Farsi    Arabic    English   

وزرای ما به فکر چه هستند؟[١]

و. اى. لنین


وزیر کشور، آقای دورنوو Durnovo، نامه‌ای به آقای پوبدونوستسف Pobedonostsev، کفیل خزانه‌داری 'شورای عالی کلیسای ارتدکس روسیه' [سینود مقدس] نوشته است. این نامه، با شمارۀ ٢٦٠٣، در تاریخ ١٨ مارس ١٨٩٥ نوشته شده و بر روی آن عبارت «اکیداً محرمانه» دیده می‌شود. بنابراین وزیر می‌خواسته که این نامه اکیداً پنهان بماند. اما معلوم شد که مردمی وجود دارند که با دیدگاههای وزیر مبنی بر اینکه شهروندان روسیه نباید از مقاصد دولت آگاه باشند، موافق نیستند، در نتیجه یک نسخۀ رونویسی شده از نامۀ او هم‌اکنون همه جا می‌چرخد.

آقای دورنوو راجع به چه چیزی برای آقای پوبدونوستسف نوشته است؟

او برای ایشان راجع به مدارس یکشنبه[٢] نوشته. در نامه آمده: «اطلاعات به دست آمده طی سالهای اخیر نشان می‌دهند که همانند دهۀ شصت، افراد غیر قابل اعتماد از نظر سیاسی و همچنین بخشی از جوانان دانشجو با گرایشی مشخص، سعی می‌کنند به عنوان معلم، سخنران، کتابدار و غیره، وارد مدارس یکشنبه شوند. این تلاش هدفمند، که از آنجا که خدمات در چنین مدارسی رایگان انجام می‌شوند انگیزۀ آن نمی‌تواند تمایل به پول درآوردن باشد، ثابت می‌کند که فعالیت فوق‌الذکر از طرف عناصر ضد دولت، روشهای قانونی مبارزه علیه سیستم حکومتی و نظم عمومی موجود در روسیه را شکل می‌دهد.»

حرف وزیر این است. در بین مردم تحصیل کرده کسانی هستند که می‌خواهند کارگران را از معلومات خودشان بهره‌مند کنند، که می‌خواهند معلوماتشان نه فقط برای خودشان، بلکه برای مردم هم مفید باشد – و وزیر بلافاصله نتیجه می‌گیرد که اینجا «عناصر ضد دولت» وجود دارند، یعنی گونه‌ای از توطئه‌گران که مردم را تحریک به پیوستن به مدارس یکشنبه می‌کنند. آیا واقعاً تمایل به آموختن به دیگران بدون تحریک کردن آنان نمی‌تواند در ذهن تعدادی از افراد تحصیل کرده به وجود آید؟ اما وزیر نگران است زیرا معلمان مدارس یکشنبه دستمزدی دریافت نمی‌کنند. او به جاسوسان و مأموران رسمی که در خدمتش هستند و فقط برای مواجب‌شان کار می‌کنند، کسانی که برای هر کس که بیشتر پرداخت کند کار می‌کنند، عادت کرده است، در حالیکه به ناگهان مردم به رایگان کار می‌کنند، خدمات ارائه می‌دهند، تدریس می‌کنند و ... . مشکوک است! وزیر اینطور فکر می‌کند و جاسوسانی می‌فرستد تا موضوع را بررسی کنند. نامه چنین ادامه می‌یابد: «از طریق اطلاعات ذیل» (که از جاسوسانی گرفته شده که وجودشان فقط با دریافت مواجب توجیه می‌شود) «مشخص شده که نه تنها اشخاصی از یک جریان خطرناک به صفوف معلمان وارد می‌شوند، بلکه خود مدرسه‌ها نیز خیلی از اوقات تحت هدایت غیرمستقیم گروه کاملی از اشخاص غیرقابل اعتماد قرار می‌گیرند که هیچ ارتباطی با کارکنان رسمی ندارند، اشخاصی که بعد از ظهرها سخنرانی می‌کنند و از طریق دعوت از مردان و زنان معلمی که خودشان در آنجا منصوب کرده‌اند به شاگردان درس می‌دهند ... این واقعیت که مردم غیرخودی اجازۀ سخنرانی کردن دارند، میدان وسیعی را برای نفوذ اشخاصی از محافل آشکارا انقلابی به عنوان سخنران مهیا می‌کند.»

بنابراین، اگر «مردم غیرخودی» که توسط کشیشان و جاسوسان بررسی و تأیید نشده‌اند، می‌خواهند به کارگران درسهایی بدهند، این انقلاب محض است! وزیر کارگران را همچون باروت و آگاهی و آموزش را همچون جرقه در نظر می‌گیرد؛ وزیر متقاعد شده است که اگر جرقه به باروت بخورد، انفجار پیش از همه و بیش از همه، علیه دولت هدایت خواهد شد.

ما نمی‌توانیم خوشحالیمان را از اینکه در این مورد نادر ما کاملاً و بدون قید و شرط با دیدگاههای آن عالیجناب موافقیم انکار کنیم.

وزیر در ادامۀ نامه‌اش به ذکر «اسناد و مدارک» برای اثبات صحیح بودن «اطلاعات» خودش می‌پردازد. چه اسناد و مدارک خوبی هستند!

ابتدا، «نامۀ یک معلم مدرسۀ یکشنبه که نامش هنوز با قطعیّت مشخص نشده است». این نامه طی یک تجسس مصادره شده. نامه به برنامه‌ای برای سخنرانیهای مربوط به تاریخ، به ایدۀ به بندگی کشیده شدن و آزاد شدن اقشار و طبقات اجتماعی اشاره دارد و به قیامهای رازین و پوگاچوف[٣] پرداخته است.

از قرار معلوم این نامهای آخر وزیر را آنقدر ترساندند که او احتمالاً شب کابوس دهقانان مسلح به چنگک را دیده است.

مدرک دوم:

«وزارت کشور برنامه‌ای در اختیار دارد که بطور محرمانه دریافت شده، برای سخنرانیهای عمومی در یک مدرسۀ یکشنبۀ مسکو دربارۀ این نکات: «منشأ جامعه. جامعۀ ابتدایی. پیشرفت سازمان اجتماعی. دولت و اینکه چرا به آن نیاز است. نظم. آزادی. عدالت. اَشکال ساختار سیاسی. سلطنت مطلقه و مشروطه. کار – اساس رفاه عمومی. مفید بودن و ثروت. تولید، مبادله و سرمایه. اینکه ثروت چطور توزیع میشود. تعقیب منفعت خصوصی. ملک و نیاز به آن. رهایی دهقانان همراه با زمین. اجاره، سود، دستمزدها. مزدها و اَشکال مختلفشان به چه چیز بستگی دارند؟ اقتصاد بدون ریخت و پاش.»

«سخنرانیها در این برنامه، که بدون شک برای مدرسۀ ابتدایی نامناسب هستند، بتدریج هر فرصتی را به سخنران می‌دهند تا شاگردانش را با تئوریهای کارل مارکس، انگلس و غیره آشنا کند، در حالی که فرد حاضر به نیابت از اولیای امور حوزۀ اسقفی بزحمت در موقعیتی خواهد بود که عناصر تبلیغات سوسیال-دمکراتیک در سخنرانیها را تشخیص دهد.»

واضح است که وزیر خیلی از «تئوریهای مارکس و انگلس» می‌ترسد، چرا که او به دنبال «عناصری» از آنها، حتی در نوعی از برنامه که نشانی از آنها در آن دیده نمی‌شود، می‌گردد. وزیر چه چیزی را در آن «نامناسب» یافته است؟ احتمالاً مسألۀ اَشکال ساختار سیاسی و مشروطیت.

آقای وزیر، هر کتاب درسی جغرافی را که بردارید می‌بینید که آنجا هم به آن مسائل پرداخته شده است! آیا کارگران بالغ نباید از مسائلی که به بچه‌ها آموخته می‌شود آگاه شوند؟

ولی وزیر هیچ اعتمادی به افراد ادارۀ حوزۀ کلیسایی نمی‌کند: «آنها به احتمال زیاد چیزی را که گفته می‌شود نمی‌فهمند.»

نامه با برشماری معلمان «غیرقابل اعتماد» مدرسۀ یکشنبۀ محلی کارخانۀ پارچه‌بافی شرکت پروخُروف در مسکو، مدرسۀ یکشنبه در شهر یلتس Yelets و مدرسۀ پیشنهاد شده در تفلیس، به پایان می‌رسد. آقای دورنوو Durnovo به آقای پوبدونوستسف Pobedonostsev پیشنهاد می‌کند که «بازرسی مفصّلی از اشخاصی که اجازه دارند در مدرسه تدریس کنند به عمل آورد.» حالا، وقتی فهرست معلمان را می‌خوانید، موهایتان راست می‌شود: تمام چیزی که دارید، دانشجوی سابق، دوباره دانشجوی سابق، و بازهم دانشجوی سابق دوره‌های آموزشی خانمها است. وزیر می‌خواهد که معلمان گروهبانهای تعلیم دهندۀ سابق باشند.

ترس وزیر ترس خاصی است که می‌گوید که مدرسۀ واقع در یلتس «در آن سوی رود سوسنا Sosna قرار گرفته، جایی که جمعیت عمدتاً از عوام تشکیل شده» (ای وای!) «و زحمتکشان، و کارگاههای راه‌آهن در آنجا قرار دارند.»

مدارس باید تا حد امکان دور از «عوام و زحمتکشان» نگه داشته شوند.

کارگران! می‌بینید که وزرای ما چقدر از آگاه شدن مردم زحمتکش می‌ترسند! پس به همه کس نشان بدهید که هیچ قدرتی وجود ندارد که بتواند در محروم کردن کارگران از آگاهی طبقاتی موفق شود. بدون آگاهی، کارگران بی دفاعند، با آگاهی، قدرت اند!


نوشته شده در پایان ١٨٩٥ برای روزنامۀ رابوچیه دیلو
نخستین انتشار در ١٩٢٤
منتشره بر طبق متنی که در آرشیو ادارۀ پلیس پیدا شد
مجموعه آثار لنین، جلد ٢


توضیحات

[١] لنین در نظر داشت این مقاله را در روزنامۀ رابوچیه دیلو (آرمان کارگران) منتشر کند. نسخه‌ای از روزنامه توسط اتحادیۀ مبارزه برای رهایی طبقۀ کارگر سن پترزبورگ با توافق گروه نارودنایا ولیا آماده شده بود. نخستین شمارۀ رابوچیه دیلو توسط لنین که همۀ مقالات اصلی از جمله «به کارگران روس»، «وزرای ما به چه چیز می‌اندیشند؟»، «فردریک انگلس» و «اعتصاب یاروسلاول در ١٨٩٥» را نوشت، آماده و ویرایش شد. مقالات روزنامه همچنین توسط سایر اعضای اتحادیۀ مبارزۀ سن پترزبورگ به نامهای گ.م. کرژیژانوفسکی، ا.ا. وانییف، پ.ک. زاپوروژتس، ل. مارتف (ی.او. زدربام) و م.ا. سیلوین نوشته شدند. لنین دربارۀ نخستین شمارۀ رابوچیه دیلو در اثرش «چه باید کرد؟» چنین نوشت:

«این شماره آمادۀ چاپ بود وقتی که توسط ژاندارمهایی که در شب ٨ دسامبر ١٨٩٥ به منزل یکی از اعضای گروه به نام آناتولی آلکسییویچ وانییف هجوم آوردند، توقیف شد، بنابراین مقدر نبود که نسخۀ نخست رابوچیه دیلو روشنایی روز را ببیند. سرمقاله در این شماره (که احتمالاً سی سال دیگر یک روسکایا استارینا [باستان شناسی روس] در آرشیوهای ادارۀ پلیس کشف خواهد کرد) وظایف طبقۀ کارگر در روسیه را شرح داد، و دستیابی به آزادی سیاسی را به عنوان مهمترین آنها عنوان نمود. این شماره همچنین مقاله‌ای با عنوان «وزرای ما به فکر چه هستند؟» در بر داشت که به مسألۀ انحلال کمیته‌های آموزش ابتدایی توسط پلیس می‌پرداخت. به علاوه، مکاتباتی نه فقط از سن پترزبورگ بلکه همچنین از سایر نقاط روسیه موجود بود (برای مثال، نامه‌ای دربارۀ حمله به کارگران در گوبرنیای [ایالت] یاروسلاول)» (مراجعه کنید به فصل دوم کتاب «چه باید کرد؟» از جلد ٥ مجموعه آثار لنین).

به استثنای یک رونوشت از مقالۀ «وزرای ما به چه چیز می‌اندیشند؟» که در ژانویۀ ١٩٢٤ در مدارک ادارۀ پلیس دربارۀ اتحادیۀ مبارزه کشف شد، نسخۀ خطی این مقالات تاکنون پیدا نشده‌اند.

[٢] مدارس یکشنبه (Sunday schools) – مدارس مذهبی که روزهای یکشنبه تشکیل می‌شدند.

[٣] استپان رازین و یملیان پوگاچوف رهبران قیامهای وسیع دهقانی در روسیه در قرون ١٧ و ١٨ بودند.

- این متن، با پاره‌ای تغییرات، ترجمه‌ای است که رفیقی با نام "دوست شما" برای این سایت فرستاده‌اند.—آرشیو عمومی لنین


lenin.public-archive.net #L1009fa.html