی از شیوه‌های بهره‌کشی را استقرار میدهند؛ اینکه کارگران چگونه در طغیانشان بر علیه سرمایه الزاماً به ضرورت اتحاد تمام کارگران، به ضرورت مبارزۀ مشترک کل طبقۀ کارگر میرسند، صحبت کردیم. کارگران در این مبارزه بر علیه طبقۀ سرمایه‌دار، در مقابل قوانین عمومی دولت، که سرمایه‌داران و منافعشان را پشتیبانی میکند، قرار میگیرند.

اما اگر کارگران به اندازۀ کافی قوی باشند که امتیازاتی را از سرمایه‌داران بیرون بکشند، با عمل مشترک علیه حمله‌شان مقاومت کنند، لذا میبایست همچنین قادر باشند که با اتحادشان بر قوانین دولتی تأثیر بگذارند، و موجبات تغییرشان را فراهم آورند. این چیزی است که کارگران تمام دیگر کشورها انجام میدهند. حال آنکه کارگران روسیه هیچ تأثیر مستقیمی روی دولت نمیتوانند بگذارند. اوضاع کارگران روسیه به گونه ایست که از ابتدائی‌ترین حقوق شهروندی محرومند. آنها نمی‌بایست جرأت کنند که به دور هم جمع شوند، راجع به امورشان با هم بحث کنند، اتحادیه بسازند، اعلامیه صادر کنند؛ به دیگر سخن، قوانین دولتی نه تنها در جهت منافع طبقۀ سرمایه‌دار نوشته شده‌اند، بلکه صریحاً کارگران را از هرگونه تأثیر ممکنی بر این قوانین و تأمین تغییرشان، محروم کرده اند. دلیل اینکه این اتفاق میافتد این است که در روسیه (و تنها در روسیه بین تمام کشورهای اروپایی) قدرت مطلقۀ یک حکومت استبدادی تا به امروز ادامه دارد، این سیستم دولتی‌ای است که در آن، قوانینی که برای همۀ مردم اجباری است، میتوانند تنها توسط تزار با صلاحدید او صادر گردند، در حالیکه فقط مأمورین گماشته شده توسط او میتوانند بر آنها تأثیرگذار باشند. شهروندان اجازه ندارند که در صدور قوانین نقشی داشته باشند، آنها را به بحث بگذارند، قوانین جدیدی پیشنهاد کنند یا خواهان لغو قوانین قدیمی گردند. آنها حق ندارند که خواهان گزارشی راجع به فعالیتهای مأمورین گردند، عملکردهایشان را بررسی کنند، و آنها را تحت پیگرد قرار دهند. شهروندان حتی این حق را ندارند که امور دولتی را بحث کنند: آنها نمیبایست جرأت کنند که بدون اجازۀ همان مأموران، اجتماع یا اتحادی را سازماندهی کنند. بنابراین مأمورین به معنای کامل کلمه غیرمسئول هستند؛ آنها صنف ویژه‌ای را تشکیل میدهند که مافوق شهروندان قرار داده شده‌اند. این رفتار غیرمسئولانه و مستبدانۀ مأمورین، و این حقیقت که خود جمعیت گنگ هستند، باعث اینچنین سوءاستفادۀ رسوایی‌آوری از قدرت توسط مأمورین و اینچنین نقض حقوق عموم مردم که در هیچ کشور اروپایی ممکن نیست، میگردد.

پس بر طبق قانون، حکومت روسیه اختیار مطلق دارد، و همانگونه كه ملاحظه میگردد، به صورت کاملاً مستقل از مردم قرار گرفته، مافوق تمام طبقات و اقشار اجتماعی. اگر مورد واقعاً اینگونه بود، پس چرا حکومت در تمام کشمکش‌های بین کارگران و سرمایه‌داران میباید طرف سرمایه‌داران را بگیرد؟ چرا هر چه که تعداد و ثروت سرمایه‌داران افزایش مییابد، با پشتیبانی هرچه فزاینده‌تری مواجه میشوند، حال آنکه کارگران با مقاومت و محدودیت هر چه بیشتری روبرو میگردند؟

در واقع حکومت مافوق طبقات قرار ندارد، بلکه طبقه‌ای را در مقابل دیگری محافظت میکند، طبقۀ صاحب مالکیت را در مقابل فاقدان مالکیت، سرمایه‌داران را در مقابل کارگران، محافظت میکند. یک حکومت مطلقه، اگر همه نوع امتیازات و مساعدات را به طبقۀ صاحبان مالکیت نمیداد، نمیتوانست در چنین کشور عظیمی حکمرانی کند.

هر چند که حکومت، طبق قانون، قدرتی مطلق و مستقل دارد، لکن در واقع سرمایه‌داران و مالکان هزاران وسیلۀ تأثیرگذاری بر حکومت و امور دولتی را صاحبند. آنها دارای انجمنهای صنفی-اجتماعی خود هستند - انجمن نجبا و تجار، اتاق بازرگانی و مانوفاکتورها و غیره - که توسط قانون به رسمیت شناخته شده. نمایندگان منتخب‌شان یا جملگی مأمور میشوند و سهمی در ادارۀ دولت به عهده میگیرند (همانند مارشالهای طبقۀ نجبا)، یا پستی در مؤسسات دولتی از هر نوع به آنها داده میشود: مثلاً، قانون برای صاحبان کارخانجات میسر ساخته که در دادگاههای کارخانجات (بالاترین مقام ورای بازرسان کارخانه‌ها)، که نمایندگان خود را در آنجا دارند، شرکت جویند. اما آنها خود را به این شرکت مستقیم در ادارۀ دولت محدود نمیکنند. در انجمنهایشان قوانین دولتی، مسودۀ لایحه‌های قانونی، را به بحث میگذارند، و دولت معمولاً در مورد هر موضوعی با آنها مشورت میکند، مسودۀ لایحه‌های قانونی را برای وافق شدن از نظرشان به آنها ارائه میدهد.

سرمایه‌داران و مالکان اراضی کنگره‌های سراسری روسیه را سازمان میدهند، جایی که آنها امورشان را به بحث میگذارند و اقدامات منفعتی گوناگون برای طبقه‌شان تدبیر میکنند، و از جانب تمام اشراف زمیندار، یا «تمام تجار روسیه» اتخاذ قوانین جدید و اصلاح قدیمی‌ها را درخواست میکنند. آنها میتوانند امورشان را در روزنامه‌ها به بحث بگذارند، زیرا هر قدر هم که حکومت با سانسورش مطبوعات را مختل کند، هرگز جرأت نمیکند که این فکر را به خود راه دهد که طبقۀ صاحبان مالکیت را از بحث راجع به امورشان محروم کند. آنها تمام شیوه‌ها و وسایل دسترسی به بلندمرتبه‌ترین نمایندگان اولیاء حکومتی را در اختیار دارند، آنها راحتتر میتوانند رفتار مستبدانۀ مأمورین پائین مقام‌تر را به گفتگو بگذارند، و براحتی میتوانند موجبات لغو قوانین و قواعد بویژه ستمگرانه را تأمین کنند. و در حالی که هیچ کشوری در دنیا نیست که این همه قانون و قواعد داشته باشد، اینچنین نظارت بیمانندی از طرف دولت بر پلیس {داشته باشد}، نظارتی که به هر نوعی از کوچکترین جزئیات وارد میشود و هرگونه تعهد فردی را از او سلب میکند، با این حال هیچ کشوری در دنیا یافت نمیشود که این قواعد بورژوایی به این سادگی نقض گردند و این قوانین پلیس اینچنین راحت فقط با رضایت مطبوع اولیاء بالادست دور زده شوند. و از این رضایت مطبوع هرگز امتناع نشده است.

ب ١- این مهم‌ترین و افضل نکتۀ برنامه است، زیرا حاکی از آنست که چه چیزی باید فعالیت حزب، فعالیت تمام کارگران دارای آگاهی طبقاتی، در دفاع از منافع طبقۀ کارگر، را تشکیل دهد. این را نشان میدهد که چگونه تلاش برای سوسیالیسم، تلاش برای لغو استثمار انسان از انسان که قرنها ادامه دارد، باید با جنبش توده‌ای به وجود آمده به وسیلۀ شرایط زندگی که توسط کارخانجات بزرگ ایجاد شده است، پیوند داده شود.

فعالیت حزب باید عبارت باشد از ترفیع مبارزۀ طبقاتی کارگران. وظیفۀ حزب نباید اختراع وسایل باب روز کمک به کارگران باشد، بلکه باید به جنبش کارگران بپیوندد، تا که روشنی به داخل آن ببرد، تا که کارگران را در مبارزه‌ای که خود هم‌اکنون شروع کرده‌اند یاری دهد. وظیفۀ حزب حمایت از منافع کارگران و نمایندگی کردن منافع تمام جنبش طبقۀ کارگر است. حالا، این یاری به کارگران در مبارزۀ آنها باید شامل چه چیزهایی باشد؟

برنامه می‌گوید که این یاری در وهلۀ اول باید شامل رشد و توسعۀ آگاهی طبقاتی کارگران باشد. قبلاً دربارۀ چگونگی تبدیل مبارزۀ کارگران علیه کارفرمایان به مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازی صحبت کردیم.

مراد از آگاهی طبقاتی کارگران، در تعقیب آنچه که دربارۀ مطلب گفته‌ایم می‌آید. آگاهی طبقاتی کارگران یعنی درک این مطلب به وسیلۀ کارگران که تنها راه بهبود شرایط آنها و حصول آزادیشان، اقدام به مبارزه علیه طبقۀ سرمایه‌دار و کارخانه‌دار است که به وسیلۀ کارخانه‌های بزرگ ایجاد شده است. بعلاوه، آگاهی طبقاتی کارگران یعنی درک آنکه منافع همۀ کارگران در هر کشور بخصوصی یکسان است، و اینکه همۀ آنها تشکیل یک طبقه را می‌دهند، که جُدا از تمام دیگر طبقات اجتماع است. سرانجام، آگاهی طبقاتی کارگران یعنی درک کارگران از این مسئله که برای حصول به اهداف خود باید بکوشند تا در امور دولت تأثیر بگذارند، به همان گونه که ملاکان و سرمایه‌داران کردند، و هم اکنون آنرا ادامه می‌دهند.

کارگران به چه وسیله‌ای به فهم تمام اینها نائل می‌شوند؟ آنان چنین چیزی را از تجربۀ مبارزه‌ای که علیه کارفرمایان شروع کرده‌اند می‌آموزند، مبارزه‌ای که با رشد کارخانجات بزرگ، بطور روزافزونی رشد می‌یابد، حادتر می‌شود و تعداد بیشتری از کارگران را به خود جلب می‌کند. زمانی بود که دشمنی کارگران علیه سرمایه فقط به مفهومی مبهم در نفرت کارگران نسبت به استثمارکنندگانشان جلوه می‌یافت، به شکل آگاهی مبهمی از تحت ستم بودن و بردگی آنها و در آرزوی انتقام گرفتن از سرمایه‌داران. مبارزه در آن زمان تظاهر خود را در طغیانهای منزوی کارگران، که بناها را ویران می‌کردند، ماشینها را خُرد می‌کردند، به مدیران کارخانه‌ها حمله می‌کردند و غیره، می‌یافت. این اقدامات ابتدائی، نخستین شکل جنبش طبقۀ کارگر بودند، و این ضروری بود زیرا نفرت از سرمایه‌دار همیشه و در همه جا نخستین انگیزه در جهت بیدار کردن میل به دفاع از خود در کارگران بوده است. لکن جنبش طبقۀ کارگر روسیه اکنون این مرحلۀ رشد را پشت سر گذاشته است. کارگران هم اکنون بجای داشتن نفرتی مبهم نسبت به سرمایه‌دار، شروع به درک تضاد بین منافع طبقۀ کارگر و طبقۀ سرمایه‌دار کرده‌اند. بجای آنکه دارای احساس مبهمی از ستم باشند، کارگران روسیه شروع به تمیز دادن راهها و وسایلی که به وسیلۀ آنها سرمایه به آنها ستم می‌کند کرده‌اند، و در حال طغیان برعلیه اَشکال گوناگون ستم هستند و محدودیتهایی برای ستم سرمایه‌دار ایجاد می‌کنند، و خود را در مقابل طمع سرمایه‌دار محافظت می‌کنند. بجای انتقام گرفتن از سرمایه‌دار اکنون به نبرد برای امتیازات روی آورده و با خواستی پس از خواست دیگر شروع به روبرو شدن با طبقۀ سرمایه‌دار کرده‌اند، و خواستار شرایط کار بهبود یافته، دستمزدهای افزایش یافته، و ساعات کار کمتری هستند. هر اعتصاب تمام توجه و کوششهای کارگران را به یک جنبۀ مخصوص از شرایطی که تحت آن طبقۀ کارگر زندگی می‌کند متمرکز می‌نماید. هر اعتصاب بحث راجع به این شرایط را ایجاد می‌کند، به کارگران کمک می‌کند که آنها را ارزیابی کنند، و بفهمند که ستم سرمایه‌داری در یک مورد بخصوص شامل چه چیزهایی است، و برای مبارزه با این ستم از چه وسایلی می‌توان استفاده کرد. هر اعتصاب تجربۀ کل طبقۀ کارگر را غنی می‌کند. اگر اعتصاب موفقیت‌آمیز باشد به آنها نشان می‌دهد اتحاد طبقۀ کارگر چه نیروی مقتدری است، و دیگران را وا می‌دارد که موفقیت رفقای خود را مورد استفاده قرار دهند. اگر که این اعتصاب موفق نباشد، باعث بحث دربارۀ علل شکست آن و کاوش جهت یافتن شیوه‌های بهتر مبارزه می‌شود. این گذار کارگران به جانب مبارزۀ ثابت و استوار برای احتیاجات ضروری آنها، نبرد برای امتیازات، برای بهبود شرایط زندگی، دستمزد و ساعات کار روزانه، که اکنون در سراسر روسیه آغاز شده است، بدان معنی است که کارگران روسیه در حال پیشرفتهای عظیمی هستند، و بدین علت است که توجه حزب سوسیال-دمکرات و تمام کارگران دارای آگاهی طبقاتی باید عمدتاً بر این مبارزه و اشاعۀ آن متمرکز گردد. یاری به کارگران باید شامل نشان دادن آن احتیاجات مبرمی باشد که آنان باید برای به دست آوردن آنها نبرد کنند. این کمک باید شامل تحلیل عواملی باشد که بویژه مسئول بدتر شدن شرایط کارگران رشته‌های مختلف میشوند، و شامل توضیح دادن قوانین و مقررات کارخانه که با نقض آنها (که بر نیرنگها و فریبکاری سرمایه‌داران اضافه شده است) غالباً کارگران را در معرض غارت دوگانه میگذارند. کمک باید شامل بیان دقیق‌تر و قطعی‌تر خواسته‌های کارگران و عمومی کردن آنها، و انتخاب بهترین موقع مقاومت، شامل انتخاب شیوه‌های مبارزه، بحث موقعیت و قدرت دو قطب مخالف، و شامل بحث دربارۀ اینکه آیا شیوۀ باز هم بهتری برای نبرد می‌توان انتخاب کرد (شیوه‌ای مانند درخواست کتبی از صاحب کارخانه، یا تماس با بازرس یا دکتر، بنا بر موقعیت، در جایی که حرکت اعتصابی مستقیم مقرون به صرفه نباشد و غیره).

گفتیم که گذار کارگران روسیه به چنین مبارزه‌ای، دلیل بر پیشرفت عظیم آنها است. این مبارزه جنبش طبقۀ کارگر را در شاهراه قرار می‌دهد، و تضمین قطعی موفقیت بیشتر آنست. تودۀ مردم کارکن از این مبارزه اول از همه می‌آموزند که چگونه شیوه‌های استثمار سرمایه‌داری را یک به یک بشناسند و بیازمایند، و آنها را با قانون و شرایط زندگی خود و با منافع طبقۀ سرمایه‌دار مقایسه کنند. با بررسی موارد و اَشکال مختلف استثمار، کارگران می‌آموزند که مفاد و ماهیّت استثمار را به عنوان یک کل بفهمند، و می‌آموزند که نظام اجتماعی مبنی بر استثمار کار به وسیلۀ سرمایه را درک کنند. دوماً در روند این مبارزه، کارگران قدرت خویش را می‌آزمایند، یاد می‌گیرند که سازمان دهند، میاموزند که نیاز به سازمان و اهمیت آن را درک کنند. بسط این مبارزه و تواتر افزایش یابندۀ برخوردها، ناگزیر منجر به بسط بیشتر مبارزه، و منجر به توسعه و رشد یک حس اتحاد، یک حس همبستگی می‌گردد – در ابتدا در بین کارگران یک ناحیۀ خاص، و آنگاه در بین کارگران تمام کشور، در بین کل طبقۀ کارگر. سوماً، این مبارزه، آگاهی سیاسی کارگران را رشد و توسعه می‌دهد. شرایط زندگی مردم کارکن، آنها را در چنان موقعیتی قرار می‌دهد که وقت و فرصت آن را ندارند (و نه می‌توانند داشته باشند) که دربارۀ مسائل مربوط به دولت تعمق کنند. از طرف دیگر مبارزۀ کارگران علیه کارخانه‌داران برای احتیاجات روزانه، آنها را بطور خودبخودی و لاجرم مجبور می‌کند که به دولت فکر کنند، به مسائل سیاسی، به این مسئله که چگونه بر کشور روسیه حکمرانی می‌شود، چگونه قوانین و مقررات تهیه می‌شوند و در خدمت منافع چه کسی هستند. هر برخورد در کارخانه، لزوماً کارگران را به برخورد با قانون و هیئت مأمورین دولت سوق می‌دهد. در این رابطه کارگران برای اولین بار «نطقهای سیاسی» را می‌شنوند. در ابتدا مثلاً از بازرسان کارخانه، که برای آنها شرح می‌دهند که حیله‌هایی که به وسیلۀ صاحبان کارخانه به کار می‌روند تا آنها را فریب دهند، بر مبنای مفهوم دقیق مقرراتی است که مورد تأیید مقامات مربوطه قرار گرفته است و به کارفرما آزادی آن را می‌دهد که کارگران را فریب دهد، یا اینکه اقدامات ظالمانۀ صاحب کارخانه کاملاً قانونی است زیرا که او فقط از حقوق خود استفاده می‌کند، و این یا آن قانون را که مقامات دولتی بر آن صحه گذاشته‌اند اجرا می‌کند. توضیحات سیاسی آقایان، بازرسان، ضمناً با «توضیحات سیاسی» سودمندتر وزیری تکمیل میشوند که به کارگران آن «عشق مسیحی» را خاطرنشان می‌سازد که ایشان مدیون صاحب کارخانه‌هایی هستند که میلیونها از کار کارگران به جیب می‌زنند. بعداً این توضیحات نمایندگان قدرت دولتی، و آشنایی مستقیم کارگران با واقعیات که نشان می‌دهند که این مقامات به نفع چه کسی کار می‌کنند، با اعلامیه‌ها و دیگر توضیحاتی که به وسیلۀ سوسیالیستها داده می‌شوند، تکمیل می‌گردد، تا کارگران آموزش سیاسی خود را بطور کامل از چنین اعتصابهایی بگیرند. آنها یاد می‌گیرند که نه تنها منافع خاص طبقۀ کارگر، بلکه موقعیت ویژه‌ای که به وسیلۀ طبقۀ کارگر در دولت اشغال شده است را درک کنند. و بنابراین کمکی که حزب سوسیال-دمکرات می‌تواند به مبارزۀ طبقاتی کارگران بنماید باید: در جهت رشد و توسعۀ آگاهی طبقاتی کارگران با یاری آنها در نبرد برای حیاتی‌ترین احتیاجاتشان باشد.

نوع دوم کمک، همانطور که در برنامه بیان شده است، باید شامل پیش بردن سازمان‌یابی کارگران باشد. مبارزه‌ای که در بالا شرح دادیم ضرورتاً محتاج آنست که کارگران سازمان یافته باشند. سازمان برای اعتصابات و برای تأمین اجرای اعتصاب با موفقیت زیاد، برای جمع‌آوریها جهت حمایت از اعتصاب کنندگان، برای برپا کردن انجمنهای نفع متقابل کارگران، برای تبلیغ در بین کارگران و توزیع اعلامیه‌ها، اطلاعیه‌ها و بیانیه‌ها در بین آنها، و غیره، ضرورت پیدا می‌کند. ضرورت باز هم بیشتر سازمان آنست که کارگران را قادر سازد که در مقابل پیگرد پلیس و ژاندارمری از خود دفاع کنند و تمام ارتباطات و انجمنهای کارگران را از آنها مخفی بدارند و ترتیب رساندن کتب، جزوات، روزنامه‌ها و غیره را بدهند. دستیاری در تمام این زمینه‌ها وظیفۀ دوم حزب سوسیال-دمکرات است.

سومین نوع کمک، نشان دادن اهداف واقعی مبارزه است، یعنی به کارگران توضیح داده شود که استثمار کار به وسیلۀ سرمایه شامل چه چیزی است و بر چه پایه‌ای است، چگونه مالکیت خصوصی زمین و ابزار کار منجر به فقر توده‌های کارکن می‌شود، آنها را مجبور می‌کند که نیروی کار خود را به سرمایه‌دار بفروشند و مجاناً تمام اضافه‌ای را که به وسیلۀ کار کارگر تولید می‌شود، سوای آنچه که برای حفظ او لازمست، واگذار کنند، و علاوه بر آن شرح دهد که چگونه این استثمار، ناگزیر منجر به مبارزۀ طبقاتی بین کارگران و سرمایه‌داران می‌گردد و شرایط این مبارزه و اهداف غائی آن چه چیزهایی هستند – در یک کلام آنچه را که بطور خلاصه در برنامه بیان شده است توضیح دهد.

ب ٢- مراد از این کلمات چیست: مبارزۀ طبقۀ کارگر یک مبارزۀ سیاسی است؟ معنی این کلمات آنست که طبقۀ کارگر نمی‌تواند برای آزادی خود نبرد کند بدون آنکه برای خود نفوذی در دولت، بر ادارۀ دولت و بر تهیۀ قانون تأمین کند. مدتها است که سرمایه‌داران روسیه احتیاج به چنین نفوذی را فهمیده‌اند، و ما نشان دادیم که چگونه آنها توانسته‌اند علیرغم تمام ممنوعیتهایی که در قوانین پلیس وجود دارد، برای تحت نفوذ درآوردن قدرت دولتی هزاران راه پیدا کنند، و چگونه این قدرت دولتی در خدمت طبقۀ سرمایه‌دار است. از اینرو طبیعتاً نتیجه می‌شود که طبقۀ کارگر نیز نمی‌تواند به مبارزۀ خود دامن زند و نمی‌تواند حتی یک بهبود پایدار را برای خود تأمین کند، مگر آنکه در قدرت دولتی تأثیر داشته باشد.

قبلاً گفته‌ایم که مبارزۀ کارگران علیه سرمایه‌داران لاجرم منجر به برخورد با حکومت خواهد شد، و حکومت خود اقدام به هر کوششی می‌کند تا به کارگران ثابت کند که آنها فقط با مبارزه و مقاومت مشترک می‌توانند در قدرت دولتی نفوذ کنند. این مطلب بویژه توسط اعتصاب بزرگی که در سالهای ١۸۸۵-١۸۸۶ در روسیه اتفاق افتاد نشان داده شده است. حکومت فوراً اقدام به تهیۀ مقرراتی کرد که مربوط به کارگران بود، فوراً قوانین جدیدی راجع به عملکرد در کارخانه‌ها وضع کرد و تسلیم خواستهای مصرانه کارگران شد (مثلاً مقرراتی مورد اجرا گذاشته شد که جریمه‌ها را در کارخانه‌ها محدود می‌کرد و پرداخت دستمزد مناسب را تأمین می‌نمود)؛ یا به همین ترتیب اعتصابات حاضر (در ١۸٩۶) دوباره موجب دخالت فوری دولت گردیده است، و حکومت فهمیده است که نمی‌تواند اقدامات خود را به دستگیری و اخراج محدود سازد، فهمیده است که بی‌معنی و مزخرف است که کارگران را با اندرزهای احمقانه راجع به رفتار شریف صاحبان کارخانه‌ها تخدیر کند (به بخشنامۀ وزیر دارایی به بازرسان کارخانه‌ها در بهار ١۸٩۶ مراجعه کنید). حکومت فهمیده است که «کارگران سازمان یافته نیرویی را تشکیل میدهند که باید آن را به حساب آورد»، و همچنین اکنون قوانین مربوط به کارخانه‌ها را مورد تجدید نظر قرار داده و در نظر دارد که در سن پترزبورگ کنگره‌ای از بازرسان ارشد کارخانه‌ها تشکیل دهد تا دربارۀ مسئلۀ تقلیل ساعات کار و دیگر امتیازات گریزناپذیر به کارگران بحث کند.

بدین ترتیب می‌بینیم که مبارزۀ طبقۀ کارگر علیه طبقۀ سرمایه‌دار ضرورتاً باید مبارزه‌ای سیاسی باشد. مسلماً این مبارزه هم اکنون در قدرت دولتی اِعمال نفوذ می‌کند و اهمیت سیاسی به دست می‌آورد. اما بیحقوقی سیاسی مطلق کارگران که قبلاً راجع به آن صحبت کردیم، و عدم امکان نفوذ علنی و مستقیم کارگران در قدرت دولت، با رشد جنبش طبقۀ کارگر با روشنی و شدت بیشتر آشکار و احساس می‌گردد. بدین سبب است که فوری‌ترین خواستهای کارگران، هدف درجۀ اول طبقۀ کارگر، از نفوذ در امور دولت، باید به دست آوردن آزادی سیاسی باشد، یعنی شرکت مستقیم تمام شهروندان در حکومت دولت که قانون آن را (به وسیلۀ یک قانون اساسی) تضمین کرده باشد، تضمین حقوق همۀ شهروندان برای آزادی اجتماعات، بحث در امور مربوط به خود، نفوذ در امور دولت از طریق انجمنها و مطبوعات خود. حصول آزادی سیاسی «وظیفۀ حیاتی کارگران» می‌گردد، زیرا کارگران بدون آن نه در امور دولت نفوذ دارند و نه می‌توانند داشته باشند، و از این قرار آنها ناگزیر طبقه‌ای بدون حقوق، تحقیر شده و متفرق باقی خواهند ماند. و حتی اگر اکنون که کارگران فقط تازه شروع به مبارزه و مستحکم کردن صفوف خود کرده‌اند، حکومت می‌شتابد که امتیازاتی به کارگران دهد تا رشد بیشتر جنبش را محدود کند، شکی نخواهد بود که وقتی کارگران صفوف خود را کاملاً مستحکم کردند و تحت رهبری یک حزب سیاسی متحد گردیدند، قادر خواهند بود که حکومت را مجبور سازند که تسلیم شود، قادر خواهند بود که برای خود و تمام مردم روسیه آزادی سیاسی به دست آورند!

در بخشهای قبلی برنامه، مقامی را که طبقۀ کارگر در جامعۀ معاصر و دولت معاصر اشغال کرده است، هدف مبارزۀ طبقۀ کارگر، و اینکه چه چیزی هدف حزبی را که نمایندۀ منافع طبقۀ کارگر است تشکیل می‌دهد، نشان دادیم. تحت حکمرانی حکومت مطلقه در روسیه، احزاب سیاسی که بطور علنی عمل می‌کنند وجود نداشته و نمی‌توانند وجود داشته باشند، اما گرایشهای سیاسی وجود دارند که منافع سایر طبقات را بیان می‌کنند و بر افکار عمومی و حکومت نفوذ دارند. از اینرو، برای روشن کردن موضع حزب سوسیال-دمکرات، هم اکنون لازمست که به طرز برخورد آن نسبت به بقیۀ گرایشهای سیاسی در جامعۀ روسیه اشاره کنیم تا کارگران بتوانند تصمیم بگیرند که چه کسانی ممکن است متحدین آنها باشند، و تا چه حدی، و دشمنان آنان چه کسانی هستند. به این مطلب در دو نکتۀ زیر در برنامه اشاره شده است.

ب) ٣- برنامه اعلام می‌دارد که متحدین کارگران اولاً همۀ اقشار اجتماعی هستند که مخالف قدرت مطلق حکومت استبدادی می‌باشند، زیرا که این حاکمیت مطلق مانع اصلی نبرد کارگران برای آزادی است. طبیعتاً از اینجا نتیجه می‌شود که به سود کارگران است که از هر جنبش اجتماعی علیه مطلق‌گرایی حمایت کنند (مطلق به معنای نامحدود است؛ استبداد حاکمیت نامحدود حکومت است). هر چه رشد و توسعۀ سرمایه‌داری بیشتر باشد، تضاد بین این بوروکراسی اداری و منافع خود طبقات مالک، منافع بورژوازی، عمیق‌تر می‌شود. و حزب سوسیال-دمکرات اعلام می‌دارد که از تمام اقشار و گروه‌های بورژوازی که مخالف حکومت استبدادی هستند پشتیبانی می‌کند.

مسلماً بیشتر به نفع کارگران است که بورژوازی مستقیماً در امور دولت نفوذ کند، تا آنکه نفوذ آنها، مانند حال، از طریق یک مشت مأمورین رشوه‌خوار و مستبد اِعمال شود. بیشتر به نفع کارگران است که بورژوازی علناً در سیاست نفوذ کند، تا اینکه نفوذ پنهانی، آنطور که اکنون هست، داشته باشد، پنهان به وسیلۀ حکومت باصطلاح مقتدر «مستقل» که حکومت «به لطف خدا» نامیده شده است، و «لطف خود» را شامل حال ملاکان پُرکار ستمدیده و کارخانه‌داران مظلوم و فلک‌زده میکند. کارگران احتیاج به مبارزۀ علنی علیه طبقۀ سرمایه‌دار دارند، تا تمام پرولتاریای روسیه بتوانند مشاهده کنند که کارگران برای منافع چه کسی به مبارزه پرداخته‌اند، و بیاموزند که چگونه بطور شایسته به مبارزه بپردازند؛ تا که دسیسه‌کاریها و آمال بورژوازی نتواند در اطاق انتظار اعیان بزرگ، در سالنهای سناتورها و وزراء و در وزراتخانه‌ها که به روی مردم عادی بسته هستند، پنهان بماند، و تا اینکه این دسایس آشکار شوند و چشمان هر کس و همه را باز کنند تا ببینند که خط‌مشی‌های دولت واقعاً از چه کسانی الهام می‌گیرد و سرمایه‌داران و ملاکان برای چه تقلا می‌کنند. و بنابراین، مرگ بر هر چه که نفوذ حاضر طبقۀ سرمایه‌دار را پنهان می‌کند. و حمایت ما از هر نمایندۀ بورژوازی که علیه بوروکراسی برمی‌خیزد، علیه بوروکراسی اداری، علیه حکومت مطلقه! اما، در حالیکه حزب سوسیال-دمکرات حمایت از هر جنبش اجتماعی علیه استبداد را اعلام می‌کند، می‌داند که خود را از جنبش طبقۀ کارگر مجزا نمی‌کند، زیرا طبقۀ کارگر دارای منافع ویژۀ خود است که مغایر با منافع تمام طبقات دیگر است. حزب سوسیال-دمکرات در حالیکه به تمام نمایندگان بورژوازی در نبرد آنها برای آزادی سیاسی کمک می‌کند باید در نظر داشته باشد که کارگران باید آگاه باشند که طبقات دارا فقط برای مدت معیّنی می‌توانند متحدین آنها باشند، و منافع کارگران و سرمایه‌داران نمی‌توانند توافق داشته باشند، و کارگران الغای حاکمیت مطلق دولت را فقط برای این احتیاج دارند که بتوانند مبارزه‌ای وسیع و علنی را علیه طبقۀ سرمایه‌دار آغاز کنند.

ضمنأ حزب سوسیال-دمکرات اعلام میدارد که تمام کسانی را که علیه اشراف زمیندار ممتاز برخیزند مورد پشتیبانی قرار میدهد. اشراف زمیندار در روسیه به عنوان اولین طبقه در کشور شناخته شده‌اند. باقیماندۀ قدرت فئودالیشان بر روی دهقانان تا به امروز بر دوش تودۀ مردم سنگینی میکند. دهقانان هنوز به پرداخت برای آزادسازی زمین از گرو ادامه میدهند تا از قدرت مالکان زمیندار آزاد شوند. دهقانان هنوز مقید زمین اند، تا اینکه این زمینداران محترم از هیچ کمبودی برای کارگران ارزان و مطیع زراعی در عذاب نباشند. دهقانان که بی حق اند و کودکانه با آنها رفتار شده، تا به امروز مورد رحمت مأمورانی قرار گرفته‌اند که به فکر جیب خود هستند و بگونه‌ای در زندگی دهقانان دخالت میکنند که مطمئن شوند دهقانان گروهایشان یا اجارۀ تیولدار را «دقیقاً» پرداخت میکنند، و اینکه آنها جرأت نکنند از کار برای مالکان زمین «طفره» روند، جرأت نکنند مثلاً ناحیه را ترک کنند و مالکان را مجبور کنند که کارگران بیرونی، که همانقدر ارزان یا به واسطۀ احتیاجشان همانقدر تحت ستم نیستند، استخدام کنند. مالکان میلیونها، دهها میلیون دهقان را در خدمت خود دارند، آنها را بندۀ خود و بدون حق نگه میدارند، و در عوض نشان دادن شهامت خود در این قلمرو از بالاترین امتیازات دولتی لذت میبرند. اشراف زمیندار بالاترین پُستها در دولت را اشغال کرده‌اند (از این هم بیشتر، اشراف توسط قانون، به عنوان یک طبقۀ اجتماعی، از حق تقدم در خدمات مدنی برخوردار هستند)؛ مالکان اشرافی از همه به دادگاهها نزدیکترند و مستقیم‌تر و آسانتر از هر کسی میتوانند بر سیاست حکومت در مسیر خودشان تأثیرگذار باشند. آنها از ارتباط نزدیکشان با حکومت برای چپاول خزانۀ دولت و برای بیرون کشیدن پیشکشها و هدایایی که سر به میلیونها روبل میکشد، گاهی به شکل دارایی‌های عظیم توزیع شده برای خدمات، گاهی به شکل «امتیازات»، استفاده میکنند.

نوشته شده در زندان
پیش‌نویس برنامه پس از ٩ (٢١) دسامبر ١۸٩۵
توضیح برنامه ژوئن – ژوئیه ١۸٩۶
اولین انتشار در ١٩٢۴ در مجلۀ «پرولتارسکایا رولوتسیا» شمارۀ ٣
کلیات آثار لنین، جلد ۲


بازنویسی از روی نسخۀ قدیمی فارسی: جواد راستی‌پور
تصحیح و تکمیل ترجمه؛ ف. فرخی؛ سایت کمونیستهای انقلابی

lenin.public-archive.net #L1010fa.html